شارا - شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران : چرا هر روز با كوله‌باري از استرس به خانه مي‌رويم؟
سه شنبه، 29 فروردین 1396 - 09:47 کد خبر:29066
مدتي است كه به‌عنوان كارمند بخش فروش در شركتي مشغول به كار شده‌ام. در روزها و هفته‌هاي اول، كمي عصبي و مضطرب بودم.

شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)، مدتي است كه به‌عنوان كارمند بخش فروش در شركتي مشغول به كار شده‌ام. در روزها و هفته‌هاي اول، كمي عصبي و مضطرب بودم. اين را مي‌دانستم براي كسي كه به تازگي وارد يك محيط جديد شده، احساس ترس و اضطراب طبيعي است و اين احساسات به مرور زمان فروكش خواهد كرد، اما هر چه گذشت، ترس و استرس من كمتر نشد. حالا با وجود اينكه خود را با محيط جديد كاملا وفق داده‌ام، اما هر روز با كوله‌باري از فشار و استرس به خانه مي‌روم. اخيرا متوجه شدم كه همكارانم نيز با همين مشكل دست و پنجه نرم مي‌كنند. شما چه فكر مي‌كنيد؟ عامل اصلي اين استرس چيست، من يا محيط كارم؟

 

پاسخ: دوست عزيز، احتمالا در يك محيط «مبتني بر ترس» كار مي‌كني. اولين باري كه در يك چنين محيطي مشغول به كار شدم، نمي‌دانستم كه يك محيط كار مبتني بر ترس چگونه است. در ابتدا تصور مي‌كردم كه مشكل از من است. با خودم مي‌گفتم شايد لباس مناسب نپوشيده‌ام يا با ادبيات كسب‌وكار آشنا نيستم. وقتي در محل كار بودم، حس مي‌كردم كه روي لبه تيغ راه مي‌روم. مراقب تك تك كلمات و رفتارهايم بودم. هر شب كه به خانه برمي‌گشتم، عصبي و سرخورده بودم. به مرور فهميدم كه تنها نيستم. همكارانم هم مثل من عصبي بودند و در محيط كار به هيچ كس خوش نمي‌گذشت. چه چيزي باعث مي‌شد كاركنان تا اين حد دچار ترس و استرس باشند؟

اگر به‌تازگي در شركتي استخدام شده باشي، مدتي زمان مي‌برد تا به اين مساله پي ببري. به هر حال هيچ‌كس دوست ندارد با اين حقيقت روبه‌رو شود كه پس از مدت‌ها تلاش براي يافتن شغل، حالا در يك محيط بيمار مشغول به كار شده است.در چنين محيط كاري، «ترس» بر ساير انرژي‌ها غالب است، در حالي كه در يك محيط كار سالم، «اعتماد» در جريان است. ترس و اعتماد همزمان در يك محيط نمي‌گنجند. امكان همزيستي اين دو حس وجود ندارد. محيط كار يا جاي ترس است يا جاي اعتماد. كساني كه وانمود مي‌كنند همزيستي اين دو ممكن است، نمي‌خواهند اين حقيقت را بپذيرند كه «احساس ترس از مدير يا كسي كه در جايگاه قدرت است، همواره بر حس اعتماد غالب مي‌شود.» مديران يا به كاركنان خود اعتماد دارند يا ندارند. مديري كه حس ترس در او غالب است، كساني را استخدام مي‌كند كه به اصطلاح «بله قربان‌گو» باشند. كارمندي كه اندكي جرات و جسارت داشته باشد، در چنين محيطي دوام نمي‌آورد. مديران بي‌پروا كاركنان خود را كنترل نمي‌كنند. آنها براي هر مساله كوچك و پيش پا افتاده‌اي سياست و قانون وضع نمي‌كنند؛ چون مي‌دانند كه اگر چالش يا مشكلي پيش بيايد، كاركنان براي رفع آن پيش‌قدم مي‌شوند.

مديران بي‌پروا با سازوكارها و فرآيندهاي كنترل كاركنان مخالفند؛ چون اين فرآيندها باعث كاهش خلاقيت و قوه ابتكار كاركنان مي‌شود. آنها جزئيات را اندازه‌گيري نمي‌كنند، مثل مدت زمان كار هر كارمند با كامپيوتر يا تك‌تك دقايقي را كه صرف انجام يك فعاليت شده است. آنها مي‌دانند كه تمركز بر اهداف مشترك و بزرگ و رسالت سازمان صدها بار مهم‌تر از اندازه‌گيري جزئيات است. نشانه‌هاي يك محيط كار مبتني بر ترس از اين قرارند:

۱- در محيطي كه ترس بر آن حكمفرماست، همه كاركنان بر اهداف روزانه و شخصي خود تمركز مي‌كنند. آنها چاره‌اي جز اين ندارند؛ چون اگر يكي از اين اهداف محقق نشود، ممكن است كارشان را از دست بدهند. در محيطي كه كاركنان تا سر حد مرگ ترسيده‌اند، نه خلاقيتي وجود دارد و نه مشاركتي.

