شارا - شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران : عوامل خلاقيت و نوآوري
یکشنبه، 14 آبان 1396 - 08:10 کد خبر:31734
مديران مي توانند بر هر سه جزء خلاقيت يعني تحصص؛ تفكر خلاق و انگيزش، اثر بگذارند اما واقعيت اين است كه اثر گذاري بر دو جزء نخست دشوارتر است و نيازمند زمان بيشتري است.



شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)- مديران مي توانند بر هر سه جزء خلاقيت يعني تحصص؛ تفكر خلاق و انگيزش، اثر بگذارند اما واقعيت اين است كه اثر گذاري بر دو جزء نخست دشوارتر است و نيازمند زمان بيشتري است.

 

 درست است كه سمينارهاي علمي و كنفرانس هاي حرفه اي موجب افزايش تحصص افراد مي شوند و آموزش در فعاليت ذهني، مسئله گشايي و تفكر همه جانبه، ابزارهاي تازه اي در اختيار آنها مي گذارد، اما براي گسترش دانش و افزايش مهارتهاي تفكر خلاق به زمان و هزينه بسيار زيادي نيازمنديم.

 

 بر عكس پژوهشهاي انجام شده، حاكي از آنند كه حتي با تغييرات جزئي بر محيط سازمان، مي توان بر انگيزش دروني افزود. البته اين بدين معنا نيست كه مديران نبايد براي بهبود تخصص و مهارتهاي تفكر خلاق بكوشند اما بايد بدانند آنچه كه بر انگيزش دروني اثر مي گذارد، زودتر به نتيجه مي رسد.

 

 به عبارت ديگر به عنوان نتيجه گيري به اين پرسش پاسخ مي دهيم كه كدام سازو كارها و اعمال مديريتي بر خلاقيت و نوآوري اثر مي گذارند، اين اعمال در شش گروه دسته بندي مي شوند:

1. چالشگري
از ميان كارهايي كه مدير مي تواند براي تحريك خلاقيت انجام دهد و شايد اثربخش ترين آنها اين كار است كه بايد كاركنان را به كارهاي درست و متناسب آنها گمارد. تناسب كامل شغل با شاغل؛ تواناييهاي كاركنان را بسط و گسترش مي دهد اما ميزان اين گسترش بسيار مهم است. اين تواناييها نبايدآنچنان كم باشد كه به علامت كاركنان بينجامد و نه آن چنان زياد كه اعمال كنترل را با مشكل روبرو كند.


تناسب مطلوب ميان شغل و شاغل مستلزم اين است كه مديران اطلاعات قوي و غني و مفصلي از كاركنان و مشاغل موجود داشته باشند.


جمع آوري اينگونه اطلاعات، اغلب دشوارتر است و به زمان زيادي نياز دارد. شايد به همين دليل است كه تناسب مطلوب، بندرت روي مي دهد. در حقيقت يكي از متداول ترين شيوه هايي كه مديران در جهت نابود كردن خلاقيت در پيش مي گيرند اين است كه از جمع آوري اطلاعات لازم براي ايجاد ارتباط منطقي ميان شغل و شاغل، غفلت مي ورزند.

2. آزادي
وقتي بحث اعطاي آزادي به ميان مي آيد، كليه خلاقيت اعطاي آزادي به كاركنان از نظر وسيله - فرايند كار و نه لزوما اهداف است. به عبارت ديگر، اگر به كاركنان آزادي بدهيم كه خود شيوه صعود به يك كوه را تعيين كنند، خلاقيت آنان افزايش خواهد يافت، و ديگر لزومي ندارد انتخاب كوه را به آنان محول كنيد.


استقلال در فرايند كار، به خلاقيت دامن مي زند زيرا اعطاي آزادي در زمينه چگونگي برخورد با كار، به انگيزش دروني كاركنان و احساس مالكيت آنها مي افزايد.


آزادي در فرايند، به كاركنان امكان مي دهد با مسائل بگونه اي برخورد كنند كه امكان بيشترين استفاده از تخصص و مهارتهاي تفكر خلاق را فراهم سازد.


در پاسخ به اين پرسش كه مديريت نادرست مديران، در زمينه آزادي چگونه است مي توان از دو شيوه نام برد نخست اين كه مديران مايلند اهداف را تغيير دهند يا آنها را بوضوح تعريف نمي كنند. كاركنان شايد از نظر فرايند، آزادي داشته باشند، اما اگر بدانند به كجا بايد بروند اين آزادي ارزشي نخواهد داشت. دوم، عده اي از مديران فقط در ظاهر به كاركنان استقلال مي دهند. اين مديران مدعي هستند كه به كاركنان قدرت كافي براي پويش و جستجوي راه حلها داده شده اما در واقع فرايند را به آنها ديكته مي كنند.

