شارا - شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران : ما اين وكلا را غيرقانوني مي ‏دانيم/ سخنراني امام (ره) در بهشت زهرا
پنجشنبه، 29 بهمن 1394 - 18:06 کد خبر:21720
آيا ملتي كه فرياد مي‏ كند كه ما اين دولت مان، اين شاه مان، اين مجلس مان برخلاف قوانين است، و حق شرعي و حق قانوني و حق بشري ما اين است كه سرنوشت مان دست خودمان باشد، آيا حق اين ملت اين است كه يك قبرستان شهيد براي ما درست بكنند در تهران، يك قبرستان هم در جاهاي ديگر؟

4 Ways to Go Beyond the Press Release in a Post Panda World image panda bear 1113tm pic 106 300x199

 

اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم
بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم

تشكر و تسليت
ما در اين مدت مصيبت ها ديديم؛ مصيبت هاي بسيار بزرگ. و بعضِ پيروزي ها حاصل شد كه البته آن هم بزرگ بود. مصيبت هاي زن هاي جوان مرده، مردهاي اولاد از دست داده، طفل هاي پدر از دست داده. من وقتي چشمم به بعضي از اينها كه اولاد خودشان را از دست داده ‏اند مي‏ افتد، سنگيني در دوشم پيدا مي‏ شود كه نمي‏ توانم تاب بياورم. من نمي ‏توانم از عهدۀ اين خسارات كه بر ملت ما وارد شده است برآيم. من نمي‏ توانم تشكر از اين ملت بكنم كه همه چيز خودش را در راه خدا داد. خداي تبارك و تعالي بايد به آنها اجر عنايت فرمايد. من به مادرهاي فرزند از دست داده تسليت عرض مي ‏كنم و در غم آنها شريك هستم. من به پدرهاي جوان داده، من به آنها تسليت عرض مي‏ كنم. من به جوان هايي كه پدران شان را در اين مدت از دست داده ‏اند تسليت عرض مي ‏كنم.

رژيم سلطنتي مغاير عقل و قانون
خوب، ما حساب بكنيم كه اين مصيبت ها براي چه به اين ملت وارد شد. مگر اين ملت چه مي‏ گفت و چه مي‏ گويد كه از آن وقتي كه صداي ملت درآمده است تا حالا قتل و ظلم و غارت و همۀ اينها ادامه دارد. ملت ما چه مي‏ گفتند كه مستحق اين عقوبات شدند. ملت ما يك مطلبش اين بود كه اين سلطنت پهلوي از اول كه پايه ‏گذاري شد برخلاف قوانين بود. آنهايي كه در سن من هستند مي ‏دانند و ديده‏ اند كه مجلس مؤسسان كه تأسيس شد، با سرنيزه تأسيس شد. ملت هيچ دخالت نداشت در مجلس مؤسسان. مجلس مؤسسان را با زور سرنيزه تأسيس كردند، و با زورْ وكلاي آن را وادار كردند به اينكه به رضا شاه رأي سلطنت بدهند. پس اين سلطنت از اول يك امر باطلي بود؛ بلكه اصل رژيم سلطنتي از اول خلاف قانون و خلاف قواعد عقلي است و خلاف حقوق بشر است. براي اينكه ما فرض مي‏ كنيم كه يك ملتي تمام شان رأي دادند كه يك نفري سلطان باشد؛ بسيار خوب، اينها از باب اينكه مسلط بر سرنوشت خودشان هستند و مختار به سرنوشت خودشان هستند، رأي آنها براي آنها قابل عمل است. لكن اگر يك ملتي رأي دادند ـ ولو تمام شان ـ به اينكه اعقاب اين سلطان هم سلطان باشد، اين به چه حقي[است؟]ملتِ پنجاه سال پيش از اين، سرنوشت ملتِ بعد را معين مي‏ كند؟ سرنوشت هر ملتي به دست خودش است. ما در زمان سابق ـ فرض بفرماييد كه زمان اول قاجاريه ـ نبوديم؛ اگر فرض كنيم كه سلطنت قاجاريه به واسطۀ يك رفراندمي تحقق پيدا كرد و همۀ ملت هم ـ ما فرض كنيم كه ـ رأي مثبت دادند اما رأي مثبت دادند بر آغا محمد خان قَجَر و آن سلاطيني كه بعدها مي ‏آيند؛ در زماني كه ما بوديم و زمان سلطنت احمد شاه بود، هيچ يك از ما زمان آغا محمد خان را ادراك نكرده؛ آن اجداد ما كه رأي دادند براي سلطنت قاجاريه، به چه حقي رأي دادند كه زمان ما احمد شاه سلطان باشد؟ سرنوشت هر ملت دست خودش است.

