شارا - شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران : اساتيد برجسته بايد به دوره كارشناسي برگردند
یکشنبه، 13 تیر 1395 - 23:29 کد خبر:24545
چهره ماندگار كشور و پدر علم مديريت رسانه در ايران با بيان اينكه رشته‌هاي علوم انساني برنامه‌هاي سازنده‌اي ندارند، از شكل گرفتن شاكله شخصيتي دانشجويان در سال‌هاي اول دوره كارشناسي گفت و تأكيد كرد اساتيد برجسته بايد به دوره كارشناسي بازگردند.

4 Ways to Go Beyond the Press Release in a Post Panda World image panda bear 1113tm pic 106 300x199شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)- چهره ماندگار كشور و پدر علم مديريت رسانه در ايران با بيان اينكه رشته‌هاي علوم انساني برنامه‌هاي سازنده‌اي ندارند، از شكل گرفتن شاكله شخصيتي دانشجويان در سال‌هاي اول دوره كارشناسي گفت و تأكيد كرد اساتيد برجسته بايد به دوره كارشناسي بازگردند.

 

علي اكبر فرهنگي، چهره ماندگار كشور و پدر علم مديريت رسانه، نخستين استاد دانشكده مديريت دانشگاه تهران پس از پيروزي انقلاب اسلامي و نخستين فردي است كه آثاري در زمينه ارتباطات انساني و ارتباطات غيركلامي در زبان فارسي پديد آورده و كتاب‌هاي وي سال‌هاست متن درسي دانشگاه‌هاي مختلف است.

 

وي داراي فوق دكتراي ارتباطات سازماني و دو دكترا در رشته‌هاي مديريت و ارتباطات از دانشگاه اوهايو آمريكاست، ضمن اينكه چندين سال در اين دانشگاه تدريس كرده است.

 

از تأليفات اين استاد فرزانه مي‌توان به تنش در محيط كار، اصول مديريت، مديريت تحقيق و توسعه، مديريت استراتژيك بازار، رستم در مغاك، نظري به فرهنگ، مديريت رفتارسازماني، ارتباطات انساني، ارتباطات توسعه در جهان سوم، نظريه پردازان و مشاهير مديريت و در مجموع 50 كتاب اشاره كرد.

 

فرهنگي يكي از سخنرانان ديدار اخير مقام معظم رهبري با اساتيد دانشگاه بود كه در محضر ايشان پيشنهاد داد در دو سال نخست دوره‌هاي كارشناسي در علوم انساني بيشتر برنامه‌ها معطوف به تاريخ و فرهنگ ايران و اسلام باشد و تأكيد كرد كه هر دانشجوي رشته‌هاي علوم انساني را بايد به گونه‌اي تربيت كنيم كه به تاريخ‌ ايران و اسلام مسلط باشد و بداند كه چه بر سر ايران آمده است و از چه مرحله‌اي به چه مرحله‌اي رسيده است.

 

با وي قراري براي مصاحبه در صبحي از ماه مبارك رمضان هماهنگ مي‌كنيم.

 

سربالايي علوم و تحقيقات، دانشكده مديريت، اتاقي در انتهاي راهروي طبقه دوم و استادي كه گرماي نفسش سال‌هاست طراوت علم را به جان تشنه دانشجويان مي‌بخشد.

در اتاق استاد باز است و وي پشت ميز مشغول مطالعه، جلوي در مي‌ايستيم و به رسم ادب سلام مي‌كنيم. گرماي محبتش به درون مي‌خواندمان، وارد مي‌شويم و دور ميز مي‌نشينيم. اتاقي حدود 12 متر كه پايان‌نامه‌هاي كارشناسي ارشد و دكتراي دانشجويان گوشه گوشه آن به چشم مي‌خورد و ميز بزرگي كه تقريبا اكثر فضاي اتاق را پركرده است.

 

مصاحبه ما حدود نيم ساعت طول مي‌كشد و در اين مدت استاد از شكل گرفتن شاكله شخصيتي دانشجويان در يكي دو ساله اول دوره كارشناسي گفت و تأكيد كرد كه اساتيد برجسته بايد به دوره كارشناسي برگردند، بايد اساتيد بزرگ را وادار كنيم حداقل يك يا دو درس در سال‌هاي اول و دوم ليسانس داشته باشند كه دانشجويان با نفس آنها آشنا شده و با حركت آنها جلو بيايند.

