شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)، شركتها اين روزها براي اينكه كاركنان خود را توانمند كرده و به چالش بكشند دچار تنش شدهاند. وضعيت ناراحتكننده تعهد و در نتيجه ارزشي كه به واسطه آن از دست ميدهند، آنها را دچار تنش كرده است. تحليلهاي موسسه گالوپ در مورد ارزش داده طي چند دهه را در نظر بگيريد. اين تحليلها نشان ميدهند تعهد بالاي كاركنان – كه عمدتا با داشتن ارتباط قوي با همكاران، احساس مهم بودن و لذت بردن از فرصتهاي يادگيري تعريف ميشود - بهطور مداوم به نتايج مثبت هم براي افراد و هم براي سازمانها منجر ميشود. نتايج آن عبارت است از بهرهوري بالاتر، محصولات با كيفيت بهتر و افزايش سودآوري.
بنابراين، واضح است كه ايجاد يك فرهنگ كه محوريت آن كاركنان باشند، ميتواند براي كسبوكارها خوب باشد. اما چگونه اين كار را بهطور موثر انجام ميدهيد؟ فرهنگ معمولا به شكل هدفمند و حول مزايايي تصادفي طراحي ميشود كه تاثير زودگذر رواني دارد. با وجود واقعيتهايي مثل اينكه نميتوان رضايت شغلي را خريد، سازمانها هنوز از «دستبندهاي طلايي» استفاده ميكنند تا كارمندان خوب را نگه دارند. چنين تلاشهايي اگرچه در كوتاهمدت رضايت شغلي را افزايش ميدهند، اما اثر ماندگاري بر حفظ يا ارتقاي عملكرد استعدادها ندارند.
در تحقيقاتم، دريافتهام كه ايجاد فرهنگ اعتماد چيزي است كه تفاوت معناداري ايجاد ميكند. كاركنان در سازمانهايي كه اعتماد زيادي در آنها وجود دارد بهرهورتر هستند، انرژي بيشتري سر كار دارند، بهتر با ساير كارمندان همكاري ميكنند و به كارفرماهاي خود تعهد بيشتري دارند. همچنين از استرس مزمن كمتري رنج ميبرند و بهطور كلي زندگي شادتري دارند. اين فاكتورها عملكرد قويتر آنها را تقويت ميكند.
رهبران كسبوكار خطرات را حداقل به صورت بنيادي تشخيص ميدهند. موسسه PwC در نظرسنجي سال 2016 خود از مديران عامل اعلام كرد كه 55 درصد مديران فكر ميكنند فقدان اعتماد تهديدي براي رشد سازمان آنها است. اما بسياري از آنها كار زيادي براي افزايش اين اعتماد انجام ندادهاند، بهخصوص به اين دليل كه مطمئن نيستند از كجا بايد شروع كنند. در اين مقاله چارچوبي علمي ارائه ميشود كه ميتواند در اين زمينه به آنها كمك كند.
حدود يك دهه پيش، در تلاش براي تشخيص اينكه فرهنگ شركت چگونه بر عملكرد تاثير ميگذارد، به سنجش فعاليت مغز افراد هنگام كار كردن پرداختم. آزمايشهاي علم اعصاب كه انجام دادهام هشت راه را نشان ميدهند كه رهبران كسبوكار به وسيله آنها ميتوانند بهطور موثري فرهنگ اعتماد را ايجاد و آن را مديريت كنند. اين استراتژيها در ادامه توصيف خواهند شد و توضيح ميدهيم كه برخي سازمانها چگونه از آنها استفاده ميكنند. اما ابتدا بهتر است نگاهي داشته باشيم به علمي كه در پس اين چارچوب وجود دارد.
در مغز چه اتفاقاتي مي افتد
در سال 2001 به وجود يك رابطه رياضي بين اعتماد و عملكرد اقتصادي پي بردم. در مقالهاي كه در مورد اين پژوهش ارائه دادم و محيط اجتماعي، قانوني و اقتصادي موثر بر اعتماد را توصيف كردم، نتوانستم اساسيترين پرسش را پاسخ دهم: چرا دو نفر در گام اول به هم اعتماد ميكنند؟ آزمايشهايي كه در سراسر دنيا انجام شده نشان ميدهند انسان بهطور غريزي به ديگران اعتماد ميكند، اما نه هميشه. من اين فرضيه را مطرح كردم كه بايد يك سيگنال عصبشناختي وجود داشته باشد كه نشان دهد كي بايد به ديگران اعتماد كنيم. بنابراين، يك برنامه تحقيقاتي بلندمدت را شروع كردم تا ببينم آيا اين موضوع درست است يا نه.
