شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)، سپنجي در ابتداي اين نشست با مروري بر پيشينهي گروه تأليف كتاب سواد رسانهاي گفت: من قبل از بررسي محتواي كتاب سواد رسانهاي كلاس دهم، با احترام به شخصيت انساني و سوابق عزيزان تيم تأليف، ميخواهم دربارهي سوابق علمي اين افراد يك بررسي اجمالي داشته باشم، تا به نوعي روشن شود چه قدر اين گروه در حوزه ارتباطات و رسانهها داراي تخصص و تسلط هستند. خانم ميترا دانشور، مدير گروه مؤلفان، دانش آموخته رشتهي برنامهريزي درسي از دانشگاه پيام نور (غير حضوري) است. آقاي مؤذن، تحصيلكرده رشته الهيات است، و مجموعه «دوران ما يا بيدارباش» را هم تأليف كردند كه در برخي از مدارس مذهبي تهران در حال تدريس است. اين مجموعه اسلايد محور، مباحثي از اخلاق تا عرفان و سبك زندگي و ... را شامل مي شود، و طبيعي است بخشي از آن كشكول، به رسانهها هم پرداخته باشد. تقريبا دو يا سه فصل از كتاب سواد رسانهاي كلاس دهم، عينا از همان مجموعه «دوران ما» كه توسط ايشان نگاشته شده، اقتباس شده است .
او ادامه داد: ديگر مؤلف اين كتاب آقاي بشير حسيني است كه دكتراي فرهنگ و ارتباطات خود را چند سالي است از دانشگاه امام صادق گرفته است. ايشان هم فوق ليسانس حقوق دارند و فقط رشته دكتري شان متناسب با اين حوزه است. هر چند از همهي اعضاي تيم مؤلفان، حوزه مطالعاتي ايشان مرتبط تر است .
سپنجي با اشاره به تخصص ديگر مؤلفان ادامه داد: آقاي مهدي امير واقفي ديگر مؤلف اين كتاب، دانشجو يا فارغ التحصيل رشته مهندسي دانشگاه اميركبير است، كه يك مجموعه ذوقي و آموزشي در خصوص رسانه و سبك زندگي به نام «سطح شيبدار» را با همراهي تيمي از دوستان خودشان طراحي كرده كه در حال حاضر در برخي از مدارس مذهبي شمال تهران تدريس ميشود. آقاي نيكخواه آزاد نيز همكار جناب واقفي اند و رشتهي تحصيلي شان مهندسي است .
اين پژوهشگر در ادامه بيان كرد: آقاي حق پناه نيز ليسانس مهندسي دارند و در حال حاضر دانشجوي كارشناسي ارشد جامعه شناسي هستند. خانم مريم سليمي نيز كه به عنوان طراح و در يك ماه آخر به گروه تأليف اضافه شدند، در حال حاضر دانشجوي دكتري هستند و سوابقي در حوزه گرافيك مطبوعاتي و اينفوگرافيك دارند .
او ادامه داد: بنده هم از اواخر فروردين تا اواسط تير ماه 1395 با اين گروه همكاري داشتم كه به دلايلي اين همكاري را ادامه ندادم .
سپنجي گفت: به نظرم با اين گزاره موافق باشيد كه محتوا و متون آموزشي هر حوزه تخصصي را بايد متخصصان آن حوزه تعريف و تأليف كنند، اما من واقعا نميدانم چه اتفاقي در حوزههاي علمي ارتباطات و مطالعات رسانهاي در كشور ما افتاده، كه هر فرد بيتخصصي از راه ميرسد، به خود اجازه ميدهد خود را متولي اين حوزه بداند و به اظهار نظر و تأليف در اين زمينه بپردازد. همان گونه كه به سوابق گروه مؤلفان كتاب مذكور اشاره كردم، ملاحظه ميكنيد جز يك نفر؛ بقيه اين افراد مطالعات و دانش مرتبط با حوزه رسانه و ارتباطات نداشتند .
متخصصان رشته علوم ارتباطات سكوت نكنند
اين پژوهشگر ادامه داد: شوربختانه در عرصه علمي سواد رسانهاي، اتفاق بسيار بدي افتاده و افرادي، خود را مؤلف اين حوزه ميدانند و انتظار دارند متخصصان ارتباطات ساكت بنشينند و اعتراضي هم به اين وضعيت نداشته باشند .
به گزارش شفقنا رسانه، عضو هيئت علمي پژوهشگاه علوم انساني با اشاره به ضرورت متخصص بودن مؤلفان در تأليف كتاب سواد رسانهاي گفت: اميدوارم متخصصان و متوليان اين رشته، صداي من را بشنوند و به خودشان بيايند چه اتفاقي در حال افتادن براي اين حوزه علمي است. آيا براي نوشتن كتاب زيست شناسي از متخصصان فقه و حديث دعوت ميشود؟ يا براي نگارش كتاب رياضي از شيميدانها ميخواهند چنين كتابي را تأليف كنند؟ معلوم است هيچ وقت چنين رويكردي در وزارتخانه آموزش و پرورش وجود ندارد، بلكه هر كتابي با توجه به متخصصان و كارشناسان آن نوشته و تأليف ميشود .
سپنجي ادامه داد: اگر قرار است يك كتاب تخصصي براي سواد رسانهاي نوشته شود، چرا از متخصصان و اساتيد برجسته ارتباطات براي تأليف اين كتاب دعوت نشده است؟ متأسفانه تعجيل ويژهاي در روند تأليف اين كتاب ديده ميشود، به اين صورت كه بهمن ماه 94 موضوع تأليف كتاب تصويب ميشود و سپس با تشكيل گروه تأليف، از آنان خواسته ميشود كه تا پايان خرداد ماه 95 كتاب را به چاپخانه بفرستند تا مهر ماه 95 اين كتاب به دست دانش آموز برسد. چرا بايد اين اتفاق با اين همه عجله بيافتد؟ چرا نبايد يك مجموعه مطالعات مقدماتي و دقيق براي تهيه كتابي با اين اهميت وجود داشته باشد؟ چرا ما حداقل يك سال كار مطالعاتي براي چنين موضوع با اهميتي انجام نداديم؟
او بيان كرد: واقعا ضرورت تشكيل جلساتي با حضور بزرگان دانش ارتباطات كشور براي تأليف اين كتاب احساس شده و ميشود. هر چند شايد دفتر تأليف كتب درسي وزارت آموزش و پرورش، اين توجيه را بياورند كه اين اساتيد به به ما وقت ندادند يا تقاضاي بودجه هاي بالا را داشتند، اگر چنين بود، مي شد از ساير متخصصان رسانه و ارتباطات استفاده كرد، نه از چند دانشجوي مهندسي براي تأليف اين كتاب مدد بگيرند. اين روند انتخاب يا انتصاب افراد براي تأليف چنين كتابهايي واقعا تامّل برانگيز است.اگر در يك سازمان تخصصي، مثل آموزش و پرورش و دفتر تأليف كتاب هاي درسي چنين روندي انجام نشود، پس كجا بايد اين اتفاق بيفتد. به همين دليل است كه براي بهبود اين اوضاع در چنين سازمانهايي بايد به نقدهاي مطرح شده بيشتر دقت كنند .