 

وي تأكيد كرد كه در 2 سال اول مقطع كارشناسي بايد بيشتر روي جنبه‌هاي سازندگي و حكمي و تاريخي و عرفاني دانشجو كار كنيم و انسان‌هايي را پرورش دهيم كه ايران مقتدر را بسازند.

 

استاد سرمايه اصلي كشور را سرمايه انساني مي‌دانست و تأكيد داشت كه بايد اساتيد را به رسالت خود واقف كنيم.

 

مصاحبه را با سؤالي درباره موضوعي كه استاد در ديدار با مقام معظم رهبري مطرح كرده است، آغاز مي‌كنيم.

 

 در آنجا وقت بسيار تنگ و ضيق بود و هر يك از اساتيد حدود هفت دقيقه بيشتر وقت نداشتند كه البته بگذريم كه مقداري عدول شد ولي من سعي كردم در همان زمان صحبت كنم.

 

در اين ديدار خاطره‌اي نقل كردم از 35 سال پيش، در شوراي دانشكده مديريت دانشگاه اوهايو بحثي را با اساتيد داشتم كه آنها معتقد بودند كه جهان شرق و دنياي اسلام حرف زيادي براي گفتن ندارد.

 

يكي از اساتيدي كه در آن زمان مثل من جوان بود گفت ژاپني‌ها چيزهايي براي عرضه دارند ولي شما چيزي نداريد كه در زمينه مديريت قابل طرح در صحنه بين المللي باشد.

 

آن زمان شما چه رتبه‌اي داشتيد؟

 

آن زمان من استاديار دانشگاه اوهايو در رشته مديريت بودم.

 

آن روز هم گفتم بعد از 35 سال حالا خيلي خوشحالم كه مي‌بينم به تدريج خواسته قلبي من محقق شده و خوشحال هستم كه مي‌بينم در حال حاضر همه مي‌دانند كه دانشگاه‌هاي ايران حرف‌هاي بسياري براي گفتن دارند.

 

سه سال پيش به طور تصادفي همان استاد اوهايو را ملاقات كردم كه گفت ما بايد از شما مسائل زيادي را بياموزيم. دانشگاه‌هاي ما با صلابت به جلو رفته و در پرتو تعاليم عاليه الهي امروز به جايي رسيده‌اند كه ديگران فارغ‌التحصيلان آن را با آغوش باز مي‌پذيرند.

 

من در جلسه ديدار با مقام معظم رهبري گفتم كه دانشگاه‌هاي ما پيشرفت خوبي داشتند و بسيار به جلو رفتند و در علوم انساني نكاتي مطرح شده و شايد بتوان گفت مسئولان ما صلابتي داشتند و كارهايي انجام دادند كه دنياي غرب را به نوعي آماده كردند تا حرف‌هاي ما را بشنود.

 

حالا ما بايد در علوم انساني مقداري توجه بيشتري جلب كنيم و راهكاري ارائه دادم.

 

رشته‌هاي علوم انساني برنامه‌هاي سازنده‌اي ندارند

راهكار اين بود كه در مقطع كارشناسي در حال حاضر در رشته‌هاي علوم انساني برنامه‌هاي سازنده‌اي به آن معنا نداريم و دانشجويان زماني كه به مقاطع تحصيلات تكميلي مي‌رسند مي‌توان گفت پايه‌هاي درستي به آن صورت ندارند.

 

دانشجوي رشته‌هاي علوم انساني بايد به تاريخ‌ ايران و اسلام مسلط باشد

پيشنهاد دادم در دو سال نخست دوره هاي كارشناسي در علوم انساني بيشتر برنامه‌ها معطوف به تاريخ و فرهنگ ايران و اسلام باشد، هر دانشجوي رشته هاي علوم انساني را بايد به گونه‌اي تربيت كنيم كه به تاريخ‌ ايران و اسلام مسلط باشد و بداند كه چه بر سر ايران آمده است و از چه مرحله اي به چه مرحله اي رسيده است.

 

 مقام معظم رهبري در فرمايشاتشان به اين نكته هم توجه داشتند.

 

مقام معظم رهبري بحث علوم انساني را هم مطرح كردند و فرمودند سرعت ما در شتاب علمي آن گونه كه بايد باشد نبوده است و بايد بيشتر بشود و سرعتي كه ما از مدت‌ها پيش داشتيم بايد ادامه يابد.