رژيم پهلوي، تحميلي و غير قانوني
ملت در صد سال پيش از اين، صد و پنجاه سال پيش از اين ملتي بوده، يك سرنوشتي داشته است و اختياري داشته ولي او اختيار ما را نداشته است كه سلطاني را بر ما مسلط كند. ما فرض مي ‏كنيم كه اين سلطنت پهلوي، اول كه تأسيس شد ما فرض مي ‏كنيم كه به اختيار مردم بود و مجلس مؤسسان را هم به اختيار مردم تأسيس كردند، اين اسباب اين مي‏ شود كه ـ بر فرض اينكه اين امر باطل صحيح باشد ـ فقط رضا خان سلطان باشد؛ آن هم بر آن اشخاصي كه در آن زمان بودند و اما محمدرضا سلطان باشد بر اين جمعيتي كه الآن بيشترشان ـ بلكه الاّ بعضِ كم، بعض قليلي از آنها ـ ادراك آن وقت را نكرده ‏اند، چه حقي داشتند ملت در آن زمان سرنوشت ما را در اين زمان معين كنند؟ بنابراين سلطنت محمدرضا اولاً كه چون سلطنت پدرش خلاف قانون بود و با زور و با سرنيزه تأسيس شده بود، مجلس غيرقانوني است، پس سلطنت محمدرضا هم غيرقانوني است و اگر سلطنت رضا شاه فرض بكنيم كه قانوني بوده، چه حقي آنها داشتند كه براي ما سرنوشت معين كند؟ هر كسي سرنوشتش با خودش است. مگر پدرهاي ما وليّ ما هستند؟ مگر آن اشخاصي كه در صد سال پيش از اين، هشتاد سال پيش از اين بودند، مي ‏توانند سرنوشت ملتي را كه بعدها وجود پيدا مي‏ كنند آنها تعيين بكنند؟ اين هم يك دليل كه سلطنت محمدرضا سلطنت قانوني نيست. علاوه بر اين، اين سلطنتي كه در آن وقت درست كرده بودند و مجلس مؤسسان هم ما فرض كنيم كه صحيح بوده است، اين ملتي كه سرنوشت خودش با خودش بايد باشد در اين زمان مي ‏گويد كه ما نمي‏ خواهيم اين سلطان را. وقتي كه اينها رأي دادند به اينكه ما سلطنت رضا شاه را، سلطنت محمدرضا شاه را، رژيم سلطنتي را نمي‏ خواهيم، سرنوشت اينها با خودشان است. اين هم يك راه است از براي اينكه سلطنت او باطل است.

