شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)، تجربه اول: كمتر از يك سال قبل درست در سالگرد گراميداشت 17 مرداد روز خبرنگار و در تجليل از خبرنگاران و اصحاب رسانه استان مراسمي در فرهنگسراي بزرگ شهركرد برگزار شد كه طي آن چند مقام ارشد استان به ايراد سخنراني پرداخته، يكي پس از ديگري هركدام به نحوي به ستايش مقام و جايگاه خبرنگاران و رسالت خطير آنها در روشنگري، تنوير افكار عمومي و تلطيف جامعه پرداختند؛ اما دريغ از اينكه زماني هرچند كوتاه حتي براي يكي از خبرنگاران بهعنوان نماينده سايرين (در روز خبرنگار) در نظر گرفته شود تا نظر يا حرف دوستان و همكاران خود در اين عرصه را به گوش حاضرين برساند. تا اينجاي مراسم گرچه زمزمههاي نارضايتي برخي از روزنامهنگاران به گوش ميرسيد اما با خويشتنداري، صبوري اختيار كردند. تا اينكه در قسمت پاياني برنامه نوبت به تجليل از روزنامهنگاران، خبرنگاران و فعالان رسانه رسيدكه با ناباوري هرچهتمامتر ميزبان و برگزاركننده مراسم همكاران خود را اعم از عكاس و فيلمبردار و كارشناس روابط عمومي و... را در اولويت قرار داده و آنها را يكي پس از ديگري براي دريافت لوح تقدير و هدايا بر روي استيج فراميخواند و مراسم را به تقدير از همكاران خود اختصاص دادند. اين قسمت از مراسم به نيمه نرسيده بود كه با واكنش اعتراضي و البته بجاي يكي از پيشكسوتان حوزه خبر و مطبوعات به نحوه انتخاب افراد، سالن سراسر هم همه شد و با برخاستن ايشان و ترك سالن ساير همكاران ايشان و ديگر نشريات همگي سالن را ترك كردند و عملاً مراسم آشفته شد و تلاشهاي مجري برنامه براي كنترل اوضاع و دعوت به نشستن معترضان و مدعوين اثر نكرد و نهايتاً مراسم به هم خورد و در بيرون از سالن وساطت آقايان مديران كل (ميزبان) جهت بازگرداندن افراد هم فايده نكرد و باكمال نارضايتي و دلخوري هرچهتمامتر، به مراسمي پايان دادند كه براي تجليل و قدرداني از ايشان ترتيب دادهشده بود.
تجربه دوم: اما تجربه را تجربه كردن خطاست و البته تكرار تجربههاي خطا نابخشودني. درست در سالگرد گراميداشت روز جهاني ارتباطات و روابط عمومي و هفته روابط عموي كه سراسر كشور به شيوههاي گوناگون طي مراسمها و همايشهاي رنگارنگ به تجليل از فعالان عرصه ارتباطات و روابط عمومي ميپرداختند در استان ما با محوريت روابط عمومي استانداري تدارك برگزاري مراسمي داده ميشد؛ كه ايكاش هيچگاه چنين نميشد. اين مراسم البته با يك هفته تأخير و در 5 خرداد با عنوان «هفتمين همايش روابط عموميهاي دستگاههاي اجرائي استان» برگزار شد. البته يك عنوان فرعي اين همايش هم داشت و آن «تجليل از روابط عموميهاي برتر! استان» بود. دو سه روز قبل از موعد مراسم با ارسال پيامك از سوي برگزاركنندگان نسبت به جمعآوري آمار مدعوين بهاتفاق خانوادههايشان براي تهيه پذيرائي و تدارك ضيافت شام اقدام شد تا اينجاي كار ظاهراً همهچيز خوب و بر وفق مراد پيش ميرفت و روابط عمومي استانداري بهعنوان ميزبان اصلي و برخي از اعضاي شوراي مركزي روابط عموميهاي استان بهعنوان ياريرسان ايشان، مجدانه و با تمام توان در تكاپوي برگزاري مراسمي وزين بودند؛ اما بگذاريد قبل از اينكه بهروز مراسم و كيفيت برگزاري آن برسيم به چند نكته اشارهكنم.
نكته اول: قائد و رسم براين است كه براي انتخاب برترينهاي هر كار و رشتهاي قبلاً و حتماً! به اطلاع افراد يا دستگاههاي موردنظر رسيده شود كه مستندات و عملكرد خود را در حوزههاي موردنظر بهصورت مكتوب و مستدل و نه شفاهي! و طبقهبنديشده طبق چهارچوب تعريفشده و از قبل تدوينشده توسط هيئتداوران، ظرف مدت معلوم، به دبيرخانه همايش ارائه نمايند.
نكته دوم: اگر منظور از برگزاري آن مراسم صرفاً گراميداشتي بود و ضيافت شامي دورهم، فبها المراد؛ اما حال كه قرار است برترينهايي! معرفي شوند آيا مگر ملاك معياري بود؟ مگر مستنداتي خواسته شد؟ كه بعد ارزيابي و داوري صورت پذيرد و بعد برترينها! يا شايستگان تقدير و عناوين ديگر معرفي شوند. آيا از خود متشكر شدن، اينگونه است؟!