»مسئله محوري» در كتاب سواد رسانهاي
سپنجي با اشاره به همكاري كوتاه مدت خود با تيم تأليف گفت: از همان روز اول آنچه از جانب مسئول تيم تأليف و مديركل كتب درسي مطرح شد، «مسئله محوري» اين كتاب بود و اين كه ميگفتند ما نميخواهيم درباره رسانهها به دانشآموزان آموزش دهيم، بلكه ميخواهيم دانشآموزان مسائل رسانهايشان را حل كنند؟ من واقعا هيچ وقت متوجه نشدم منظور از مسئله محوري در تأليف اين كتاب چيست و چگونه ميتوان بدون آموزش مباحث مبنايي رسانه و ارتباطات به دانشآموز، از او توقع داشته باشيم مسائل و مشكلات رسانهاي خود را حل كند .
او همچنين با انتقاد از عنوان كتاب گفت: اسم اين كتاب «تفكر و سواد رسانهاي» است، و واقعا برايم سؤال برانگيز است واژه تفكر از كجا آمده است؟ سواد رسانهاي در هيچ كدام از نظامهاي آموزشي دنيا در كنار اين واژه به كار نرفته است و واقعا مشخص نيست چه لزومي داشته چنين واژهاي بيايد .
او ادامه داد: به نظرم اضافه كردن چنين واژه اي بدون هيچ استدلالي به عنوان اين كتاب كاملا اشتباه است. چرا كه اگر غير از اين باشد، بايد واژه «تفكر» را به ساير كتابهاي درسي مثل رياضيات، ادبيات، زيست شناسي و ... اضافه كرد، و اين منطقي نيست. به همين خاطر عنوان يك كتاب بايد با محتواي آن كتاب سنخيت داشته باشد. در واقع، تفكر با همه حوزههاي دانش ممزوج است و كسي كه روش تفكر و انديشيدن را بلد نباشد، قطعا نميتواند درسهاي ديگر را هم فرابگيرد .
تصاوير كپي نتيجهي تعجيل در تأليف كتاب
به گزارش شفقنا رسانه، اين مدرس ارتباطات در خصوص فرم كتاب و با اشاره به تصاوير آن گفت: نكتهي بعدي، فرم كودكانه كتاب است و اساسا به نظرم اين كتاب با چنين فرم و طراحي، بيشتر به درد كودكان پيش دبستاني و دبستاني ميخورد. اما به ياد داشته باشيد دانش آموزي كه اين كتاب برايش نوشته شده، قرار است دو سال ديگر به دانشگاه برود. از سوي ديگر، بسياري از تصاوير اين كتاب از اينترنت دانلود شده است و براي طراحي تصاوير و عكسهاي كتاب زحمتي به خود ندادهاند، و دليل اصلي آن تعجيل در تأليف كتاب است .
او ادامه داد: اگر قرار است يك كار خلاقانه با بضاعت دانشي مناسب در اختيار دانشآموز قرار دهيم، آيا بهتر نبود يك تيم طراح در كنار تيم تأليف حضور داشت و طرحهاي مناسبي براي اين كتاب طراحي ميكرد تا مجبور نشويم همه تصاوير و عكس ها را از اينترنت بگيريم، يا اين كه از استيكر هاي تلگرام استفاده كنيم كه سطح كتاب را به شدت نازل كرده و واقعا نكته درد آوري است .
سپنجي گفت: هر چند به هرحال، عزم تأليف اين كتاب جاي تقدير دارد، از اين نظر كه بالاخره بعد از حدود يك قرن نسبت به ديگر كشورها به اين فكر افتاديم تا چنين كتابي تأليف شود، اما كيفيت و محتواي كتاب هم حتما مهم است و متاسفانه اين كتاب از اين لحاظ به شدت ضعيف است .
اهداف كتاب مطابق يا متضاد اهداف يونسكو ؟
اين پژوهشگر ادامه داد: در پيشگفتار كتاب به اهداف يونسكو از آموزش سواد رسانهاي اشاره شده و پنج مؤلفه براي اين سواد در نظر گرفته شده است كه اين اهداف عبارتند از تحليل انتقادي پيام، شناخت منبع و زمينههاي شكلگيري پيام، تفسير پيام و ارزشهاي مطرح در آن، شناخت يا انتخاب رسانهها و دسترسي به رسانهها. اما وقتي كتاب را ورق مي زنيم در يكي از صفحات كتاب، اهداف پنج گانه سواد رسانهاي به صورت پنج كليد نشان داده شده كه عبارتند از: محتوا، قالب، فرستنده، بستر و گيرنده. آيا اين همان پنج هدف سواد رسانهاي از منظر يونسكو است؟ من جستوجوي فراواني كردم، اما متوجه ارتباط اين مفاهيم با آن اهداف پنج گانه مدنظر يونسكو نشدم. البته در همين فصل چهارم ميبينيم اصلا به مباحث و واژههاي مطرح شده در عنوان اين فصل، پرداخته نشده و موضوعات ديگري مطرح شده است .
او در بخش ديگر سخنانش به محتواي كتاب اشاره كرد و گفت: اگر به پيشگفتار كتاب نگاه كنيم، مي بينيم در عنوان آمده، اين پيشگفتار براي دانشآموزان، مربيان و اوليا نوشته شده، گويا فرض بر اين است كه تمام خوانندگان اين مقدمه، از سطح دانش و بلوغ عاطفي و عقلي يكسان برخوردارند .
سپنجي در ادامه با پرداختن به فصول مختلف كتاب توضيح داد: عنوان فصل اول كتاب، ما و رسانهها است و از سه درس با نامهاي: رسانه در گذر زمان، پيام همبرگري و پنج گانه سواد رسانهاي تشكيل شده است. كل اين سه درس نوزده صفحه و 2026 كلمه است، كه به نظر ميرسد محتواي بسيار اندكي براي يك متن درسي است .
او همچنين با بيان موارد ديگر در اين زمينه گفت: از نكات قابل توجه در آخر اين فصل اشاره به تراشههاي كاشتني RFID است، و اين كه مردم در برخي از كشورها تراشه هايي را زير پوست خود قرار مي دهند. به نظر شما آيا واقعا اين موضوع، مصداق سواد رسانهاي است؟ و كسي كه اين اطلاعات را نداشته باشد، سواد رسانهاي بلد نيست؟ از اين دست مثالها به وفور ميتوان در اين كتاب ديد. اگر قرار است اين ها را آموزش دهيم، چرا وقت دانش آموز را ميگيريم؟ اين نوع مطالب كه به وفور در شبكههاي اجتماعي و رسانههاي داخلي هست .