دولت هاي دست نشانده و مجالس فرمايشي
حالا مي ‏آييم سراغ دولت هايي كه ناشي شده از سلطنت محمدرضا و مجلس هايي كه ما داريم. در تمام طول مشروطيت ـ الاّ بعض از زمان ها آن هم نسبت به بعض از وكلا ـ مردم دخالت نداشتند در تعيين وكلا! شما الآن اطلاع داريد كه در اين مجلسي كه حالا هست ـ چه مجلس شورا و چه مجلس سنا ـ و شما ملت ايران هستيد، شما ملتي هستيد كه در تهران سكني داريد، من از شما مردم تهران سؤال مي ‏كنم كه آيا اين وكلايي كه در مجلس هستند ـ چه در مجلس سنا و چه در مجلس شورا ـ شما اطلاع داشتيد كه اينها را خودتان تعيين كنيد؟ اكثر اين مردم مي ‏شناسند اين افرادي را كه به عنوان وكيل مجلس سنا يا مجلس شورا در مجلس هستند يا اين هم با زور تعيين شده بدون اطلاع مردم؟ مجلسي كه بدون اطلاع مردم است و بدون رضايت مردم است، اين مجلس مجلسِ غيرقانوني است. بنابراين اينهايي كه در مجلس نشسته ‏اند و مال ملت را گرفته ‏اند به عنوان اينكه حقوق هر ... وكيلي اينقدر است، اين حقوق را حق نداشتند بگيرند و ضامن هستند. آنهايي هم كه در مجلس سنا هستند، آنها هم حق نداشتند و ضامن هستند.
و اما دولتي كه ناشي مي‏ شود از يك شاهي كه خودش و پدرش غيرقانوني است، خودش علاوه بر او غيرقانوني است، وكلايي كه تعيين كرده است غيرقانوني است، دولتي كه از همچو مجلسي و همچو سلطاني انشا بشود، اين دولت غيرقانوني است. اين ملت حرفي را كه داشتند در زمان محمدرضا خان مي‏ گفتند كه اين سلطنت را ما نمي‏ خواهيم و سرنوشت ما با خود ماست، حالا هم مي ‏گويند كه ما اين وكلا را غيرقانوني مي ‏دانيم، اين مجلس سنا را غيرقانوني مي ‏دانيم، اين دولت را غيرقانوني مي ‏دانيم. آيا كسي كه خودش از ناحيۀ مجلس، از ناحيۀ مجلس سنا، از ناحيۀ شاه منصوب است، و همۀ آنها غيرقانوني هستند، مي‏ شود كه قانوني باشد؟ ما مي‏ گوييم كه شما غيرقانوني هستيد بايد برويد. ما اعلام مي‏ كنيم كه الآن دولتي كه به اسم دولت قانوني خودش را معرفي مي ‏كند، حتي خودش قبول ندارد كه قانوني است! خودش تا چند سال پيش از اين، تا آن وقتي كه دستش نيامده بود اين وزارت، قبول داشت كه غيرقانوني است؛ حالا چه شده است كه مي‏ گويد من قانوني هستم؟! اين مجلس غيرقانوني است؛ از خود وكلا بپرسيد كه آيا شما را ملت تعيين كرده است؟ هر كدام ادعا كردند كه ملت تعيين كرده است، ما دست شان را مي‏ دهيم دست يك نفر آدم ببرد او را در حوزۀ انتخابيه ‏اش، در حوزۀ انتخابيه از مردم سؤال مي ‏كنيم كه اين آقا آيا وكيل شما هست؟ شما او را تعيين كرديد؟ حتماً بدانيد كه جواب آنها نفي است. بنابراين آيا ملتي كه فرياد مي‏ كند كه ما اين دولت مان، اين شاه مان، اين مجلس مان برخلاف قوانين است، و حق شرعي و حق قانوني و حق بشري ما اين است كه سرنوشت مان دست خودمان باشد، آيا حق اين ملت اين است كه يك قبرستان شهيد براي ما درست بكنند در تهران، يك قبرستان هم در جاهاي ديگر؟

فساد و ويراني به نام اصلاح و ترقي
من بايد عرض كنم كه محمدرضاي پهلوي، اين خائن خبيث ... رفت، فرار كرد و همه چيز ما را به باد داد. مملكت ما را خراب كرد، قبرستان هاي ما را آباد كرد. مملكت ما را از ناحيۀ اقتصاد خراب كرد. تمام اقتصاد ما الآن خراب است و از هم ريخته است؛ كه اگر بخواهيم ما اين اقتصاد را به حال اول برگردانيم، سال هاي طولاني با همت همۀ مردم، نه يك دولت اين كار را مي‏ تواند بكند و نه يك قشر از اقشار مردم اين كار را مي ‏توانند بكنند، تا تمام مردم دست به دست هم ندهند نمي‏ توانند اين به هم ريختگي اقتصاد را از بين ببرند. شما ملاحظه كنيد به اسم اينكه ما مي‏ خواهيم زراعت را، دهقان ها را دهقان كنيم، تا حالا رعيت بودند و ما مي‏ خواهيم حالا دهقان شان كنيم! «اصلاحات ارضي» درست كردند. اصلاحات ارضي‏ شان بعد از اين مدت طولاني به اينجا منتهي شد كه بكلي دهقاني از بين رفت، بكلي زراعت ما از بين رفت، و الآن شما در همه چيز محتاجيد به خارج. يعني محمدرضا اين كار را كرد تا بازار درست كند از براي امريكا و ما محتاج به او باشيم در اينكه گندم از او بياوريم، برنج از او بياوريم، همه چيز را. تخم ‏مرغ از او بياوريم، يا از اسرائيل كه دست نشاندۀ امريكاست بياوريم.

