شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)، در اين بخش مي خواهم تعريف متفاوتي از صنعت و بازار را با هم مرور كنيم. معمولا وقتي از دانشجـويان و مديران مي خواهم تعريف شان را از صنعت بگويند بيشتر به صنعت و ساختن و توليد اشاره مي كنند و در پس تعريف شان آچار و پيچ گوشتي و دستگاه نهفته است، اما امروز منظور ما از صنعت عبارت است از مجموعه بنگاه هاي اقتصادي كه در يك بازار تعريف شده مشخص با هم به رقابت مي پردازند.
پس صنعت گردشگري، صنعت بيمه، صنعت هتلداري و صنعت سينما، صنعت آموزش بازاريابي و... هم درست هستند؛ به زبان ساده صنعت يعني ما و رقباي ما. البته در حيطه و سطح مشخص. ما سطوح صنعت را به محلي، منطقه اي، ملي، بين المللي، جهاني و فرا مليتي بخش بندي مي كنيم.
سطح محلي يعني اينكه يك كارگاه يا شركت كوچك توليد كننده بستني در شهرستان دورود از استان لرستان براي سه شهرستان هاي اطراف محصول توليد مي كند و مي فروشد، اما وقتي اين شركت به يك منطقه مثلا يك يا دو استان بار بفرستد حال منطقه اي عمل مي كند و به همين نسبت شركتي كه محصولش در سطح كشور عرضه بشود به سطح ملي رسيده است.
حال سوال اين است آيا بستني ميهن يا كاله كه در سطح كشور عمل مي كنند رقيب آن شركت در شهرستان دورود هستند يا خير؟ و به عبارتي جزو صنعت آن محسوب مي شوند يا نه، پاسخ اين است كه بله چون او بايد با تمام عرضه كنندگان بستني در آن محل يا منطقه رقابت كند.
با اين نگاه من شركت هايي مثل تويوتا ، هيوندا و ام وي ام را در صنعت خودروسازي ايران لحاظ مي كنم. اين درست نيست كه ما فقط به چند توليد كننده خودروي ايراني بگوييم صنعت خودروسازي. در حالي كه اين نگاه ما را از رقابت غافل مي كند و همچنان كه مي بينم ميزان رشد و توسعه بازار شركت هاي خودرويي خارجي در ايران روز به روز بيشتر مي شود.
حال اگر شركتي علاوه بر كشور خودش در 20، 30 كشور ديگر هم فعاليت كند وارد سطح بين المللي شده است و اگر در اقصي نقاط جهان فعاليت كند نظير تويوتا، سامسونگ و كوكاكولا اينها ديگر جهاني شده اند. البته شركت هاي فرا مليتي از نظر وسعت عمليات جهاني هستند با اين تفاوت كه مالكيت آنها ديگر به يك كشور خاص تعلق ندارد و سهامداران آن از مليت هاي مختلف هستند و حتي اينها معمولا دفاتر مركزي شان را به شهرهايي نظير لندن و نيويورك كه به نوعي مركزيت در تجارت و كار وكسب جهان دارند منتقل مي كنند.
حال با اين نگاه از صنعت كه مجموعه عرضه كنندگان (نه واسطه ها) است به بازار نگاهي بيندازيم. قبلا وقتي سوال مي شد بازار چيست؟ معمولا پاسخ اين بود كه بازار مكاني است كه در آن عرضه و تقاضا صورت مي گيرد اما در نگاه نو مي بينيم كه عرضه از سوي صنعت و تقاضا از سوي بازار است. ضمن اينكه الان خيلي از خريدها از طريق فضاي مجازي و اينترنت صورت مي گيرد.
پس ديگر اطلاق مكان هم صحيح نيست، بنابراين تعريف امروزي اين است بازار عبارت است از مجموعه مشتريان كه البته به سه دسته بخش بندي مي شوند؛ مشتريان فعلي شركت ما، مشتريان فعلي شركت هاي همكار (رقبا) و نو مشتريان. نو مشتريان كساني هستند كه تازه وارد بازار شده اند يا در حال ورود به بازارند و هنوز خريدشان را براي نخستين بار انجام نداده اند.
فرض كنيد شما يك شركت توليد و عرضه كننده ورق فولادي هستيد و متوجه مي شويد يك شركت جديد در صنعت يخچال در حال راه افتادن است. خوب اين شركت براي شما نو مشتري است.
يا يك شركت فعال در صنايع غذايي هستيد و در بازارگردي نيروهاي تان متوجه مي شوند يك سوپر ماركت جديد در حال راه اندازي است. پس آن يك نو مشتري براي شماست. به هر حال در يك فضاي رقابتي جوانمردانه ما بايد به اين فكر كنيم كه با محصولات متناسب و خدمات متمايز مشتريان خودمان را حفظ و مشتريان شركت هاي همكار را جذب و نو مشتريان را به بازار خودمان اضافه كنيم.
پس صنعت به بازار، كالا و خدمات ارائه مي كند حتي در سازمان هاي غير انتفاعي و خيريه هم يك محصولي عرضه مي شود. مثل اينكه كار خير عرضه و ثواب دريافت مي كنيم. پس بهتر است بگوييم شركت هاي مختلف عضو يك صنعت در يك حيطه مشخص تلاش دارند با ارائه ارزشي مطلوب تر و مناسب تر براي مشتريان يك بازار آنها را جذب كنند و در مقابل مشتريان بازار هم پول يا شبه پول مي دهند تا معادله برقرار شود. شبه پول هر چيزي است كه پول نباشد اما قابل تبديل شدن به پول باشد.
مثلا يك شركت فعال در زمينه خدمات بازاريابي (نشر، مجله و...) در مقابل تبليغاتي كه براي يك كنفرانس يا سمينار اين رشته مي كند غرفه اي مي گيرد كه محصولاتش را در آن عرضه كند. اينجا پولي رد و بدل نشده اما هيچ يك از طرفين براي ديگري كار را رايگان انجام نداده است.
حال براي اينكه اين رابطه بين صنعت و بازار برقرار باشد و تداوم داشته باشد لازم است شركت فعال در آن صنعت به طور مرتب از بازار اطلاعات داشته باشد تا ريسك تصميم گيري خودش را كم كند و به طور مرتب با بازار ارتباط داشته باشد. حال برگرديم به سه كلمه شناسايي، شناساندن و خشنودي كه با آنها بازاريابي را تعريف مي كنيم.
ما با فرآيند گرفتن اطلاعات بازارمان را مي شناسيم. با فرآيند ارتباطات و ترويج خودمان را به بازار معرفي مي كنيم و با معادله، دادن ارزش و گرفتن پول يا شبه پول، مشتري را، خودمان را، سهامداران را، كاركنان را، تامين كنندگان و واسطه ها و جامعه را به خشنودي مي رسانيم. اگر اينها را به درستي انجام دهيم و جامعيت نگري داشته باشيم بقا خواهيم داشت، رشد خواهيم كرد و سود خواهيم برد و همه خشنود خواهند بود.
منبع: فرصت امروز