شارا - شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران : سيرۀ ارتباطي امام رضا (ع) از مدينه تا مرو
یکشنبه، 28 آبان 1396 - 01:03 کد خبر:31869
سيره ارتباطي امام رضا (ع) در مسير هجرت ايشان از مدينه به مرو مطابق با مدل ارتباطات انساني برلو بود. اطلاع قبلي از مخاطب، دانستن زبان مخاطب، اطلاع دقيق از عقايد مخاطب، توجه به شرايط روز و رصد اتفاق هاي زمانه ازجمله شيوه هاي ايشان در ارتباطات انساني به صورت ميان فردي، گروهي و جمعي بود كه به اختصار در اين نوشته مورد بررسي قرار گرفت.

در منابع تاريخي، گستره تاريخي زندگاني ائمه  (ع) ٢٦٠ سال ذكر شده است؛ اما ابعاد وسيع فرهنگي  اجتماعي آن تا قرن ها ادامه دارد

 

مقدمه

در منابع تاريخي، گستره تاريخي زندگاني ائمه  (ع) ٢٦٠ سال ذكر شده است؛ اما ابعاد وسيع فرهنگي  اجتماعي آن تا قرن ها ادامه دارد. نقش تاريخي و جغرافيايي ائمه در زندگاني ما، زماني درك خواهد شد كه امامت آنها را الگويي تبييني از هدايت تكويني و تشريعي دين در چارچوب مكان و زمان بدانيم؛ بدان معنا كه فهم مكان و زمان در زندگاني ائمه (ع)، اركان فرهنگي اجتماعي سيره ايشان را ترسيم خواهد كرد. ازآنجاكه براي شناخت فرهنگ به شناخت زمان يعني تاريخ و شناخت مكان يعني جغرافيا نياز است، مطالعۀ تاريخ و جغرافياي زندگاني ائمه  (ع) به شناخت فرهنگي ايشان منجر خواهد شد. پس شناخت سيره ارتباطي زندگاني ائمه (ع) از طريق شناخت ساختار زندگاني ايشان در گذر زمان و مكان حاصل مي شود (فياض، ١٣٩٠: ٢٦٣).

 

بايد گفت كه هر يك از ائمه (ع) در زندگي داراي نوعي ساختار ارتباطي وابسته به شرايط مكاني و زماني عصر خويش بودند تا بتوانند رسالت ديني خود را انجام دهند. امام رضا نيز برهه اي ازتاريخ و جغرافياي شيعه را ترسيم كرده كه براي ما ايرانيان از اهميت ويژه اي برخوردار است. اگر ما اين ساختار جغرافيايي و تاريخي را به دست آوريم، مي توانيم به سيره ارتباطي ايشان دست يابيم . هجرت تاريخي سياسي امام هشتم  (ع) از شهر مدينه به مرو و شهادت آن بزرگوار در اين خطه ، تأثير شگرفي در فرهنگ اين سرزمين، به ويژه در پديدار شدن فرهنگ والاي رضوي داشته است. مسير هجرت امام رضا (ع) پرسشي است كه در منابع تاريخي مورد بررسي و تحليل قرار گرفته؛ اما مشكل و مسئلۀ مهم، پرداختن به حوادث و وقايع در طول سفر ايشان است كه تقريبا مي‏توان گفت منابع در اين موضوع، مگر در چند مورد از وقايع مهتر مانند حديث سلسلة الذهب، مسكوت مانده اند.

 

هجرت تاريخي  سياسي امام رضا (ع) از مدينه به مرو، واقعۀ بزرگ تاريخي است كه موجب تحول و دگرگوني هاي فراواني در ايران از جمله در فرهنگ و تمدن ايرانيان آن عصر شده است، اما به طوركلي تعيين مسير دقيق سفر امام  (ع) به واسطۀ گزارش هاي متعدد و متناقض تاريخي، دشوار است .

 

درباره مسير حركت ايشان دو نقل متفاوت درتاريخ ذكرشده است كه اين نوشته مجالي براي بررسي آنها ندارد، اما آنچه مسلم و قطعي است اينكه چون امام رضا (ع) شخصيت مهم و برجسته اي در جهان اسلام بودند، مأمون تلاش مي كرد تا ايشان را از شهرهاي شيعه نشين و مكان هاي معروف عبور ندهد تا مهرورزي مردم به ايشان ، پايه هاي حكومت او را به خطر نيندازد. لذا بصره ، نيشابور و سرخس به لحاظ موقعيت جغرافيايي كه داشتند، از جمله شهرهايي هستند كه بي گمان امام  (ع) از آنجا عبور كرده اند.

 

با تكيه بر حوادث در طول سفر ايشان و رفتار امام  (ع) در برخورد با اين حوادث، به تحليل سيره ارتباطي ايشان پرداخته مي شود. براي اين امر از مدل ارتباطات انساني «برلو» بهره برده خواهد شد. منطق محقق براي انتخاب مدل برلو در تحليل سيره ارتباطي امام رضا (ع) اين بوده كه اين مدل مبتني بر رفتارگرايي است، به وجوه روان شناختي ارتباطات توجه ويژه اي دارد و فرايند يادگيري و تفسير را در ارتباط، امري دائمي بيان كرده است . او در مدل خود براي ارتباطات انساني علاوه بر چهار عنصر اصلي ارتباط (منبع، پيام، گيرنده و كانال ) دو عنصر رمزگذار و رمزخوان را نيز معرفي مي كند.

 

 از آنجا كه هدف نوشتار حاضر، بررسي سيره ارتباطي امام رضا (ع) به عنوان يك ارتباط گر يا رمزگذار بوده، نگاه روان شناسانۀ او به ويژگي هاي منبع در فرايند ارتباط انساني براي ما قابل استفاده است . لذا از اين پس به تحليل جزئيات مدل برلو در مورد منبع پرداخته مي شود. ديويد برلو[1] منبع ارتباط را فردي مي داند كه بعد از تعيين روش تأثير روي گيرنده، پيامي را به قصد توليد هدف مورد دلخواهش رمزگذاري مي كند. برلو چهار ويژگي يا عامل را در منبع، موجب افزايش صحت منبع مي داند كه عبارت اند از: ١- مهارت هاي ارتباطي ؛ ٢- نگرش ها؛ ٣- سطح دانش؛ ٤- موقعيت فرهنگي  اجتماعي فرد.

 

اين نوشته تلاش مي كند با بررسي و تحليل متون و اسناد تاريخي هجرت امام رضا ، به آنچه در متون تاريخي ، مقاله ها و كتاب هاي نگارش شده مغفول مانده است، يعني ابعاد مختلف اين چهار ويژگي در سيره ارتباطي امام رضا (ع) در سفر مدينه تا مرو بپردازد.

 

مفهوم شناسي

١. سيره

واژه «سيره » در زبان عربي از «سير» است. سير يعني حركت و راه رفتن؛ اما «سيره » يعني نوع راه رفتن. پس سير يعني رفتار و سيره يعني نوع و سبك رفتار. امام رضا (ع) تنها امام شيعيان است كه مدتي از عمر با بركت خود را در ايران سپري كرده اند. سبك و نوع ارتباط ايشان با مردم در مسير هجرت تاريخي شان از مدينه به مرو، تأثيرهاي فرهنگي و اعتقادي عميقي در قلوب مردم ايران گذاشته و خود مي‏تواند الگوي مطلوب و مناسبي براي عالمان و مبلغان دين باشد.

 

٢. ارتباطات انساني

فرايند دوطرفۀ ارتباط انسان با انسان را ارتباطات انساني مي نامند كه به چهار دستۀ اساسي تقسيم مي شود: ارتباط درون فردي، ميان فردي، گروهي و جمعي.

ارتباط درون فردي همان ارتباط با خود است و هر يك از ما با خود يك ارتباط دروني برقرار مي كنيم . اين ارتباط مي‏تواند مبناي تمام انواع ارتباطات انساني قرار گيرد. ارتباط با خود عملي مداوم، پيوسته و فراگير در زندگي روزمره همۀ انسان هاست.

 

ارتباط ميان فردي بر ارتباط رودرروي دو نفر دلالت دارد (گيل و ادمز، ١٣٨٤: ٢٦). اين ارتباط شامل گفتگو، مصاحبه و مذاكره شده و هدف از برقراري اين ارتباط مي تواند حل مسائل خود با ديگران، رفع تعارض ها و نيازهاي اجتماعي و رد و بدل كردن اطلاعات باشد.

 

ارتباط گروهي به ارتباط ميان افراد يك گروه يا ارتباط ميان گروه هاي مختلف اطلاق مي شود (همان: ٤٠) مانند سخنراني در مجامع عمومي يا جلسه هاي اداري.

 

ارتباط جمعي اساسا يك طرفه است و شيوه مؤثري براي دريافت بازخوردها وجود ندارد» (همان: ٢٨). اين نوع ارتباط عمدتا نهادمند و سازمان دهي شده و به صورت غيرمستقيم است.

 

چارچوب نظري

در نوشتار پيش رو با بررسي انواع نظريه ها و مدل هاي ارتباطات انساني، مدل ارتباطات انساني برلو به عنوان چارچوب نظري انتخاب شد تا ما را در بررسي و تحليل يافته ها ياري دهد. در بررسي اجمالي بايد گفت كه ارتباطات انساني با سه مدل كلي تحليل مي شود كه پايه و اساس تحليل مدل هاي ارتباطي بوده و عبارت اند از: خطي، تعاملي و تبادلي. مدل برلو، سير تعاملي را طي مي كند و ازاين رو در اينجا مورد نظر قرار گرفته است.

 

ديويد. ك. برلو (١٩٢٩) در مدل ارتباطات انساني خود در كنار چهار عنصر اصلي ارتباط يعني منبع، پيام، گيرنده و كانال ، رمزگذار و رمزخوان را نيز معرفي كرده است و بر تعاملي و دوسويه بودن ارتباط تأكيد دارد. او در معرفي اجزاي عناصر اصلي ارتباط، براي منبع چهار جزء مهارت هاي ارتباطي، نگرش ها، سطح دانش و موقعيت فرد را معرفي كرده است. وي به طور كلي، پنج نوع مهارت ارتباط كلامي را برمي‏شمارد كه شامل نوشتن و گفتن (رمزگذاري )، خواندن و شنيدن (رمزخواني ) و تعقل است. او مي گويد هر چه مهارت هاي ارتباطي فرد در سطح بالاتري باشد، فرد ارتباط گر در انتقال هدف خود توانايي بيشتري دارد، رمزگذاري او از صحت بالاتري برخوردار بوده و بيان معنا از سوي وي كامل تر است.