سپنجي توضيح داد: در تعريف رسانه به دو نوع رسانه فردي و رسانه جمعي اشاره شده است. من هر چه تا به امروز كتابهاي رسانهاي را خواندهام و دنبال كردهام، واژه «رسانه فردي» را نديده بودم و احتمالا اين مفهوم، از كشفيّات شوراي مولفان كتاب است. در علم ارتباطات ما مفاهيمي نظير ارتباطات درون فردي و ميان فردي و جمعي داريم، اما «رسانه فردي» دقيقا به چه معناست؟ اي كاش حداقل مفهومي به كار برده ميشد كه استدلال و پايه علمي داشت يا اين كه كتاب را بعد از نوشتن به يك صاحبنظر در اين حوزه مي دادند تا ايرادات بديهي متن را برطرف ميكرد .
او گفت: همه ما مخالف اين هستيم كه دانش و دستاوردهاي علمي بدون ذكر مباني و به صورت فشرده و كم محتوا ارائه شود، در حالي كه در صفحه 18 همين كتاب، از دانش آموز خواسته شده تا فيلم «سواد رسانهاي در يك دقيقه» را ببيند. خوب است مؤلفان كتاب توضيح دهند اگر سواد رسانهاي با يك دقيقه، قابل آموختن است، پس چرا يك كتاب تهيه شده و نه ماه وقت براي تدريس در نظر گرفتهاند؟ اگر آموزش و پرورش، تأمل، صبر و دقت را به دانش آموز ياد ندهد، واقعا چه كسي ميخواهد متولي آموزش اين مهارتها باشد؟ علاوه بر آن، ديدن اين فيلمها چه قدر با توجه به امكانات ضعيف آموزشي و كمك آموزشي در مدارس اقصي نقاط كشور، قابل انجام است. ما شاهد هستيم در حال حاضر، كتابهاي دروس اصلي، مثل رياضيات هم به دست دانشآموزان نقاط مختلف كشور نميرسد و معلم مجبور است صفحات كتاب را براي دانش آموزان كپي بگيرد، به نظر شما واقعا با اين وضعيت، پخش فيلم در مدارس كشور، و نه شهر تهران قابل انجام است؟
تشابه پيام رسانهها با يك غذاي فست فودي
به گزارش شفقنا رسانه، اين پژوهشگر در ادامهي انتقادات خود گفت: درس دوم اين كتاب به پيام همبرگري اختصاص دارد و از دانش آموز خواسته شده دو فيلم «پيش به سوي عصر رسانه ها» و «در بشقاب تو» را ببينند و به پرسشها پاسخ بدهد. اگر واقعا رسانهها را آن قدر خلاق و مهم ميدانيم كه ميتوانند افكار عمومي را در سطح جهاني جهتدهي كند، آيا ميتوانيم واژه پيام همبرگري را برايش به كار ببريم؟ يعني واقعا اين همه رسانه موفق در دنيا قابل مقايسه با ما مك دونالد هستند؟ از نظر من واژهگزينيهاي اين كتاب به شدت نياز به بازبيني و تأمل دارد .
سپنجي با توضيح دربارهي تناسب نداشتن ديگر فصول اين كتاب با محتواي دانش سواد رسانهاي گفت: در فصل دوم كتاب به فنون خلق پيام رسانهاي اشاره شده و عناوين آن چنين است: تصاوير معصوم نيستند، از بازنمايي تا كليشه، كليشه بدن و فنون اقناع. با توجه به آشنايي كه دارم، به نظرم اين فصل از همان مجموعه «بيدار باش و دوران ما» آقاي دكتر موذن اقتباس شده است. دربارهي اين فصل، ميتوان گفت فقط بحث بازنمايي و اقناع به نحوي مربوط به رسانهها مي شود، ولي واقعا بحث كليشه بدن هيچ ربطي به بحث سواد رسانهاي ندارد .
اين مدرس ارتباطات ادامه داد: نكته تامل برانگيز ديگر در درس هشتم و در صفحه 56 آمده است: «آيا اعتقاد اكثريت به موضوعي دليل حقانيت آن موضوع ميشود؟» مؤلفان با همين يك جمله، كل مردم سالاري ديني و نظام جمهوري اسلامي و دموكراسي را زير سؤال بردهاند .
او گفت: مهندسي در خصوص فرهنگ، دانش، هنر و جامعه جواب نميدهد و بيان مفاهيمي مثل مهندسي پيام و انسانها در كتاب سواد رسانهاي غير علمي است. حال عنوان فصل سوم اين كتاب ناديدههاي رسانهها و شامل سه درس مهندسان پيام، بازيگردانان بزرگ و دروازه باني خبر است .
او با نقد عبارات و جملات استفاده شده در اين كتاب ادامه داد: به نظر شما، جمله «آيا تا به حال آشپزي كردهايد يا از چنگال و صافي استفاده كردهايد؟» واقعا آموزش سواد رسانهاي است؟ در اين فصل و در بسياري از دروس اين كتاب، بدون ارائه هرگونه آموزشي به دانشآموزان، از آنان خواسته تا فعاليتهاي گروهي انجام دهند و مثلا فرم رسانهاي يك سخنراني يا مسابقه ورزشي يا تبليغات انتخاباتي را پيشنهاد كرده، دليل انتخابشان را بگويند. واقعا مؤلفان كتاب چه مفاهيم و دانشي را به دانش آموز ياد دادهاند كه چنين انتظاراتي از آنها دارند؟
سپنجي با اشاره به دياگرام صفحه 62 كتاب افزود: يكي ديگر از دستاوردهاي فصل مذكور اين است كه «پرينت» را هم جزء رسانهها به حساب آوردهاند. واقعا من كه متوجه نشدم تمام مطالب اين فصل با عنوان مهندسان پيام چه ربطي به مهندسان داشت؟
او همچنين دربارهي درس دهم كتاب با عنوان «بازيگردانان بزرگ» گفت: در اين زمينه، براي مثال بيش از 50 صفحه مطلب در كتاب «مطالعات رسانهاي» توضيح داده شده است كه در دنيا چند شركت بزرگ توليدات رسانهاي را در جهان انجام داده، و افكار عمومي را جهت ميدهند. 90 درصد از آنها امريكايي و چند شركت كوچك هم اروپايي هستند اما به جاي همه اينها، در كتاب درسي سواد رسانهاي، چند مطالعه موردي دو سه سطري و بدون استناد آمده است، كه واقعا هيچ چيزي به دانش آموز نخواهد آموخت. ما بايد به دانشآموز بگوييم چند شركت بزرگ رسانهاي در دنيا است و در حوزههايي سرمايهگذاري ميكنند كه پول ساز است. بايد به او بگوييم در اداره رسانهها، اقتصاد سياسي حرف اول را ميزند، ولي متأسفانه در اين كتاب، اثري از اين مباحث نيست .
