شارا - شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران : سبك زندگي در تداخل دو فضايي
دوشنبه، 5 بهمن 1394 - 11:33 کد خبر:21147
دكتر بشير معتقد است: سبك زندگي واقعي با مجازي دو نوع سبك زندگي است كه به دليل اينكه اين فضا به تدريج در حال گسترده‌تر شدن است، نوعي از «تداخل دو فضايي» در حال شكل گرفتن است.


شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)، دكتر بشير معتقد است: سبك زندگي واقعي با مجازي دو نوع سبك زندگي است كه به دليل اينكه اين فضا به تدريج در حال گسترده‌تر شدن است، نوعي از «تداخل دو فضايي» در حال شكل گرفتن است. در اين «تداخل دو فضايي» انسان ميان سبك زندگي واقعي و مجازي در حال رفت و آمد است. به همين دليل اين فضاي تداخلي انواعي از تضادها را ايجاد كرده است. تضادهايي در هويت‌ها، هنجارها، رفتارها، فرهنگ‌ها، زبان‌ها و حتي در سليقه‌ها و برداشت‌ها .

سبك زندگي در شرايطي كه در حال رفت‌وآمد بين دو فضاي واقعي و مجازي هستيم، موضوع داغ چهارشنبه دانشكده مطالعات جهان بود؛ دكتر سعيدرضا عاملي  از دو فضايي شدن گفت، دكتر يونس شكرخواه از اختلاط فرهنگ با فضاي سايبر و جامعه اطلاعاتي و مسعود كوثري از فضاي سوم .

دكتر  حسن بشير  در اظهارنظر درباره اين حوزه موضوعي، «تداخل دو فضايي» را مطرح كرد .

دكتر حسن بشير دانشيار ارتباطات بين‌الملل  دانشگاه امام صادق (ع)، در حاشيه نشست بين‌المللي «سبك زندگي و سلامت: فرهنگ و فضاي مجازي» كه روز چهارشنبه 30 دي در  دانشكده مطالعات جهان دانشگاه تهران  برگزار شد، در گفت‌وگو با همشهري آنلاين به اعلام ديدگاه خود درباره سبك زندگي واقعي و سبك زندگي مجازي پرداخت

در اين نشست بين‌المللي، دكتر  سعيدرضا عاملي  درباره نظريه «دو فضايي شدن جهان»، دكتر  يونس شكرخواه  درباره اختلاط فرهنگ، فضاي سايبر و جامعه اطلاعاتي و دكتر مسعود كوثري درباره آنچه كه تحت عنوان «فضاي سوم» ناميد، سخنراني كردند. دكتر بشير نيز در اين گفت‌وگو ديدگاه خود درباره سبك زندگي در تداخل دو فضايي را مطرح كرد.  

بشير معتقد است: سبك زندگي واقعي با مجازي دو نوع سبك زندگي است كه به دليل اينكه اين فضا به تدريج در حال گسترده‌تر شدن است، نوعي از «تداخل دو فضايي» در حال شكل گرفتن است. در اين «تداخل دو فضايي» انسان ميان سبك زندگي واقعي و مجازي در حال رفت و آمد است. به همين دليل اين فضاي تداخلي انواعي از تضادها را ايجاد كرده است. تضادهايي در هويت‌ها، هنجارها، رفتارها، فرهنگ‌ها، زبان‌ها و حتي در سليقه‌ها و برداشت‌ها .

مشروح گفت‌وگو با اين استاد ارتباطات بين‌الملل در ادامه آمده است .

 

آقاي دكتر بشير؛ گاهي اوقات از «سبك زندگي» كه يكي از كليدواژه‌هاي پركاربرد است، براي اطلاق آداب و رفتارهاي روزمره استفاده مي‌شود و يا برداشتي كه از اين عنوان صورت مي‌گيرد، در حد روزمرگي‌هاي انسان است. جنابعالي چه گسترده معنايي براي «سبك زندگي» قائل هستيد؟

سبك زندگي، تنها لباس پوشيدن يا نحوه غذا خوردن و خوابيدن و راه رفتن و رفتار خاص داشتن با ديگران نيست. سبك زندگي يك فلسفه و يك فهم ويژه از حيات است. سبك زندگي در حقيقت يك سپهر معنايي است كه فضاي فردي و اجتماعي در آن هويت پيدا مي‌كند. اين هويت، هويتي برساخته از «تاريخ»، «دين»، «فرهنگ» و «زبان» است. اين چهار عنصر در حقيقت، معناي زندگي و سبك آن را ترسيم مي‌كند. انسان با چنين سپهر معنايي، شيوه حيات خود را تعيين مي‌كند كه در آن بخش‌هايي از زندگي وي، به شكل‌هاي مختلفي ظهور پيدا مي‌كند .

زندگي واقعي در چنين سپهري، محصول چهار عنصر مهم است: «هنجارها»، «كنش‌ها»، «واكنش‌ها» و «رويكردها» است. هنجارها، رفتارهاي شكل گرفته و تثبيت شده در فرد و جامعه است. كنش‌ها، ارتباطات و رفتارهايي است كه بر اساس نيازها و برنامه‌ها شكل مي‌گيرند. واكنش‌ها، محصول ارزيابي و حركت انسان در برابر كنش‌ها است. رويكردها نيز زائيده تفكر و برداشت‌هاي انسان از زندگي و محيط زيست است كه نوعي از تعامل متن و فرامتن در آن نقش اساسي دارد .