 

رهبري به اين مسئله تاكيد كردند كه دانشگاه بايد به سمت اخلاقي‌شدن و اسلامي شدن گرايش يابد ولي هرچه جلوتر مي‌آئيم و به سال‌هاي معاصر نزديك‌تر مي‌شويم شاهد اين مسئله هستيم كه دانشجويان ما نسبت به گذشته و پيشينه مملكت اطلاعات كمتري دارند و مباحث حكمي، تاريخي و عرفاني به دانشجويان ما تدريس نشده، شايد چيزهايي گفته شده ولي به صورت سيستماتيك مطرح نيست و در نتيجه دانشجويان وقتي وارد تحصيلات تكميلي مي‌شوند زياد از گذشته مملكت خبر ندارند و چيزي از مفاخر و تاريخ كشور نمي‌دانند و در نهايت نوعي احساس حقارت مي‌كنند. در حالي كه دانشجوي ما داراي يك پيشينه فرهنگي قوي است و فرهنگ مستحكمي دارد كه تا حد قابل ملاحظه‌اي در دنيا قابل طرح است. 

 

 البته نمي‌توانيم بگوئيم كه تاريخ و اين مباحث به بچه‌ها تدريس نشده چرا كه ما كتاب‌هاي تاريخ داريم كه در مقاطع مختلف مدرسه و دانشگاه تدريس مي شود، ممكن است كه ما خلاصه آن مباحث را در دانشگاه ارائه دهيم ولي اگر استاد نتواند اين مباحث را ارائه دهد دوباره دانشجو چيزي عايدش نمي‌شود. نظر شما چيست؟

 

دنياي امروز با مفاهيم حكمي ما بيگانه است

دنياي امروز با مفاهيم حكمي ما بيگانه است، ما در پرورش دانشجو بايد داراي يك هدف باشيم و دانشجويان ما در سال‌هاي مختلف بايد بتوانند معارف و مهارت‌هاي مختلفي را ياد بگيرند.

 

شايد بتوان گفت ايرادي كه در نظام آموزش عالي شاهد آن بوديم اين بوده است كه از ابتدا خواستيم دانشجويان را متخصص تربيت كنيم.

 

در حالي كه دانشجويان در مقاطع كارشناسي بايد يكسري مهارت‌هاي اوليه را ياد بگيرند و شخصيت آنها براي انجام اين مهارت‌ها شكل گرفته شود.

 

چه در گزينش دانشجو چه در آموزش؛ چون شما قبلا در مقاله‌اي در بحث گزينش دانشجو هم مباحثي را مطرح كرده بوديد كه فردي كه وارد رشته مثلا ارتباطات مي‌شود بايد خصوصيات اوليه از جمله حداقل اعتماد به نفس را داشته باشد.

 

 بله، ما در قسمتي بايد جنبه‌هاي سازندگي فرد و طرف ديگر بايد جنبه‌هاي مهارتي را درنظر بگيريم.

 

الان بيشتر بار مهارتي مورد توجه قرار مي‌گيرد ولي چون به درستي مهارت داده نمي‌شود و شخصيت هم ساخته نمي شود بنابراين چيزي از انتها بيرون نمي‌آيد.

 

دانشجو در زمينه‌هاي مختلف بايد داراي شخصيت مستحكم و اعتماد به نفس و قدرت نسبتا بالاي تحليل باشد كه اين را ما در دانشگاه به او نمي دهيم و يكي از محورهايي كه رهبري اشاره كرد همين بود كه ما دانشجو را مرعوب نكنيم و نگوئيم فرهنگ تو باطل است، بلكه جنيه‌هاي مثبت فرهنگ او را برجسته كرده و در اختيارش قرار دهيم.

 

در 2 سال اول مقطع كارشناسي بايد بيشتر روي جنبه‌هاي سازندگي و حكمي و تاريخي و عرفاني دانشجو كار كنيم

نظر من اين بود كه در 2 سال اول بيشتر روي جنبه هاي سازندگي و حكمي و تاريخي و عرفاني دانشجو كار كنيم و در دو سال آخر مهارت ها را به او بياموزيم. در ارشد و دكتري فرد ساخته شده است و بايد او را تقويت كنيم.