مخاطب شناسي در اين كتاب چه جايگاهي دارد
سپنجي دربارهي محتواي فصل چهارم اين كتاب و مبحث مخاطب شناسي اظهار كرد: در ابتداي اين فصل پنج سؤال مطرح شده است كه قرار است به كمك آن «مخاطب» و ويژگيهايش را به دانشآموزان بشناسانند. سؤالها عبارتند از: 1) براي جذب مخاطب از چه فنوني استفاده ميشود؟ 2) چه كسي اين پيام را توليد كرده است؟ 3) چرا اين پيام فرستاده شده است؟ 4) چه طور افراد متفاوت پيام را درك ميكنند؟ 5) چه سبك زندگي، ارزشها و نظرياتي در پيام ارائه يا حذف شده است؟
او ادامه داد: خيلي جالب است كه در اين پنج پرسش، فقط تا حدي پرسش چهارم به مخاطب ارتباط دارد و بقيه به فرستنده يا محتواي پيام ارتباط دارند. به نظر ميرسد كسي كه اين فصل را تدوين كرده است، اصلا نميدانسته مخاطب كيست يا فرستنده به چه معناست؟
توضيحات مدير گروه تفكر دفتر تأليف كتاب هاي درسي
به گزارش شفقنا رسانه، در ادامه اين نشست ميترا دانشور مدير گروه تفكر دفتر تأليف كتابهاي درسي گفت: قبل از اين كه بخواهم جوابي بدهم بايد از حقوق همكاران خود دفاع كنم. توهينهايي به آنها در فضاي مجازي و امروز در اينجا به آنها شد. اگرچه تا به حال اين كار را اخلاقي نميدانستم ولي از آقاي دكتر اجازه ميخواهم تا متني را كه به عنوان پيش نويس دو فصل به ما دادند، اينجا رونمايي كنم .
سپنجي با قبول اين درخواست، تأكيد كرد: اين متن است فقط و هيچ كاري براي آن نشده است. دانشور هم در پاسخ گفت: صورتي در زير دارد آنچه در بالاستي .
دانشور در ادامه با بيان اين كه هيئت تأليف كتاب «تفكر و سواد رسانهاي» پذيراي نقدهاي سازنده هستند، گفت: كار ارزشيابي اين كتاب توسط خانم دكتر هاشمي در حال انجام است و ما منتظر نتايج ايشان هستيم تا اگر اصلاحاتي براي اين كتاب لازم است، انجام شود. ناگفته نماند خانم هاشمي هم دكتراي ارتباطات دارند و هم آموزشي و پرورشي هستند .
دانشور ادامه داد: آقاي دكتر سپنجي چه در جلسه امروز و چه در فضاي مجازي و روزنامهها انواع مغالطهها را به كار بردهاند. يكي از اين مغالطهها شخصستيزي است. به عبارتي ايشان حرفهايي دربارهي مؤلفان زدند و مدارج آنها را پايين آوردند. كسي را كه در حال تحصيل در دوره فوق ليسانس مديريت بازرگاني است، به عنوان دانشجوي سال دوم مهندسي معرفي كردند و گفتند آقاي دكتر مؤذن دكتراي الهيات هستند ولي نگفتند ايشان 15 سال است در اين حوزه كار ميكنند .
رئيس گروه تفكر دفتر تأليف كتابهاي درسي افزود: مسئله بعدي مغالطه پيش فرض يا ذهنيت گرايي است. به بيان روشنتر فرض آقاي دكتر سپنجي بر اين است كه فقط بايد متخصصان ارتباطات اين كتاب را بنويسند، ولي اين مصوبه دفتر تأليف و سازمان پژوهش است كه شوراي برنامهريزي و تأليف كتابهاي درسي بايد از برنامهريز درسي، طراح آموزشي، روانشناس تربيتي، متخصص موضوعي مرتبط با كتاب مورد نظر، متخصص تربيت معلم و دبير باتجربه تشكيل شود. پس متخصص موضوعي اين كتاب فقط ارتباطات نيست. در اين كار آقاي دكتر بشير حسيني، خانم دكتر بهاره نصيري (تا مرحله اي بودند) و خانم مريم سليمي كه به زودي دكتراي خود را ميگيرند، هر سه نفر ارتباطاتي هستند، لذا اگر كمبودي داشته باشيم از نظر متخصص ارتباطات نيست .
او گفت: حضور آقاي دكتر سپنجي در تيم تأليف يك ماه و نيم كار را به عقب انداخت اما اختلاف ما با ايشان از نظريههاي برنامه درسي شروع شد. اين نظريهها به صورت طيفي و داراي سير تاريخي است كه ديدگاه آقاي سپنجي در قسمت موضوعي است. به عبارتي همان پنجاه يا شصت درصد مفاهيم ارتباطات مورد نظر ايشان (ژانر، انواع رسانه، انواع ارتباطات، مزايا، معايب، تاريخچه و ...) كه ميبينيد چه سيري دارد. كاري كه ما انجام داديم، رويكرد مسئله محوري است و در مرحله آخر اين نظريهها قرار ميگيرد، لذا طبيعي است براي ايشان و بسياري از افراد ديگر قابل هضم نباشد. نكته بعدي در اين مغالطهها اين است كه فرد فرض كند چون در دانشگاه تدريس ميكند، ميتواند كتاب درسي بنويسد. به عبارتي نوشتن كتاب درسي از نوشتن ساير كتب بسيار سختتر است. بخصوص وقتي با يك رويكرد جديد نوشته شود؛ رويكردي كه روتين نظام آموزشي نيست .
دانشور ادامه داد: دفتر تأليف و سازمان پژوهش از من خواسته بود تا كتاب به دو دليل مسئله محور باشد. در وهله اول شناسايي و پرداختن به مسائل اساسي در رابطه با رسانهها كه دانش آموزان و جامعه درگير آن هستند، بنابراين انتخاب محتوا بايد مسئلههاي اساسي باشد نه مفاهيم حوزه ارتباطات. در درجه دوم از ما خواسته شد تا سازماندهي مسئله محور كنيم، به عبارتي روش ارائه به صورت مسئله محور باشد، لذا دانش آموز را در حين عمل با مفاهيم آشنا كنيم .
او گفت: فرايندي براي تأليف اين كتاب طي شده و مديريت اين فرايند با من بوده است. اولين اشكال مورد نظر ايشان اين است كه چرا مديريت اين كار به من داده شده است؟ اينها را بايد از مديران من بپرسيد. جناب آقاي دكتر اماني در ماهنامه ارتباطات ماه مهر به اين سؤال پاسخ داد. گفتن آنها تعريف كردن از خود است. دكتري برنامهريزي آموزشي از راه دور من هم ايشان قبول ندارند كه اگر اطلاع داشته باشند نسل چهارم و پنجم آموزش از راه دور، آموزشهاي الكترونيكي و مجازي است و همان طور كه ژاپن سواد اطلاعاتي را بخشي از سواد رسانهاي ميداند، به اين حوزه مرتبط ميشود .
