شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)، من در وضعيت بدي قرار دارم. مدير ما «الن» در ماه فوريه شركت را ترك كرد و حالا يك فرد جديد به اسم «مايك» مديريت بخش ما را برعهده گرفته است. مايك قبلا در يك بخش ديگر سازمان كار ميكرد و به همين علت، ما شناختي از او نداشتيم. او 3 سال است كه براي شركت ما كار ميكند. من هم حدود 9 سال در اين شركت سابقه كار دارم.وقتي مايك مديريت بخش ما را پذيرفت، من و همكارانم تصور كرديم همه چيز به خوبي پيش خواهد رفت. به هر حال او 3 سال در اين شركت كار كرده و با زير و بم آن كاملا آشنا است. اما متاسفانه درست در همان هفتههاي اول مشخص شد كه او با مدير قبلي كاملا متفاوت است. او انسان رُكگويي است و دائما از ما انتقاد ميكند. من عادت دارم كارم را به طور مستقل انجام دهم و وقتي الن مدير ما بود، از اين نظر با هم هيچ مشكلي نداشتيم. اما مايك هميشه در كارم دخالت ميكند و از من ميخواهد كه نحوه كار كردنم را تغيير دهم. او با حوزه تخصص من هيچگونه آشنايي ندارد، اما به هر حال دوست دارد درباره همه چيز نظر بدهد.
درست 2 ماه بعد از اينكه مايك مديريت بخش ما را برعهده گرفت، يكي از همكارانم استعفا داد و مايك به ما اجازه نداد پيش از رفتنش، براي او يك جشن كوچك بگيريم. در گذشته در شركت ما رسم بر اين بود كه اگر يكي از همكاران استعفا ميكرد، در آخرين روز كارياش، در اتاق كنفرانس دور هم جمع ميشديم و ناهار را در كنار هم صرف ميكرديم. مايك در جلسهاي كه همه كارمندان بخش در آن حضور داشتند، خطاب به همكارمان كه استعفا كرده بود، گفت: «اميدواريم در كار جديد بهترينها برايت اتفاق بيفتد و اگر همكارانت مايل باشند ميتوانند يك روز شما را در خارج از محل كار به ناهار دعوت كنند. رسم و رسوماتي كه سابقا اينجا رواج داشته از نظر من نابجا هستند و بايد به آنها پايان دهيم.»
ما همكارمان را براي ناهار به يك رستوران دعوت كرديم و متاسفانه در تمام آن مدت، فقط درباره مايك صحبت كرديم. كارمندي كه استعفا كرده بود صراحتا گفت كه دليل استعفايش مايك بوده است. دوست ندارم منفيبافي كنم. واقعا دلم ميخواهد به محل كار بروم و كارم را انجام دهم. من خيلي اجتماعي نيستم و تا همين چند وقت پيش، به مقولههايي مثل فرهنگ سازماني يا به قول شما، «انرژي در محل كار» چندان توجهي نداشتم. اعتراف ميكنم كه جو حاكم بر محيط كارم بهشدت منفي است. دوست ندارم در محل كار حاضر شوم. مايك انسان بدخو و سلطهجويي است، اما دوست ندارم بداند كه چه حسي نسبت به او دارم. دلم نميخواهد نسبت به من ديد منفي پيدا كند يا با من سر دشمني داشته باشد. اما فكر ميكنم كه او تا حدي از حس من خبر دارد و ميداند كه من هم مثل بقيه كارمندان، دل خوشي از او ندارم. او يك روز من را به دفترش احضار كرد و گفت: «تو رهبر بخش ما هستي. همه براي تو احترام قائلند. من از تو ميخواهم از رويه جديدي كه من پيش گرفتهام بيشتر حمايت كني.» از او پرسيدم: «از من ميخواهيد چگونه حمايت خودم را نشان دهم؟» گفت: «با اعمال و رفتارت.»چطور از اين مخمصه نجات پيدا كنم؟ من به شغلم نياز دارم. نميخواهم بد قلقي كنم، اما احساسم را كه نميتوانم تغيير دهم. تازگيها وقتي مايك از كنار ميزم رد ميشود، از سر ناچاري لبخند ميزنم. سعي ميكنم از او بدگويي نكنم با وجودي كه 50 درصد مكالمات همكارانم درباره مايك است و دائما پشت سر او صحبت ميكنند. چه توصيهاي داريد؟
پاسخ:
دوست عزيز، كار زيادي از دست تو ساخته نيست. نشانهها كاملا آشكارند. وضعيت حاكم بر بخش شما نگرانكننده است و ديگر وقت آن رسيده كه درباره اين موضوع با مديران ارشد سازمان صحبت كنيد. البته اينكه از مديرتان، نزد مديرانش شكايت كني ريسك بزرگي است. اما از قرار معلوم، مايك تازهكار است و عملكردش مشكلآفرين است. تو داراي اعتباري هستي كه 9 سال براي به دست آوردنش تلاش كردهاي. از خودت بپرس: «آيا من اين شهامت را دارم كه نزد مديران مايك بروم و درباره وضعيت فعلي بخش با آنها صحبت كنم؟»
اگر جرات اين كار را نداري، اين نشانه را جدي بگير. اگر دوست نداري از اعتبار خودت مايه بگذاري و با مديران ارشد صحبت كني، پس اين كار را نكن. بهتر است رزومهات را نيز بهروز كني و بلافاصله به دنبال شغل جديد بگردي.اما حتي اگر توانستي با مديران مايك، درباره مشكلي كه پيش آمده صحبت كني، باز هم بهتر است به دنبال شغل جديد باشي. آنچه در بخش شما پيش آمده يك تراژدي است، اما ميتواني به چشم يك فرصت به آن نگاه كني. ۹ سال سابقه كار در يك شركت كم نيست. حالا ميتواني اين شركت را ترك كني و وارد بازار كاري شوي كه در آن فرصتهاي بيشماري براي يادگيري در انتظار تو هستند.مايك دچار هراس شده است. او از آن دسته افرادي است كه از كاركنان زير دست خود ميخواهد از نفوذ خود استفاده كنند تا شايد اين كشتي در حال غرق شدن نجات پيدا كند. تو وظيفه نداري از او حمايت كني، اما در عين حال نبايد عليه او صحبت كني. اگر مايك واقعا تا اين حد بين كاركنان منفور است، لازم نيست تو با بقيه همكارانت همصدا شوي و به جاي پيدا كردن يك راه حل، بنشيني و ساعتها درباره او بدگويي كني. درباره عقايد و برنامههايت با كسي صحبت نكن. خوب فكر كن و تصميم بگير كه آيا ميتواني موضوع مايك را با مديران ارشد مطرح كني يا خير.در هر صورت، همزمان تهيه يك رزومه خوب را شروع كن. چون به احتمال زياد، در اين مسير با چالش مواجه خواهي شد و بهتر است جستوجو براي كار جديد را همزمان پيش ببري و استرس كمتري داشته باشي. اين را بدان كه تغيير دادن افراد كار بسيار سخت و گاهي غيرممكني است و اگر مديران ارشد در اين زمينه تصميم مهمي اتخاذ نكنند، كار تو تمام است.
منبع: روزنامه دنياي اقتصاد - شماره 3926