اين را ميدانستم كه يك ماده شيميايي در مغز به نام اوكسيتوسين به حيوانات پيام ميدهد كه آيا ميتوانند به حيوان ديگري نزديك شوند يا نه. نميدانستم در مورد انسان هم اين طور هست يا نه. هيچكس به اين موضوع نپرداخته بود. بنابراين تصميم گرفتم در مورد آن تحقيق كنم. براي اينكه اطمينان و واكنش متقابل آن را به صورت غيرمغرضانه بسنجم، به همراه تيمم يك كار تصميمگيري استراتژيك را مد نظر قرار داديم. در آزمايش ما، شركتكنندگاني تصميم گرفتند مبلغي پول را به صورت اينترنتي براي افراد غريبه واريز كنند تا سه برابر آن را برگردانند. آنها ميدانستند ممكن است شخص دريافتكننده هيچگاه آن پول را برنگرداند.
براي سنجش ميزان اوكسيتوسين در اين فرآيند، بلافاصه قبل و بعد از تصميمگيري براي اعتماد كردن (از افرادي كه پول ميفرستادند) و مورد اعتماد بودن (از افرادي كه پول دريافت ميكردند) آزمايش خون گرفتيم. چون نميخواستيم بر رفتار آنها تاثير بگذاريم، نگفتيم مطالعه ما در چه موردي است. در نهايت به اين نتيجه رسيديم هر چقدر افراد پول بيشتري دريافت ميكردند، اوكسيتوسين مغز آنها بيشتر بود و ميزان اوكسيتوسيني كه دريافتكنندگان پول در مغزشان توليد ميكردند، حاكي از اعتمادپذيري بيشتري براي بازگرداندن پول بود. گروه من 10 سال بعد از آن به انجام آزمايشهاي اضافي پرداخت تا عوامل محرك يا بازدارنده اوكسيتوسين را شناسايي كند. تحقيقات نهايي به ما گفت چرا ميزان اعتماد در افراد و موقعيتهاي مختلف فرق ميكند. مثلا استرس زياد ميتواند از عوامل بازدارنده ترشح اوكسيتوسين باشد.
چگونه اعتماد را مديريت كنيم
به واسطه آزمايشها و نظرسنجيهايي كه انجام داديم، هشت رفتار مديريتي را كه اعتماد ايجاد ميكنند شناسايي كردم. اين رفتارها قابل سنجش هستند و ميتوانند براي ارتقاي عملكرد مديريت شوند.
1) برتر بودن را تشخيص دهيد
علم اعصاب نشان ميدهد تشخيص وقتي بلافاصله بعد از تحقق يك هدف باشد، وقتي از سوي همقطاران باشد و وقتي محسوس، غيرمنتظره، شخصي و همگاني باشد، بيشترين اثر را بر اعتماد دارد. تشخيص عمومي نه تنها از قدرت جمع براي تجليل از موفقيت استفاده ميكند، بلكه الهامبخش ديگران است تا به دنبال برتريجويي باشند. همچنين محفلي را در اختيار آنهايي كه عملكرد خوبي دارند قرار ميدهد تا بهترين فعاليتها را به اشتراك بگذارند و ديگران هم از آنها ياد بگيرند.
2) فشار چالشي القا كنيد
وقتي مديري يك وظيفه سخت اما قابل دستيابي را به تيمي محول ميكند، استرس ملايمي كه آن وظيفه دارد، هورمونهاي نوروشيميايي مثل اوكسيتوسين و آدرنوكورتيكاتراپين را كه باعث افزايش تمركز و تقويت ارتباطات اجتماعي ميشود، آزاد ميكند. وقتي اعضاي تيم با هم كار ميكنند تا به هدفي برسند، فعاليتهاي مغز رفتارهاي آنها را بهطور موثري هماهنگ ميكند. اما اين تنها وقتي موثر است كه چالشها قابل حصول باشند و يك نقطه پايان مشخص وجود داشته باشد. اهداف پوچ و غيرممكن باعث ميشوند افراد حتي قبل از اينكه كار را شروع كنند، دلسرد و تسليم شوند. رهبران كسبوكار بايد دائما اين موضوع را چك كنند و پيشرفتها را ارزيابي كنند.
3) به افراد در نحوه انجام كارشان راهنمايي كنيد
به محض اينكه كاركنان آموزش ديدند، هر زمان ممكن بود به آنها اجازه دهيد ديگران را مديريت كنند و پروژهها را به شيوه خودشان اجرا كنند. مورد اعتماد بودن براي كشف مسائل يك محرك بزرگ است. نظرسنجي مشترك بانك سيتيگروپ و لينكداين در سال 2014 دريافته كه حدود نيمي از كاركنان حاضرند در ازاي داشتن كنترل بيشتر بر نحوه كارشان از 20 درصد افزايش دستمزد خود بگذرند. همچنين استقلال داشتن نوآوري را ارتقا ميدهد، چون افراد مختلف رويكردهاي مختلف را امتحان ميكنند. فرآيندهاي نظارت و مديريت ريسك ميتواند به حداقلسازي انحرافات منفي كمك كند و مسائل و پرسشهايي كه بعد از انجام پروژه پيش ميآيد، به تيمها امكان ميدهد مسيرهاي مثبت را به اشتراك بگذارند تا ديگران بتوانند پايههاي موفقيت خود را روي آنها بنا كنند.