دانشور در توضيح فرايند تأليف كتاب «تفكر سواد رسانه اي» گفت: ما اين فرايند را در يك اينفوگرافيك ترسيم كردهايم و از 386 نفر دانشآموز در شش استان كشور نظرسنجي و با بيش از 10 نفر از صاحبنظران حوزه ارتباطات مصاحبه كردهايم. بعضي از اين صاحبنظران به ما وقت ندادند و اين 10 نفر هر كدام يك مدل ذهني متفاوت داشتند، به همين دليل از مشتركات و مسائل مهم مورد نظر اين صاحب نظران استفاده كرديم .
او ادامه داد: برخي از صاحبنظران قول همكاري براي سال آينده را به ما دادهاند كه در شورا حضور پيدا كنند. به عبارتي شوراي ما از تيم تأليف جدا خواهد شد. با مؤسسات مرتبط به اين موضوع، صداوسيما، وزارت ورزش و جوانان و ... مكاتبه كردهايم تا هر كاري در اين زمينه انجام دادهاند، براي ما بفرستند. وزارت ارشاد براي همكاري حتي در زمينهي آموزش و اشاعه اعلام آمادگي كرده است. مؤسسات ديگري هم هستند كه در زمينهي تربيت معلم به ما قول همكاري دادهاند. اينها را به فال نيك مي گيريم كه افراد متفرق با ايدههاي متفاوت ميتوانند جمع شوند و كمك كنند تا اتفاقي در كشور بيفتد .
مدير گروه تفكر دفتر تأليف كتابهاي درسي افزود: ما مطالعه درسي كشورهاي ديگر از جمله كانادا، ژاپن، آمريكا و ... را هم بررسي كردهايم اما برنامهريزي درسي در اينجا تصميمگيري براي واقعيتي به اسم ايران است. آقاي سپنجي از نيمه كار به تيم پيوستهاند و نيمه هم رها كردند. به پيشنهاد مدير كل دفتر در تيم ما حضور يافتند؛ بقيه اعضاي تيم را بنده دعوت كردم و در جريان مصاحبهها آنها را شناسايي كرده بوديم. چون مديركل معرفي كرده بودند، ديگر لازم نديديم تحقيقي انجام بدهيم ببينيم در اين زمينه چه كارهايي انجام دادهاند. اعتماد كرديم اما در جايي مجبور شديم همكاري را با هم قطع كنيم، به دليل تفاوت در ديدگاه برنامهريزي و واژگان ما در كار .
دانشور با بيان اين كه لازم است مسائل مربوط به سواد رسانهاي جامعه شناسايي شود، گفت: در حال حاضر دانش آموزان با رسانه چه مسئلهاي دارند؟ آيا مسئله آنها اين است كه مفاهيم مربوط به رسانه را نميدانند؟ در كتاب «مطالعات اجتماعي» پايه هشتم يك فصل و كتاب «تفكر سبك زندگي» پايه هشتم يك درس براي آشنايي دانش آموز به مفاهيم مربوط به سواد رسانهاي اختصاص داده شده است .
او در توضيح جزئيات مراحل تأليف كتاب تفكر و سواد رسانهاي گفت: دوستان در شورا هر كدام مسئول نوشتن فصل هايي از كتاب شدند، بعد از اين كه مشخص شد در هر فصل چه مفاهيم و مهارتهايي بايد كار شود، دو هفته به دوستان وقت داده شد تا فصل مورد نظر خود را آماده كنند. بعد از آن دو ماه و نيم كار طراحي آموزشي بر روي اين كتاب اتفاق افتاد. همزمان با طراحي آموزشي بر روي سايت اعتبار سنجي قرار داده شد تا دو استان آذربايجان غربي و هرمزگان در سايت آن را اعتبار بخشي كنند. لذا دبيراني كه رشته آنها جامعهشناسي، ارتباطات، فلسفه تعليم و تربيت بود، نظر ميدادند و با دوستان تأليف در جلسات خصوصي نظرها را اعمال ميكرديم .
دانشور با بيان جزئيات ميزان زمان اختصاص داده شده براي تأليف كتاب (جدول زير) ادامه داد: قرار بود دكتر سپنجي يكي از فصول كتاب را بنويسند و در اين فصل بر روي يكي از اصول سواد رسانهاي بايد تأكيد، و به اين مسئله پرداخته ميشد كه از قالبهاي گوناگون براي ساختن رسانهها و پيامهاي رسانهاي استفاده ميشود و در آخر اين مسئله كه صنايع رسانهاي صنايع پولسازي هستند، مطرح شود. نوشته آقاي دكتر با عنوان «صنعت پولساز رسانه ها» كه به مراحل شش گانه توليد رسانهاي اشاره شده بود و در آن به توضيحاتي درباره مذاكره دربارهي كار، پيشتوليد، آماده سازي، توليد، پس توليد، صنعت فيلم سازي در آمريكا، معرفي استوديوهاي بزرگ هاليوود، فعاليت آنها، تاريخ و پيشينه آنها و ... پرداخته بود. آيا اين مطالب براي مخاطب دبيرستاني است؟
در ادامه يكي از حاضران در نشست در پاسخ به نقد دانشور به متن سپنجي گفت: خانم دانشور شما از مخاطبي پانزده شانزده ساله كه همه مفاهيم را ميداند و به تكنولوژي روز مسلط است، صحبت ميكنيد اگر از من بپرسيد معتقد هستم متن دكتر سپنجي براي اين دانشآموز مناسبتر است، چون بايد با اين مفاهيم بهتر آشنا شود .
دانشور در جواب اين نقد سپنجي كه پنج سؤال سواد رسانهاي در هيچ جاي كتاب آورده نشده است، گفت: پنج هدف يونسكو در زمينه برنامه سواد رسانهاي و اطلاعاتي است. كلمه تفكر در عنوان اين كتاب بدون هدف آورده نشده، بلكه استمرار سه كتاب قبلي با عنوان هاي «تفكر و پژوهش» ششم، «تفكر و سبك زندگي» هفتم و «تفكر و سبك زندگي » هشتم است. به عبارتي هدف اين كتاب ارتقاء خوانش رسانهاي نه در حد حرفهاي بود .
او ادامه داد: نميتوان توليد را در اين ساعتهاي كم به صورت حرفهاي آموزش داد، لذا تعريف ديگري از سواد رسانهاي «توانايي دسترسي، تجزيه و تحليل، ارزيابي و توليد هر نوع پيام رسانهاي» مورد نظر قرار داديم. در سطح دسترسي ما از پايه ششم دسترسي را در درس كار و فناوري آموزش ميدهيم، در سطح تحليل و تفكر نقادانه با تفكر هم همخواني دارد. به دليل محدوديت زماني به طور حرفهاي نميتوان به سطح توليد پرداخت، به همين دليل به استفاده از رسانههاي در دسترس و فنوني كه دانش آموزان آموختهاند، اكتفا شد. هدف كتاب را توانايي بررسي و نقد هوشمندانه پيامهاي رسانهاي، مديريت مصرف رسانهاي و توانايي توليد مؤثر پيام به وسيله رسانههاي در دسترس گذاشتيم .