 

اين مورد نيز در راستاي فرمايش مقام معظم رهبري و تاكيد ايشان بر هويت ايراني اسلامي دانشجويان است كه اساتيد بايد به دانشجويان ارائه دهند.

 

 بايد اساتيد را به رسالت خود واقف كنيم

تنوع و گستردگي در رشته‌ها و اساتيد در همه جا وجود دارد و جاي شك و شبهه را باقي نمي‌گذارد ولي فردي كه عنوان استادي دانشگاه را يدك مي‌كشد بايد عميق‌تر و دقيق‌تر به رسالتي كه دارد وقوف داشته باشد، بايد اساتيد را به رسالت خود واقف كنيم كه اين توسط فرمايشات رهبري و بسياري از بزرگان ما مطرح شده است.

 

شاكله اصلي شخصيت من در ايران توسط اساتيد ايراني شكل گرفت و در آمريكا هم شاكله من به هم نخورد و آنجا هم من ايراني مي‌انديشيدم و ايراني فكر مي‌كردم، زبان و ادبيات را فراموش نكردم و يكي از دلايلي كه من بسيار پافشاري مي‌كنم اين است كه دو سال ابتداي كارشناسي بسيار مهم است.

 

اساتيد برجسته بايد به دوره كارشناسي برگردند

اينكه مي‌گويم دو سال اول كارشناسي بسيار مهم است به همين دليل است ولي ما اساتيد برجسته را از دوره‌هاي كارشناسي بيرون كشيديم و اساتيد تاثيرگذار ديگر در كارشناسي تدريس نمي‌كنند و همه به دوره‌هاي دكتري آمدند.

 

چرا؟

من نمي دانم، يكي از مسائلي كه مي‌خواستم به رهبري عرض كنم و مجال نداشتم هم همين بود كه مقام معظم رهبري فرمان دهند كه اساتيد ما در دوره‌هاي كارشناسي حداقل در يكي دو سال ابتدايي تدريس كنند، دانشجو اساتيد برجسته را در سال‌هاي اول ببيند.

 

نسل ما داراي اساتيد برجسته در كارشناسي بود، در آن زمان دكترا و كارشناسي ارشد وجود نداشت و اين اساتيد شاكله شخصيتي ما را تشكيل مي‌دادند.

 

اساتيد بزرگي مانند دكتر صديقي، بديع الزمان فروزانفر، جلال آل احمد و دكتر حسابي در دوره هاي ليسانس درس مي دادند و شاكله شخصيتي ما ساخته مي شد و من زماني كه به آمريكا رفتم اين شاكله شكل گرفته بود، من كلاس آدمي مثل دكتر آريان پور و دكتر فرشيدورد را ديده بودم و مرعوب و مفتون اساتيد آمريكايي نمي‌شدم.

 

 شاكله شخصيتي دانشجويان در يكي دو ساله اول دوره كارشناسي شكل مي‌گيرد

اعتقادم اين است كه شاكله شخصيتي دانشجويان در يكي دو ساله اول دوره كارشناسي خيلي خوب شكل مي گيرد.

 

ما وقتي از كلاس اساتيد بزرگ بيرون مي آمديم احساس هويت مي‌كرديم.

 

من در امريكا اساتيد را مقايسه مي‌كردم، ممكن بود اساتيد آنجا چيزهايي را بدانند كه اينجا نمي‌دانستند ولي مسلك و مرام و منش استاد ايراني به مراتب بهتر بود، بنابراين من مرعوب استاد خارجي نمي‌شدم و در بحث كلاسي هم محكم صحبت مي‌كرديم به گونه‌اي كه آن ها تحت تاثير قرار مي‌گرفتند.

 

بايد اساتيد بزرگ را وادار كنيم حداقل يك يا دو درس در سال هاي اول و دوم ليسانس داشته باشند كه دانشجويان با نفس اينها آشنا شده و با حركت اينها جلو بيايند.

 

بايد ساز و كاري ايجاد شود كه بر اساتيد منت گذاشته شود كه در مقطع كارشناسي تدريس كنند در حالي كه در حال حاضر اساتيد ما تدريس در مقطع دكترا را افتخار مي‌‌دانند ولي من اعتقاد دارم دوره دكترا نمي‌تواند روي شخصيت ها كار كند و دليل آن نيز اين است كه نظام آموزشي ما به دنبال شخصيت‌سازي نيست و نمي‌خواهد به دنبال آن باشد.

