شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)، مديري كه سكاندار رهبري يك شركت يا سازمان ميشود خود به پرورش تواناييها و مهارتهاي متعدد نيازمند است و بايد زمينه مساعدي را براي پرورش تواناييهاي گوناگون در بين افراد تحت رهبري و مديريت خود ايجاد كند. با اين حال اغلب مديران تازه كار و كم تجربه آگاهي چنداني در مورد اصول و روشهاي خودپرورشي ندارند درحاليكه به شدت به اين دانش نيازمند هستند. در اين بخش، نكاتي كليدي در ارتباط با اصول خودپرورشي ارائه خواهد شد.
خود پرورشي به خود فرد بستگي دارد: بهطور كلي، دستيابي به دانش كلي يك جنبه از خودپرورشي است و جنبههاي ديگري براي اين كار وجود دارند. در همه موارد، مديران بسياري براي پيشرفت به سايرين وابسته هستند اما اين خود پرورشي نيست. اين اشتباه سيستم آموزشي ما است كه به دانشآموزان القا ميشود كه معلمها و نظام آموزشي به آنها در يادگيري هرآنچه نياز دارند بدانند، كمك خواهند كرد و نيازي به خودپروري از جانب آنها نيست. در نتيجه، ما مديران تحصيلكرده و برجستهاي از ميان فارغالتحصيلان دانشكدههاي خوب داريم كه در اغلب موارد پيشرفتهاي ناچيزي در زمينههاي كاريشان داشتهاند چرا كه آنها براي موانع پيشبيني نشده موجود در مسير كاريشان آماده نشدهاند و سالها بعد بدون افزودن دانش بيشتري نسبت به زماني كه دانشكده را تمام كرده بودند، بازنشسته ميشوند. پيشرفت ما از لحظهاي كه آرامش خانه و دانشكده را ترك ميكنيم بر عهده ديگران نيست بلكه به خود ما بستگي دارد. همه ما نقاط قوتي داريم كه ميتوانيم روي آنها سرمايهگذاري و بهمنظور پيشرفت خودمان از آنها استفاده كنيم. اين اولين اصل در مورد خود پرورشي است. نقاط ضعف در همه افراد غيرقابل اجتناب است؛ همينطور هم نقاط قوت. در ايجاد يك سازمان، مديران نياز به سرمايهگذاري روي نقاط قوت فردي كاركنان و كمرنگ كردن نقاط ضعف آنها دارند. واقعيت اين است كه شما بايد روي تقويت نقاط قوت خود تمركز كنيد، به علاوه، بايد براي مديريت خودتان هم تلاش كنيد.
پرسش اصلي براي مديران: بهعنوان يك فرد، ما ابتدا نياز داريم تصميم بگيريم، «ما دقيقا در چه كسب و كاري هستيم؟» تنها پس از پاسخ به اين سوال است كه به پيشرفت خود و حمايت از يك هدف خاص يا زندگي حرفهاي ميتوان ادامه داد. آري، به محض آنكه به اين پرسش پاسخ دهيد، كار تمام است. البته اين به آن معنا نيست كه اگر فردي از همان ابتدا در مورد زندگي حرفهاياش برنامهريزي نكند، همه چيز را از دست ميدهد و تا ابد محدود ميشود. افرادي هستند كه كمي دير «كسبوكارشان» را شناسايي كردهاند اما به موفقيتهاي چشمگيري دست يافتهاند. مثلا يك كارگر بازنشسته، رستوراني را به نام «هارلند سندرز» تاسيس ميكند كه بهترين مرغ سرخ شده كنتاكي (كياِفسي) را در سراسر جهان عرضه كند.
چهار ابزار خود پرورشي : «خواندن»، «نوشتن»، «گوش دادن» و «آموزش» چهار ابزار اصلي براي خود پرورشي محسوب ميشوند. اغلب بزرگان و نظريهپردازان عرصه مديريت در سراسر زندگي حرفهاي خود مطالعه كردهاند و خواندن را بهعنوان خاستگاه خودش از دانش گسترده همه حوزههاي مختلف علوم معرفي كردهاند. مثلي وجود دارد كه ميگويد تا وقتي چيزي را ننويسيد مالك آن نخواهيد بود. بهطور معمول گوش دادن، ابزاري براي خودپرورشي به حساب نميآيد. اما روانشناسان امروزه به ما ميگويند كه هركسي بهوسيله صحبت كردن با خودش بهطور پيوسته ارتباط برقرار ميكند. تاثير گوش دادن به آنچه خودمان ميگوييم براي همه ما اهميت زيادي دارد. بهترين راه يادگيري، آموزش است و مديران ميتوانند با آموختن آموختههاي خود به افرادشان هم آنها را پرورش دهند و هم به خود پرورشي خودشان كمك كنند. تدريس، مانند نوشتن نياز به آمادگي بالا و مرتب كردن نظريهها و ايدهها دارد. يك معلم خوب هميشه دانش خود را به روز نگه ميدارد تا به اصطلاح دربرابر دانشآموزانش كم نياورد.
توصيههايي براي خودپرورشي: هميشه آماده باشيد، در همه حال پايبند به تعهدات خود باشيد، وقتي تغييري رخ ميدهد، سريع دست بهكار شويد، سعي كنيد انعطافپذير باشيد، اهداف ثابت را مشخص كنيد، اما در صورت نياز راهبردتان را تغيير دهيد و هرگز از خطر كردن نهراسيد.
آمادهسازي و خطر كردن: وقتي نميتوانيد در هر چيزي موفقيت را تضمين كنيد، ميتوانيد و بايد براي دستيابي به آن خود را آماده كنيد. در مراحل اوليه زندگي، مدير خودش را قبل از ورود به هر حرفهاي آماده ميسازد و شروع ميكند به نهايي كردن آنچه حرفه خود خواهد ساخت. در اين عرصه بايد با احتياط و عاقبتانديشي عمل كرد و گامهاي محكم و عاقلانه برداشت. مديري ميتواند در فرآيند مديريت و رهبري موفق شود كه بين ريسك و عاقلانه عمل كردن يك نوع تعادل و هماهنگي ايجاد كند.
پايبند تعهدات خود باشيد: تمام مديران داراي نقاط قوت و ضعف مختلفي هستند. آنها بايد روي نقاط قوت سرمايهگذاري كرده و آنها را تقويت و نقاط ضعف را رفع كنند. همچنين توصيه ميشود كه تمام مديران خود پرورشي را با اين پرسش از خودشان شروع كنند: من واقعا مشغول انجام چه كاري هستم؟ آيا كاري كه انجام ميدهم مطابق با تواناييها و مهارتهاي من هست يا خير ؟ و آيا من توانستهام خود را بهطور كامل و كافي براي مديريت و رهبري كردن افراد تحت امرم پرورش دهم؟ در واقع بايد موانع واقعي را درنظر گرفت كه بايد بر آنها فايق آمد. بااين حال، تمام مديران برجسته با خودپرورشي هدفمند و براساس اصولي كه داشتند و با كار سخت و تواناييهاي ذاتي خودشان، نقشي را ايفا كردهاند كه نهتنها قابل توجه و منحصربهفرد است، بلكه آنها را به اوج حرفهاي كه ميخواستند رساندهاند.
منبع: روزنامه دنياي اقتصاد – شماره 3804