 

مهارت ديگر، نگرش فرد است كه ذيل مهارت تعقل بيان مي شود و آن را نگرش منبع نسبت به خود، مطلب خود و گيرنده معرفي مي كند. مهارت بعدي، سطح دانش فرد است كه ميزان اطلاعات او را در نظر مي گيرد. آخرين جزء موقعيت فرد شامل پايگاه و موقعيت او در محيط زندگي است. اينكه فرد براي برقراري ارتباط ، پيام خود را چگونه رمزگذاري مي كند و تمايل او نسبت به موضوع و مخاطب چگونه بوده، همه متأثر از موقعيت اجتماعي و فرهنگي وي در آن دوران است (سپنجي و مؤمن دوست ، ١٣٩٠: ١٢٥).

 

منطق محقق در انتخاب نظريۀ مذكور، به برخي ويژگي هاي اين نظريه مرتبط است كه شامل:

١- نگاه تعاملي و دوسويه بودن او به ارتباط (هرچند او مدل ساده اي از ارتباطات انساني را بيان كرده ) است كه قابليت و كارايي اين نظريه را بالا مي برد؛

٢- توجه اصلي او به انسان به عنوان منبع يا گيرنده پيام بوده، لذا در ارتباطات انساني قابل تحليل و استفاده است؛

٣- ارتباطات را امري پويا و پيوسته معرفي مي كند؛

٤- «تأكيد اصلي او بر پاسخ و بازتاب پيام در محيط است » (محسنيان راد، ١٣٨٩: ٤٠١).

 

سيره ارتباطي امام رضا (ع) در سفر مدينه تا مرو

طبق مدل برلو، چهار ويژگي ارتباط‏گر كه (در بخش هاي قبلي هم بيان شد) مي تواند موجب صحت ارتباط باشد كه شامل مهارت هاي ارتباطي، نگرش ها، سطح دانش و موقعيت ارتباط گر است . در ادامه با تأسي به سيره امام  (ع) در اين سفر، با دقت در موارد جزئي‏تر به تحليل اين ويژگي ها پرداخته مي شود.

 

١. مهارت هاي ارتباطي

مهارت هاي ارتباطات اجتماعي و انساني، شامل دو دستۀ درون فردي و برون فردي مي شود. ارتباطات درون فردي به معني ارتباط فرد با خود است و ارتباطات برون فردي خود شامل سه دسته ارتباط ميان فردي ، گروهي و جمعي است. در ادامه به بيان انواعي از مهارت هاي ارتباطي امام رضا (ع) در حوزه ارتباطات برون فردي پرداخته مي شود.

 

دانستن زبان مخاطب

مسيري كه امام (ع) از مدينه تا مرو پيمودند، قابل تأمل است ، چرا كه ايشان را از مسير و شهرهايي به مرو آوردند تا كمترين برخورد را با مردم و شيعيان داشته باشند، اما ايشان از همان آغاز حركت، راه ارتباطي خود را پيدا كردند. اولين راه ارتباطي، «زبان» است . حضرت در هر منطقۀ ايران و به هر شهر و دياري كه رسيدند، با زبان مردم آن ديار سخن گفتند. ايشان به زبان هاي سندي، هندي، مغولي و فارسي با مردم ديار مختلف صحبت كردند.

 

در كتاب هاي روايي به نقل از يكي از اصحاب حضرت علي بن موسي الرضا (ع) به نام علي بن ابي حمزه بطائني آمده است:  روزي در محضر مبارك آن حضرت بودم كه تعداد ٣٠ نفر غلام حبشي در آن مجلس وارد شدند. پس از ورود، يكي از ايشان به زبان و لهجۀ حبشي با امام رضا (ع) سخن گفت . حضرت نيز به زبان حبشي و لهجۀ محلي خودشان پاسخ او را بيان كردند و لحظاتي با يكديگر به همين زبان سخن گفتند. آنگاه حضرت، مقداري پول  درهم  به آن غلام عطا كردند، مطلبي نيز به او فرمودند، سپس همگي آنها حركت كردند و از مجلس خارج شدند. من با حالت تعجب به آن حضرت عرضه داشتم: يا ابن رسول الله! فدايت گردم ، مثل اينكه با اين غلام به زبان حبشي و لهجۀ محلي صحبت مي‏فرمودي؟! او را به چه چيزي امر نمودي؟ امام (ع) فرمودند: آن غلام را در بين تمام همراهانش، عاقل و باشخصيت ديدم لذا او را برگزيدم و ضمن تذكراتي، به او توصيه كردم تا كارها و برنامه هاي ساير غلامان و دوستان خود را بر عهده گيرد و در حق آنها رسيدگي كند. نيز هر ماه مقدار ٣٠ درهم به هر كدام از ايشان بپردازد و او نيز نصايح مرا پذيرفت و مقدار دراهمي به او دادم تا بين دوستانش طبق توصيه تقسيم نمايد.  

 

بعد از آن، امام رضا (ع) افزودند: امام ، علومش بي‏منتها است و هر كسي نمي‏تواند به تمام مراحل علمي و اطلاعات او دست يابد (حميري، ب تا: ١٤٤؛ مجلسي، ١٣٥٦، ج ٢٦: ١٩٠).

در روايت ديگري آمده است: شخصي به نام «ابو اسماعيل سندي» از هند به دنبال حجت خدا آمده بود. او را به حضرت رضا (ع) راهنمايي كردند. وي ميگويد: من نزد حضرت رفتم اما عربي نمي‏دانستم، به زبان سندي سلام كردم، حضرت به زبان خودم پاسخ دادند. با حضرت سخن گفتم و او به زبان خودم با من سخن ميگفت؛ گفتم: به دنبال حجت خدا در عرب آمده ام. فرمودند: منم آن (حجت خدا)، هر چه ميخواهي بپرس. من مسائل خود را پرسيدم و حضرت به زبان خودم پاسخ دادند.

 

در شهر بصره نيز وقتي يكي از مخالفان به نام «عمرو بن هداب» از ايشان خواست تا ادعاي خود را در مورد دانستن هر زبان ثابت كند و با روميان، هندوها، فارسيان و ترك‏زبان ها كه در شهر هستند سخن گويد، حضرت فرمودند: آنها را بياوريد. عده اي از اهل زبان هاي گوناگون را آوردند و حضرت با همۀ آنها به گونه اي روان سخن گفتند كه همگي به دانش و فصاحت حضرت اعتراف كردند و مردم از ديدن اين منظره شگفت زده شدند، زيرا واضح بود كه حضرت رضا  (ع) هرگز در اين مورد استادي نديده و نزد كسي زبان هاي گوناگون را ياد نگرفته و با اين افراد در مدينه معاشرتي كه سبب يادگيري اين همه زبان با اين فصاحت باشد، نداشته اند (نجفي يزدي، ١٣٩١: ٤٥٤٢).

مرحوم شيخ صدوق، علامه مجلسي و ديگر بزرگان به نقل از اباصلت هروي حكايت مي‏كنند:


يكي از روزها به آن حضرت عرض كردم: يا ابن رسول الله! شما چگونه به همۀ زبان ها و لغت ها آشنا شده اي و اين چنين ساده، مكالمه مي‏نمايي؟ امام  (ع) فرمودند: اي اباصلت! من حجت و خليفۀ خداوند متعال هستم و پروردگار حكيم كسي را كه مي‏خواهد بر بندگان خود حجت و راهنما قرار دهد، به تمام زبان ها و اصطلاحات آشنا و آگاه مي‏سازد كه زبان عموم افراد را بفهمد و با آنها سخن گويد و بندگان خدا بتوانند به راحتي با امام خويش سخن گويند. سپس امام رضا (ع) افزودند: آيا فرمايش اميرالمؤمنين، امام علي (ع) را نشنيده اي كه فرمودند: به ما اهل بيت  (ع) «فصل الخطاب» عنايت شده است و بعد از آن، اظهار نمودند: فصل الخطاب يعني معرفت و آشنايي به تمام زبان ها و اصطلاحات مردم و بلكه عموم خلايق در هر كجا و از هر نژادي كه باشند (ابن بابويه ، ١٣٨٧، ج ٢: ٢٢٨ ).

 

امام رضا (ع) افزودند: توجه داشته باش كه همانا امام و علوم او، همچون درياي بي‏منتهايي است كه پايان ناپذير باشد و درون آن مملوّ از انواع موجودات و جواهرات گوناگون خواهد بود و چون پرنده اي، قطره اي از آب آن را بردارد، چيزي از آب آن كم نخواهد شد. امام، دانش‏هايش بي‏انتهاست و هر كسي نمي‏ تواند به تمام مراحل علمي و اطلاعات او دست يابد[2] (پيوسته، ١٣٩١: ٣٧).


 

تحريك عواطف و احساسات

يكي ديگر از مهارت هاي ارتباطي، تحريك احساسات و عواطف حقيقت جويانۀ مردم است. امام رضا (ع) در نيشابور زماني كه همگان براي شنيدن صحبت هاي ايشان جمع شده بودند و از ايشان تقاضا داشتند تا حديثي بخوانند، با نحوه قرائت حديث، احساسات مردم را براي شنيدن سخن حق برانگيخته و امامت و ولايت خود را در سايۀ اين حديث گهربار بيان فرمودند.  نيشابور با افغانستان، هندوستان و... در ارتباط بود و راه حياتي معرفتي در آن زمان به شمار مي رفت و متفكران بزرگي در آنجا بودند. بنابراين آنچه در نيشابور رخ داده يك فرايند ارتباطي ويژه داشته است.

