شارا - شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران : موزه، عامل برقراري ارتباطات
شنبه، 29 مهر 1396 - 11:56 کد خبر:31572
وقت آن رسيده است كه موزه ها را از نابودي نجات دهيم. زنگ خطر نابودي موزه ها سالهاست كه بصدا درآمده اما كجاست گوش شنوا؟ موزه بايد به اهلش سپرده شود به متخصص آن سپرده شود به متولي و صاحب كار اصلي آن واگذار شود و در اين صورت است كه همگان تكليف خود را با موزه خواهند دانست و مي توان براي آن طرح و برنامه مناسب اقتصادي و فرهنگي و گردشگري داشت.

شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا) با وقوع انقلاب اسلامي هرآنچه كه در مراكز و مجموعه كاخهاي شاهنشاهي نظير كاخ سعد آباد و نياوران و گلستان و ... قرارداشت تحت مصادره و در اختيار بنياد مستضعفان قرارگرفت.

 

در طول چهل سال گذشته به نظر مي رسد كه بنياد مستضعفان تاكنون گزارش شفاف و قابل دسترسي ارائه نداده كه با اين اموال و داشته هاي مادي و معنوي كه نگهداري كرده يا بفروش رسانده چه بيلان و عملكرد قابل دفاعي اولا به نفع مستضعفان و ثانيا به نفع كشور داشته است.

 

مستثني بودن اين قبيل مراكز از حسابرسي هاي معمول قانوني و دولتي خود مزيد بر اين ادعاست كه كسي از رفتار و كردار بنياد مستضعفان از باب چگونگي عملكرد و نگهداري وسايل و تجهيزات در كاخها و سكونتگاه هاي خاندان سلطنتي و به اصطلاح طاغوتيان، مطلع نمي باشد.


بيان مسئله: در تهران و برخي شهرها با تنوع موزه هايي چند روبرو هستيم كه عمدتا در دست نهادها و سازمانهاي دولتي هستند از قبيل:
- بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران موزه جواهرات و...

- موزه مجلس شوراي اسلامي

– موزه ملي قرآن در نزديكي محل مجلس سابق در خيابان امام خميني (ره)

- كاخ موزه هاي سعد آباد

– نياوران و...

– موزه آستان مقدس حضرت عبدالعظيم در شهرري

– موزه آستان قدس رضوي در مشهد

– موزه عبرت

 – موزه هنرهاي معاصر

– انواع موزه هاي آب و برق و گاز و پست و تلفن و....

 

سوال اينجاست كه مثلا مجلس شوراي اسلامي به چه دليلي بايد داراي موزه و متولي موزه داري باشد؟ يا بنياد مستضعفان بنا به شرايط زمان و مكان در اول انقلاب عهده دار نگهداري بخشي از ميراث پادشاهان و وسايل آنان بوده اما واقعا امروزه چه توجيهي دارد كه بنياد مستضعفان موزه داري كند؟ قاعدتا و عقلايي آن است كه سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري عهده دار تمامي اين موزه ها و امورات آنان باشد و يك بار براي هميشه اين بساط پراكندگي و سردرگمي و وضعيت اسفبار موزه داري در كشور بايستي برچيده شده و تعيين تكليف شود.


اگر چه متاسفانه بخش مهمي از ميراث معنوي و تمدن ايران زمين بناحق در موزه هاي معتبر كشورهاي ديگر نگهداري مي شود اما منطقي آن است كه دولت و مجلس با هماهنگي يكديگر در راستاي تجميع و ادغام و يك كاسه كردن وضعيت متولي امور موزه و موزه داري در كشور تصميم درست و منطقي گرفته و كشور را از بحران نابودي ميراث معنوي ايران نجات بخشند.

 

متاسفانه اين موازي كاري ها سبب شده تا سالانه شاهد هزينه هاي سرسام آوري براي نگهداري موزه هايي باشيم كه حتي هيچ خاصيت اقتصادي هم ندارند و اينها در حالي است كه ما همواره داد كسري بودجه داريم كه پول نيست و دولت بايد كوچك سازي كند و چابك شود و... از سوي ديگر موزه داري توسط دستگاهها ساختار سازماني و پرسنلي آنان را هم دچار گرفتاري مي كند چون موزه داري تخصص و شرايط خاص مكان و پرسنل خود را دارد.