معمولا، كاركنان جوانتر كه تجربه كمتر دارند، نوآوران اصلي خواهند بود، چون كمتر به كارهاي روتيني كه بايد انجام شوند، محدود شدهاند. پيشرفتيكه در خودروهاي خودران حاصل شد، اينگونه بود. پس از گذشت پنج سال و سرمايهگذاري هنگفتي كه دولت آمريكا در سه شركت خودروسازي بزرگ كرد، هيچ خودروي ارتشي خودكاري توليد نشد. پس از آن، آژانس پروژههاي تحقيقاتي پيشرفته دفاعي يك جايزه مالي براي يك خودروي خودران كه بتواند مسيري را در كمتر از 10 ساعت طي كند، تعيين كرد. دو سال بعد، گروه بزرگي از دانشجوهاي مهندسي دانشگاه استنفورد برنده اين چالش شدند و 2 ميليون دلار گرفتند.
4) امكان انعطاف پذيري شغلي را فراهم كنيد
وقتي شركتها به كارمندان اعتماد ميكنند تا انتخاب كنند روي چه پروژهاي كار كنند، آنها هم بيشترين انرژي خود را روي مهمترين مسائل ميگذارند. در نتيجه، سازمانهايي مثل شركت مورنينگ استار، بزرگترين توليدكننده فرآوردههاي گوجه فرنگي در دنيا، همكاران بسيار بهرهوري دارد كه چندين سال با اين شركت ميمانند. در مورنينگ استار، افراد عناوين شغلي ندارند و خودشان كارگروههايي را تشكيل دادهاند. شركت نرمافزار بازي والو (Valve) ميزهايي را در اختيار كاركنان خود قرار داده كه چرخ دارند و آنها را تشويق ميكند با حركت دادن ميزها به پروژههايي بپيوندند كه «جالب» و «ارزشمند» به نظر ميآيند. اما با همه اينها كاركنان كاملا مسووليتپذير هستند. وقتي به گروه تازهاي ميپيوندند، انتظارات واضحي تعريف ميشود و ارزيابيهاي 360 درجهاي صورت ميگيرد تا نقش هر فرد سنجيده شود.
5) اطلاعات را بهطور گسترده به اشتراك بگذاريد
تنها 40 درصد كاركنان ميگويند در مورد اهداف، استراتژيها و تاكتيكهاي شركتشان اطلاعات كامل دارند. اين عدم قطعيت در مورد مسير شركت به استرس مزمن منجر ميشود كه جلوي ترشح هورمون اوكسيتوسين را ميگيرد و كار تيمي را متوقف ميكند. شفاف بودن مثل يك پادزهر عمل ميكند. سازمانهايي كه مسير راه خود را با كارمندان به اشتراك ميگذارند، عدم قطعيت را در مورد اينكه كجا ميخواهند بروند و چرا، كاهش ميدهند. برقراري ارتباط مداوم كليد كار است: مطالعهاي در سال 2015 روي تيمهاي كاري در 195 كشور انجام شد كه نشان داد وقتي سرپرستان با گزارشهاي مستقيم ارتباطات روزانه با اعضا برقرار ميكنند، تعهد نيروي كار به ميزان قابل توجهي افزايش مييابد. شركت بهينهسازي رسانههاي اجتماعي بافر حتي فراتر از اين رفته و فرمول محاسبه حقوقها را به صورت آنلاين براي همه منتشر ميكند؛ حتي حقوق مديرعامل. شفافيت يعني اين.