دانشور با طرح اين سؤال كه چرا بايد در اين كتاب به پرورش مهارتهاي تفكر پرداخته شود، گفت: ما در همان ابتداي كار براي پرورش تفكر مدلي داشتيم. در وهله اول پرورش مهارتهاي تفكر مورد نظر ما بود كه شامل تفكر سيستمي، خلاق، نقاد، حل مسئله و فلسفه ورزي است. همان سؤال فصل دوم مبني بر اين كه آيا نظر اكثريت ميتواند حقانيت باشد، از فلسفه ورزي است. به عبارتي بچهها ميتوانند بگويند بله يا خير. در بعضي از موقعيتها مثل رأي گيري نظر اكثريت است اما در بعضي از موقعيت ها نظر اكثريت نيست، بنابراين موقعيت را دانش آموزان خواهند گفت، لذا ما در اين كتاب مهارتهاي تفكر را پرورش ميدهيم .
او ادامه داد: مثال كليشه بدن كه معتقد هستند اين مثال مربوط به سبك زندگي ميشود، درست است ولي اين بيش از همه به تفكر سيستمي ميپردازد كه زيرمجموعه چه صنايعي قرار ميگيرد و از اين كليشه سازي چه صنايعي نفع ميبرند. بخش ديگر صفات و ويژگيهاي منش تفكر است؛ فرد متفكر يك سري صفات و ويژگيها و آداب و مهارت گفتوگوي اجتماعي دارد كه در اين كتاب سازمان دهي فعاليتها در فعاليت گروهي و بحث گفتوگوي كلاسي براي ايجاد فرصتي جهت تمرين اين ويژگيها و مهارتها است چون اين مهارتها و ويژگيها در خلأ اتفاق نميافتند. بلكه در مضامين و موضوعاتي اتفاق مي افتد كه در اين كتاب، مضامين و موضوعاتِ سواد رسانهاي مدنظر است .
دانشور با بيان اين كه بحث آموزش سواد رسانهاي يا آموزش هر چيزي در حيطه كار متخصصان موضوعي صرف نيست، گفت: وقتي بحث آموزش ميشود وارد حوزه علوم تربيتي با موضوع خاص شدهايد. به عبارتي آموزش موضوعي در حيطه علوم تربيتي است ولي متخصص آن موضوع در شورا و تأليف حضور دارد .
دانشور در ادامه به بيان نكاتي درباره نردبان استنتاج پرداخت و گفت: بخشي از نقدهاي آقاي دكتر به ديدگاه برنامهريزي و بخشي از آن به نردبان استنتاج ايشان مربوط ميشود. آنچه به دانش آموز ميخواهيم ياد دهيم. تنها بخشي از دادهها را براي پردازش انتخاب ميكنيم. به اين دادهها معني ميدهيم و فرضياتي به آنها اضافه ميكنيم و بر اساس آن نتيجهگيري صورت ميگيرد كه اين نتيجهگيري اعتقادات ما را شكل ميدهد و بر اساس آن تصميمگيري و اقدام ميكنيم. تمام مطالب آقاي دكتر از همين نوع بود. درس هاي ما ساختاري دارد، ابتداي فصل دوم تا فصل پنجم، پنج سؤال سواد رسانهاي آورده شده اما سؤالي برجسته شده است كه در آن فصل به آن پرداخته مي شود. در آخر هر فصل هم گفته شده يك بار ديگر صفحه عنواني را نگاه كنيد، قرار بوده است دانش آموز توانايي انجام كار با سؤال برجسته شده را ياد بگيرد نه حفظ محتوا. اگر تا حدودي به اين توانايي رسيده ايد در جهت اهداف فصل بوده ايد. در پايان هر فصل لطيفه آورده شده كه اين لطيفهها با موضوع فصل ارتباط پيدا كرده است .
دانشور در زمينه انتقاد به توليدي نبودن تصاوير گفت: من تا حدودي اين نياز را مي پذيرم چون لازم بود براي اين كتاب تصويرسازي شود ولي امسال فرصت اين كار موجود نبود و اين قسمت هم جزو وظيفه من نيست و ربطي به مؤلف، شورا و تيم تأليف پيدا نميكند .
او در پاسخ به اين انتقاد كه تا 17 شهريور تنها قسمتي از متن در سايت بوده است، گفت: دستور مدير كل دفتر اين بود فصل به فصل كه نوشته ميشود، بر روي سايت قرار داده شود تا نظرات به ما برسند. با توجه به اين كه با ايميلهاي زيادي مواجه شديم از فصل دو به بعد ما فصلهاي ديگر را بر روي سايت قرار نداديم و دوستان هم اين دو فصل را حذف نكردند. بنابراين اين كتاب طراحي و اعتبار بخشي مجدد شد؛ نظرات اعتبار بخشي اعمال شد و در 15 مردادماه به دفتر چاپ براي آماده سازي تحويل داديم و هفته سوم شهريورماه آماده شد و بر روي سايت قرار گرفت .
دانشور در پاسخ به نقد ديگري در زمينهي تصاوير گفت: اين مسئله را بايد بچهها نظر دهند، چون نه نظر من و نه نظر آقاي دكتر در اينجا اعتباري ندارد، بنابراين خانم دكتر هاشمي بايد به صورت نظام مند و علمي درباره تصاوير اطلاعات جمع آوري كند تا ببينيم كدام تصوير بايد اصلاح شود .
دانشور در ادامه به بيان مثال در زمينه مسئله محور بودن كتاب پرداخت و گفت: به عنوان مثال درسي به نام دروازه باني خبر داريم. در اين درس ابتدا تعدادي خبر به دانش آموزان داده و به آنها گفته ميشود تا به صورت انفرادي خبري را انتخاب كنند. لذا از آنها پرسيده ميشود اگر بخواهند يك بخش پنج دقيقهاي بر روي آنتن ببرند، چگونه اخبار را گزينش ميكنند، با چه ترتيبي چينش صورت ميگيرد و چقدر از اين پنج دقيقه را به آن اختصاص ميدهند؟ در مرحله انفرادي دانش آموزان مشكلي ندارند ولي وقتي در گروه قرار ميگيرند چون هر كدام ايده و فكري متفاوت دارند، در آخر با هم به توافق ميرسند كه بايد اصول مشتركي داشته باشند. در نتيجه به آنها ميگوييم همان طور كه شما ميبينيد ايدهها و ديدگاههاي شما ميتواند در انتخاب خبرها اثرگذار باشد .