3. منابع
دو منبع اصلي اثرگذار به خلاقيت عبارتند از زمان و پول. مديران بايد اين دو منبع را به يك تيم يا يك طرح اختصاص دهند كه اين خود وظيفه خطيري است چرا كه مي تواند خلاقيت را شكوفا يا آن را نابود كند.


زمان را در نظر بگيريد. سازمانها با ايجاد مهلت هاي بي منطق يا بسيار محدود كننده در كارهاي روزانه خلاقيت را نابود مي كنند. مهلت هاي بي منطق بدگماني و فرسودگي ايجاد مي كنند در هر دو صورت، كاركنان احساس كنترل بيش از اندازه و ناكامي خواهند كرد اين امر خود باعث از بين رفتن انگيزه مي شود.


يكي ديگر از منابعي كه در خلاقيت بدرستي مورد استفاده قرار نمي گيرد، فضاي فيزيكي محيط كار است. عقل سليم مي گويد تيمهاي خلاق و آفرينشگر بايد دفتر كار آزاد و راحت داشته باشند، چنين فضايي نه تنها به خلاقيت آسيب نخواهد رساند، بلكه به آن كمك نيز خواهد كرد. نكته اي كه بارها و بارها شاهد بوديم اين است كه مديران اغلب به بهاي ناديده گرفتن ساير اقدامات مؤثر براي ايجاد فضاي فيزيكي محيط كار مناسب اقدامي نمي كنند.

4. ويژگيهاي گروه كار
اگر مي خواهيد تيمهايي پديد آوريد كه ايده هاي خلاق داشته باشند، بايد طراحي اين تيمها دقت كافي داشته باشيد. يعني بايد گروههايي را تشكيل دهيد كه اعضاي آنها با ديدگاهها و سابقه هاي گوناگون از يكديگر حمايت كنند.


وقتي تيمها از افرادي با زمينه هاي فكري ورويكردهاي گوناگون تشكيل مي شوند، ايده ها اغلب به شيوه اي تحريك كننده و سودمند درهم مي آميزند. با اين همه، تنوع گرايي در تشكيل تيم، فقط يك نقطه آغاز است. مديران همچنين بايد اطمينان يابند كه اين تيمها از سه ويژگي ديگر نيز برخوردار هستند.


نخست اعضا بايد در هيجان و انگيزش هدف تيم سهيم باشند. دوم، تمايل خود را براي كمك به ديگر اعضاء در مواقع دشوار نشان دهند. سوم، هر يك از اعضاء بايد دانش منحصر بفردي را كه ديگران به ميان مي آورند در يابد و ارج نهد. اين عوامل نه تنها انگيزه دروني را بيشتر مي كند بلكه به تخصص و مهارتهاي تفكر خلاق نيز مي افزايد.

5. تشويق سرپرستي
مديران سازمانهاي موفق و خلاق بندرت براي نتايج به خصوص، پاداشهاي مشخص تعيين مي كنند. اما اين مديران، كار خلاق افراد و تيمها را اغلب پيش از بروز آثار تجاري اين كوششها بدرستي درك مي كنند و ارج مي نهند. برعكس مديران نابود كننده خلاقيت يا با ناديده گرفتن كوششهاي نوآور يا با برخورد ترديدآميز با آنها، خلاقيت را از ميان بر مي دارند.

 

براي نمونه در بسياري از شركتها ايده هاي نو، نه تنها با ذهني باز روبرو نمي شوند بلكه با ارزشيابي هاي سلسله مراتبي و وقت گير يا حتي با انتقادهاي تند مواجه مي شوند، هفته ها طول مي كشد تا مديران ارشد به كسي كه محصول يا فرايند نويني پيشنهاد مي كند، پاسخ دهند حتي گاهي او را با انتقادهاي عذاب آور نيز روبرو مي كنند.

6. پشتيباني سازماني
بي گمان سرپرستان با تشويق مي توانند خلاقيت را شكوفا كنند. اما خلاقيت در حقيقت هنگامي شكوفا مي شود كه كل سازمان از آن پشتيباني كند. اين پشتيباني از وظايف رهبران سازمان است كه بايد سيستمها و روشهاي مناسب را بكار گيرند و به ارزشهايي تكيه كنند كه اولويت كوششهاي خلاق را نمايان مي كند.