من اعتقاد دارم كار موقعي درست مي شود كه كننده كار به آن معتقد باشد. دانشجوي من وقتي به درسي كه مي‌خواند اعتقاد ندارد كاري هم از او بيرون نمي آيد، ما بايد اول اعتقاد را در او ايجاد كنيم كه چرا به دانشگاه آمده و چرا اين رشته را مي‌خواهد بخواند. در هر نيم سال فقط چند دانشجو پيدا مي كنم كه درست آمده‌اند ولي اكثرا آمده‌اند كه مدركي بگيرند و بروند. اين بد است.

 

بايد اين اعتقاد به دانشجو منتقل شود كه كار تو بسيار ارزشمند است و مي‌تواند تحول ساز باشد حركتي را در جامعه ايجاد كند.

 

اين بحث‌ها بر فرمايشات رهبري تاكيد دارد در مورد چشم انداز آينده ايران.

 

سرمايه اصلي كشور بايد سرمايه انساني ما باشد

 بله، همه عرايض من حول اين محور بود. ما در حال حاضر يك جامعه 80 ميليوني داريم و شايد در 20 سال آينده به 120 ميليون برسيم. با اين منابع موجود، سرمايه اصلي كشور بايد سرمايه انساني ما باشد، ما در منطقه‌اي هستيم كه بحران‌هاي طبيعي دارد، ميزان بارندگي يك سوم كشورهاي ديگر است و اين مسائل حل نمي‌شود مگر اينكه منابع انساني مقتدري داشته باشيم.

 

بايد انسان‌هايي را پرورش دهيم كه ايران مقتدر را بسازند

در آينده چاه‌هاي نفت ما آنقدر ارزشمند نخواهد بود و ما بايد انسان‌هايي را پرورش دهيم كه ايران مقتدر را بسازند. انسان‌هايي كه در عرصه بين المللي مي‌توانند كارهايي را انجام داده و دلارها را به كشور بياورند، دانشجو را بايد اينگونه بار بياوريم كه آقاي دانشجو، خانم دانشجو شما بايد قدرت رويارويي با رقباي بين المللي را داشته باشيد و بايد بتوانيد با آن ها رقابت كنيد.

 

بايد دانشجوياني تربيت كنيم كه پشت ميزنشين نباشند بلكه بايد دانشجويان ما حركت كرده و وارد عرصه بين‌الملل شوند و براي اين كار بايد توانايي رويارويي با جامعه بين‌المللي را داشته باشند و بتوانند با آنها رقابت كنند.

 

به طور مثال بخش قابل ملاحظه‌اي از درآمدهاي دلاري مردم هند از سوي جواناني حاصل مي‌شود كه در هند براي سراسر جهان برنامه‌‌نويسي مي‌كنند و نرم‌افزارهايي را توليد كرده و به سراسر جهان مي‌فروشند.

 

براساس اطلاعات من تعداد زيادي از شركت‌هاي هندي در دهلي و بمبئي كار مي‌كنند و اين كارها به اروپا و آمريكا منتقل شده و درآمد وارد كشور خودشان مي‌شوند.

در آينده بخش قابل ملاحظه‌اي از جمعيت ايران بايد اين كارها را انجام داده و در سطح بين‌المللي فعال باشد.

 

دانشجويان ما بايد بتوانند ارز وارد كشور كنند و براي كشور درآمدزا باشند.

 

ديدگاه تان درباره مقاله آي اس آي و مقالاتي كه ارايه مي‌شود چيست؟

در مورد آي اس آي نظرم اين است كه يك معيار بين المللي است و دانشگاه هاي كشورهاي مختلف را با يكديگر مقايسه مي كنند و ما هم ناچار هستيم كه داشته باشيم ولي متاسفانه اتفاقي كه در حال رخ دادن است اين است كه بسياري از مقالات آي اس آي وزانتي را كه بايد داشته باشند، ندارند.

 

متاسفانه برخي موسسات با دريافت پول مقالات را چاپ مي‌كنند و اين مقالات به انحراف كشيده شده است و فردي را مي‌بينيد كه بيش از 20 مقاله آي اس آس چاپ كرده است مدعي هم هست ولي حتي بلد نيست دو كلمه انگليسي صحبت كند يا بنويسد و اين مسئله يكي از گرفتاري‌هايي است كه ما با آن روبرو شده‌ايم.