 

مردم آن شهر به مكاتب و مذاهب آشنا بودند، لذا امام در يك فرايند ارتباطي دقيق، توحيد را با امامت همگام كرده و اصل وحدت و ولايت را ملازم هم بيان كردند.  لا إله إلا اللهُ، حِصنِي فمن دخل حصني أَمِنَ مِن عَذَابِي بِشرطِها و شُرُوطِهَا و أَنَا مِن شُرُوطِهَا: كلمۀ «لا اله الا الله: هيچ معبودي به جز الله نيست » دژ و حصار من (خدا ) است پس امام  (ع) با ايهامي دقيق با توسل به سلسلۀ ائمه (ع)، امامت و ولايت خود را شرط ورود به دژ محكم الهي دانستند و مبدأ و معاد انسان ها را در پذيرش مطلق ولايت خلاصه كردند. با توجه به بستر تاريخي  جغرافيايي اين شهر، امام (ع) از شيوه ايضاح بعد از ايهام در ارتباط با مردم براي تبيين جايگاه امامت ولايت خويش، استفاده كردند (فياض، ١٣٩٠: ٢٦٦ ).

 

درتاريخ آمده است: وقتي امام رضا (ع) در مسير مدينه به مرو به شهر نيشابور رسيدند، مردم زيادي به استقبال ايشان شتافتند و از وي درخواست كردندتا آنها را با حديثي از پدران  خود خشنود سازند. فرمودند: حديث كرد مرا پدرم حضرت موسي بن جعفر كاظم ، فرمود: حديث كرد مرا پدرم جعفر بن محمد صادق ، فرمود: حديث كرد مرا پدرم محمد بن علي باقر، فرمود: حديث كرد مرا پدرم علي بن حسين، زين العابدين، فرمود: حديث گفت مرا حسين بن علي (ع) شهيد سرزمين كربلا، فرمود: حديث كرد مرا پدرم اميرمؤمنان علي بن ابيطالب  (ع) شهيد سرزمين كوفه، فرمود: حديث فرمود مرا برادرم و پسر عمويم محمد رسول خدا (ص)، فرمود: حديث كرد مرا جبرئيل ، فرمود: شنيدم حضرت ربُّ العزة سبحانه و تعالي فرمود: «كلمۀ لا اله الا الله حصار من است و هركس آن را بگويد، داخل حصار من شده و هر كس داخل حصار من شود از عذاب من در امان است (ابن بابويه، ١٣٨٧، ج ٢: ٣٧٤).

 

وقتي امام  (ع) اين حديث قدسي را فرمودند همين كه كاروان حركت كرد ايشان دستور توقف دادند، قافله ايستاد، مجددا پرده كجاوه كنار رفت و حضرت در اينجا سخني دارند كه مربوط به خود ايشان است و فرمودند: «و انا من شروطها». امام رضا (ع) در ادامۀ اين حديث مي فرمايند تنها اعتقاد به خدا كافي نيست و مسائل ديگري نيز وجود دارد كه رعايت مجموعۀ اينها از سوي فرد، او را دين‏دار مي كند. در اين حديث نشان داده مي شود كه ارتباط بشر در گرفتن پيام از ذات احديت اصل است يعني توحيد و خداباوري يك اصل اعتقادي است كه بايد به باور برسد و پذيرش رهبري بشري از ميان انسان ها به نام پيامبر در اين حديث مستتر است .

 

امام  (ع) با بيان اين حديث در جمع مردم نيشابور كه اكثرا سني مذهب بودند و ازجمله مهترين شهرهاي ايران و پايگاه فرهنگي اهل سنت بود، مسئلۀ ولايت اميرمؤمنان  (ع) بعد از خاتميت رسالت پيامبر  (ص) و نيز امامت و رهبري امامان معصوم  (ع) را دوباره مطرح و با صداي بلندتأكيد مي فرمايند: اي كساني كه اهل نماز، قرآن و... هستيد، بدانيد اگر از ولايت خاندان پيامبر (ص) و امامت ما دور باشيد اعمال عبادي شما بي ارزش خواهد بود و نجات بخش نيست.

 

درواقع حديث سلسلة الذهب نشانۀ رد شيعيان سه، پنج يا هفت امامي از سوي امام رضا است. ايشان با بيان جملۀ «بشروطها وأنامن شروطها »، انحراف تمام احزاب و فرقي را كه پرچم مخالفت با امام كاظم، امام صادق و امام رضا (ع) و حتي قبل از آنها را برافراشته بودند، گوشزد مي كنند.

 

توجه به شرايط روز و رصد اتفاق هاي زمانه از شيوه هاي ارتباط جمعي است. امام  (ع) با توجه به شرايط فرهنگي اجتماعي نيشابور در آن زمان از فن برجسته سازي كه يكي از شيوه هاي ارتباط جمعي مؤثر است، بهره بردند.

 

نمونه اي ديگر ازتحريك احساسات حقيقت جويانۀ مردم، زماني است كه امام  (ع) خود را از سفر به خراسان ناگزير يافتند. ايشان در چند نوبت كنار مرقد پيامبر (ص) به شكل خداحافظي باقبر ايشان، ناخرسندي خويش را از اين سفر آشكار ساختندتا ديگران نيز بدانند امام براي انجام اين سفر مجبور بودند. ايشان، حضرت جواد (ع) را نزدقبر رسول خدا (ص) بردند و به جد خود عرضه داشتند: اي رسول خدا (ص) او را به شما سپردم و به اصحاب فرمودند: سخن او را گوش كنيد، با وي مخالفت ننماييد و نزد ثقات اصحاب خويش بر امامت و جانشيني وي تأكيد كردند (مسعودي ، ١٣٤٣ق : ٣٤٩؛ ابن شهرآشوب مازندراني، ١٣٧٥ق: ١٩٦ ).

 

يكي از راويان حديث كه از نزديك شاهد ماجرا بوده است، چنين مي نگارد: هنگامي‏كه فرستاده مأمون وارد مدينه شد، من نيز در مدينه بودم . امام (ع) براي وداع با پيامبر (ص) وارد حرم شريف نبوي شدند. حضرت درحاليكه مي‏گريستند، چندين نوبت با پيامبر (ص) و مرقد پاك او خداحافظي كردند. جلو رفتم و به امام (ع) سلام كردم . حضرت پاسخ سلام مرا دادند. آنگاه امام  (ع) را به خاطر سفري كه در پيش داشتند تهنيت گفتم ولي آن حضرت فرمودند: مرا به حال خود واگذار كه من از جوار جدم خارج شده و در غربت از دنيا خواهم رفت (ابن بابويه، ١٣٨٧، ج ٢: ٢١٧). امام (ع) هنگام بيرون رفتن از مدينه تمام خويشان خود را فراخواندند و در جمع آنان فرمودند: بر من گريه كنيد، زيرا ديگر به مدينه باز نخواهم گشت (طبري، بتا: ١٧٦).

 

گواه ديگر بر كراهت و ناخرسندي امام  (ع) از اين سفر، مسير تعيين شده از سوي دستگاه خلافت بود، به گونه اي كه از برخي مناطق، امام  (ع) مخفيانه عبور داده مي شدند (بيهقي، ١٣٦٨: ١٧١) و نيز از ورود ايشان به كوفه و قم جلوگيري به عمل آمد[3] (ابن بابويه، ١٣٨٧، ج ٢: ١٤٩) در صورتي كه اگر امام  (ع) به اين سفر راضي بودند و مسير را با اشتياق مي پيمودند دليلي نداشت تا مأمون مسير آن حضرت را از اين دو شهر دور بدارد.

 

٢. نگرش ها

ديويد برلو در مدل ارتباطي خود ذيل بحث نگرش، سه دسته نگرش را براي ارتباط‏گر ضروري مي شمارد: نگرش نسبت به خود، نسبت به مطلب خود و نگرش نسبت به مخاطب و مي گويد اگر ارتباط گر در اين سه نوع نگرش از مهارت بالايي برخوردار باشد، بيشترين تأثير را بر مخاطب مي گذارد. در ادامه، دو نمونه از سيره امام  (ع) درتكميل مدل برلو بيان مي شود.

 

نماز باران

يكي از حوادث مهمي كه باعث محبوبيت بيشتر امام رضا (ع) در ميان مردم خراسان و شيعيان شد، نزول باران رحمت بر اثر دعاي ايشان بود. هنگامي كه حضرت به ولايت‏عهدي مأمون منصوب شدند، منطقۀ خراسان دچار كم آبي شد و مزارع و باغات در معرض خطر قرار گرفت . عده اي اين اتفاق را به علت حضور امام (ع) در مرو بيان مي كردند، لذا مأمون از امام (ع) خواست دعا كنند و از خداوند بخواهند تا باران رحمت خود را نازل كند. امام به خواستۀ مأمون پاسخ مثبت دادند و پذيرفتند كه در پيشگاه الهي دعا كنند. سرانجام حضرت در موعد مقرر در جمع مردم زيادي در بيابان بر فراز منبرقرار گرفتند و پس از حمد و ثناي پروردگار عرض كردند: بارالها! تو قدر و منزلت اهل بيت  (ع) را بالا بردي و به آنان بزرگي و عظمت بخشيدي، مردم به اميد فضل و رحمت تو به ما متوسل شده اند، از تو درخواست دارم حاجت آن‏ها را برآوري و باران رحمتت را نازل نمايي، باراني كه ويراني و زيان به بار نياورد، باراني كه شروع آن موقعي باشد كه مردم از صحرا برگشته و به منازل و قرارگاه هاي خود رسيده باشند (همان: ١٨٣١٧٩).

 

سرانجام دعاي حضرت همان طور كه از پيشگاه الهي درخواست كرده بودند مستجاب شد. نزول باران رحمت بر اثر دعاي ايشان موجب قدرشناسي مردم شد و همه يك زبان مي گفتند: بزرگواري ها و كرامت هاي حضرت باري تعالي بر فرزند پيامبر اسلام  (ص) گوارا باد.

 

هدف مأمون اين بود كه دعاي امام  (ع) در پيشگاه الهي پس از حضور در بيابان به اتفاق انبوهي از مردم مستجاب نشود و ايشان را در ميان عامۀ مردم تحقير كند. اما با استجابت دعاي حضرت، موقعيت مأمون نيزتضعيف و اين حادثه براي وي گران تمام شد. استجابت دعاي حضرت و نزول باران رحمت، از يك سو موجب فزوني محبوبيت و علاقه مندي به امام رضا (ع) در افكار عمومي شد و از ديگر سو، زمينۀ نفوذ تشيع و گرايش به آن را به خصوص در افرادي كه معرفت و علاقه مندي آنها به امام  (ع) ريشه دار و عميق بود، فراهم كرد.

