شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)- روزنامهنگاري يا ژورناليسم (به فرانسوي: Journalisme) رشتهٔ گردآوري، تجزيه و تحليل، تأييد و ارائهٔ خبر مربوط به حوادث جاري، روندها، مسائل و مردم است. افرادي را كه به اين حرفه اشتغال دارند روزنامهنگار ميگويند.
از خبرنگاري خبر-محور، گاهي اوقات، تحت عنوانِ «نخستين پيشنويس تاريخ» (به گفته فيل گراهام) ياد ميشود. چرا كه خبرنگارها اغلب حوادث مهم را ثبت ميكنند، و از اين طريق در مهلتي اندك، مقالات خبري توليد ميكنند. رسانهها در حالي كه تحت فشار هستند تا پيش از ديگران اخبار خود را منتشر كنند، با تكيه بر معيارهاي دقت، كيفيت و سبك سازمان خود، معمولاً پيش از انتشار گزارشهاي خود، آنها را ويرايش و نمونه خواني ميكنند. بسياري از سازمانهاي خبري، از اينكه مقامات و موسسات دولتي را پاسخگوي عموم ميدانند، به خود افتخار ميكنند. در حاليكه منتقدان مطبوعات، مسائلي در مورد مسئول بودن خود مطبوعات، مطرح كردهاند.
روزنامهنگاري به گروههاي متعددي تقسيم ميشود: روزنامهها، مجلات خبري، مجلات عمومي، مجلات تجاري، مجلات سرگرمي، خبرنامهها، نشريات خصوصي، صفحات خبري آنلاين و ساير موارد. هر يك از اين گونهها شرايط خاص خود براي تحقيق و نگارشِ گزارش را، داراست.
مثلاً، روزنامه نگاران ايالات متحده آمريكا سابقاً از سبك هرم وارونه براي نگارش گزارش خود، استفاده ميكردند. گرچه اين سبك بيشتر براي نگارش گزارشهاي خبري صريح و جدي استفاده ميشده و نه مقالات اصلي. گزارشهاي مكتوب خبري جدي بايد به صورت خلاصه نوشته شده، و مهمترين اطلاعات را در همان ابتدا بياورد، تا چنانچه در صورت كمبود فضا، داستان خلاصه شد، كماهميتترين مسائل، از انتهاي داستان حذف شود. سردبيران معمولاً اطمينان حاصل ميكنند كه گزارشها تا حد امكان موجز نوشته شود. مقالات اصلي اغلب با توجه به موضوع گزارش آزادانه تر نوشته ميشوند، و عموماً فضاي بيشتري به آنها اختصاص داده ميشود.
مقالات مجلات خبري و مجلات عمومي معمولاً به سبكي متفاوت نوشته ميشوند، و در آنها تأكيد كمتري بر هرم وارونهاست. نشريات تجاري بيشتر حول محور اخبار تهيه ميشوند، در حالي كه نشريات سرگرمي بيشتر بر مبناي مقالات اصلي تدوين ميشوند.
خبرنگاري راديو تلويزيوني
براي اطلاعات بيشتر در مورد خبرنگاري راديو تلويزيوني، به پخش اخبار رجوع كنيد
خبرنگاران راديو بايد حقايق را جمعآوري كرده و آن را با دقت و قاطعيت ارائه كنند، اما در همين حين بايد جلوههاي صوتي جالبي نيز به گزارش خود بيفزايند كه اين امر از طريق مصاحبه با افراد درگير در ماجرا و موسيقي پس زمينه كه به توصيف ماجرا كمك ميكند فراهم ميشود. گزارشگران راديو ممكن است مقدمهاي بر خبر بنويسند كه توسط گوينده خوانده ميشود، آنان همچنين ممكن است به صورت زنده به سئوالات گوينده خبر نيز پاسخ دهند.
خبرنگاران تلويزيون براي شرح و توضيح گزارش خود به اطلاعات تصويري، از جمله مصاحبه زنده با افراد درگير در ماجرا، تصاويري از صحنه وقوع ماجرا، و تصاوير گرافيكي كه اغلب در ايستگاه تلويزيون براي قالب ريزي خبر تهيه شده متوسل ميشوند. گزارشگران تلويزيون نيز ممكن است مانند گزارشگران راديو مقدمهاي بر خبر بنويسند كه توسط گوينده تلويزيون در آغاز خبر خوانده ميشود. معمولاً گزارشگران راديو و تلويزيون از فضايي كه مطبوعات، براي ارائه اطلاعات در اختيار دارند، برخوردار نيستند.
نقش خبرنگاري در جامعه
در دههٔ ۱۹۰۲ كه خبرنگاري نوين در حال پا گرفتن بود، نويسنده والتر ليپمن و فيلسوف آمريكايي جان دووي در مورد نقش خبرنگاري در دموكراسي با يكديگر مباحثاتي داشتند. فلسفه بحث آنان هنوز مشخصه بحث در مورد نقش روزنامهنگاري در جامعه و دولت ملي است.