او گفت: بار بعد سه روزنامه با جناح هاي مختلف در سه گروه به دانش آموزان داده ميشود تا آنها را بررسي كنند. بعد از آن نتايج كار سه گروه مقايسه ميشود و دانش آموز ميبيند روزنامههاي داخلي هم مثل آنها ديدگاههاي متفاوتي دارند. در اينجا دروازه باني خبر مطرح مي شود. مسئله محور بودن سازمان دهي محتوا يعني به جاي تعريف دروازهباني خبر دانشآموز را درگير مسئله كردهايم و بعد مفهوم را به دانش آموز ارائه دادهايم. به عبارتي يادگيري فعال با طراحي موقعيت مؤثر از طريق حل مسئله .
دانشور ادامه داد: سفارش قاطع از سازمان پژوهش به ما اين بود كه درباره سواد رسانهاي ننويسيد بلكه به گونهاي سازماندهي محتوا كنيد تا بچهها حداقلي از سواد رسانهاي را به دست بياورند .
بحث فردي و شخصي نيست
در ادامه اين نشست، سپنجي در پاسخ به توضيحات دانشور گفت: ايشان به جاي پاسخگويي علمي به نقدهاي مطرح شده به روند تأليف و محتواي كتاب سواد رسانهاي، سعي كردند بحث را فردي، و شخصيت بنده را نقد كنند. در حالي كه اصلا من به ايشان يا هر كسي نقد فردي نداشتم، آقاي اماني طهراني، معلم اول راهنمايي من بوده و بنده با ايشان نه مشكلي داشتهام و اساسا نميتوانم مورد و مسئلهاي داشته باشم. بر خلاف تلاش خانم دانشور براي شخصي جلوه دادن نكات علمي من، بحث فردي و شخصي نيست؛ خدمت همه دوستان ارادت دارم و شخصا با هيچ كسي مشكل و مسئلهاي ندارم. از همافزايي در كار علمي نيز بسيار استقبال ميكنم. نكات گفته شده هم علمي و فني بود و قصدم از توضيح دربارهي پيشينهي اعضاي گروه تأليف كتاب اين بود كه بر نقش تخصص در اين موارد تاكيد كنم و به دنبال جزئيات پرونده تحصيلي افراد اين گروه نبودهام و نيستم .
او توضيح داد: اين كه گفته شد خانم دكتر هاشمي ارزياب كتاب هستند، نيز نقد ديگري را وارد ميكند. چرا اين كتاب با اهميت را يك تيم تخصصي، ارزيابي نميكنند؟ به لطف خدا، آنقدر آدمهاي برجسته در اين حوزه هستند كه شناخته شدهاند و ميتوانيد از آنها دعوت كنيد .
اين پژوهشگر ادامه داد: به جاي آن كه پس از تأليف و پيش از تدريس، ارزيابي كتاب انجام شود، بعد از توزيع و تدريس كتاب به دانشآموزان در حال انجام است. فارغ از شأن علمي ارزياب يا ارزيابان، آيا واقعا اين نحوه ارزيابي مفيد است؟ اگر كتابي تأليف شده است، بايد اول ارزيابي ميشد، بعد دستور تدريس آن صادر ميشد. با كمال احترام بايد بگويم اين فرايند هم فرايند معيوبي است .
سپنجي گفت: خانم دانشور گفتند قرار است اساتيد برجسته اين حوزه در يك شوراي ديگر دور هم جمع شوند. و البته نگفتند كه واقعا نقش آن شوراي ديگر چيست؟ نقد من همين بود كه چرا اين همه براي تأليف اين كتاب عجله داشتيد؟ اگر امسال شما با يك برنامهريزي دقيق، روشن و هدفمند كار ميكرديد، قطعا سال بعد يك كتاب مناسب و علمي و كم غلط به دست دانش آموزان ميرسيد .
او ادامه داد: اين كتاب، براي يك درس اختياري تهيه شده و مثل ديگر كتابها الزامي نبود كه كار دانش آموزان معطل بماند. اي كاش، يك سال با تمركز و طمأنينه و برنامهريزي پيش ميرفتيد، و افراد برجسته اين حوزه را دعوت ميكرديد و از ديدگاههاي كارشناسي آنان براي تأليف يك كتاب خوب استفاده ميكرديد .
اين پژوهشگر گفت: نقد من و ساير استادان ارتباطات و رسانه به محتواي غير علمي اين كتاب و روند معيوب تأليف آن است. براي مثال، اسلايدي را نشان داديد و اشاره كرديد مهارت توليد پيام در اين كتاب آموزش داده ميشود. اما اشاره نكرديد در كدام فصل يا فصول كتاب به آموزش توليد پيام پرداختهايد؟ لطفا بگوييد اگر من نحوه توليد پيام را بلد هستم، آن فصول را بخوانم و توليد پيامم بهتر شود، اگر هم بلد نيستم، با خواندن آن فصلها اين كار را ياد بگيرم .
عمر نظريههاي كلان به سر آمده است
سپنجي ادامه داد: دربارهي نقدم به مجموعه تدوين شده آقاي دكتر موذن هم بايد بگويم ايشان در آن مجموعه اسلايدها تلاش ميكنند منظومه فكري، فرهنگي و رسانهاي در كل جهان را با نگاه دو نويسنده و نه حتي نظريهپرداز، برگرفته از كتاب آنها تحليل كنند كه بسيار ساده انديشانه است. يكي ديدگاه موجود در رمان «دنياي قشنگ نو» آلدوس هاكسلي است كه در سال 1932 نوشته شده و ديگري، ديدگاه موجود در كتاب «1984» جورج اورول است، كه او هم كتابش را در سال 1949 نوشته است. حتي اگر به فرض، اين دو فرد را نظريه پرداز و آينده نگر هايي بزرگ بدانيم -كه حتما چنين نيست- بايد بدانيم بيش از دو دهه از عصر نظريههاي كلان- كه كل هستي و جهان و تاريخ را تفسير و تحليل ميكرد- گذشته است و بشر، در حال حاضر، در عصر «نظريههاي خُرد» زندگي ميكند. نظريههايي كه تلاش ميكنند مسائل روزمره و دم دستي انسانها را حل و فصل كنند. نقد من به مجموعه «بيدار باش» آقاي دكتر موذن اين است، ايشان در آن كار، مجموعه اي از اخلاق، فرهنگ، طبيعت، اقتصاد و ... را در هم آميختهاند و در يك بخش نيز به ناچار، سواد رسانهاي را مطرح كردهاند، با اين استدلال، منطقا ايشان را نميتوان متخصص سواد رسانهاي دانست .