بنابراين كارهايي كه اين آدم كرده به عنوان «اصلاح»، اين كارها خودش اِفساد بوده است! قضيۀ «اصلاحات ارضي» يك لطمه‏ اي بر مملكت ما وارد كرده است كه تا شايد بيست سال ديگر ما نتوانيم اين را جبرانش بكنيم؛ مگر همۀ ملت دست به هم بدهند و كمك كنند تا سال هايي بگذرد و جبران بشود اين معنا. فرهنگ ما را يك فرهنگ عقب نگه داشته درست كرده است. فرهنگ ما را اين[شاه]عقب نگه داشته به طوري كه الآن جوان هاي ما تحصيلات شان در اينجا تحصيلات تامِّ تمام نيست و بايد بعد از اينكه يك مدتي در اينجا يك نيمه تحصيلي كردند، آن هم با اين مصيبت ها، آن هم با اين[فشار]ها، بايد بروند در خارج تحصيل بكنند. ما پنجاه سال است، بيشتر از پنجاه سال است دانشگاه داريم و قريب سي و چند سال است كه اين دانشگاه را داريم؛ لكن چون خيانت شده است به ما، از اين جهت رشد نكرده؛ رشد انساني ندارد. تمام انسان ها و نيروي انساني ما را از بين برده است اين آدم.

اين آدم به واسطۀ نوكري كه داشته، مراكز فحشا درست كرده. تلويزيونش مركز فحشاست، راديوش ـ بسياري‏اش ـ فحشاست. مراكزي كه اجازه دادند براي اينكه باز باشد، مراكز فحشاست. اينها دست به دست هم دادند. در تهران مركز مشروب فروشي بيشتر از كتاب فروشي است، مراكز فساد ديگر اِلي ماشاءاللّه‏ است. براي چه؟ سينماي ما مركز فحشاست. ما با سينما مخالف نيستيم، ما با مركز فحشا مخالفيم. ما با راديو مخالف نيستيم، ما با فحشا مخالفيم. ما با تلويزيون مخالف نيستيم، ما با آن چيزي كه در خدمت اجانب براي عقب نگه داشتن جوانان ما و از دست دادن نيروي انساني ماست، با آن مخالف هستيم. ما كيْ مخالفت كرديم با تجدد؟ با مراتب تجدد؟ مظاهر تجدد وقتي كه از اروپا پايش را در شرق گذاشت ـ خصوصاً در ايران ـ مركز[عظيمي]كه بايد از آن استفادۀ تمدن بكنند ما را به توحش كشانده است. سينما يكي از مظاهر تمدن است كه بايد در خدمت اين مردم، در خدمت تربيت اين مردم باشد؛ و شما مي ‏دانيد كه جوان هاي ما را اينها به تباهي كشيده ‏اند. و همين طور ساير اين[مراكز]. ما با اينها در اين جهات مخالف هستيم. اينها به همۀ معنا خيانت كرده ‏اند به مملكت ما.

فرياد از دست شاه و امريكا
و اما نفت ما. تمام نفت ما را به غير دادند! به امريكا و غير از امريكا دادند. آني كه به امريكا دادند عوض چه گرفتند؟ عوض، يك اسلحه‏ هايي براي پايگاه درست كردن براي آقاي امريكا! ما هم نفت داديم و هم پايگاه براي آنها درست كرديم! امريكا با اين حيله، كه اين مرد[1]هم دخالت داشت، با اين حيله نفت را از ما[ربود]و براي خودش در عوض، پايگاه درست كرد. يعني اسلحه‏ هايي آورده اينجا كه ارتش ما نمي‏ تواند اين اسلحه را استعمال بكند؛ بايد مستشارهاي آنها باشند، بايد كارشناس هاي آنها باشند. اين هم از ناحيۀ نفت، كه اين نفت ما را اگر چند سال ديگر ـ خداي نخواسته ـ اين[شخص]
عمر پيدا كرده بود، عمر سلطنتي پيدا كرده بود، مخازن نفت ما را تمام كرده بود، زراعت مان را هم كه تمام كرده، اين ملت بكلي ساقط شده بود و بايد عملگي كند براي اغيار. ما كه فرياد مي ‏كنيم از دست اين، براي اين است. خون هاي جوان هاي ما براي اين جهات ريخته شده؛ براي اينكه آزادي مي‏ خواهيم ما. ما پنجاه سال است كه در اختناق به سر برديم. نه مطبوعات داشتيم، نه راديو صحيح داشتيم، نه تلويزيون صحيح داشتيم؛ نه خطيب مي‏ توانست حرف بزند، نه اهل منبر مي‏ توانستند حرف بزنند، نه امام جماعت مي‏ توانست آزاد كار خودش را ادامه بدهد؛ نه هيچ يك از اقشار ملت كارشان را مي ‏توانستند ادامه بدهند. و در زمان ايشان هم همين اختناق به طريق بالاتر باقي است و باقي بود و الآن هم باز نيمۀ حشاشۀ[2]او كه باقي است، نيمۀ حشاشۀ اين اختناق هم باقي است. ما مي‏ گوييم كه خود آن آدم، دولت آن آدم، مجلس آن آدم ـ تمام اينها غيرقانوني است و اگر ادامه به اين بدهند، اينها مجرمند و بايد محاكمه بشوند، و ما آنها را محاكمه مي‏ كنيم.