 

در اينجا بايد دقت كنيم كه نگرش امام  (ع) نسبت به خود كه مي داند ولي خدا بر روي زمين است و درخواست او از سوي خدا اجابت خواهد شد. همچنين با آگاهي از درخواست مردم و رعايت شرايط و لوازم استجابت دعا و با آگاهي از مردمي كه انتظار مي كشند با اجابت يا عدم اجابت دعاي ايشان، تأييد يا تكفير كنند، درخواست مأمون را براي خواندن نماز باران مي پذيرند. اما مأمون با ناآگاهي و ناباوري تمام خيال مي كند دعاي ايشان مستجاب نشده و جايگاهشان نزد مردم كم رنگ خواهد شد و از حضرت تقاضا مي كندتا نماز باران بخواند و اين امام رضا (ع) است كه با آگاهي كامل از نگرش هاي خود و مخاطبان و با اميد به عنايت حق تعالي پيروز ميدان مي شوند.

 

مژده بهشت

شخصي به نام موسيبن سيار مي‏گويد: با حضرت رضا (ع) بودم (در سفر به خراسان ) نزديك شهر طوس، چون ديوارهاي شهر نمايان شد، صداي نوحه و عزا شنيدم ، به دنبال صدا رفتم، ديدم جنازه ايست. در اين هنگام حضرت رضا (ع) از اسب فرود آمدند، به طرف جنازه رفتند، به آن خو گرفتند و مأنوس شدند. آنگاه رو به من كردند و فرمودند: اي موسيبن سيار، هر كه جنازه يكي از اولياي ما را تشييع كند، از گناهان بيرون مي‏رود آن گونه كه از مادر، بدون گناه متولد شده است و چون جنازه آن مرد را كنار قبر نهادند، حضرت رضا  (ع) نزديك آمدند، مردم را كنار زدند، دست مبارك را بر سينۀ آن مرد نهادند و فرمودند: اي فلاني، مژده باد تو را به بهشت، بعد از اين ديگر ترسي بر تو نيست. عرض كردم: فدايت شوم ، آيا اين مرد را مي‏شناسيد؟ شما كه تا امروز به اين سرزمين نيامده ايد؟

 

فرمودند: اي موسيبن سيار، آيا نميداني كه اعمال شيعيان ما، در صبح و شام بر ما عرضه مي‏شود، هر كوتاهي كه در اعمال آنها باشد، از خداوند متعال مي‏خواهيم كه از صاحبش درگذرد و هر چه از كارهاي عالي باشد، از خداوند براي صاحبش شكرانه درخواست مي ‏كنيم (ابن شهرآشوب مازندراني، ١٣٧٥ ق، ج ٤: ٣٤١؛ رك : مجلسي، ١٣٥٦، ج ٤٩: ٩٨).

 

در اينجا نيز امام  (ع) احاطۀ خود را بر كلام خود و نگرش مخاطب نشان مي دهند. ايشان از شيوه ارتباط ميان فردي براي اعلام اطلاع اهل بيت  (ع) از اعمال شيعيان، استفاده كرده و تلاش دارند از اين طريق به اثبات ولايت اهل بيت  (ع) بر مردم بپردازند.

٣. سطح دانش

در مدل برلو، سطح دانش به ميزان آگاهي و اطلاعات ارتباطگر برمي گردد. امام رضا با داشتن اين ويژگي باعث جذب قلوب مؤمنان مي شدند. در ادامه، دو مورد بيان مي شود.

 

اطلاع قبلي ازمخاطب

در مُسند الامام الرضا (ع) آمده است : امام  (ع) از قادسيه بيرون شدند، از طريق باديه به طرف بصره حركت كردند و پس از چندي به ناحيۀ نباج رسيدند. شيخ صدوق در روايتي از[4]ابوحبيب نباجي ورود حضرت را به نباج چنين شرح مي دهد: ابوحبيب نباجي ميگويد: در عالم رؤيا ديدم كه رسول اكرم  (ص) به نباج تشريف آوردند و در مسجدي كه حجاج فرود مي‏آيند، وارد شدند. بر آن حضرت سلام كردم و پيش روي او ايستادم. طبقي از خرماي صيحاني نزد ايشان بود و حضرت مشتي خرما برداشتند و به من دادند. آنها را شمردم، ١٨ دانه بود. ٢٠ روزي از اين جريان گذشت و شخصي نزد من آمد و گفت: ابوالحسن علي بن موسي الرضا (ع) از مدينه آمده و در مسجد نزول اجلال فرموده است 

 

. به خدمت حضرت رفتم و ديدم آن جناب در همان موضعي نشستند كه رسول اكرم  (ص) نشسته بودند و طبقي از خرماي صيحاني مانند آنچه نزد پيامبر (ص) بود، پيش روي ايشان قرار داشت. سلام كردم و امام رضا (ع) پاسخ دادند. سپس مشتي از خرما به من دادند. آنها را شمردم، ١٨ دانه بود. عرض كردم يا بن رسول الله زيادتر از اين به من عطا فرما، فرمودند: اگر رسول خدا (ص) زيادتر از اين به تو عطا فرموده است، ما هم زيادتر از اين به تو عطا كنيم (١٣٨٧، ج ٢: ٤٥٨٤٥٧).

 

گزارشي ديگر از ابن شهرآشوب در المناقب است كه آن حضرت هنگام عزيمت از مدينه به مرو، در بصره توقف داشتند. راوي اين قول، ابن علوان است. اما آنچه او نقل مي كند همان شرح اين ماجرا با كمي اختلاف در كتاب هاي ديگر آمده است : بنگريد به: مسعودي، اثبات الوصيه: ٤١٥-٤١٦؛ مجلسي، بحارالانوار، ج ١٢: ٧١٠؛ شيخ عباس قمي، منتهي الآمال: ٣٠٢؛ نجفي يزدي، مناقب اهل بيت، ج ٢: ١٧٧. ماجرايي است كه ابوحبيب نباجي در ورود حضرت به نباج نقل كرده و به نظر مي رسد روايت در اصل يكي است؛ اما در آخر روايت ابن علوان، ماجرايي افزون بر آنچه ابوحبيب نباجي گفته دارد. ابن شهرآشوب در ادامۀ روايت، به نقل از ابن علوان اضافه مي كند:  حضرت پس از چند روز نزد من فرستاده، از من ردايي با اندازه هاي معين خواستند. گفتم چنين ردايي نزد من نيست. حضرت رضا (ع) فرمودند: آن در بقچۀ فلاني است، كسي را نزد عيالت بفرست و آن را بخواه . كسي را فرستادم و نشاني دادم. او رفت و آنچه حضرت فرموده بودند، آورد[5] (١٣٧٥ ق، ج ٢: ٣٩٧ ).

 

صفواني در روايتي ديگر مي گويد: قافله اي از خراسان به طرف كرمان حركت مي كرد. در بين راه، دزدان بر اهالي كاروان حمله كردند و مردي را كه گمان مي كردند ثروتمند است گرفتند و روزهاي زيادي او را در ميان برف حبس كردند، دهانش را پر از برف كردندتا مجبور شود جاي پول هايش را بگويد. سرانجام زن يكي از دزدان بر اين مرد ترحم كرد و او را آزاد ساخت . مرد فرار كرد ولي در اثر شكنجه ، دهان و زبانش به شدت آسيب ديده بود، به طوري كه ديگر قادر به سخن گفتن نبود. شبي در خواب ديد كه مردي مي گويد حضرت رضا  (ع) وارد خراسان شده ، نزد او برو و دواي درد خود را بخواه. او هم در خواب نزد امام  (ع) رفت و ايشان فرمودند: «زيره، سيسنبر و نمك را بكوب و در دهان خود نگاه دار تا خوب شوي . » مرد از خواب بيدار شد ولي به خواب خود اعتنايي نكرد و سرانجام خود را به نيشابور رساند. به او گفتند امام  (ع) از نيشابور رفته و اكنون به رباط سعد رسيده است . مرد به رباط سعد رفت و خدمت امام  (ع) رسيد، با سختي فراوان جريان دزدان را تعريف كرد و از ايشان خواست او را شفا ببخشند. امام  (ع) بلافاصله فرمودند: «برو همان دستوري را كه در خواب به تو دادم، عمل كن. » مرد به دستور عمل كرد و خوب شد (مجلسي، ١٣٥٦، ج ٤٩: ١٢٤؛ ابن بابويه، ١٣٨٧، ج ٢: ٢١١).

 

اطلاع از عقايد مخاطب

امام  (ع) در بصره تشكيل جلسه دادند و سعي كردند اين مجلس با مسيحياني مثل جاثليق، زيديه و معتزلۀ يهوديان (رأس جالوت ) تشكيل شود و هدف خود را معرفي نشانه هاي امامت اهل بيت  (ع) قرار دادند (مجلسي، ١٣٥٦، ج ٤٩: ٧٤). چون در ارتباط بين فردي، بهترين شيوه براي برقراري ارتباط مؤثر با مردم، داشتن اطلاعات دقيق از عقايد مخاطبان است، امام (ع) در اين جلسه از اين شيوه استفاده كردند.

 

امام (ع) در مناظره هايي كه مأمون در مرو براي ايشان ترتيب مي داد، روش ارتباطي خود را با جدل شروع مي كردند و بر مبناي كتاب هاي آنها، عليه آنان استدلال مي كردند. اين از فنون مناظره است كه بر دلايل اعتقادي طرف مقابل استناد شود، به اين ترتيب او نمي تواند به سادگي از ارتباط فرار كند، چون بايستي از تورات و انجيل فرار كنند كه مبدأ اعتقادي خودشان است . استفاده از مفاهيم مشترك دو مذهب براي غلبۀ بيشتر در ارتباطات است، مثل مقدس بودن عيسي  (ع) در ميان شيعه و مسيحي (همان: ٧٨) كه امام  (ع) از اين فن نيز استفاده كردند. مبلغان ديني ما بايد توجه كنند كه اين روش مي تواند مبناي ارتباطات ميان ديني آينده جهان راتشكيل دهد.