 

موزه داري يك امر فني حرفه اي است. جاي آن در ساختار مجموعه مجلس شوراي اسلامي يا بانك مركزي يا بنياد مستضعفان و آستان قدس رضوي و.... نيست. اين عزيزان بايد در راستاي سبك سازي و چابك كردن خود گام برداشته و از برخي منافع احتمالي چشم پوشي كرده و كار را به كاردان و متولي اصلي آن بسپارند. مثلا اگر شخصي به عنوان محقق علوم قرآني بخواهد به نسخه هاي خطي قديمي قرآن دسترسي داشته باشد واقعا بايد به كدامين موزه و در چه شهري و با چه شرايطي مراجعه نمايد؟ آيا اساسا ما سامانه اي جامع از موزه هاي كشور و هرآنچه كه در آنها هست داريم؟ قطعا نداريم؟ هيچ چيزي جز اسير شدن و اتلاف وقت براي چنين محققي حاصل نمي شود.

 

ما در واقع نيازمند يك شهر موزه اي مقتدر يكپارچه و متمركز هستيم كه متاسفانه در چهل سال گذشته توجه لازم بدان نشده و اين باعث هدر رفت امكانات و فرسوده شدن وسايل موزه ها و خاك خوردگي آنان شده است.


آمار مراجعان داخلي به موزه ها بسيار نگران كننده است . مردم با موزه ها قهر هستند و موزه ها به نظر ميرسد كه بيشتر دوست دارند بكر بمانند و تعطيل و خاك بخورند. وضعيت اسف بار توريسم و گردشگري هم كه نيازي به گفتن ندارد. چرا كه واقعا اگر بخواهيم يك گروه گردشگر را با تاريخ و تمدن و ميراث معنوي كشورمان آشنا كنيم بايد او را به كجاها ببريم؟ اينكه هر ارگان و سازماني يكسر قصه موزه داري را گرفته و به نفع خود كار كند و جزيره اي عمل كنيم قطعا برآيند آن به نفع صنعت گردشگري و اقتصاد و بودجه كشور نيست حال چه رسد به فرهنگ و تمدن و...


حقيقت آن است كه مردم از موزه ها فراري هستند و به نظر نمي رسد كه يك آسيب شناسي و تحقيق ميداني جامعي صورت گرفته باشد كه چرا ميزان مراجعه مردم به موزه ها كم است؟ واقعا چرا؟ اين اشياء و ابزارآلات و تجهيزات بي جان كه در دل خود هزار حرف نگفته دارند چرا بايد مورد بي مهري قرار بگيرند. اينها همه و همه براي عبرت و مطالعه و آشنايي ما با آنچه كه در گذشته جريان داشته است نگهداري مي شوند، پس چرا خاك مي خورند و مي پوسند و از آنان استقبالي نمي شود؟

 

در چهل سال گذشته، روساي جمهوري، دهها و صدها سفر استاني داشته اند ، اما كداميك چند مصوبه براي حمايت از ميراث معنوي و موزه ها داشته اند؟ روساي مختلفي بر مسند سازمان ميراث فرهنگي نشسته اند اما كداميك حقيقتا كاري كرده است كارستان براي دفاع از موزه ها، اين زبانداران بي جان؟!؟.


وقت آن رسيده است كه موزه ها را از نابودي نجات دهيم. زنگ خطر نابودي موزه ها سالهاست كه بصدا درآمده اما كجاست گوش شنوا؟ موزه بايد به اهلش سپرده شود به متخصص آن سپرده شود به متولي و صاحب كار اصلي آن واگذار شود و در اين صورت است كه همگان تكليف خود را با موزه خواهند دانست و مي توان براي آن طرح و برنامه مناسب اقتصادي و فرهنگي و گردشگري داشت. همين. تاچه قبول افتد و چه در نظر آيد. من آنچه شرط بلاغ است با تو ميگويم. خواه ازسخنم پند گير و خواه ملال.