تعيين دولت با پشتيباني ملت
من دولت تعيين مي‏ كنم! من تو دهن اين دولت مي زنم! من دولت تعيين مي‏ كنم! من به پشتيباني اين ملت دولت تعيين مي ‏كنم! من به واسطۀ اينكه ملت مرا قبول دارد[3]... اين آقا[4]كه خودش هم خودش را قبول ندارد! رفقايش هم قبولش ندارند، ملت هم قبولش ندارد، ارتش هم قبولش ندارد؛ فقط امريكا از اين پشتيباني كرده و فرستاده، به ارتش دستور داده كه از اين پشتيباني بكنيد؛ انگليس هم از اين پشتيباني كرده و گفته است كه بايد از اين پشتيباني بكنيد. يك نفر آدمي كه نه ملت قبولش دارد، نه هيچ يك از طبقات ملت از هر جا بگوييد قبولش ندارند، بله چند تا از اشرار را دارند كه مي ‏آورند توي خيابان ها! از خودشان هست اين اشرار، فرياد هم مي ‏كنند، از اين حرف ها هم مي ‏زنند. لكن ملت اين است، اين[5]ملت است.

مي‏ گويد كه در يك مملكت كه دو تا دولت نمي ‏شود! خوب، واضح است اين؛ يك مملكت دو تا دولت ندارد لكن دولت غيرقانوني بايد برود. تو غير قانوني هستي! دولتي كه ما مي‏ گوييم، دولتي است كه متكي به آراي ملت است؛ متكي به حكم خداست. تو بايد يا خدا را انكار كني يا ملت را! بايد سر جايش بنشيند اين آدم! و يا اينكه به امر امريكا و اينها وادار كند يك دست ه‏اي از اشرار، اين ملت را قتل ‏عام كند.

هشدار به ملت ايران
ما تا هستيم نمي‏ گذاريم اينها سلطه پيدا كنند. ما نمي ‏گذاريم دوباره اعاده بشود آن حيثيت سابق و آن ظلم هاي سابق. ما نخواهيم گذاشت كه محمدرضا برگردد. اينها مي‏ خواهند او را برگردانند. بيدار باشيد! اي مردم، بيدار باشيد! نقشه دارند مي‏ كشند. ستاد درست كرده مردكه[6]در آن جايي كه هستش؛ روابط دارند درست مي‏ كنند. مي‏ خواهند دوباره ما را برگردانند به آن عهدي كه همه چيزمان اختناق در اختناق باشد، و همۀ هستي ما به كام امريكا برود. ما نخواهيم گذاشت؛ تا جان داريم نخواهيم گذاشت.

و من از خداي تبارك و تعالي سلامت همۀ شما را خواستار هستم و من عرض مي‏ كنم بر همۀ ما واجب است كه اين نهضت را ادامه بدهيم تا آن وقتي كه اينها ساقط بشوند؛ و ما به واسطۀ آراي مردم، مجلس سنا[7]درست بكنيم؛ و دولت اول را ـ دولت دائمي را ـ تعيين بكنيم.