۲- در يك فرهنگ مبتني بر ترس، مديران و كاركنان منابع انساني به اين ترتيب عمل مي‌كنند: تقسيم وظايف مي‌كنند، نتايج را اندازه‌گيري مي‌كنند، با متخلفان برخورد مي‌كنند و دستور صادر مي‌كنند. اما در يك فرهنگ سالم، مديران و كاركنان منابع انساني به صحبت‌هاي كاركنان گوش مي‌دهند. مشكلات را با كمك آنها حل مي‌كنند، موفقيت‌ها را با هم جشن مي‌گيرند و موفقيت‌هاي بزرگ‌تر را ترسيم مي‌كنند.

۳- جايي كه ترس حاكم است، كاركنان از بازگويي حقايق مي‌هراسند؛ چون مي‌دانند كسي تمايلي به شنيدن حقيقت ندارد. اين را از كجا مي‌دانند؟ پاسخ روشن است چون بزرگ‌ترين حقيقتي كه همه آن را ناديده مي‌گيرند همين نارسايي فرهنگي است: «فرهنگ اين سازمان دچار مشكل است؛ اما اگر كسي درباره آن صحبت كند، تنبيه خواهد شد

۴- در يك محيط مبتني بر ترس، شايعات از گفت‌وگوهاي رسمي معتبرتر هستند. در يك محيط كار سالم، مديران و كاركنان درباره موضوعات مهم و چالش‌ها صحبت مي‌كنند. آنها از مسائل و مشكلات فرار نمي‌كنند.

۵- در يك محيط آلوده به ترس، كسي از فردايش خبر ندارد. كاركنان نمي‌دانند كه هفته آينده هنوز هم شاغل خواهند بود يا خير. حتي عملكرد عالي كاركنان هم نمي‌تواند امنيت شغلي آنها را تضمين كند. سايه ترس و ترديد همواره بالاي سر آنها است. مديران از اينكه اعضاي تيم خود را به رسميت بشناسند يا از آنها قدرداني يا حمايت كنند، مي‌هراسند؛ چون گمان مي‌كنند كه نتيجه اين كارها چيزي جز دردسر نيست.

۶- در يك فضاي آميخته با ترس، اولويت اصلي تيم‌ها، پيروي از قوانين و فرار از سرزنش است. يك چنين محيطي جاي مشاركت، تجربه‌هاي جديد و خوش‌گذراني نيست. اگر بيانيه ماموريت سازمان روي يكي از ديوارها نصب شده باشد، كسي به آن اهميت نمي‌دهد؛ چون تنها ماموريتي كه كاركنان روي آن تمركز كرده‌اند، در اين جمله خلاصه مي‌‌شود: «مراقب باش كارها را خراب نكني

7- در يك محيط مبتني بر ترس، مديران درباره مشاركت و تفكر خلاق صحبت مي‌كنند؛ اما كسي اين صحبت‌ها را جدي نمي‌گيرد. شما نمي‌توانيد از يك كارمند مطيع و بله قربان‌گو انتظار خلاقيت يا مشاركت داشته باشيد.

۸- در يك محيط مبتني بر ترس، كاركنان باهوش و با قابليت هرگز ترفيع رتبه نمي‌گيرند. در عوض، كساني ترفيع مي‌گيرند كه با تمام وجود پايبند به فرهنگ سازمان بوده‌اند.

9- در يك محيط آلوده به ترس، انسان ماندن سخت‌ترين كار ممكن است. اگر شما زير سايه سنگين ترس بكوشيد كه حس شوخ‌طبعي، محبت و اعتماد خود را حفظ كنيد، احتمالا به شما برچسب «غيرحرفه‌اي» مي‌زنند.

اما آيا براي حل اين مشكل، راه‌حلي به جز استعفا وجود دارد؟ بله. مي‌تواني اين موضوع را با مديران مطرح كني، اما همزمان، خودت را براي جست‌وجوي شغل جديد آماده كن چون ممكن است صحبت‌هايت به مذاق آنها خوش نيايد و تو را اخراج كنند. به هر حال، دير يا زود بايد خودت را براي يك گام بلند آماده كني، گامي از ترس به سوي اعتماد.

 

منبع: روزنامه دنياي اقتصاد - شماره 4023