«ليپمن» بر اين باور بود كه خبرنگاري ميبايست به عنوان يك ميانجي يا مترجم بين عموم و سياست گزاران عمل كند. بر اين اساس خبرنگاري تبديل به يك واسطه ميشد. هنگام سخنراني نخبگان، خبرنگار گوش فرا ميداد و اطلاعات را ثبت ميكرد، آنگاه اين اطلاعات را تصفيه كرده، و براي استفاده عموم در اختيار آنان قرار ميداد. دليل خبرنگار براي اين كار آن بود كه عموم در موقعيتي نبودند كه بتوانند قادر به هضم اطلاعات فزاينده و پيچيده جامعه مدرن باشند، در نتيجه يك واسطه ميبايست اخبار را براي آنان تصفيه ميكرد. ليپمن اين موضوع را به اين صورت شرح ميدهد:
عموم از هوشياري كافي براي درك مسائل پيچيده سياسي برخوردار نيست. علاوه بر اين، عموم آنقدر در زندگي روزمره خود غرق است كه توجه چنداني به سياستهاي پيچيده دولت ندارد؛ بنابراين آنان نياز به فردي دارند كه تصميمات و نگرانيهاي نخبگان را تفسير كرده و اطلاعات را ساده و قابل فهم كند. اين نقش يك خبرنگار است.
ليپمن معتقد بود كه عموم از طريق راي خود بر تصميمگيري نخبگان تأثير ميگذارند. در همين حين، نخبگان (يعني سياستمداران، سياست گزاران، مأموران دولت، دانشمندان، و غيره) قدرت را اداره خواهند كرد. در دنياي ليپمن، نقش خبرنگار آگاه كردن عموم از اقدامات نخبگان بود. از آنجايي كه عموم از طريق راي خود حرف آخر را ميزدند يكي ديگر از نقشهاي روزنامهنگار نظارت بر عملكرد نخبگان بود. اين روند عملاً عموم را در پايينترين سطح زنجيره قدرت قرار ميداد، كه اطلاعات را كه از متخصصان/نخبگان جريان مييافت، دريافت ميكردند.
«دووي»، از سوي ديگر، معتقد بود كه:
عموم نه تنها قادر به درك مسائل ايجاد شده توسط نخبگان يا پاسخ آنان به اين مسائل است، بلكه تصميمات پس از بحث و گفتگو بايد توسط عموم اتخاذ شود. پس از بررسي كامل مسائل، بهترين نظرات به دست خواهد آمد.
دووي معتقد بود خبرنگار نه تنها بايد به عموم اطلاعرساني كند، بلكه بايد گزارش خود را به گونهاي تدوين كند كه هدف از آن صرفاً انتقال ساده اطلاعات نباشد. در دنياي دووي نقش خبرنگار تغيير كرد. دووي معتقد بود خبرنگار بايد اطلاعات را درك كرده، آنگاه به ارزيابي پيامدهاي سياستهاي مصوب نخبگان بپردازد. در طول زمان، عقايد وي در درجات مختلف به كار گرفته شدهاست و از نظريه وي، عموماً تحت عنوان روزنامهنگاري اجتماعي ياد ميشود.
مفهوم «خبرنگاري اجتماعي» اكنون در كانون پيشرفتهاي جديد در عرصه خبرنگاري قرار دارد. بر اساس اين الگوي جديد، خبرنگاران ميتوانند شهروندان و متخصصان/نخبگان را در امر طرح موضوع و ايجاد محتويات خبر دخيل سازند. بايد خاطر نشان ساخت كه با وجود مفهوم برابري، دووي هنوز بر مفهوم تخصص تأكيد دارد. دووي معتقد است دانش جمعي بر دانش فردي ارجعيت بسيار دارد. در ساختار دووي متخصصان و دانشمندان جايگاه خود را دارا هستند، اما دربرداشت ليپمن از خبرنگاري و جامعه از ساختار ترتيبي براي اين دو، سخني به ميان نيامدهاست. بر اساس دووي: محاوره، مباحثه و گفتگو، اساس دموكراسي را تشكيل ميدهند.
با اينكه فلسفه ليپمن در مورد خبرنگاري بيشتر مورد قبول رهبران دولتي است، رويكرد دووي، بهتر گوياي نقشي است كه بسياري از خبرنگاران در جامعه براي خود متصورند و اينكه اكثريت جامعه از خبرنگاران چه انتظاراتي دارند. براي مثال شهروندان آمريكايي ممكن است بسياري از عملكردهاي افراطي خبرنگاران را مورد نكوهش قرار دهند، اما از خبرنگاران اين انتظار را دارند كه با دقت، ناظر دولت، شركتهاي تجاري و ديگر فعالان حاضر در صحنه باشند و مردم را قادر سازند تا در مورد مسائل روز جامعه، تصميمات آگاهانه اتخاذ كنند.
استانداردهاي حرفهاي و اخلاقي
از خبرنگاران انتظار ميرود كه اصول خاص اين حرفه را به درستي رعايت كنند. قسمتي از اين اصول عبارتاند از:
استفاده از منبع اصلي اطلاعات، شامل مصاحبه با افرادي كه مستقيماً در يك موضوع نقش دارند، اسناد اصل و ديگر منابع مستقيم اطلاعاتي تا حد امكان و نقل منابع اطلاعات در خبرها؛
براي كسب اطلاعات بيشتر در مورد چگونگي استفاده از منابع رجوع شود به نقل منبع در خبرنگاري
در صورت عدم وجود منابع اصلي انتساب كامل تمامي اطلاعات گردآوري شده از ديگر منابع منتشر شده (عدم انجام اين كار سرقت ادبي محسوب ميشود؛ برخي از روزنامهها وقتي مقالهاي از اطلاعات گزارشات قبلي استفاده كرده باشد، آنرا نقل ميكنند)؛
استفاده از چندين منبع اطلاعاتي مرجع، مخصوصاً در مواردي كه موضوع گزارش جنجالبرانگيز باشد؛
بررسي دقيق هر مطلبي كه به عنوان واقعيت عنوان ميشود؛
جستجو و نقل تمامي تعبيرات ممكن از يك موضوع؛
گزارش منصفانه و دور از جبهه گيري و به تصوير كشيدن جوانب مختلف يك موضوع بدون طرفداري از يكي؛
انجام تحقيق و ارائه گزارش با رعايت توازن ميان واقع نگري و شكگرايي.