اندرز و اتمام حجت به ارتش
و من بايد يك نصيحت به ارتش بكنم و يك تشكر از يك اركان ارتش، يك قشرهايي از ارتش. اما آن نصيحتي كه مي‏ كنم اين است كه ما مي‏ خواهيم كه شما مستقل باشيد. ما داريم زحمت مي ‏كشيم، ما خون داديم، ما جوان داديم، ما حيثيت و آبرو داديم، مشايخ ما حبس رفتند، زجر كشيدند، مي‏ خواهيم كه ارتش ما مستقل باشد. آقاي ارتشبد، شما نمي‏ خواهيد، آقاي سرلشكر، شما نمي ‏خواهيد مستقل باشيد؟ شما مي‏ خواهيد نوكر باشيد؟! من به شما نصيحت مي‏ كنم كه بياييد در آغوش ملت؛ همان كه ملت مي‏ گويد بگوييد. بگوييد ما بايد مستقل باشيم. ملت مي‏ گويد ارتش بايد مستقل باشد، ارتش نبايد زير فرمان مستشارهاي امريكا و اجنبي باشد؛ شما هم بياييد ـ ما براي خاطر شما اين حرف را مي ‏زنيم ـ شما هم بياييد براي خاطر خودتان اين حرف را بزنيد، بگوييد: ما مي ‏خواهيم مستقل باشيم، ما نمي ‏خواهيم اين مستشارها باشند. ما كه اين حرف را مي ‏زنيم كه ارتش بايد مستقل باشد، جزاي ما اين است كه بريزيد توي خيابان، خون جوان هاي ما را بريزيد كه چرا مي‏ گوييد من بايد مستقل باشم! ما مي‏ خواهيم تو آقا باشي.

قدرشناسي از نظاميان پيوسته به ملت
و اما تشكر مي ‏كنم از اين قشرهايي كه متصل شدند به ملت. اينها آبروي خودشان را، آبروي كشورشان را، آبروي ملت شان را، اينها حفظ كردند. اين درجه ‏دارها، همافرها، افسرهاي نيروي هوايي ـ اينها همه مورد تشكر و تمجيد ما هستند؛ و همين طور آنهايي كه در اصفهان و در همدان و در ساير جاها اينها تكليف شرعي، ملي، كشوري خودشان را دانستند و به ملت ملحق شدند و پشتيباني از نهضت اسلامي ملت كردند. ما از آنها تشكر مي‏ كنيم و به اينهايي كه متصل نشدند مي‏ گوييم كه متصل بشويد به اينها. اسلام براي شما بهتر از كفر است؛ ملت براي شما بهتر از اجنبي است. ما براي شما مي‏ گوييم اين مطلب را، شما هم براي خودتان اين كار را بكنيد. رها بكنيد اين را. خيال نكنيد كه اگر رها كرديد، ما مي‏ آييم شما را به دار مي ‏زنيم! اين چيزهايي است كه شماها يا كسان ديگر درست كرده ‏اند؛ و الاّ اين همافرها و اين درجه ‏دارها و اين افسرها كه آمدند و متصل شدند، ما با كمال عزت و سعادت آنها را حفظ مي‏ كنيم و ما مي‏ خواهيم كه مملكتْ مملكت قوي باشد. ما مي‏ خواهيم كه مملكت داراي يك نظام قدرتمند باشد. ما نمي‏ خواهيم نظام را به هم بزنيم. ما مي‏ خواهيم نظام محفوظ باشد لكن نظامِ ناشي از ملت در خدمت ملت؛ نه نظامي كه ديگران سرپرستي‏اش بكنند و ديگران فرمان به آن بدهند.

مقصود من از مجلس «سنا» مجلس «مؤسسان» بود نه مجلس سنا. مجلس سنا اصلش يك حرف مزخرفي است! هميشه بوده!

والسلام عليكم و رحمة‏اللّه‏ و بركاته


1 ـ شاه.
2 ـ پَرِكاه؛ بقيه روح در شخص بيمار.در اينجا منظور دولت بختيار است.
3 ـ ابراز احساسات شديد مردم موجب شد كه سخنان امام قطع شود.
4 ـ بختيار.
5 ـ اشاره به حضار.
6 ـ شاه.
7 ـ به توضيح امام در پايان همين سخنراني توجه كنيد.

 

http://www.imam-khomeini.ir/fa/books/BooksahifeBody.aspx?id=1228