 

مأمون براي شكستن شخصيت علمي حضرت، اقدام به تشكيل مجالس مناظره و مباحثه با دانشمندان اديان مختلف مي كرد تا شايد از اين رهگذر بتواند در مباحثه هاي علمي كه بين آنها به وجود مي آيد شكستي براي امام رضا (ع) ايجاد كند و از محبوبيت آن وجود مقدس در بين مردم، بكاهد. اما سرانجام توفيق نيافت و دانشمندان برجستۀ تمام اديان و مذاهب از مراكز علمي جهان با امام  (ع) به بحث و گفتگو نشسته و همۀ عالمان مذاهب، صاحبان افكار و آراي مختلف به بزرگواري و احاطۀ علمي آن حضرت اعتراف كردند. پيروزي هاي حضرت در مباحثه ها، مأمون را نااميد كرد.

 

از شيوه هاي ارتباط ميان فردي مؤثر، اطلاع قبلي از مخاطب و عقايد اوست. ايشان با تعبير يافتن رؤياي ابوحبيب نباجي و احاطۀ كامل بر عقايد مخاطبان، از اين شيوه براي اثبات حقانيت امامت خود استفاده مي كردند. اينها نمونه هايي از علم و آگاهي بي نهايت امام بوده كه موجب جذب قلوب مؤمنان، در ارتباطات ايشان با مردم بوده است.

 

٤. موقعيت فرهنگي اجتماعي ارتبا گر

برلو مي گويد هيچ ارتباط گري به عنوان فرد آزاد و بدون تأثير از شرايطي كه در سيستم فرهنگي  اجتماعي اطرافش دارد، نم تواند رفتار كند. هرچه طبقۀ اجتماعي و فرهنگي ارتباط گر با مخاطبان نزدي تر باشد، ارتباط كام تر و بهتري صورت مي گيرد. توجه به اين نكته ما را بر آن مي دارد كه بيان كنيم، هرچند در ظاهر، امام رضا (ع) از مدينه عازم مرو بودند و خلق و خوي اعراب را با خود به همراه داشتند، اما بررسي سيره ايشان در اين سفر نشان مي دهد كه نتنها ارتباط بسيار هم رنگ و قوي با مخاطبان خود داشتند بلكه باعث جذب قلوب آنان هم شدند. امام رضا (ع) با رعايت اخلاق اسلامي و برخورد انساني با افراد، مرزهاي فرهنگي و اجتماعي مردم ايران را شكستند و با افراد در قوم و قبايل متفاوت، ارتباط مطلوب و كامل برقرار كردند مانند موارد زير:

 

توجه به وضعيت اخلاقي و فرهنگي مردم

حاكم نيشابوري از مجلس ضيافت و ميهماني ياد مي كند: يكي از بزرگان شهر به افتخار حضرت ترتيب داد و افاضل و علماي شهر را نيز دعوت كرد و با وجود اينكه جاي افاضل و اشراف و به خصوص جاي حضرت رضا (ع) را در صدر جلسه و همراه با متكا و نمارق (بالشت و پشتي) مصفوفه مقرر كرده بودند، حضرت التفاتي به صدر مجلس ننموده و در كنار مجلس كه نوع ميهمانان نشسته بودند؛ جلوس فرمودند. از آن پس سيره بر آن شد كه جاي افاضل كنار مجلس باشد نه صدر آن (١٣٣٩: ٣٤). اين قضيه كه گوياي تواضع حضرت بود، نهايت الگوپذيري مردم از ايشان و نفوذ عميق آن حضرت را درقلب و فكر مردم ايران نشان مي دهد.

 

توجه به وضعيت مادي ورفاه مردم

نمونه هايي ديگر از اشراف امام  (ع) بر موقعيت فرهنگي اجتماعي ايران، در وضعيت رفاهي مردم و به خصوص شيعيان در دوران حكومت مأمون بود. بني عباس تا قبل از ورود امام  (ع) به ايران عرصۀ زندگي را بر شيعيان سخت مي گرفت به طوري كه عده زيادي از شيعيان و حتي سادات علوي، سيادت و شيعه بودن خود را مخفي نگه مي داشتند. اما امام در نمونه هايي متعدد براي ايجاد رفاه مردم در مسير حركتشان تلاش كردند. مثلا در منطقۀ «ده سرخ» كه خشك و كم آبي بوده است ، امام  (ع) براي وضو آب طلب مي كنند و چون اطرافيان آب نداشتند، با دستان خود گودالي حفر مي كنند كه آب از زمين مي جوشد. بنا بر روايت عبدالسلام ابن صالح هروي وقتي حضرت به ده سرخ رسيدند، به ايشان عرض كردند كه خورشيد از دايره نصف النهار گذشت و وقت نماز ظهر شد. آن جناب فرود آمدند و فرمودند: آب بياوريد. گفتند: آب با ما نيست. حضرت با دست خويش زمين را اندكي حفر كرده، چشمه اي مي‏جوشد كه تاكنون موجود است [6] (سحاب، ١٣٣٤: ٢٥٦).

 

در روايتي ديگر ابوصلت هروي گزارش كرده: امام رضا  (ع) چون به سناباد رسيدند، تكيه كردند بر كوهي كه ديگ‏ها از آن مي‏تراشند و دعا كردند: خداوندا! سود ببخش به اين كوه و بركت عطا كن در ظرف هايي كه از اين كوه مي‏تراشند و فرمودند: كه از برايش ديگ ها از سنگ تراشيدند و فرمودند: غذايش را در همان ديگ ها تهيه كنند. غذاي آن حضرت اندك بود و آهسته غذا مي‏خوردند. از آن روز مردم به آن كوه رو آوردند و ديگ ها و ظرف ها از سنگ آن تراشيدند و بركت يافتند (ابن بابويه، ١٣٨٧، ج ٢: ٢١١).

 

در كوه سنگي نيز، امام (ع) بركت سنگ هاي اين ناحيه را كه از آن، ديگ ها و ظروف سنگي مي‏تراشيدند، طلب مي كنند كه تا امروز نيز همچنان اين شغل در اين ناحيه برجاست.

 

در روايتي ديگر شيخ صدوق، گزارش داده كه امام رضا (ع) در نيشابور در محلۀ قزويني منزل و در آنجا حمامي بنا كردند كه امروز به گرمابۀ رضا مشهور است . آنجا چشمه اي كم‏آب بود. ايشان كسي را واداشتند كه آب آن را بيرون آورد تا فراوان شد. امام (ع) در بيرون دروازه در زير زمين، حوضي ساختند كه چند پله پايين مي رفت و آب چشمه بدان مي ريخت.

 

حضرت، داخل حوض شدند و بيرون آمدند و سپس به روي آن نماز گزاردند، سپس مردم مي آمدند، از آن چشمه براي تبرك نوشيده ، در آن حوض غسل مي كردند، بر روي آن نماز گزارده، دعا مي كردند و از خداوند حاجت خواسته و حاجاتشان برآورده مي شد. امروز، آن چشمه را «عين كهلان » مي نامند و مردم تا به امروز به سراغ آن چشمه مي روند (همان: ١٣٦). «بنابر آنچه مورخان معاصر ذكر كرده اند، اين چشمه كه بعد از آن به حمام امام رضا معروف شد همچنان در شهر نيشابور وجود دارد» (عرفان منش، ١٣٩٠: ١٨١).

 

توجه به وضعيت اعتقادي مردم و تبيين ولايت اهل بيت (ع)

نمونه اي ديگر از اشراف امام  (ع) بر موقعيت فرهنگي اجتماعي و شرايط زمان خود، در سرخس اتفاق مي افتد.

 

يكي از نشانه هاي پذيرش تحميلي ولايت‏عهدي از سوي امام رضا (ع) حادثۀ حبس و زنداني شدن آن حضرت در سرخس است. متأسفانه منابع اوليه، اطلاعات كافي در مورد چگونگي اين زنداني شدن نداده اند. از برخي گزارش ها استفاده مي شود كه امام  (ع) مدتي در سرخس تحت نظر [و شايد بازداشت خانگي ] بوده اند. امام  (ع) تلاش مي كنندتا با توجه به موقعيت پيش آمده و ارتباط نداشتن ايشان با مردم، به تبيين مسئلۀ امامت و ولايت اهل بيت  (ع) براي ابوصلت هروي بپردازند تا او سخن حضرت را به گوش مردم برساند. اين، نمونه اي از ارتباط ميان فردي امام  (ع) است . در گزارشي از ابوصلت هروي در اين باره چنين ثبت شده  است:

 

به در خانه اي كه حضرت رضا (ع) در سرخس در آن زنداني بودند آمدم. از زندانبان اجازه ملاقات خواستم . گفت : راهي به آن نيست. گفتم: چرا؟ گفت: او چه بسا در شب و روز هزار ركعت نماز مي‏گزارد و ساعتي در آغاز روز و پيش از غروب در مصلاي خود نشسته و با پروردگار خود مناجات ميكند. گفتم: در وقتي از اين اوقات برايم اجازه ديدار بگير و او اجازه گرفت. نزد حضرت رضا (ع) رفتم. ايشان در جاي نماز خود نشسته و در انديشه فرورفته بودند.

 

به امام  (ع) گفتم: يابن رسول الله اين چيست كه مردم از شما حكايت مي‏كنند؟ فرمودند: چه مي‏گويند؟ گفتم: از شما نقل مي‏كنند كه فرموده ايد: مردم، بندگان ما هستند. فرمودند: خدا آفريننده آسمان ها و زمين است و داراي پنهان و آشكار. تو شاهدي كه من هرگز اين سخن را نگفته ام و هيچ گاه از پدران خود چنين سخني نشنيده ام. تو دانايي به ستم هايي كه از اين امت بر ما اهل بيت وارد شده است و تو دانايي به اينكه اين اتهام نيز از همان ستم هاست. سپس حضرت رضا رو به من كردند و فرمودند: اي عبدالسلام ! اگر مردم آفريده ما باشند، چنان كه حكايت مي‏كنند، پس براي چه كسي ما از ايشان بيعت مي‏گيريم. گفتم: يابن رسول الله! راست مي‏گويي. سپس فرمودند: آيا تو منكري آنچه حق‏تعالي براي ما از ولايت و امامت واجب گردانيده است، آن‏چنان كه غير تو منكر است؟ گفتم: پناه برخدا، من اقرار دارم به ولايت و امامت شما[7] (ابن بابويه، ١٣٨٧، ج ٢: ٤٢٧٤٢٦).