قضاوت دقيق در هنگام تنظيم و گزارش اطلاعات.
دقت در محرمانه نگاه داشتن منابع (سازمانهاي خبري معمولاً قوانيني خاص در مورد محرمانه نگاه داشتن منابع دارند كه خبرنگاران بايد از آنها طبعيت كنند)؛
رد كردن هرگونه هديه يا لطف از طرف مورد گزارش، و حتي جلوگيري از هرگونه تحت تأثير واقع شدن؛
جلوگيري از تهيه گزارش يا شركت در تحقيق و نگارش در مورد موضوعي كه خود خبرنگار نسبت به آن نفع شخصي و يا تعصبي دارد كه كنار گذاشتن آن برايش امكان بذير نيست.
عدم رعايت استانداردها
تبعيت كامل از اين اصول حرفهاي، در دنياي واقعي، ميتواند مشكل باشد. حتي خبرنگاراني كه عقيده دارند در كار خود منصف و واقع گرايانه عمل ميكنند ممكن است خلاف آن عمل كنند – با انتخابي عمل كردن در ارائه گزارش، اعتماد بيش از حد به ماجرا يا ارائه توضيحي جزئي از وقايع. (رجوع شود به تبعيض رسانهاي.) حتي در گزارشات روزمره نيز تبعيض ميتواند براحتي با انتخاب گزارشگر در خلاصه كردن بعضي از حقايق، يا قصور در چك كردن منابع كافي، گوش كردن و گزارش صداهاي مخالف، و يا جستجو براي يافتن ابعاد تازه، در يك گزارش رخنه كند.
درحاليكه گزارشگران سعي ميكنند تبعيضات را كنار بگذارند، ممكن است براحتي بدون آنكه متوجه باشند، آنها را اعمال كنند. گزارشگران جوان ممكن است نسبت به مسائلي كه برروي افراد مسن جامعه تأثير ميگذارد، غافل باشند. شخصي با سابقه ۲۰ ساله در «نيروي ضربت بليس» ممكن است از شايعهها در مورد فساد سازماني بي اطلاع بماند. انتشاراتيهايي كه مختص حومه نشينان مرفه هستند، ممكن است مشكلات شهري را ناديده بگيرند؛ و البته گزارشگران و سردبيران ساده لوح و بياطلاع نيز ممكن است شكار روابط عموميها، تبليغات يا اطلاعات غلط ارائه شوند.
سازمانهاي خبري از ويراستار، توليدكننده و مسئول خبري استفاده ميكنند كه كارشان بررسي كار گزارشگران در مراحل مختلف انجام كار ميباشد. اما ويراستاران هم خسته، تنبل، مغرور و متعصب ميشوند. در اين صورت اين ويراستاران ممكن است نسبت به حذفيات، تبعيضات و موارد ساختگي خبرنگاران محبوب خود بيتوجه باشند. (رجوع شود به]]جيسون بلير) ويراستاران منطقهاي نيز ممكن است فاقد توانايي لازم براي بررسي ديدگاه (يا چك كردن حقايق) خبرنگاري كه از يك شهر دور يا كشور ديگر گزارش ميكند، باشند. (رجوع شود به مديريت خبر.)
بطور حتم بودجه يك ستزمان خبري بر تصميمگيري در مورد انواع خبرهايي كه مورد بوشش قرار داده ميشوند، بر مخاطبان مورد نظر و ميزان بوشش خبرها تأثير خواهد گذاشت. چنين تصميماتي ممكن است متأثر از تعصبات آگاهانه و يا نا آگاهانه باشد. در زمان كسر بودجه، ممكن است ويراستاران خبرنگاران در ادارات خبري دور دست را فدا كنند و يا اينكه تعداد كاركنان درمناطق كم درآمد را كم كنند و يا انتشارات خود در برخي جوامع را بكلي قطع كنند.
ناشران، مالكان و يا ساير مديران اجرايي خصوصاً مقامات اجرايي تبليغات فروش ميتوانند از قدرت خود بر خبرنگاران براي تأثير بر نحوه گزارش و انتشار خبرها استفاده كنند. خبرنگاران معمولاً با استفاده از مديريتي عالي «فايروال» بين بخش خبر و ساير بخشهاي يك سازمان خبري ايجاد ميكنند تا بدين نحو مانع تأثير ناخواسته ساير بخشها بر بخش خبري شوند. مجلهاي خبري به نام Columbia Journalism Review مثالهايي از ميراني كه سعي كردهاند بر نحوه بوشش خبري تأثير گذارند و يا آن دسته از مديراني كه در صدد استفاده از قدرت خود براي تأثير بر خبرنگاران نيستند و همچنين از خبرنگاراني كه در مقابل اين فشارها مقاومت كردهاند ارائه دهد.