 

البته ديگران از مقالات ما استفاده مي‌كنند ولي اين مسئله مشكل‌ساز نيست زيرا علم براي استفاده عموم است و ما نيز از علم آنها استفاده مي‌كنيم و اين توانايي بايد وجود داشته باشد كه ما از علم آنها استفاده كنيم و اين مسئله باعث افتخار است كه ما توانايي اين مسئله را داشته باشيم و دانشجوياني را پرورش دهيم كه مورد توجه آنها قرار گرفته و از علم ما استفاده كنند.

 

ما بايد دانشجويي را پرورش دهيم كه داراي توانايي‌هاي حائز اهميت براي ديگران باشد زيرا اين مسئله افتخاري براي دانشگاه‌هاي ايران است و اين جاي نگراني ندارد و اين مساله نگراني دارد  كه نبايد از مقالات آي اس آي در داخل سوءاستفاده شود و عده‌اي در راستاي چاپ مقالات اين پايگاه بين‌المللي مسندهايي را اشغال كرده و از دانشجويان ما پول دريافت كنند.

 

اين مقالات در كشور خودمان چقدر جايگاه دارد؟ آيا نبايد مقالات دانشجويان دردي از جامعه خودمان را هم درمان كند؟

اين برمي‌گردد به تعاملي كه بايد بين سازمان‌ها و دانشگاه‌هاي ما ايجاد شود، يك طرفه نگاه نكنيم. دانشگاه كار خود را انجام مي‌دهد و دانشجو را پرورش مي‌دهد اما آن طرف هم بايد نوعي آمادگي باشد كه از اين مقالات استفاده كنند.

 

اگر بتوانيم به گونه‌اي كه يك سازمان يا نهادي از مقالات دانشجويان ما استفاده كنند بسيار خوب است و بايد دانشجو را به اين سمت سوق دهيم كه بر روي محورهاي مورد نياز كشور كار كنند زيرا تحقيق در زماني موثر است كه بر روي محورهاي كاربردي كار شود.

 

در حال حاضر ما انواع تحقيقات را در دانشگاه داريم كه يكسري از اين تحقيقات بنيادي است يعني براي ريشه‌يابي علمي و اكتشاف به كار برده مي‌شود و اين تحقيقات تا زماني كه به كاربرد برسد زمان مي‌برد ولي در حال حاضر پارك‌هاي علم و فناوري در دانشگاه‌ها ايجاد شده و شركت‌هاي دانش‌بنيان در اين پارك‌ها فعال هستند كه از علوم پايه و اكتشافات خود بهره‌برداري لازم را انجام مي‌دهند.

 

ايرادي كه اين روزها زياد مطرح مي‌شود افت شتاب علمي است. ديدگاه شما چيست؟

وقتي كاري را شروع مي كنيم ابتدا چشمگيرتر است، هرچقدر جلوتر مي رويم كار دشوارتر مي شود.

شايد اين مثال را به اين گونه مطرح كنم مفهوم‌تر باشد كه اگر مقداري وزن فرد زياد باشد و بخواهد وزن خود را كم كند زماني كه به رژيم غذايي و ورزش‌ها و نرمش‌هاي حركتي روي مي‌آورد در ماه‌هاي اول ميزان قابل توجهي وزن كم مي‌كند ولي به مرور زمان در ماه‌هاي آينده با همان تلاش ميزان كمتري وزن كم مي‌شود و ميزان تغيير كمتر است زيرا مواد زائد از بدن رانده شده و كار سخت‌تر است.

 

در مورد كار علمي نيز به همين صورت است، در ابتدا ما وارد عرصه‌اي شده بوديم كه در اين عرصه هيچ فعاليتي صورت نگرفته بود. مانند لوح سفيدي بود كه حالا اشكالي درون آن لوح است و حالا بايد هنرمندانه‌تر و دقيق كارها را انجام دهيم تا در اين لوح ديده شود زيرا خطوطي بر روي اين لوح وجود دارد كه اگر هنرمندي محقق و دانشگاه نباشد كارها جلوه‌اي ندارد و به چشم نمي‌آيد كه اين  كار به يك ابتكار و يك كار ويژه خاص نياز دارد.

منبع: فارس