 

در مرو نيز وقتي امام  (ع) مجبور به پذيرش ولايت‏عهدي مي شوند براي مأمون شروطي مي گذارند و با تقريض [8] متن عهدنامه، منظور خود را از پذيرش، بر همگان آشكار مي سازند و پس از آن، سياست دوگانه اي در نظر مي گيرند. اول اينكه از راه ولي‏عهدي و ارتباطات بين فردي به تبليغ شيعه و امامت بپردازند و از حكومت ظلم دوري كنند و ديگري اينكه از راه ارتباطات جمعي به ترويج شيعه و امامت بپردازند. تبديل لباس از مشكي كه رنگ رسمي لباس عباسيان بود به رنگ سبز كه مربوط به ائمه اطهار (ع) است، ضرب سكه به نام حضرت، ترويج شيعه با اشعار شعرا و صله دادن به آنها و نماز عيد مشهور امام در مرو ازجمله تلاش هاي ايشان در ارتباطات جمعي بود (ابن بابويه، ١٣٧٣ ق، ج ٨: ٢٧٨٢٦٠) كه با توجه به آگاهي از عهد و زمان خويش انجام مي دادند.

 

روش شناسي ارتباطات امام رضا

١. روش نفي واثبات

در اين روش، ارتباط گر سعي مي كند همۀ شيوه هاي مشابه و پيام هاي رقيب را نفي و شيوه و پيام مطلوب خود را اثبات كند. نكتۀ قابل توجه در اينجا، دقت در تمايز روش نفي و اثبات و روش استدلال است. در روش نفي و اثبات، همۀ پيام هاي رقيب زمينۀ اثبات پيام مطلوب است؛ درحالي كه در روش استدلالي، از اصول منطق براي اثبات پيام مطلوب استفاده مي شود، هرچند ممكن است اثبات پيام مطلوب خود نافي همۀ پيام هاي رقيب باشد.

 

به عبارت ديگر در روش نفي و اثبات، نخست كار نفي پيام هاي رقيب صورت مي گيردتا زمينه اي براي اثبات پيام مطلوب پديدار شود. امام رضا (ع) در مناظره با رهبران و پيروان اديان از اين روش بهره مي بردند. مثلا براي اثبات نبوت پيامبر اكرم  (ص)، از نفي دلايل پيروان يهود براي نپذيرفتن نبوت ايشان استفاده كردند.

 

دانشمند يهودي در پاسخ امام رضا (ع) درباره چگونگي اثبات نبوت حضرت موسي، به معجزه هايي از قبيل شكافتن دريا، اژدها شدن عصا در دست وي، بيرون آوردن يد بيضا و جاري ساختن چشمۀ آب از سنگ با زدن عصاي خود، استناد كردند. امام رضا (ع) با پذيرش اين معجزه هاي حضرت موسي (ع)، پرسيدند: آيا هر كس در تأييد ادعاي نبوت خويش معجزه بياورد، او را تصديق ميكنيد؟ عالم يهودي گفت: خير، فقط در صورتي مي‏پذيريم كه معجزه هايي همانند معجزه هاي حضرت موسي (ع) بياورد.

 

 امام  (ع) فرمودند: پس چگونه به نبوت پيامبران پيش از موسي (ع) ايمان داريد، درحاليكه هيچ كدام از آنها معجزه هاي يادشده براي حضرت موسي را نياوردند. دانشمند يهودي كه در پاسخ حضرت رضا (ع) درمانده بود، با تغيير حرف خود، گفت: اگر كسي معجزه هايي بياورد كه فراتر از قدرت افراد عادي باشد، تصديق نبوت او لازم است. در اين هنگام، حضرت رضا (ع) با اشاره به زنده شدن مردگان ، شفاي كور مادرزاد و بيماران مبتلا به پيسي به دست حضرت عيسي (ع) و زنده شدن پرنده گِلين با دَم مسيحايي آن حضرت، پرسيدند: پس چرا نبوت او را تصديق نمي‏كنيد؟ وقتي عالم يهودي گفت : مي‏گويند كه وي چنين كارهايي مي‏كرده است، ولي ما كه آن را نديده ايم، امام  (ع) پرسيدند: مگر معجزه هاي حضرت موسي (ع) را به چشم خود ديده ايد؟ آيا جز اين است كه افراد مورد اطميناني، آنها را ديده و نقل كرده اند و با اخبار متواتر به شما رسيده است؟

 

 معجزه هاي حضرت عيسي (ع) هم توسط افراد مورد وثوقي ديده شده و در قالب اخبار متوا تر گزارش شده است، پس چرا نبوت او را تصديق نمي‏كنيد؟ در باره حضرت محمد (ص) نيز اين مسئله صادق است. بر اساس اخبار متواتر، آن حضرت نزد هيچ آموزگاري درس نخواندند و چيزي نياموختند، ولي به رغم امي و درس ناخوانده و مكتب نرفته بودن، كتابي آوردند كه در باره سرگذشت پيامبران و اقوام گذشته و نيز در باره آينده سخن گفته است. پس چرا نبوت او را نمي‏پذيريد؟ عالم يهودي، كه جوابي نداشت، محكوم شد و سكوت اختيار كرد (طبرسي، ١٣٦١، ج ٢: ٢٠٤٢٠٣).

 

٢. روش تذكر ويادآوري

در برابر هشياري انسان دو حالت وجود دارد: يكي جهل و ديگري غفلت. جهل، آنجا صادق است كه چيزي اصلا به ذهن وارد نشده و فرد نسبت به آن هيچ گونه آگاهي ندارد؛ اما آنجا كه چيزي به ذهن آمده اما پس از مدتي به دلايلي از خاطر رفته است فراموشي و غفلت مطرح مي شود و براي رفع اين حالت تذكر و يادآوري لازم است. غفلت و فراموشي از ويژگي هاي انساني است و بايدتذكر وتنبهي در كار باشدتا غافلان را بيدار كند، مسلما چون خفته را بيدار ساختي خود به راه خواهد افتاد. خداوند به پيامبر دستور مي دهد: «فذكّر إنما أنت مذكّر: پس تذكر بده كه تو (به عنوان رسول )تنها تذكردهنده اي »(غاشيه / ٢١).

 

امام رضا (ع) همانند پدران بزرگوار خود، توجه ويژه اي به حفاظت شيعيان از انحراف هاي فكري و عملي داشتند. آن حضرت روزي به يكي از شاگردان خود به نام ابوهاشم جعفري فرمودند: «چرا با عبدالرحمن بن يعقوب همنشيني مي كني ؟ » گفت : عبدالرحمن دايي من است. حضرت فرمودند: «او درباره ذات پروردگار مطالبي مي گويد كه ساحت مقدسش از اين موارد پاك است يا با او همنشين باش و ما را ترك كن يا با ما نشست و برخاست كرده ، او را از خود دور كن ». ابوهاشم گفت: عقايد و گفتار او چه آسيبي به من مي زند، درحالي كه من بر عقيده حق خود استوار بوده و از عقايد او دوري مي كنم؟ حضرت فرمودند: آيا نمي‏ترسي كه بلايي به او برسد و تو نيز به بلاي او بسوزي؟ پدر يكي از ياران حضرت موسي (ع) از ياران فرعون بود. هنگامي‏كه سپاه فرعون به سپاه حضرت موسي (ع) رسيد، او نزد پدرش رفت تا او را اندرز دهد، ولي هنگام نزول عذاب بر سپاه فرعون، او هم همراه پدرش غرق شد. حضرت موسي (ع) فرمودند: وقتي عذاب الهي فرود آيد، از آن كس كه نزديك گنه‏كار است دفاعي نخواهد شد (كليني، ١٣٦٤، ج ٢: ٣٧٥-٣٧٤).

 

درجايي ديگر آمده است گروهي از مردم خراسان به حضور امام رضا (ع) رسيده و از حضرت خواستند آنها را از پرداخت خمس معاف داشته و خمس اموالشان را به آنان ببخشند. حضرت كه مي دانستند آنان شايستۀ بخشش نيستند و با نيرنگ مي خواهند اين وظيفۀ الهي را ترك كنند، فرمودند: «اين چه نيرنگي است كه به كار مي بريد؟ شما با زبان خود به ما اظهار اخلاص و دوستي مي كنيد، ولي از حقي كه خداوند آن را براي ما قرار داده است، كوتاهي مي نماييد» (جليلي همداني، ١٣٨٤: ١٦).

 

٣. روش همراهي

گاهي فرد يا جامعه آن چنان به يك عقيده يا عادت خو گرفته و بدان پايبند شده كه دور كردنش از آن به طور يك باره بس دشوار است. در اين گونه موارد بايد با تيزبيني و شناخت كامل نسبت به روحيه ها و عقايد جامعه ارتباط برقرار كرد و در اين باب بهترين روش همراهي است. در اين روش، ارتباط گر با مخاطب همراه مي شود و با او ارتباط برقرار مي كند، حتي در قسمتي از عقايد و مسير فكري با مخاطب خود همراه مي شود و اين همراهي را تا لحظه اي كه زمان نشان دادن حقيقت فرارسد ادامه مي دهد و پس از آن با تكاني شديد در وجود مخاطب، او را بيدار مي كند.

 

اين روش در سيره امام رضا (ع) در برخورد با مخالفان به خوبي قابل نمايش است. ايشان در مناظره ها از اين روش بهره مي بردند. از سويي ديگر، ايشان همواره در ايران تلاش مي كردند تا با آگاهي كامل از زبان مخاطبان و سخن گفتن به زبان آنها، زمينۀ همراهي با افراد وتلطيف روحيۀ آنها را فراهم آورده و از اين طريق به بيان توحيد و امامت بپردازند. در اين حالت، مخاطب بيشترين تأثير را مي پذيرد.