گزارشگري در مقابل ويراستاري
عموماً ناشران و خوانندگان خبر ميان گزارش «صرف حقايق» و «نوشتن نظرات شخصي» تمايز قايلند و اين كار را اغلب با محدود كردن ستون نظرات به صفحه ويراستاري و صفحه مقابل آن يا «op-ed» (صفحه مقابل ويراستاري) انجام ميدهند. سرمقالههاي امضا نشده عموماً در بر گيرنده نظرات رسمي هيئت ويراستاري است، درحاليكه صفحات op-ed ميتواند تركيبي از ستونهاي مشترك و ديگر مطالب باشد كه غالباً در آنها سعي شدهاست توازني ميان نظرات سياسي و اجتماعي مختلف ايجاد كند.
با اين وجود ممكن است تفاوت ميان گزارش و نظر از بين برود. داستانهاي بيچيده غالباً نيازمند خلاصه كردن و توضيح و تفسير حقايق ميباشند خصوصاً در مواقعي كه زمان و مكان اختصاصي به داستان مورد نظر محدود است. داستانهايي كه داراي تفاسير و ت. ضيحات زيادي ميباشند غالباً «تحليل خبر» ناميده ميشوند، ولي با اين وجود در ستون صفحات خبري گنجانده ميشوند. در مورد گزارشات رسانهاي با توچه به زمان محدود چنين تمايزاتي به ندرت امكان بذير است.
خبرنگاري غافلگيرانه
به معناي روشهاي تهاجمي و جسورانهاي است كه خبرنگاران براي مواجه كردن افراد با سئولاتي كه تمايلي براي صحبت كردن در مورد آنها ندارند بكار ميگيرند. اين روش خصوصاً مورد استفاده خبرنگاران و يا گزارشگران تلويزيوني از جمله كاركنان CBS-TV ۶۰ دقيقه و توسط جرالد ريورا و هم اكنون در شبكه فاكسنيوز و توسط صدها گزارشگر محقق آمريكايي در شبكههاي محلي قرار ميگيرد.
اين روش شديداً مورد انتقاد برخي گزارشگران و ديگر افراد است كه استفاده از اين نوع خبرنگاري را غيراخلاقي و جنجالي ميدانند، درحاليكه ديگران آنرا تنها راه نقد گزارش براي كسانيكه مخاطب آن هستند، ميدانند. در ايالات متحده خبرنگاري غافلگيرانه غيرقانوني محسوب نميشود.
خبرنگاري مغرضانه
خبرنگاري مغرضانه، به معناي دستكاري عامدانه در ارائه حقايق در گزارش است تا شخص يا سازماني را به گونهاي نمايش داد كه با تصوير دقيق آن بر اساس بررسي متوازن حقايق موجود، متفاوت باشد. اين روش مخصوصاً در خبرنگاري رسانهاي كاربرد گسترده دارد كه در آن داستان، صحنهها و مصاحبهها به گونهاي طراحي ميشوند كه تأثيري خاص را نسبت به موضوع گزارش ايجاد كنند.
خبرنگاري مغرضانه از انواع خبرنگاري بسيار غيراخلاقي محسوب ميشود. بسياري از اشخاصي كه از آنها گزارش تهيه شدهاست، اذعان كردهاند كه در معرض اين نوع خبرنگاري قرار گرفتهاند. برخي از توليدات رسانهاي نيز متهم به خبرنگاري مغرضانه هستند.
تعداد زيادي از سازمانها، دانشگاهها و موسسات حرفهاي وجود دارند كه قائل به برتري و برتري روزنامهنگاري هستند. جايزه پوليتزر، كه توسط دانشگاه كلمبيا در شهر نيويورك توزيع ميشود، به روزنامهها، مجلات و رسانههاي پخش برنامه كه در حوزههاي مختلف روزنامهنگاري برترشناخته ميشوند اعطا ميشود. دانشكده تحصيلات تكميلي روزنامهنگاري نيويورك جايزه آلفرد آي دوپونت-جايزه دانشگاه كلمبيا را به افراد برتر در روزنامهنگاري راديو و تلويزيون اعطا ميكند و مؤسسه اسكريپس هووارد جايزه ملي خبرنگاري را به برترينهاي ۱۷ حوزه راديو و تلويزيون ميدهد. انجمن خبرنگارهاي حرفهاي نيز جايزه سيگما دلتا را به برترينهاي خبرنگاري اعطا ميكند؛ و اما در صنعت تلويزيون، آكادمي ملي هنر و علوم تلويزيوني جوايزي را به برترينهاي ژورناليم تلويزيوني اعطا ميكند.
انواع خبرنگاري
سرمقاله نويسي
روزنامهها و نشريات ادواري اغلب داراي سرمقاله هستند كه توسط خبرنگارهايي كه بسياري از آنها در اين نوع خبرنگاري عميق تخصص دارند نوشته شدهاست، (رجوع شود به عنوان سبك مقاله اصلي در مقاله سبك اخبار).
سرمقالهها اغلب طولانيتر از مقالات عادي هستند و همراه آنها عكس، طراحي و ديگر كارهاي «هنري» به كار ميرود. حتي سرمقالهها را گاهي با استفاده از ابزار چاپ و رنگها برجسته مينمايند.
نوشتن سرمقاله مشكل تر از نوشتن خبرهاي معمولي است؛ چرا كه خبرنگارها با تلاشي به اندازه تلاش خبرنگاران درصدد جمعآوري و گزارش درست و صحيح حقايق يك ماجرا هستند، اين در حالي است كه خبرنگاران علاوه بر جمعآوري و گزارش درست و صحيح بايد راهي جذاب و مبتكرانه براي نوشتن مقاله، بويژه تيتريا چند پاراگراف اول آن بيابند. تيترعلاوه بر آنكه بايد ايده مقاله را برساند بايد بتواند توجه خواننده را نيزجلب كند. اغلب موضوع مقالهاست كه تعيين ميكند تيتر چه باشد. علاوه بر آن، ژورنالسيتها بايد سختتر كار كنند تا در هنگام نوشتن تيتر و ديگر اجزاي مقاله ايماژها و واژگان كليشهاي توليد نكنند.