 

براي نمونه سازمانهاي پشتيبان خلاقيت همواره براي خلاقيت پاداش مي دهند، اما براي نوآوري كاركنان آنها را با پول تطميع نمي كنند. زيرا پاداش پولي سبب مي شود تا كاركنان احساس كنند كه كنترل مي شوند و چنين روشي احتمالا كارايي ندارد؛ در عين حال اگر از خلاقيت قدرداني نشود و به آن پاداش كافي تعلق نگيرد، احساسات منفي در درون سازمان قوت مي گيرد و كاركنان احساس مي كنند كه كوششهاي خلاق آنان به هدر رفته يا دست كم از آنها قدرداني نشده است و همين امر باعث سركوب شدن خلاقيت مي شود چرا كه بندرت مي توان در عين خشم آلودگي به نيروي شور و شوق انگيزش دروني نيز دست يافت.


مهمتر از همه اينكه رهبران سازمان مي توانند با اطلاع رساني، ايجاد همكاري و اطمينان از عدم مسائل سياسي از خلاقيت حمايت كنند. مشاركت در اطلاعات و همكاري هر سه جزء خلاقيت تخصص، تفكر خلاق و انگيزش را بهبود مي بخشد. كاركنان متخصص هر چه بيشتر بتوانند از طريق كار با يكديگر به تبادل ايده ها و اطلاعات بپردازند دانش بيشتري بدست خواهند آورد. همين پويايي درباره تفكر خلاق نيز صادق است. يكي از شيوه هاي بهبود تفكر خلاق كاركنان، آشنايي آنان با رويكردهاي گوناگون در مسئله گشايي است. مشاركت در اطلاعات و همكاري سبب مي شود كه كاركنان از كار خويش لذت ببرند و در نتيجه انگيزش دروني آنان بيشتر شود.


خواه در پي افزايش خلاقيت باشيد و خواه نباشيد، شايسته نيست اجازه دهيد مسائل سياسي وارد سازمان شود. جمع بنديهاي شديد، جلب حمايتهاي سياسي و شايعه پراكني ها به خلاقيت آسيب مي رسانند؛ چرا كه توجه كاركنان را از كار منحرف مي كند. جمع بندي يا اقامه دعوي كاركنان عليه يكديگر، ثبت و شور و شوق مشترك و دو جانبه كه نقطه كانوني انگيزش دروني است ضعيف و ضعيف تر مي شود.


اگر كاركنان بدانند كه اطرافيان آنان از كار خود لذت مي برند، انگيزش دروني شان افزايش مي يابد. اگر مسائل سياسي به ميان آيد كاركنان احساس مي كنند كه شغل آنان تحت تاثير دستور كار ديگران قرار دارد.


تلاش براي جلب حمايتهاي سياسي، تخصص را نيز نابود مي كند. سياست در مسير ارتباطات آشكار، وارد مي شود و در جريان اطلاعات از نقطه الف به نقطه ب مانع ايجاد مي كند، و بدينسان دانش وآگاهي متوقف مي شود و تخصص آسيب مي بيند.


هنگامي كه مديران در خصوص محيط كار بينديشند، طرح عرضه آن را مستقر كنند، كليد شكوفايي خلاقيت را در دست خود دارند. ايجاد و شكوفايي خلاقيت اغلب مستلزم آن است كه مديران در شيوه تشكيل و تعامل گروههاي كاري تغيير بنيادي بوجود آورند. با آنكه اين كار در بسياري از موارد نيازمند تغيير آگاهانه فرهنگ است، اما امكان پذير است و نتايج چشمگيري به بار مي آورد. اگر چنين نكنيم با خطر بزرگتري روبرو مي شويم. وقتي خلاقيت نابود مي شود، سازمان سلاح رقابتي خود يعني ايده هايش را از دست مي دهد.


حتي هنگامي كه اطمينان داريد سازمان شما حامي خلاقيت است نيز بايد به دقت مراقب عامل نابود كننده خلاقيت باشيد. برخي از اين عوامل حتي در روشنايي هم، در زواياي تاريك پنهان مي شوند. اما ريشه يابي رفتارهاي نابود كننده خلاقيت كافي نيست. همانطوري كه مطرح شد، بايد براي حمايت از خلاقيت، آگاهانه كوشيد كه پيامد آن، يك سازمان براستي خلاق است كه نه تنها درآن خلاقيت وجود دارد، بلكه واقعا شكوفا شده است.
 

اصغر مشبكي - كاوه تيمورنژاد