روز برگزاري مراسم فراميرسد از نحوه شروع و برگزاري مراسم! و توزيع كارتهاي هديه! و ساير هدايا هم چيزي نميگويم؟! اما سكانس پاياني و درخشان اين سناريو پذيرايي و ضيافت شام بود كه با شرمندگي هرچهتمامتر، براي كساني كه بهاتفاق خانوادههايشان آمده بودند به نمايش درآمد. كساني كه براي اولين بار و بعد از مدتها در مراسمي حضور مييافتند كه قرار بود از شأن و منزلت حرفهايشان و زحمات بيدريغ و هميشه ناديدهشان تجليل شود. جاي بسي تأسف دارد كه اين قسمت از برنامه با نهايت بيتدبيري و دون شأن مدعوين و با حضور وانت حامل بستههاي ظروف يكبارمصرف غذا در محوطه بيروني فرهنگسراي شهركرد به توزيع غذاي نذري گونه و با بينظمي و تحقير هرچهتمامتر انجام شد. اينكه مقدار غذا تدارك ديدهشده و توزيعشده بهاندازه نبود و كيفيت آن چگونه بود بماند! گمان نميكنم دوستاني كه با خانوادههايشان نظارهگر اين صحنهها بودند تلخي آن را تا مدتها از ياد ببرند و اينكه آن شرمساري را چگونه براي خود و همراهان توجيه ميكنند، نميدانم.
اما افسوس و صد افسوس كه وظيفه برگزاري اين همايش بر عهده كساني بود كه خود جزء روابط عموميهاي برتر! دستگاههاي اجرائي استان معرفي شدند و درواقع از اعضا محترم شوراي مركزي روابط عمومي استان بودند. كساني كه خود هركدام بايد! به تنهائي توانائي برگزاري چنين همايشي را داشته باشند. گفتن اين مطالب برايم تلخ است چراكه خود را باسابقه بيش از 10 سال فعاليت در حوزه روابط عمومي عضوي كوچك از اين خانواده بزرگ ميدانم و البته گفتن اين حقايق برايم سخت ناگوار؛ اما بگذاريد در محضر همگان اعتراف كنم طي اين سالها باوجود حضور در دهها همايش و مراسم استاني و كشوري تاكنون چنين اتفاقي را شاهد نبودم.
انصاف بدهيم با شناختي كه از دوستان خود در شوراي مركزي روابط عمومي استان سراغ دارم بهجز چند تازهكار، افرادي نديدم كه كار نابلد باشند يا كمتجربه وغيرحرفه اي. شايد هنوز تا يادگرفتن انجام كارهاي گروهي و تيمي فاصله زياد داريم و شايد هم چون آشپز چند تا شد چنين شد.
اما سخني با همين دوستان برگزاركننده همايش:
دوستان خوب من؛ آيا انصاف و قائدِ نبود قبلاً طي فراخوان مستندات فعاليتهاي دوستان روابط عموميهاي خود را در ساير دستگاههاي استان بخواهيد و بعد به داوري به پرداريد. آيا اينچنين قضاوت را براي خود نيز ميپسنديد؟
دوستان خوب من؛ آيا نگفتيد ديگر دوستان شما در ساير روابط عموميها چگونه عدم مشاركتشان را در اين رقابت نامعلوم و البته صوري! براي مديرانشان توضيح ميدهند؟
دوستان خوب من؛ شايد با خود بگوئيد چون سازمان مربوط نويسنده اين مطالب انتخاب و برتر! نشد و از اين امتياز و افتخار محروم شد چنين بيتابي ميكند! بايد به عرضتان برسانم صدالبته كه اين هست. چراكه در رقابتي ناسالم از حريفان بسيار ضعيفتر از خود جامانده است اين را نه در حرف، بلكه در عمل ميگويم كه سوابق كاري كارنامه حرفهايام خود گواه اين است؛ و اين حق را نهتنها براي خود بلكه براي ساير كساني كه چنين جفايي را ديدهاند محفوظ ميدانم.
دوستان خوب من؛ البته كه بيتابم! چراكه در هنگامهاي كه شما تدارك آن همايش كذائي را ميداديد اينجانب با ارائه عملكرد روابط عمومي دستگاه خود در رقابتي سالم اما بسيار سخت در وزارتخانه بزرگ راه و شهرسازي، موفق به كسب دو عنوان برگزيده در بين بيش از 180 دستگاه استاني از سراسر كشور شدم و اين را نهتنها افتخاري براي سازمان خود بلكه براي استان خود ميدانم.
دوستان خوب من؛ اين حرفها نه حرفهاي من فقط، بلكه حرف تمامي دوستاني است كه روانشان را مكدر و قلبشان را به درد آورديد؛ اما از سر مهجوري و متانت لب به سخن نگشودند البته اگر پاسخي از شما برميآمد و دلجوئياي هرچند بيفايده! از ايشان ميشد شايد اين مطالب نوشته نميشد.
دوستان خوب من؛ آيا تجربه تلخ سال گذشته در «مراسمي آنچناني» براي گراميداشت خبرنگاران را در روز خبرنگار از ياد برده بوديد كه آن را در خطايي ديگر براي «همايش اينچنيني» از روابط عموميهاي استان تكرار كرديد؟
آيا مجموعه اين اقدامات شما موجب تقويت جايگاه شأن روابط عمومي بوده است يا لطمه به آن؟ خودپاسخ بگوييد!
سخن آخر اينكه؛ آيا واقعاً چاقو دسته خودش را ميبرد؟!