در نيمه دوم قرن بيستم خط مايز بين گزارش خبري و سرمقاله نويسي مبهم و نامشخص شد؛ چرا كه خبرنگارها و نشريات بيشتر و بيشتري رويكردهاي متفاوتي را براي نوشتن مقاله اتخاذ كردند. تام ولف، گي تاليس و هانتر تامپسون و ديگر خبرنگارها رويكردهاي متفاوت زيادي را براي نوشتن مقالات خبري به كار بستند. نشريات شهري و هفته نامهها خط مايز مزبور را مبهم تر و نامشخص تر كردند و بسياري از مجلات نيز مقالات را بر خبرهاي معمولي ترجيح ميدادند.
برخي از برنامههاي خبري تلويزيوني نيز در شكلهاي جديدي ارائه ميشدند وشمار زيادي از منتقدان معتقد بودند بسياري از برنامههاي خبري ديگر برنامه خبري نيستند؛ چرا كه محتوي و سبك مورد استفاده آنها مطابق با استانداردهاي پذيرفته شده خبرنگاري نبود. اما از طرف ديگر، راديو ملي به عنوان نمونه خوبي از تركيب گزارش خبري، مقالات و يا تركيبي از هر دو تلقي ميشد. ديگر سازمانهاي مرتبط با خبرهاي راديويي مردمي آمريكا نيز به چنين نتايج مشابهاي دست يافتند.
با وجود ابن، هنوزهم اكثريت روزنامهها، به مانند سازمانهاي اخبار راديو و تلويزيون، خط مايز مشخصي بين خبر و مقاله قائل هستند.
روزنامهنگاري پژوهشي
روزنامهنگاري پژوهشي در بين انواع روزنامه نويسي سختترين گونه روزنامهنگاري است.
خبرنگاري ورزشي
خبرنگاري ورزشي جنبههاي زيادي از رقابتهاي ورزشي افراد را دربرمي گيرد و جزء لاينفكي از اغلب محصولات خبرنگاري، از جمله روزنامهها، مجلات، و برنامههاي خبري راديو و تلويزيون محسوب ميشود. در حالي كه برخي از منتقدان خبرنگاري ورزشي را به عنوان خبرنگاري حقيقي قبول ندارند، اهميت ورزش در فرهنگ غرب عاملي است براي توجيه اين امر كه ژورنالييستها نه تنها به رقابتهاي ورزشي، بلكه به ورزشكاران و تجارت در ورزش نيز توجه نمايند.
به طور سنتي در ايالات متحده خبرنگاري ورزشي در مقايسه با نوشتههاي خبرنگاري سنتي از انسجام، ابتكار و تعصب كمتري برخوردار بود، با اين حال تأكيد بر صحت و درستي و رعايت عدالت و بيطرفي هنوز هم بخشي از خبرنگاري ورزشي را تشكيل ميدهد. تأكيد بر توصيف صحيح عملكرد آماري ورزشكاران نيز يكي ديگر ازبخشهاي مهم خبرنگاري ورزشي محسوب ميشود.
خبرنگاري علمي
خبرنگاري علمي شاخه نسبتاً جديدي از خبرنگاري محسوب ميشود كه در آن گزارش خبرنگارها اطلاعاتي را در مورد موضوعات علمي به مردم انتقال ميدهد. خبرنگارهاي علمي بايد اطلاعات مبسوط، فني، و در پارهاي اوقات اطلاعاتي را كه با زبان مخصوص نوشته شدهاست را درك و تفسير كنند و سپس آن را به گزارشهاي جذابي كه براي مصرفكنندگان رسانههاي خبري قابل باشد تبديل نمايند.
خبرنگارهاي علمي بايد تصميم بگيرند كه از ميان دستاوردهاي علمي كدام ارزش پوشش خبري را دارد و همچنين بايد بتوانند تشخيص بدهند كه از ميان منازعات جامعه علمي كدام براي پوشش خبري ارزش دارند. خبرنگارها بايد در اين سنجش خود بايد عدالت و بيطرفي را رعايت كنند، اما هيچگاه حقايق را فدا نكنند.
بسياري از خبرنگارهايي كه در حوزه علمي فعاليت دارند آموزشهايي را در حوزه خبرنگاري خود گذراندهاند، به عنوان مثال ميتوان به پزشكاني اشاره كرد كه در اخبار پزشكي را تحت پوشش خود قرار ميدهند. البته اين مسئله كلي نيست و در ميان خبرنگارهاي علمي نيز كساني هستند كه در حوزه علمي دوره يا آموزش نديدهاند.
روزنامهنگاري تحقيقي
روزنامهنگاري تحقيقي كه در آن خبرنگارها رفتاري خلاف عرف غيراخلاقي و غيرقانوني افراد، موسسات اجاري و دولتي را مورد تفحص قرار ميدهند و آن را فاش ميسازند، ميتواند پيچيده، زمان بر و پرهزينه باشد؛ چرا كه گروههايي از خبرنگارها، ماهها تحقيق و تفحص، مصاحبههاي گوناگون (اغلب مصاحبههاي تكراري) با افراد بي شمار، مسافرتهاي دور و دراز، رايانه جهت تجزيه و تحليل پايگاه دادههاي اسناد مردمي، يا استفاده از كاركنان حقوقي شركت به منظور ايمن نگه داشتن اسناد با توجه به قانون آزادي اطلاعات، از جمله مواردي است كه در روزنامهنگاري تحقيقي لازم است.