6) روابط آگاهانه ايجاد كنيد
اوكسيتوسين يك مولكول قديمي است. اين يعني اعتماد كردن و اجتماعي بودن كه به واسطه اوكسيتوسين ايجاد ميشوند، عميقا در ذات ما نهادينه شده است. با اين حال، وقتي سر كار هستيم اين پيام را دريافت ميكنيم كه بايد بر انجام وظايفمان متمركز شويم، نه پيدا كردن دوست. آزمايشهاي عصبشناسي كه انجام دادهام نشان ميدهند وقتي افراد به صورت آگاهانه در محيط كار روابط اجتماعي برقرار ميكنند، عملكردشان ارتقا مييابد. مطالعهاي كه در شركت گوگل انجام شده بهطور مشابه نشان ميدهد مديراني كه به موفقيت اعضاي تيمشان و رفاه شخصي آنها علاقه نشان ميدهند، كيفيت و كميت كارشان بهتر است. درست است، حتي مهندسها نياز به برقراري روابط اجتماعي دارند. مطالعهاي در مورد مهندسهاي نرمافزار منطقه سيليكونولي به اين نتيجه رسيده افرادي كه با ديگران ارتباط برقرار ميكنند و در پروژهها به هم ياري ميرسانند، نه تنها اعتماد و احترام همكاران خود را به دست ميآورند، بلكه خودشان هم بهرهوري بيشتري دارند. شما ميتوانيد با برگزاري جلسات ناهار، دور هميهاي بعد از كار و فعاليتهاي تيمي به افراد در ايجاد ارتباطات اجتماعي كمك كنيد. ممكن است اين كارها در ابتدا سرگرمي اجباري بهنظر برسد، اما وقتي افراد بههم اهميت ميدهند، عملكرد بهتري دارند چون نميخواهند شاهد سقوط همتيميهاي خود باشند.
7) رشد تمام و كمال را تسهيل كنيد
محيطهاي كاري سرشار از اعتماد به پيشرفت شخصي و نيز حرفهاي افراد كمك ميكنند. مطالعات متعدد نشان ميدهد دستيابي به مهارتهاي كاري جديد كافي نيست. اگر به عنوان يك انسان رشد حرفهاي نداريد، عملكردتان دچار اختلال ميشود. شركتهايي كه فضاي اعتماد بالايي دارند، هنگام پرورش استعدادها از ذهنيت رشد استفاده ميكنند. حتي برخي از آنها به اين نتيجه ميرسند كه وقتي مديران اهداف واضحي تعيين ميكنند، به كارمندان خود استقلال ميدهند و دائما بازخورد ميدهند، ديگر نيازي به ارائه گزارش سالانه بررسي عملكرد و رجوع به گذشته نيست. در عوض، مديران و گزارشهاي مستقيم ميتوانند بر رشد حرفهاي و شخصي افراد متمركز شوند. اين رويكردي است كه شركتهايAccenture و Adobe Systems اتخاذ كردند.مديران ميتوانند با پرسيدن سوالاتي مثل «آيا براي اينكه وظيفه بعدي را انجام بدهي كمكي كردهام؟» اهداف حرفهاي را جستوجو كنند. ارزيابي رشد شخصي هم مباحثاتي در مورد ادغام كار و زندگي، خانواده و زمان استراحت و سرگرمي را دربرميگيرد. سرمايهگذاري روي همه جنبههاي يك فرد اثر قدرتمندي بر تعهد و حفظ كاركنان دارد.
8) خود را خواستار كمك نشان دهيد
در محيطهايي كه اعتماد زيادي در آنها وجود دارد، رهبران كسبوكار بهجاي دستور دادن از كاركنان خود كمك ميخواهند. تيم تحقيقاتي من به اين نتيجه رسيده كه اين موضوع ترشح اوكسيتوسين را تحريك ميكند و حس اعتماد و همكاري را در آنها افزايش ميدهد. درخواست كمك كردن نشانه يك مدير اطمينانبخش است كه همه را براي رسيدن به اهداف شركت درگير ميكند. جيم وايتهرست، مديرعامل شركت توليدكننده نرمافزارهاي متنباز رد هت(Red Hat)، در اين مورد گفته: «من به اين نتيجه رسيدم كه سوال كردن در مورد چيزهايي كه اطلاعي از آنها نداشتم هميشه اثري برعكس آنچه فكر ميكردم داشت و به من كمك ميكرد اعتبار بهدست آورم.» درخواست كمك كردن بسيار موثر است، چون حس ذاتي بشر را براي همكاري كردن با ديگران تحريك ميكند.
نتيجه گيري
ماكس ديپري، مديرعامل سابق شركت هرمن ميلر زماني گفته بود: «اولين مسووليت يك رهبر كسبوكار اين است كه واقعيت را تعريف كند. آخرين مسووليت او هم تشكر كردن است. بين اين دو، او بايد يك خدمتكار باشد.» آزمايشهايي كه انجام دادهام، اين ديدگاه را تصديق ميكند. در نهايت، با مشخص كردن يك مسير روشن و راهنمايي كاركنان در اين مسير، ميتوانيد اعتمادآفريني كنيد. اين به آن معنا نيست كه نبايد به كاركنان سخت بگيريد يا انتظار كمكاري از آنها داشته باشيد. شركتهاي مورد اعتماد كاركنان مسوول تربيت ميكنند، اما مديريت خرد بر آنها اعمال نميكنند و با آنها مثل بزرگسالاني مسووليتپذير رفتار ميكنند.
منبع: روزنامه دنياي اقتصاد - شماره 4031