 

حضرت رضا (ع) در پاسخ به درخواست عالم يهودي براي اثبات نبوت حضرت محمد (ص) بر اساس كتاب مقدس آنان به فرازي از تورات استناد كردند كه داراي قرائن روشني بود و به خوبي بر مدعاي آن حضرت دلالت مي كرد. از جمله فرمودند: آيا مي داني كه حضرت موسي (ع) به بني اسرائيل وصيت كرد: پيامبري از ميان برادرانتان به سوي شما خواهد آمد، او را تصديق كنيد و به سخنانش گوش فرا دهيد؟ هنگامي كه عالم يهودي وجود اين بشارت را در تورات تأييد كرد، حضرت فرمودند: آيا بني اسرائيل برادراني غير از بني اسماعيل دارند؟ و آيا از ميان فرزندان اسماعيل  (ع) پيامبري جز حضرت محمد (ص) مبعوث شده است؟ دانشمند يهودي به هر دو پرسش، پاسخ منفي داد[9] و اين گونه امام  (ع)، دانشمند يهودي را در پذيرش نبوت حضرت محمد (ص) همراه كرد. اين شيوه مي‏تواند بهترين نوع ارتباط با مخالفان باشد.

 

٤. روش استدلال يا ارتباط متقاعدگرانه

اصطلاح ارتباط متقاعدگرانه [10] را مي‏توان شامل طرح هر پيامي دانست كه به قصد شكل دادن، تقويت يا تغيير پاسخ هاي شناختي، عاطفي و رفتاري ديگران طراحي شده باشد. به بياني ديگر، شامل هرگونه ارتباطي است كه به منظور تأثيرگذاري بر ديگري تنظيم شده باشد. بدين ترتيب اصطلاح متقاعدگرانه را صفت هر ارتباطي مي‏توا ن شمرد كه با هدف نفوذ و تأثيرگذاري طراحي شده باشد (حكيم آرا، ١٣٧٤: ٦).

 

با ورود مباحث نگرش ها و متقاعدسازي به حوزه مطالعات ارتباطي، پاره اي از صاحب نظران كوشيده اند تا تعريف مستقلي از ارتباط متقاعدگرانه به دست دهند. در يك جمع بندي، ارتباط متقاعدگرانه بدين گونه تعريف مي شود: كوششي آگاهانه و فعال به منظور تغيير نگرش باورها يا رفتار آدمي كه از طريق ارسال پيامي انجام مي شود كه به همين منظور طراحي شده است. با اين تعريف بايد بيان كرد كه آنچه در سيره امام رضا (ع) ديده مي شود، از اين نوع ارتباط است، چراكه ايشان همواره سعي در ارتباط كامل و هدفمند با مخاطبان خود داشتند.

 

از رجاء بن ضحاك نقل شده است: «لا ينزل بلداً إِلّا قصدهُ النّاس يستفتُونه في مَعالم دينهِم فيُجيبهُم و يحدّثهم الكثير عن ابيه، عن آبائه، عن علي، عن رسول الله  (ص)»؛ حضرت در هيچ سرزميني وارد نميشدند مگر اينكه مردم به جنابشان رجوع كرده و در مسائل ديني از ايشان نظرخواهي ميكردند، حضرت هم پاسخ آنان را مي‏دادند و بر ايشان از طريق پدران بزرگوارشان احاديث پيامبر  (ص) را به صورت فراوان نقل ميكردند (ابن بابويه، ١٣٨٧، ج ٢: ١٩٦).

اين نقل از رجاءبن ضحاك كه تمام طول مسير را با امام  (ع) بوده نشان دهنده ارتباط كامل و متقاعدگرايانه امام  (ع) با مردم است كه شهر به شهر به تعداد اين مردم افزوده مي شدتا جايي كه در نيشابور به حداكثر خود رسيد و حضرت از فرصت استفاده كرده و حديث معروف سلسلۀالذهب را نقل كردند.

 

٥. روش سكوت

همان طور كه سخن گفتن، ارائۀ پيام و تأثير درذهن مخاطب است ، سخن نگفتن يا سكوت به موقع هم مي‏توا ند به نوعي ارسال پيام به مخاطب باشد و حتي بعضا اثرگذارتر هم خواهد بود. در واقع سكوت، پيامي اعجازگر در امر ارتباط و يكي از جنبه هاي مهم ارتباط است، مشروط بر اينكه حاوي پيامي باشد.  در سيره خطبا و آيين سخنوران براي جل توجه خاص مخاطبان در زمان ارائه نكات مهم و دقيق، از اين روش استفاده مي شود. امام رضا (ع) نيز از اين روش در حديث معروف «سلسلة الذهب» كه براي اثبات امامت و ولايت اهل بيت  (ع) بر مردم بود، استفاده كردند.

 

همان طور كه قبلا بيان شد، امام  (ع) در نيشابور در جمع عظيم مشتاقان اهل بيت  (ع)، پس از طرح حديث «لااله الا الله حصني ، فمن دخل حصني امن من عذابي »، سكوت كردند و كجاوه ايشان به حركت درآمد؛ اما ايشان دستور توقف دادند و درحالي كه همه متوجه اين رفتار حضرت شده و منتظر سخن ديگر باره ايشان شدند، فرمودند: «بشروطها و أنا مِن شروطها. » درواقع امام  (ع) پس از اين سكوت معنادار، به مردم نشان دادند كه اين بخش از مطلب، مهمتر و قابل تأمل تر از بخش قبلي بود و درحالي كه توجه ويژه همگان را برانگيخته بودند، اين مطلب را بيان كرده و ولايت خود را شرط وارد شدن به دژ محكم الهي يعني توحيد دانستند.

 

٦. روش اصلاح انديشه ها

«اصلاح » و «طلب اصلاح » از ديدگاه منابع اسلامي در ذات دين قرار دارد و از اركان هويت ديني است. اصلاح از طريق تطبيق شرايط زندگي با ارزش هاي دين، در هر عصري حاصل مي شود. بنابراين بزرگ ترين مصلحان جهان، پيامبران هستند كه راه صحيح زندگي را به انسان مي آموزند. امام علي (ع) مي فرمايند: «خداوند پيامبران خود را مبعوث فرمود و هرچندگاه، متناسب با خواسته هاي انسان ها، رسولان خود را پي درپي اعزام كردتا وفاداري به پيمان فطرت را از آنان باز جويد و نعمت هاي فراموش شده را به ياد آورند و با ابلاغ احكام الهي، حجت را بر آنها تمام نمايند» (رك: نهج البلاغه، خطبۀ اول ).

 

لذا از ديدگاه اسلام و قرآن، اصلاح طلب بايد در خط انبيا و با تمسك به تعاليم آنان و كتاب الهي به اصلاح جامعه بپردازد. قرآن كريم مي فرمايد: «ما اجر طالبان اصلاح را كه با تمسك به كتاب خدا و به پا داشتن نماز در جامعه به طلب اصلاح مي پردازند ضايع نخواهيم كرد» (اعراف /١٧٠؛ اسماعيلي، بتا: ١).

 

علي رغم اينكه مأمون همواره درتلاش بودتا به نحوي، از ارزش و قرب و منزلت امام  (ع) در بين مردم كم كند اما شيوه ارتباطي ايشان به گونه اي بود كه همواره باعث جذب قلوب مخاطبان و ايمان آوردن آنها به دين اسلام مي شد. امام (ع) با رفتار اصلاح گرانۀ خود همواره سعي در بيداري و آگاهي انديشه هاي مخاطبان داشتند و هرگز براي تخدير افكار آنان سعي نمي كردند.

 

اگر ميراث امام صادق (ع) بيشتر معطوف به مباحث فقهي بوده، ميراث امام رضا (ع) بيشتر متوجه جنبه هاي الهي و كلامي دين است. غير از احاديث فقهي ارزشمند منقول از آن امام (ع)، مناظره ها و احاديث متعددي در اين زمينه وجود دارد كه پژوهشگران مسائل عقيدتي از آن استفاده مي كنند. در اين دسته احاديث، مباحثي همچون توحيد و صفات خدا، نبوت و شناخت پيامبران، امامت و منزلت امامان وجود دارد.

 

نتيجه ‏گيري

آنچه گفته شد سيره ارتباطي امام رضا (ع) در مسير هجرت ايشان از مدينه به مرو مطابق با مدل ارتباطات انساني برلو بود. اطلاع قبلي از مخاطب، دانستن زبان مخاطب، اطلاع دقيق از عقايد مخاطب، توجه به شرايط روز و رصد اتفاق هاي زمانه ازجمله شيوه هاي ايشان در ارتباطات انساني به صورت ميان فردي، گروهي و جمعي بود كه به اختصار در اين نوشته مورد بررسي قرار گرفت. آنچه مهم است اينكه امام  (ع) از انواع ارتباطات انساني به تناسب شرايط زمان و مكان و نياز مخاطب استفاده مي كردند و اين مي‏توا ند الگويي براي مديران و مبلغان ما در ارتباط مؤثر با افراد باشد.

 

منابع ومآخذ

ابن بابويه، محمدبن علي، (١٣٨٧). عيون اخبار الرضا (ع). مترجم محمدتقي آقا نجفي اصفهاني، چاپ اول ، قم : پيام علمدار.

ابن بابويه، محمدبن علي، (١٣٧٣ق ). الامالي. قم.

ابن شهرآشوب مازندراني، محمدبن علي، (١٣٧٥ق ). مناقب آل ابيطالب  (ع). نجف: المطبعه الحيدريه.

اسماعيلي، سيد محمد، (ب تا). «روش هاي اصلاحات درقرآن كريم ». منتشر شده در سايت پژوهشگاه علوم و معارف اسلامي، تاريخ مراجعه: ١٣٩٣/٠٥/٢٠.

بيهقي، محمدبن حسين، (١٣٦٨). تاريخ بيهقي. به كوشش خليل خطيب رهبر، چاپ اول، تهران: سعدي.

پيوسته ، مطهره ، (١٣٩١ ). «پيشواي هشتم »اشارات، قم: مركز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما، شماره هشتم: ١٨٨١٧٨.