اين نوع گزارش با توجه به ماهيت برخوردي ذاتي اش، اغلب جزء اولين نوع روزنامهنگاري است كه متحمل كاهش بودجه و يا مداخله كساني خارج از واحد خبر ميشود. اگر گزارش تحقيقاتي ضعيف ميتواند واكنشهاي منفي اشخاص مورد تحقيق و عموم مردم را بر ضد خبرنگارها و سازمانهاي رسانهاي در پي داشته باشد و يا آنها را با اتهام خبرنگاري بي بند و بار مواجه سازد. اما اگر گزارش تحقيقي قوي باشد ميتواند توجه مردم و دولت را جلب موضوعات و شرايطي كند كه از نظر مردم رسيدگي به آنها لازم و ضروري است. همچنين يك گزارش قوي ميتواند براي خبرنگارهاي دست اندركارو مسئولان مطبوعات جوايز و شهرت به ارمغان آورد.
خبرنگاري مشاهير يا مردم
يك حوزه ديگر از خبرنگاري كه چندان هم مطرح نيست و در قرن بيستم سنگ بناي آن گذاشته شد، خبرنگاري مشاهير يا مردم ميباشد كه به زندگي شخصي افراد، عمدتاً اشخاص شهير و بنام، از جمله ستارههاي سينما و تئاتر، هنرمندان عرصه موسيقي، مدلها و عكاسان و ديگر افراد مشهور در صنعت نمايش و سرگرمي و همچنين افراد خواهان توجه، از جمله سياستمداران و افراد مورد توجه مردم، نظير كساني كه كاري انجام دادهاند كه ارزش خبري دارد، ميپردازد.
خبرنگاري مشاهير كه روزگاري در حوزه روزنامه به نويسنده ستون شايعات و مجلات شايعه پرداز قرار ميگرفت، حال به كانون توجه روزنامههاي جنجالي ملي از قبيل نشنال اينكوآيرر، مجلاتي از قبيل مردم و يو اس ويكلي و برنامههاي تلويزيونياي كه به طور همزمان پخش ميشوند، از جمله اينترتينمنت تونايت، شبكههاي كابلي مانند E! و شمار زيادي از توليدات تلويزيوني و صدها وبگاه اينترنتي ديگر تبديل شدهاست. اغلب ديگر رسانههاي خبري نيز قسمتي از برنامههاي خود را به مشاهير و مردم اختصاص ميدهند.
تفاوت خبرنگاري مشاهير با نوشتن مقاله اولاً در اين است كه خبرنگاري مشاهير به افرادي ميپردازد كه از قبل مشهور هستند يا داراي جذابيت خاصي هستند، ثانياً خبرنگاري مشاهير به طور وسواس گونهاي مشاهير را تحت پوشش قرار ميدهد، تا آنجا كه اين خبرنگارها براي پوشش خبري حتي رفتار خلاف عرف نيز از خود نشان ميدهند. عكاس سمج، عكاساني هستند كه با سماجت ميكوشند عكسهاي مشكل آفرين و جنجالي از مشاهير تهيه كنند، مشخصه اصلي خبرنگاري مشاهير است.
خبرنگاري سايبر
خبرنگاري آنلاين، خبرنگاري سايبر و يا روزنامهنگاري الكترونيك انواع جديدي از روزنامهنگاري هستند كه به شبكه اينترنت و شبكه جهاني وب، متكي هستند. از اينگونه خبرنگاريها، در ايران، ميتوان به انواع سايتهاي خبرگزاري و پايگاههاي خبري اشاره كرد.
وضعيت قانوني
خبرنگارهاي سراسر جهان اغلب دركشور خود درمورد دولتها مطلب مينويسند و آن دولتها سياستها ورسوم كاملاً متفاوتي را در خصوص خبرنگارها دارند كه موضوع تحقيق و نوشتار خبرنگارها و آنچه سازمانهاي انتشاراتي مجاز به چاپ آن هستند توسط آن سياستها و رسوم كنترل ميشود. بسياري از دولتهاي غربي آزادي مطبوعات را تضمين ميكنند و اقداماتي چندان زيادي براي محدود ساختن حقوق آزادي مطبوعات انجام نميدهند، در حالي كه ديگر كشورها به شدت آنچه را كه خبرنگارها ميتوانند در مورد آن تحقيق كنند يا آن را به چاپ برسانند محدود ميسازند. در بسياري از كشورها، روزنامه نگاران از امتيازات خاصي برخوردارند كه عامه مردم از آن بهرهمند نيستند، كه از آن جمله ميتوان به دسترسي بهتر به وقايع اجتماعي، صحنههاي جنايت، كنفرانسهاي مطبوعاتي، مصاحبههاي مفصل با مقامات دولتي، افراد مشهور و ساير چهرههاي سرشناس از نظر مردم اشاره كرد. اين امتيازات از قدرت مسلم مطبوعات در جلب نظر عموم به طرفداري يا عليه دولتها، مقامات و سياستهاي آنها و نيز از اين درك كه مطبوعات اغلب نماينده مخاطبانشان هستند نشات ميگيرد. اين امتيازات از حقوق قانوني روزنامهنگاران فراتر ميرود اما لزوماً به واسطه اين حقوق تضمين نميشوند. گاهي ممكن است مقامات دولتي تلاش كنند برخي از روزنامهنگاران را كه موقعيت آنها را به مخاطره مياندازند از طريق محروم كردن آنان از همين حقوق كه به ساير روزنامهنگاران تسري يافته، تنبيه كنند.
