شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)، در دنياي كسبوكار بهشدت رقابتي امروز، رهبران بايد به سختي فعاليت كنند و سرمايههاي بيشتري براي توسعه و رشد سازمانهاي تحت امر خود تدارك ببينند. اما با نگاهي به كيفيت سرمايهگذاريهايي كه با هدف جلب وفاداري و رضايت مشتريان انجام ميشوند، متوجه برخي نواقص جدي خواهيد شد. واقعيت اين است كه اجراي برنامههاي وفاداري قديمي اكنون ديگر هزينههاي قابل توجهي بر سازمانها تحميل ميكند و در عين حال ارزشهاي به مراتب كمتري براي آنها به ارمغان ميآورد. بهمنظور افزايش ارزشهاي حاصل از وفاداري مشتريان براي كسبوكار، رهبران كسبوكار بايد تجديد نظرهايي در خصوص مفهوم وفاداري براي مشتريان و البته كسبوكار خود انجام دهند.
مشكلاتي كه بزرگتر ميشوند
سرمايهگذاري در زمينه افزايش وفاداري مشتريان اين روزها پررونق است. بيش از ۹۰درصد شركتها، در حال حاضر به نحوي از برنامههاي وفاداري استفاده ميكنند. تنها در ايالات متحده آمريكا، عضويت در برنامههاي وفاداري از سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۴ ميلادي با نرخ 7/ 26 درصد افزايش داشته است. هماكنون 3/ 3ميليارد عضويت حساب مشتري موجود است و اين ارقام همچنان رو به افزايش هستند. تمركز بر مقوله وفاداري مشتريان هزينههايي فراتر از آنچه مديران كسبوكارها تصور ميكردهاند، در پي داشته است. كسبوكارهاي مختلف سالانه ميلياردها دلار صرف مشوقهاي گوناگون ايجاد وفاداري ميكنند و هزينههاي به مراتب بيشتري نيز صرف جنبههاي پنهان اجراي اين برنامهها ميشود. بر اساس يافتههاي موسسه Accenture، اعضاي برنامههاي وفاداري بين ۱۲ تا ۱۸ درصد از افزايش درآمد كسب وكارها را در قياس با مشتريان غيروفادار ايجاد ميكنند. با اين حال، نشانههاي بسياري حاكي از اين واقعيت است كه سرمايهگذاري در زمينه برنامههاي ايجاد وفاداري به شكل رايج كنوني، تمامي ارزشهاي مورد انتظار را برآورد نميكند. بر اساس يافتههاي پژوهشي اخير، با وجود افزايش قابل توجه تعداد مصرفكنندگان، اغلب برنامههاي وفاداري از تاثيرگذاري چنداني برخوردار نيستند. نتايج آمارها نشان ميدهند:
• ۵۷ درصد مشتريان از برندهايي خريد ميكنند كه به آنها وفادارترند و بيش از يك سوم (۳۶ درصد) آنان وفاداري را موضوعي بيارتباط به مخارج و هزينهكرد خود ميدانند.
• ۶۱ درصد مشتريان در سال گذشته برند مورد علاقه خود را تغيير دادهاند. جاي تعجب نيست كه تمايل به تغيير در ميان مشترياني كه تجربه ناخوشايندي از برنامههاي وفاداري داشتهاند، ۶ درصد بيشتر است. اما حتي مصرفكنندگاني كه هزينههاي بيشتري صرف خريد از نامهاي تجاري مورد علاقه خود ميكنند، ۱۷ درصد بيشتر از ساير مشتريان در معرض تغيير وفاداري خود به برندي ديگر هستند. در واقع، مشتريان وفاداري كه پول بيشتري خرج ميكنند، ۹درصد بيش از سايرين از وفاداري خود به برند صرفنظر ميكنند.
• ۷۷ درصد از تمامي مصرفكنندگان هماكنون سريعتر و راحتتر از سه سال گذشته از وفاداري خود به نامهاي تجاري صرفنظر ميكنند.