اين مدرس ارتباطات با كافي ندانستن توضيحات دانشور گفت: دو مثال از كتاب در توضيحات آمد كه ميخواهم با همين دو مثال نكاتم را توضيح دهم. يكي از درس يازدهم كتاب و صفحه 76 بود كه به دروازهباني خبر ميپردازد. در اين مبحث ميخواهد به دانشآموز دروازه باني خبر را ياد بدهد، هيچ مطلب آموزشي مطرح نشده و فقط اشاره كردهايد: «اگر تو دروازهبان خبر باشي، چگونه دروازهباني ميكني؟» از نظر شما، واقعا اين آموزش دروازهباني خبر در رسانهها، با نگاه مسئلهمحوري است؟
او ادامه داد: ما ميدانيم توانمندي خواندن بين سطور يكي از توانمنديهايي است كه سواد رسانهاي به فرد ميآموزد. احتمالا مؤلفان كتاب هم در صفحه 79 ميخواستهاند همين موضوع را به دانش آموزان بياموزند. در انتهاي آن صفحه براي آموزش اين موضوع اين طور آمده است: «لطفا لابهلاي سطور را بخوانيد». و سپس چهار سطر در خصوص اين موضوع، توضيح داده شده است. واقعا از نظر يك عقل سليم، همين كه ما به دانش آموز بگوييم «لابه لاي» سطور را بخواند، او اين كار را ياد ميگيرد؟ اين يعني مسئله محوري؟ ضمن اين كه اي كاش در خصوص واژه گزينيها هم در اين كتاب تأمل بيشتري انجام ميشد و واژگان مناسبتري به كار ميرفت .
سپنجي با اشاره به درس رژيم مصرف رسانهاي گفت: شما اشاره كرديد ميخواهيد در اين فصل چگونگي برخورد با رسانهها را آموزش دهيد. به نظر شما واقعا در اين فصل چنين مباحثي را گفتهايد؟ در حالي كه من در اين كتاب، دستورالعملي درباره اين نديدم كه چند ساعت تلويزيون ببينيم يا بازي رايانهاي انجام دهيم. يا آيا از لحاظ علمي و روانشناختي مناسب است كه دانش آموزان موبايل داشته باشد يا خير؟ و ... نكاتي كه لازم بود در اين كتاب هم براي دانش آموزان و هم براي اوليا مطرح ميشد و نشده است .
او ادامه داد: مطالبي كه مولفان اين كتاب براي آموزش رژيم مصرف رسانه اي در صفحه 146 نوشته اند، چنين است؛ «چلو كباب حتي اگر با بهترين گوشت و بهترين شكل هم پخته شود، زياد خوردنش دل درد مي آورد، يعني در رژيم مصرف غذايي هم بايد مشروط و محدود عمل كرد». آيا به نظرتان واقعا با اين توصيه سخيف به دانش آموزي كه دو سال ديگر دانشجو مي شود، رژيم مصرف رسانهاي آموختهايد؟
سپنجي در پايان گفت: بسيار خوشحالم هيچ مبلغي را براي آن مدت همكاري با گروه تأليف اين كتاب نگرفتم و بسيار خرسندم نامم نيز جزو مؤلفان كتاب نيست. اما در مقطعي كه براي همكاري از من دعوت شد، همكاري با اين گروه را وظيفه اخلاقي و انساني خود ديدم كه بيايم و بتوانم در يك مجموعه علمي، كاري را به ثمر برسانم. هر چند كه اين اتفاق نيفتاد. باز هم براي شما آرزوي توفيق و موفقيت ميكنم و تأكيد ميكنم هيچ مسئله فردي با كسي ندارم. به همه همكاران در وزارت آموزش و پرورش نيز ارادت دارم و اميدوارم مؤيد و پيروز باشند .
پاسخهاي دانشور
دانشور پيامهاي تلگرامي سپنجي در ارديبهشت ماه 95 مبني بر انتقاد به سرفصلهاي تدوين شده كتاب در آن زمان را نشان داد و در ادامه به سؤالاتي درباره چگونگي پرداختن به اهداف مطرح شده در فصلهاي كتاب گفت: مدل ما اين گونه نيست كه يك دفتر 200 برگ بياوريم و از صفحه اول شروع به نوشتن كنيم. بلكه تمام فرايند نيازسنجي و مطالعهي تطبيقي انجام ميشود تا آن چارچوب بيرون بيايد. لذا شش فصل براي توليد كتاب انتخاب كرديم و براي تأليف آن بايد ايدهي كليدي داشته باشيم كه اين ايده كليدي بايد با اهداف مطابق باشد، بنابراين سؤالات پنج گانه سواد رسانهاي و رژيم مصرف رسانهاي ايده كليدي اين كتاب محسوب ميشود .
او ادامه داد: در فصل اول چشماندازي از فناوري آورده شده كه رسانه و فناوري با هم مرتبط هستند. به عبارتي فناوري ها كمك كردند رسانهها تا اين مرحله رشد كنند و متنوع شوند؛ لذا چشم اندازي از آينده داده ميشود. فصل سوم مختص دانشآموزاني است كه سبك شناختي آنها كل نگر است و در ابتداي سال ميخواهند بدانند با چه چيزي آشنا شوند، بنابراين پنج سؤال مطرح ميشود. درس 20 همانند اين فعاليت تكرار ميشود چيزي شبيه پيش آزمون و پس آزمون ولي برنامه در اينجا تغيير ميكند و از دانش آموزان ميپرسيم آيا تغييري در شما اتفاق افتاده است؟ به عبارتي درس 20 براي دانشآموزاني با سبك شناختي تحليلي است .
دانشور در پاسخ به يكي از انتقادات مبني بر زمان كوتاه فيلم هاي مورد نظر كتاب براي دانشآموز گفت: دوستان در آموزش و پرورش ميدانند مصوبه شوراي عالي 100 دقيقه در هفته است، لذا لازم است كليپها كوتاه باشد تا بيشترين زمان به فكر كردن دانش آموزان و تأمل آنها بگذرد .
او دربارهي پرداختن به توليد گفت: ما در پايان همه درسها يك فعاليت در خانه داريم تا بر روي موضوع درس گذشته متمركز شود و دانش آموز پروژه انجام دهد. علاوه بر آن در ترم دوم بايد به صورت فردي يا گروهي يك پروژه توليدي انجام دهند. به بيان سادهتر توليد به صورت غيرحرفهاي با استفاده از مطالب خوانده و آشنا شده است. بنابراين در بعضي از جلسات دانش آموزان كلاس را اداره ميكنند. يعني اين دانش آموزان بعد از گذراندن درس بازنمايي يك هفته بازنمايي خانواده را در توليدات رسانهاي مختلف رصد ميكنند و نتايج آن در كلاس ارائه ميشود .
دانشور در پايان دربارهي امكانات نداشتن روستاها براي تدريس اين كتاب گفت: اين كتاب در وهله اول انتخابي است. اگر مدرسهاي ويدئو پروژكتور ندارد ميتواند اين درس را انتخاب نكند. در درجه دوم ما نبايد متناسب با سطح مدارس كشور برنامهريزي كنيم بلكه بايد براي دانشآموزان برنامهريزي كنيم. مدارس بايد خود را تجهيز كنند .
نشست «بررسي و نقد روند تأليف و محتواي كتاب درسي تفكر و سواد رسانهاي كلاس دهم» در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد .
منبع: شفقنا رسانه