ملتها يا اختياراتي كه رسماً به روزنامهنگاران مجوز فعاليت ميدهند، ممكن است در كنار آن مجوزها، حقوق و مسئوليتهاي خاصي را نيز به روزنامهنگاران اعطا كنند، اما در ايلات متحده، سنت استقلال مطبوعات از اعمال هر گونه بررسي يا مجوزدهي دولتي، در امان بودهاست. برخي ايالتها قوانين حمايتي صريحي دارند كه از روزنامهگاران در برابر هرگونه تحقيق و تفحص دولتي حمايت ميكند، اما اين تعاريف قانوني از «روزنامهنگار» به دسترسي شخص به مطبوعات چاپي و شبكههاي راديو-تلويزيوني محدود هستند. در همين راستا يك قانون حمايتي در سطح ملي مطرح شدهاست.
در برخي كشورها، روزنامهنگاران مستقيماً توسط دولت استخدام، كنترل و يا سانسور ميشوند. در ديگر كشورها، دولتهايي كه مدعي تضمين حقوق مطبوعات هستند، در حقيقت روزنامهنگاران را از طريق تهديد به دستگيري، نابودي يا توقيف اموال (بويژه ابزارهاي توليد و انتشار خبر)، شكنجه و يا قتل تهديد ميكنند.
روزنامهنگاراني كه ميخواهند درگيريها، چه جنگهاي بين كشورها چه شورشهاي درون كشورها را پوشش دهند، اگر هم از حقوق خود مبني بر حمايت شدن از سوي دولت دست نكشند، اغلب اين انتظار را كه توسط دولت حمايت شوند كنار ميگذارند.
حقوق روزنامهنگاران در مقايسه با حقوق شهروندان عادي و سازمانهاي خصوصي
روزنامهنگاران از همان حقوقي كه شهروندان عادي و سازمانهاي خصوصي برخوردارند، بهرهمند هستند. اختيارات روزنامهنگاران نسبت به شهروندان خصوصي، توسط حق زندگي خصوصي شهروندان محدود شدهاست. در عين حال كساني كه مايلند در مطبوعاتي نمودي خوشايند داشته باشند (مثل چهرههاي مشهور) به روزنامهنگاران اجازه ميدهند كه بيش از سايرين به زندگي خصوصي آنها دسترسي داشته باشند. اگر شخصي زندگي خصوصاش را به انظار عمومي كشانده يا در يك حادثه يا رويداد عمومي درگير شده باشد، ممكن است در آن مورد، حق زندگي خصوصي وي كمرنگ شده يا از بين برود.
شهروندان و سازمانهاي خصوصي ميتوانند از همكاري با همه يا برخي از روزنامهنگاران امتناع كنند؛ در عين حال در بسياري از كشورها، قدرتي كه روزنامهنگاران از آن برخوردارند اغلب باعث ميشود اين شگرد بياثر شده يا نتيجه معكوس بدهد.
در بيشتر كشورها، شهروندان از اين حق برخوردارند تا با روزنامهنگاراني كه به آنها تهمت زده يا آنان را بدنام ميكنند برخورد كنند؛ اين شهروندان ميتوانند عليه روزنامهنگاراني كه با پايمال كردن حقيقت، در مورد آنان مطالب كذب منتشر كردهاند اقامه دعوي كنند. همچنين پروندههاي تهمت يا افترا ميتوانند به ايجاد تضاد ميان حق روزنامهنگاران به انتشار از يك سو و حق شهروندان عادي به داشتن زندگي خصوصي از سوي ديگر منجر شوند. برخي روزنامهنگاران مدعياند، هدف از آندسته از دعاوي__ يا حتي تهديد به اقامه چنين دعواهايي__ كه عليه آنها يا سازمانهاي خبري اقامه ميشوند، اينست كه با توسل به اقدامات پر هزينه قانوني صداي آنان را خفه كنند، حتي اگر شاكي نتواند ادعاي خود را ثابت كند. به اين حالت، تأثير رعبآور گفته ميشود.
در بسياري از كشورها، روزنامهنگاران و سازمانهاي خبري ناچارند در شرايطي كار كنند كه در آن همانطور كه از سوي دولت تهديد به انتقام ميشوند از سوي شهروندان عادي و سازمانهاي خصوصي نيز مورد تهديد قرار گيرند. ديده شده بسياري از خلافكاران، سازمانهاي خلافكار، احزاب سياسي، برخي سازمانهاي متعصب مذهبي و حتي تودههاي مردم، روزنامهنگاراني كه بر خلاف ميل آنها صحبت ميكنند يا مينويسند را تنبيه كردهاند. اين تبيهها ميتوانند به صورت تهديد، آسيب رساني به اموال، حمله، شكنجه و يا قتل باشند.
منابع خبرنگارها
گاهي كه تعامل روزنامهنگاران با منابع خبري ماهيتي محرمانه دارد، تعميم آن به آزادي مطبوعات به روزنامهنگاران قانوناً اين حق را ميدهد كه حتي اگر توسط پليس يا دادستان بازخواست شدند، هويت منابع را بازگو نكنند؛ اين در حاليست كه در شرايط عادي عنوان نكردن نام منبع ميتواند به عنوان توهين به دادگاه تعبير شده و منجر به زنداني شدن روزنامهنگار شود.