• ۲۳ درصد از مصرفكنندگان واكنشي منفي به برنامههاي وفاداري شركتها نشان ميدهند. اين رقم در حال افزايش است، بهويژه در ميان جوانترها كه در افزايش درآمد كسبوكارها در سالهاي پيشرو نقش بسزايي خواهند داشت. واقعيت تلخ اين است كه اين مخارج از نظر نزديك به يكچهارم مصرفكنندگان، صدمهاي بزرگ به رابطه كسب وكار و مشتري ميزند. اين يافتهها حكايت از آن دارد كه با افزايش سرمايهگذاري در برنامههاي وفاداري افزايش آگاهي ما از واكنش مشتريان و نگرش آنان به مقوله وفاداري سرعت مناسبي نداشته است. زمان آن فرا رسيده است كه كسبوكارها با نگرشي متفاوت به موضوع وفاداري بنگرند و ارزش حاصل از تعامل با مشتريان وفادارتر را به حداكثر برسانند. بدون اصلاح مسير، سرمايهگذاري در زمينه وفاداري به احتمال زياد به هدر خواهد رفت، رشد از رقم مورد انتظار كمتر خواهد بود و ارزش ايجاد شده براي مشتري قابلتوجه نخواهد بود.
ابداعاتي نوين در برنامههاي وفاداري
رهبراني كه از عدم موفقيت برنامههاي وفاداري خود در كسب نتايج مورد انتظار آگاه هستند از فرصت مناسبي براي بازانديشي اين موضوع برخوردارند. به باور ما، شركتها ميتوانند ۵ اقدام موثر را براي به حداكثر رساندن ارزش حاصل از وفاداري انجام دهند.
1- توجيه سرمايهگذاري با نيم نگاهي به سودآوري
قدم نخست بهمنظور افزايش ارزش حاصل از وفاداري شامل حذف برنامههايي است كه سازوكار معكوس دارند. تمامي سرمايهگذاريهاي انجام شده با عنوان تقويت وفاداري مشتريان و منافع هر يك را در نظر بگيريد. در قدم بعدي با استفاده از روش بودجهبندي بر مبناي صفر، تمامي طرحهاي ابتكاري يا برنامههاي وفاداري را كه تاثير كمتري در افزايش سودآوري شركت دارند، حذف كنيد. با حذف برنامههاي كمارزشتر، شركت خواهد توانست از سرمايه آزاد شده بهمنظور ساختاردهي به برنامههاي موجود استفاده كند. براي نمونه شركتهاي هواپيمايي در حال تغيير محور اصلي برنامههاي وفاداري خود هستند. بر اساس روند رايج در طول 30 سال گذشته، اين شركتها براي مشتريان وفادار خود بر اساس ميزان مايل طي شده، جوايزي در نظر ميگيرند. هماكنون، در تلاش براي بهينهسازي درآمدها، پاداشها بر اساس ميزان پرداختيهاي اعضاي وفادار برآورد ميشود. اين تغيير از نظر مالي توجيه قابل قبولي دارد. مسافراني كه هزينههاي بيشتري متحمل شوند، سودآورتر هستند. تغيير در برنامه با هدف جذب مشتريان بيشتر و خدمترساني و حفظ مشتريان ارزشآفرين انجام ميشود.
2- جذب دو برابري مشتريان از طريق حفظ آنان
مطالعات حاكي است برنامههاي وفاداري كمكي به افزايش فروش نميكنند. از سوي ديگر، اين برنامه نقش چندان معقولي در حفظ مشتريان ايفا نميكند. اين موضوعي مهم است، چرا كه مشترياني كه تعلق خاطر بيشتري به نام تجاري دارند احتمالا بيش از سايرين با ديگران درباره برند سخن خواهند گفت. به جاي سرمايهگذاري در زمينه طرحهاي ابتكاري كه با هدف افزايش درآمد حاصل از تعامل با مشتريان وفادار صورت ميگيرد، بهتر است شركتها از سرمايهگذاري بيشتر در زمينه بازاريابي شفاهي به كمك مشتريان وفادار به عنوان صميمانهترين منبع اطلاعرساني استفاده كنند.
