شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)، امروزه، همه ما به طريقي با پروژهها سروكار داريم، حال يا به عنوان حامي مالي، اعضاي تيم، مدير پروژه يا ذينفع. عنوان شغلي شما ممكن است شامل مديريت پروژه نباشد، اما با اين حال مديريت پروژه در تمام انواع كارهاي تخصصي وجود دارد.بپسنديم يا نپسنديم، در دنياي امروز، تحصيلكرده، شايسته و سختكوش بودن براي حصول اطمينان از موفقيت حرفهاي، پيشرفت شغلي و رضايت شخصي كافي نيست. تخصص در حوزه حرفه شما ضروري است، اما كافي نيست.
امروزه تمام كساني كه با دانش و اطلاعات سروكار دارند، بايد چند مهارت داشته باشند و بتوانند به سرعت با ظهور فناوريهاي جديد خودشان را با آنها تطبيق دهند. تسلط بر تخصص خودتان ديگر كافي نيست، زيرا كارهاي حساس و بحراني نيازمند همكاري حول رشتههاي مختلف فني، عناصر سازماني و منافع سهامداري است. مهارتهاي مديريت پروژه ارزشمند هستند، اما شما براي تسلط بر حوزه رقابتي امروز، بايد استراتژيك باشيد، مجموعهاي از مهارتها را داشته باشيد و براي مديريت چالشهاي يك دنياي بسيار پيچيده، هدف و اراده داشته باشيد. منظور از مهارتهاي مديريت پروژه صرفا اطلاع از شيوه ساختن نمودارهاي ميلهاي بهتر و موارد مشابه نيست. اين قبيل ابزارهاي مديريتي، در عين اينكه مهم هستند، اما در صورت عدم استفاده از برخي از انواع فرآيندهاي تفكر استراتژيك، براي كمك به شما در طراحي و توسعه پروژههاي درست كافي نيستند.
چشمبندها را برداريد
يك داستان چندصد ساله درباره 6 مرد نابيناي هندوستاني وجود دارد كه بايد با لمس كردن اعضاي مختلف بدن فيل ميگفتند كه فيل شبيه چيست. اين استعارهاي است براي چالشهايي كه سازمانها در پيوند دادن پروژهها و قصد و هدف استراتژيك با آن مواجه ميشوند. وظايف تقسيم شدند و هر يك از 6 مرد نابينا يكي از اعضاي مختلف بدن فيل را لمس كرد. اعضاي تيم اين پروژه همگي قصد و نيت خوبي داشتند و كارشان را طبق دستورالعملهاي دريافتي انجام داده بودند، اما هيچيك نتوانست كل فيل را درك كند. امروزه، سازمانهاي خوشنيت در اغلب موارد در پروژههاي بزرگ تقريبا همين كار را انجام ميدهند. آنها بر حسب بخشهاي مجزا انديشه ميكنند، نه به صورت كلهاي بههم پيوسته. هر يك از افراد تنها يك بخش را درك ميكند و هيچكس كل منطقي را درنمييابد. پس جاي تعجب است كه تمام پروژهها موفق شوند! اما در واقع اين قصور و كوتاهي مديران پروژه و اعضاي تيم نيست. اساس ابهام و سردرگمي ممكن است در طول فرآيند برنامهريزي استراتژيك يك سازمان ريشه دوانده باشد يا طي واگذاري ناشيانه هدف استراتژيك از سوي افرادي كه فكر ميكنند پروژه را به درستي درك كردهاند، به افرادي كه آن را انجام ميدهند، شكل گرفته باشد. مابقي چشمبندها ناشي از استفاده از ابزارهاي نادرست يا كاركرد تكهتكه (به جاي رويكرد تفكر سيستمها) است. واضح است كه با وجود اين قبيل چشمبندها نابينا شدن ساده است. سازمان، پروژه يا فيل خود شما چيزي فراتر از صرفا مجموعهاي از بخشها است. هر يك از بخشها عضوي از يك سيستم بزرگتر هستند كه تك تك بخشهاي آن بايد بهخوبي با هم كار كنند تا يك هدف بزرگتر انجام شود. درك اين هدف بزرگتر و نيل به آن نيازمند ابزارهايي است كه چشمبندها را از چشم ذهن ما بردارند. چنين ابزارهايي براي اعضاي تيم بينشهايي قوي و كافي فراهم ميآورند تا ماهيت آنهايي را كه سعي ميكنند آن را مديريت كنند، درك كرده و بفهمند كه بخش مربوط به آنها چطور در يك بافت بزرگتر قرار ميگيرد.
منبع: روزنامه دنياي اقتصاد - شماره 4085