جليلي همداني، قاسم (١٣٨٤). خورشيد شرق. گلبرگ، شماره ٦٩: ١٠٧.

حاكم نيشابوري، محمدبن عبدلله، (١٣٣٩ ). تاريخ نيشابور. مترجم محمد خليفه نيشابوري، به كوشش بهمن كريمي ، تهران : ابن سينا.

حكيم آرا، محمدعلي، (١٣٧٤). ارتباطات متقاعدگرانه و تبليغ. ويرايش اول، چاپ اول، تهران: سمت.

حميري، عبدالله ابن جعفر، (ب تا ). قرب الاسناد. تهران: كتاب فروشي نينوا.

سپنجي، اميرعبدالرضا و نفيسه مؤمن دوست ، (١٣٩٠). «اقناع و تغيير نگرش، جايگاه آن در سيره ارتباطي امامان معصوم  (ع)». دين وارتباطات، سال هجدهم، شماره دوم: ١٤٤ -١١٧.

سحاب ، ابوالقاسم، (١٣٣٤). زندگاني حضرت عل بن موسالرضا (ع). تهران: اسلاميه.

طبرسي، احمدبن علي ، (١٣٦١). الاحتجاج. مصحح محمدباقر موسوي خراساني، مشهد مقدس: المرتضي.

طبري، محمدبن جرير، (ب تا). دلايل الامامه. نجف : مكتبۀ حيدريۀ.

عرفان منش، جليل، (١٣٩٠). همگام باامام رضا(ع ازمدينه تامرو. چاپ دوم، مشهد: آستان قدس رضوي.

فياض، ابراهيم، (١٣٩٠). «الگوي ارتباطي آرمان شهر رضوي در سيره رفتار امام رضا  (ع)». كتاب آرمان شهر رضوي (مجموعه مقالات ارائه شده به اولين همايش علمي تخصصي آرمان شهر رضوي )، به كوشش سيد محمد عيسي نژاد، مشهد: سازمان فرهنگيتفريحي شهرداري مشهد، جلد دوم: ٢٧٠-٢٦٣.

كليني ، محمدبن يعقوب، (١٣٦٤)اصول كافي. مترجم و شرح جواد مصطفوي و هاشم رسولي محلاتي، تهران: علميه اسلاميه .

گيل ، ديويد و بريجيت ادمز، (١٣٨٤)الفباي ارتباطات. مترجم رامين كريميان و ديگران، چاپ اول، تهران : مركز مطالعات وتحقيقات رسانه ها.

مجلسي، محمدباقر، (١٣٥٦) بحارالانوار. مترجم موسي خسروي، تهران: اسلاميه.

محسنيان راد، مهدي ، (١٣٨٩ ). ارتباط شناسي. چاپ نهم، تهران: سروش.

مسعودي، ابوالحسن، (١٣٤٣). اثبات الوصيه. مترجم محمدجواد نجفي ، تهران: اسلاميه.

نجفي يزدي، سيدخليل، (١٣٦٤). مناقب اهبيت  (ع). چاپ دوم، تهران: حيدري.

نجفي يزدي، سيدمحمد، (١٣٩١ ). حكايت آفتاب. چاپ هفتم، مشهد: آستان قدس رضوي.

 

پي نوشت ها

[1] David k. Berlo 1929

[2] علامه مجلسي به نقل يكي از اصحاب حضرت علي بن موسي الرضا (ع)، به نام علي بن ابي حمزه بطائني حكايت مي كند كه امام رضا (ع) در ادامه اين جمله‏ها را فرمودند. هر كس به دژ و حصار من داخل شود از عذاب من امنيت خواهد يافت و اين شروطي دارد و من (علي بن موسي الرضا (ع)) يكي از آن شرط ها هستم.

[3] البته در برخي نقل ها ورود به اين دو شهرتأييد شده است.

[4] شرح اين ماجرا با كمي اختلاف در كتا هاي ديگر آمده است : بنگريد به: مسعودي، اثبات الوصيه: ٤١٥-٤١٦؛ مجلسي، بحارالانوار، ج ١٢: ٧١٠؛ شيخ عباس قمي، منتهي الآمال: ٣٠٢؛ نجفي يزدي، مناقب اهل بيت، ج ٢: ١٧٧

[5] مسعودي در اثبات الوصيه و ابن بابويه در عيون اخبار الرضا(ع ) بتفصيل بيشتري شرح داده اند.

[6] براي مطالعۀ بيشتر رجوع كنيد به: ابن بابويه، عيون اخبار الرضا(ع )، ج ٢: ٣٧٦؛ مجلسي بحار الانوار، ج ١٢: ١١٣.

[7] گفتگوهاي ميان حضرت رضا (ع ) وعبدالسلام وپاسخ حضرت، واقعۀ نيشابور راقوت بخشيد و احتمالا اين شايعها واكنشي است در برابر «أنامن شروطها » كه امام (ع ) خود را شروط كلمۀ «لا اله الا الله »قراردادند وعاملان حكومت ودشمنان خاندان عصمت، به جفا، ادعاي الوهيت را به ايشان نسبت دادند (عرفان منش، ١٣٩٠: ٢١٠ ). البته برخي ازپژوهشگران مگويند بازداشت امام در مسير رفتن به مرو بوده است (ابن بابويه ، ١٣٨٧، ج ٢: ١٨٤). اگر چنين باشد، شايد اين كار براي تحت فشارقراردادن ايشان براي تحميل ولايتعهدي مأمون با شرايط دلخواه آنان باشد. سخنان امام (ع )در طول سفر و استقبال باشكوه مردم نيشابور از ايشان، زنگ خطر را براي بن عباس به صدادرآورد و مأمون از سرپيچي امام (ع ) از برنامۀ خود واهمه داشت. ايشان بي واهمه در مناسب ها، مشروعيت حكومت عباسيان رازير سؤال مي بردند و با نقل رواي هاي جدشان پيامبر(ص )، ضرورت اطاعت از اهل بيت (ع ) را براي مردم شرح مدادند. ازاين رو، دور نيست كه مأمون براي آماده كردن شرايط پذيرش ولاتعهدي ، ايشان را محترمانه درزندان خصوصي قرارداده و مردم را از ملاقات بازداشته باشد (عرفان منش، ١٣٩٠: ٢١٠-٢٠٨ ).

[8] امام (ع) درپشت عهدنامه اولين سطر را با اين عنوان آغاز مي كنند: «ستايش مخصوص خداوندي است كه آنچه بخواهد انجام  مي‏دهد. » و مي افزايند: «او از خيان هاي چشم و آنچه درد هاست آگاه است و درود بر محمد(ص ) و خاندان پاكش. » اشاره به آگـاهي خـداوند از خـيانت هاي آشكار و پنهان در مقدمۀ كلام و نيز درود بـر پيامبر (ص) و خـاندانش كه در واقع شهادت به حقانيت آعلي (ع ) است در آن زمان پراهميت بود و اين اقدام هيچ‌ گـاه‌ در مـجالس و اسناد رسمي آن زمان معمول نـبود. حـضرت با عـبارت «امـيرالمؤمنين (مـأمون ) حق ما را كه ديگران نشناختند شـناخت .» اثـبات حقانيت خاندانشان را كامل مي كنند. عبارت اخيرگر چه‌ در‌ ظاهر، ستايش مأمون است زيرا كـه بـه «حقانيت خاندانش» آگاهي يافته ، اما در حـقيقت نكوهش آناني است كـه حـق خاندانش را ضايع كردند و منظور‌ از‌ «ديگـران »در كـلام حضرت يا‌ به‌ تعبير بهتر «حق ناشناسان»، پدران و خاندان مأمون است كه به حقانيت اهـل بـيت (ع ) آگاهي نيافتند و رهبري و امامت مـسلمانان را كـه حـق آنها بود غـصب‌ كـردند‌. امام (ع) در عهدنامۀ ولايت‏عهدي‌ مـي‌ نـويسند: «مأمون ولايتعهدي و خلافت را در اختيار من قرار داد، تا اگر بعد از او زنده ماندم اين منصب از آن من بـاشد.» بـدنبال آن مي افزايند: «هر كس پيماني را‌ بـشكند‌ و عـهدي را نقص كـند احـترام خـود را از بين برده و موقعيت خـود را از دست داده است ،زيرا چنين شخصي بر امام خود ستم روا داشته و حرمت اسلام را مورد تجاوز قرارداده و به همين‌ روش درگـذشته عمل‌ شده ....» نقض پيمان و پيمان شـكني بـعد از عـبارت «مـأمون خـلافت را در اختيار من قـرار داده » عـبارت‌ «اگر بعد از او زنده بمانم » را پررنگ و معني دارتر مي كند. شيخ‌ صدوق‌ مي‌ نويسد: امام (ع) در مجلس ولايتـعهدي در ادامـه فـرمودند: «.. پيشينيان ،عهد اميرالمؤمنين علي بن ابي طـالب (ع ) را نـقض ‌‌كـردند‌ و آن جـناب صـبر كـردند و بعد از آن اعتراض فرمودند بر كساني كه اين‌ گونه‌ اعمال‌ شنيع مرتكب شدند...» و سپس حضرت رضا(ع ) فرمودند: «نمي دانم نسبت به من چگونه رفتار كنند‌ و نسبت به شـما (شيعيان ) چه نوع عمل شود» (رك : ابن شهرآشوب مازندراني ، ١٣٧٥ق‌ ، ج ٣: ٤٧٤ـ٤٧٣ ؛ ابن بابويه ، ١٣٨٧‌، ج ٢: ٣٨٦ـ٣٨٥‌).

[9] اين فقره مورد استناد حضرت كه با اندكي تفاوت در چند جاي عهدقديم و جديد آمده، در نسخهاي كنوني آن نيز وجوددارد، ازجمله در اعمال رسولان ، ٣: ٢٢ آمده است: موسي به اجدادگفت كه خداوند، خداي شما، نبي اي مثل من از ميان برادران شما براي شما برخواهد انگيخت (رك تثنيه، ١٨: ١٥ و ١٨: ١٩  ١٨).

[10] Persuasion Communication
منبع: http://khaandaniha.ir