ميزان اختياراتي كه به روزنامهنگاران اعطا ميشود از يك كشور به كشوري ديگر متفاوت است؛ به عنوان مثال در بريتانيا نسبت به ايلات متحده، دولت نسبت به آنچه كه از آن با عنوان اطلاعات حساس ياد ميشود محقتر است و ميتواند روزنامه نگاران را مجبور كند تا نام منبعي را كه خبر از آن درز كرده افشا كنند. برخي كشورها بويژه زيمبابوه، جمهوري خلق چين و ايران در سركوب روزنامهنگاران، چه داخلي و چه خارجي، شهرتي خاص دارند.
در دهه اخير در آمريكا، با وجود عمر طولاني اين سنت كه روزنامه نگاران ميتوانند در تحقيق و تفحصهاي دولت نام منابع را برملا نكنند، ديوان عالي يك سري احكام دادگاهي را براي سطوح پايينتر فدرالي تصويب كردهاست كه اين احكام ميتوانند به درجات مختلف، حقوق روزنامهنگاران را در عدم افشاي اطلاعات محدود كنند و در پي آن دادستانها در سطوح فدرالي و ايالتي در تلاش بودهاند تا روزنامهنگاراني را كه درخواست افشاي اطلاعات و منابع تحت حفاظت خود را رد ميكنند، به زندان بيندازند.
حق دسترسي به اطلاعات دولتي
مثل بحث منابع، روزنامهنگاران به اين حق كه توسط دولت به مردم، و، با بسط معنا، به روزنامهنگاران اعطا شده نياز دارند كه به اطلاعاتي كه در اختيار دولت است دسترسي داشته باشند. اين حقوق نيز از كشوري به كشور ديگر (رجوع كنيد به قانون آزادي اطلاعات) و در ايالات متحده از ايالتي به ايالت ديگر متفاوت است. در برخي ايالتها براي ارائه اطلاعات، سياستهاي آزادانهتري حاكم است و برخي ديگر نيز در دهه اخير تلاش كردهاند تا اين حقوق را بيش از پيش بسط دهند. به عنوان مثال نيوجرزي براي تعريف دقيقتر اينكه تحقيق و تفحص عمومي از كداميك از اسناد دولتي را ميتوان ممنوع كرد، قانون سانشاين (شفافسازي) خود را بروزرساني نموده و آنرا مفصلتر كردهاست.
در ايالات متحده، قانون آزادي اطلاعات (FOIA) براي روزنامهنگاران اين حق را تضمين نموده كه بتوانند رونوشتهاي اسناد دولتي را در اختيار داشته باشند، هر چند كه دولت اين حق را دارد كه در اين رونوشتهاي اسناد، آن دسته از اطلاعاتي را كه قانون آزادي اطلاعات عدم افشاي آنرا مجاز ميداند، حذف يا مخفي كند. ساير قوانين ايالتي نيز دسترسي به اطلاعات را كنترل ميكند (رجوع كنيد به آزادي اطلاعات در ايالات متحده). در عين حال دولت بوش بيش از سايرين بر حق خود مبني بر محدود تر كردن دسترسي مطبوعات به اطلاعات مصر بودهاست تا جاييكه عملكرد آن باعث شده كه اين ادعاها مطرح شود كه دولت در تلاش است تا از قانون آزادي اطلاعات فراتر عمل كند قوانين بين نهادهاي مطبوعاتي و دولت فدرال را محدودتر كند. در موارد مختلف، دادگاههاي فدرال به روشهاي مختلفي عمل كردهاند اما در مورد دسترسي مطبوعات به اطلاعات، اغلب طرف دولت را گرفتهاند.
وبلاگ نويسي
در اواخر دهه نود، رشد انتشارات اينترنتي توسط خود افراد، بويژه سبك وبلاگ يا بلاگ در انتشارات شخصي، اين بحث را به ميان آورد كه «آيا وبلاگنويسان نيز روزنامهنگار هستند؟» در اين ارتباط نه تنها مباحثي همچون تعريف نقش و خويشتن و روابط نسبي به ميان آمده، بلكه پرسشهاي عمليتري در مورد حق دسترسي به اطلاعات و نيز پرسشهاي حقوقي در مورد حوزه اختياراتي كه روزنامهنگاران در آن حقوق ويژه دارند—همچون مصونيت در برابر مجبور شدن به افشاي اطلاعات و منابع محرمانه به ميان آمدهاست.
وبلاگنويسان مترصد رخ دادن مواردي هستند كه در مورد حقوقشان به عنوان روزنامهنگار، براي آنها سابقه حقوقي ايجاد كند. به عنوان مثال، در پروندهاي كه در سالهاي ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۶ توسط شركت اپل كامپيوتر اقامه شده بود، يك قاضي دادگاه تجديد نظر اعلام كرد آندسته از نويسندگان آنلاين كه از قول منابع بينام اطلاعاتي را منتشر ميكنند از ساير مصونيتهايي كه ساير روزنامهنگاران دارند برخوردار هستند. اين دادگاه اعلام كرد «هيچ اصل يا آزموني وجود ندارد كه در تميز دادن خبر درست از نادرست، بتوان آنرا اعمال كرد».
منبع: ويكيپديا