اين به معناي بازنگري در سرمايهگذاريها براي توجه هر چه بيشتر به حفظ مشتريان در كنار فراهم كردن تجارب بسيار رضايتبخش و تقويت تعامل با آنان است كه در نهايت منجر به دستيابي به مشتريان جديد ميشود و اين همان منابع سرشار و پنهان وفاداري براي كسبوكار شما است.
3- يادگيري زبان وفاداري نسل جديد
يكي از مهمترين گروههايي كه مستلزم توجه ويژه است مشتريان نسل واي هستند. اين بخش از بازار داراي جمعيت جهاني 8/ 1 ميليارد نفري است كه سهم بسزايي در بازار دارند. اما متاسفانه، نسل هزاره شيفته برنامههاي وفاداري رايج نيستند. در واقع، بر اساس بررسيهاي صورت گرفته، احتمالا واكنشي منفي در قبال تلاشهاي شركتها براي به دست آوردن وفاداري آنان نشان خواهند داد. بنابراين، شركتها بايد نگرشهاي آنان در خصوص وفاداري را درك كنند و زبان وفاداري، ارزشها و رفتارهاي آنان را به خوبي بشناسند.
4- بدانيد كه اقدامات شما صدايي بلندتر از واژهها دارند
با توجه به اينكه احساسات وفاداري مشتريان ديگر مولفهاي مناسب براي پيشبيني رفتارهاي خريد آنان بهشمار نميرود، شايد بهتر است شركتها توانمنديهاي خود را در زمينه درك هر چه بيشتر اقدامات آنان تقويت كنند. بر اساس تحقيقات انجام شده، بيش از نيمي از مشتريان وفادار فعالانه برند مورد علاقه خود را به ديگران پيشنهاد ميكنند و ۱۴ درصد از آنان وفاداري خود به برندي خاص را با حمايتهاي علني يا دفاع از نامهاي تجاري در شبكههاي اجتماعي اعلام ميكنند.
5- وفاداري همچون ورزش تيمي
ايجاد وفاداري موضوع مهمي است. اما يك سرمايهگذاري نيز بهشمار ميرود. رهبران وفاداري با سرمايهگذاري در «مهارتهاي گوش فرا دادن» براي جمعآوري، تجزيهوتحليل و رسيدگي به بازخوردهاي مشتريان استفاده ميكنند. علاوهبر اين، ممكن است همكاري با ساير سازمانها نسبت به ايجاد كانالهاي با هزينه كمتر و به اشتراكگذاري هزينههاي تبليغات و پيادهسازي مرتبط با برنامههاي وفاداري در دستور كار آنها قرار بگيرد. شركت American Express به اين نتيجه رسيد كه اتخاذ رويكردهاي مشاركتي نسبت به وفاداري منافعي بيشماري در پي دارد.
به اين ترتيب طرح كارتهاي PayBack در ۶ كشور به اجرا در آمد (اين طرح در آمريكا با عنوان «Plenti» شناخته شده است)، بر اساس اين طرح مشترياني كه از شركاي منتخب شركت و از كانالهاي متعدد آن خريد كنند، جوايزي را دريافت خواهند كرد. اين طرح خدمات كامل از قبيل IT، پلتفرمهاي مالي و حتي امكان كسب درآمد از طريق واكاوي دادهها را براي شركتهايي كه خواهان افزايش كنترل بر هزينههاي وفاداري خود هستند، شامل ميشود.
وفاداري مرده است
وفاداري هنوز هم موضوعي مهم است اما امروزه، با تضعيف ارتباط ميان ميزان وفاداري مشتريان و رفتارهاي خريد آنان، قواعد وفاداري قديمي اعتبار چنداني ندارند. رهبران كسبوكار ميتوانند با بازبيني سرمايهگذاريهاي خود در اين بخش به واقعيتهاي استراتژيك روي آورند كه بر ارزشآفريني هر چه بيشتر توجه دارند؛ طرحهايي كه الزاما متضمن دستيابي به شكل خاصي از مزيت رقابتي براي كسبوكار نيستند، اما سرمايههايي را بهمنظور افزايش توان رشد كسبوكار آزاد ميكنند.
منبع: روزنامه دنياي اقتصاد - شماره 4038