شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)- اين نوشتار فارغ از "مفتعلن، مفتعلنها"ي يك مقاله پژوهشي، بيشتر شبيه نجواهايي است ملموس از "وضعيت مطلوب" و "وضعيت موجود" روابط عمومي. اينكه حقيقت روابط عمومي حكايتي مجزا از واقعيتهاي آن است و در ميانه اين حكايت البته تصويري برشخورده از چهره يك مدير روابط عمومي!
1/جك لمون در فيلم روزگار شراب و گلهاي سرخ(ساخته بليك ادواردز به سال 1962) در نقش مدير روابط عمومي يك شركت در پاسخ به سوال پدر نامزدش درباره شغلش ميگويد: "شغل من اينه كه محصولات خوب شركت رو به مردم معرفي كنم". او وقتي با اين سوال پدر نامزدش مواجه ميشود كه "اگر شركت تو محصول بدي را توليد كند آن وقت چه ميكني"؟ با كمي ترديد درباره اين سوال مهم ميگويد:" شركت من محصول بدي توليد نميكند"!!
به گمانم چالش اساسي هر مدير روابط عمومي از همين سوال مهم آغاز ميشود. چالشي كه يك سويش انتظارات مديران ارشد سازمان از روابط عمومي است و از ديگر سو توقعات مردم، رسانهها، و افكار عمومي كه منتظرند روابط عمومي سخنگوي آنان نيز باشد.
اگر اين تعبير مكرر گفته ميشود كه روابط عمومي هنر هشتم است، شايد هنرش در حل چنين تعارضات و چالشهايي باشد! چرا كه يك مدير روابط عمومي قاعدتا بايد به هفت هنر قبلي اعم از فيلم وتئاتر و ادبيات آراسته گردد تا بتواند با چنين تعارض و چالشي كنار بيايد و موضوع را به نحوي حل و فصل كند!!
2/تقريبا اغلب تعاريف و تعابير و كاركردهاي روابط عمومي از منظر محققان و اساتيد عرصه روابط عمومي تعاريفي هستند مطلوب و به اصطلاح آن چيزي هستند كه يك "روابط عمومي بايد باشد". اما واقعيت موجود و" آن چه كه هست" با حقيقت نهفته در روح آن تعاريف فاصله كهكشاني دارد. نميشود كتمان كرد كه آن چه ما عملا از وضعيت موجود در اغلب روابط عموميها ميبينيم چيزي نيست كه در اين تعاريف رويايي ميخوانيم.
3/ رييس سازمان بر مبناي تفكرات و ايدهآلهايش انتظارات و تعاريف خودش را از روابط عمومي دارد و به عبارت بهتر براساس تفكراتش شرح وظايفي براي روابط عمومي در ذهنش نوشته است. حال اين شرح وظايف چه اندازه با تعاريف و كاركردها و انتظارات مطلوب و كلاسيك و علمي از روابط عمومي فاصله دارد امري است كه ديگر مشكل مديران ارشد سازمان نيست!
هر مدير سازماني دوست دارد وظايف روابط عمومي مطابق ميلش و انتظارش تعريف شود و در صورت نياز تغيير كند.
اين تعارض ميان وضع موجود و وضع مطلوب و فاصله ميان آنچه يك روابط عمومي هست و آن چه بايد باشد را اضافه كنيد به آن چالشي كه در ابتداي سخن اشارت رفت و در كنار اينها تجسم كنيد چهره يك مدير روابط عمومي را زماني كه ميان اين دو يكي را بايد انتخاب كند!
البته اينجا خيلي هم نبايد همه تقصيرها را به گردن مديران ارشد سازمان انداخت. بديهي است آنها هم در سيستمي كار ميكنند كه ناچار به اين توقعات از روابط عمومي هستند. شايد اگر روزي مدير روابط عمومي يك سازمان، رييس آن سازمان شد او هم انتظاراتش از روابط عمومي همان انتظار رييس قبلي از او باشد!
4/اما قضاوت و نگاه مردم درباره جايگاه و كاركرد روابط عمومي در يك سازمان چگونه است؟ جدا ازاين كه اين سوال ميتواند موضوع يك پژوهش همه جانبه و عالمانه باشد حتي تفكر در اين مورد ميتواند يك چالش نفسگير براي هر مدير روابط عمومي است. اتفاقا يكي از مشكلات جدي روابط عموميها از آنجا آغاز ميشود كه بر مبناي وظيفه ذاتي آنان سخنگوي افكار عمومي در داخل سازمان نيز هستند.
يك مدير روابط عمومي قاعدتا بايد نظرات و ديدگاههاي بيرون از سازمان را كه درباره سازمان گفته ميشود جمعآوري كند، تحليل كند و همراه با پيشنهادها و راهكارها به سمع و نظر مديران و تصميمگيران برساند.
اين تعبير كه روابط عمومي مشاور امين سازمان است و در تعاريف كلاسيك بدان تاكيد شده از احداث پل ارتباطي ميان بيرون و درون سازمان محقق ميشود اما هميشه اوضاع آنگونه كه تعاريف علمي و مطلوب از روابط عمومي انتظار دارند، پيش نميرود!
5/به اشارتي كه در ابتداي سخن گفته شد برگرديم و چهره يك مدير روابط عمومي را در انبوه گرفتاريهاي شغلياش و تعاريف آكادميك و علمي از وظايفش تجسم كنيم!
علي بينش كارشناس سابق روابط عمومي
كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان استان آذربايجان شرقي