 

سبك زندگي در فضاي مجازي تا چه اندازه‌اي با جهان واقعي تمايز پيدا كرده است؟

انسان در حيات واقعي، يك انساني است كه با «گفتمان برساخته شده از تاريخ» با همه ابعاد آن آشنا است و با آشنايي با خود و ديگران در حال تعامل و ارتباط است. بدون اين «حيات تاريخي» كه شكل‌دهنده هويت و فرهنگ است، انسان در «فضاي واقعي» زندگي نمي‌كند .

«فضاي مجازي » يك «شبه فضاي واقعي» است كه در يك «سپهر غير تاريخي» در حال شكل گرفتن است. در حقيقت اين فضا يك «گسست تاريخي» با «گفتمان واقعي» است كه در صدد است كه «گفتمان جديد شبه واقعي» را توليد كند. بنابراين حضور انسان‌ها، يا ارتباط‌گران در اين فضاي شبه واقعي، يك حضور «غير هويت محور» است. پيام‌هاي آنها نيز يك «پيام گمنام» و اطلاعات آنها نيز «اطلاعات غيرمستند» است. اين وضعيت البته در همه اين فضا به شكل يكسان نيست .

به عبارت ديگر ما شاهد، «هويت‌ها، و پيام‌ها و اطلاعات» تثبت شده و واقعي نيز هستيم كه مي‌توان به آنها استناد كرد. اما اين فضا، فضاي «واقع‌گرايي» به معناي استناددهي همه‌جانبه و «عينيت‌گرا» نيست. به همين دليل، سبكي از زندگي كه در آن در حال جريان است يك «سبك دروغين» و يك «سبك شكننده و سيال» است. در حقيقت، نمي‌توان آن را سبك زندگي نهاد مگر اينكه بخواهيم كه سبك زندگي را در شكل‌هاي عادي آن به معناي بكارگيري اين فضا، پيام‌گذاري متنوع در آن و يا شيوه استفاده از آن معنا كنيم. به همين دليل، هنجارها در اين فضا، به رفتارها تبديل مي‌شوند، كنش‌ها، به نوعي از اقدام و عمل، واكنش‌ها به شيوه‌اي از عكس‌العمل‌هاي مقطعي و زودگذر و رويكردها، به اظهار نظرهاي غير تجربه شده و فاقد اعتبار .

به همين دليل معتقد هستم كه سبك زندگي واقعي با مجازي دو نوع سبك زندگي است كه به دليل اينكه اين فضا به تدريج در حال گسترده‌تر شدن است، نوعي از «تداخل دو فضايي» در حال شكل گرفتن است. در اين «تداخل دو فضايي» انسان ميان سبك زندگي واقعي و مجازي در حال رفت و آمد است. به همين دليل اين فضاي تداخلي انواعي از تضادها را ايجاد كرده است. تضادهايي در هويت‌ها، هنجارها، رفتارها، فرهنگ‌ها، زبان‌ها و حتي در سليقه‌ها و برداشت‌ها .

 

اين «تداخل دو فضايي» چه نوع از سبك زندگي را ايجاد خواهد كرد و آينده را چگونه مي‌بينيد؟

واقعيت اين است كه هيچ كس تا كنون نمي‌داند كه چه اتفاقي خواهد افتاد. مي‌شود حدس‌هايي زد اما به دليل اينكه عمر اين جريان چندان زياد نيست، امكان دستيابي به يك نظريه قابل استناد بر اساس تجربه‌هاي تعميم‌يافته وجود ندارد. اما مي‌توان به نوعي از «فرضيه‌سازي» در اين زمينه دست يافت .

«فضاي جديد تداخلي» محصول تعامل دو فضاي «واقعي» و «مجازي» است كه من آن را «فضاي مجاز واقعي» مي‌نامم. اين فضا، اگرچه در عالم مجازي شكل مي‌گيرد اما دارد كم‌كم به يك جهان واقعي، اما از جنس ديگر تبديل مي‌شود. اين تبديل شدن، يك تبديل شدن عيني نيست، عينيت مجازي است كه در عالم تداخلي ذهن و ماده در حال شكل گرفتن است. جهاني فراتر از واقعيت‌هاي عيني ملموس و غيرقابل بازگشت. اين جهان جديد، جهاني به شدت، سريع، وسيع، ذهني، غيرملموس، قابل بازگشت، قابل ترميم، قابل توسعه و تغيير و قابل تصرف است. تركيب و تداخل اين دو فضا، سبكي را در حال ايجاد كردن است كه محصول «تداخل اجباري» و نه «تعامل آگاهانه» است .

به عبارت ديگر، اين تداخل، تداخل غيراختياري است، و اگر هم در مواردي به شكل اختياري در حال شكل گرفتن است، هژمونيك به اندازه آن تداخل غيراختياري نيست. انسان در چنين شرايط، به جاي اينكه مانند جهان واقعي كه گاهي «تك‌ساحتي» مي‌شود، احساس «چندساحتي» مي‌كند، اما اين چندساحتي محصول آگاهي و تحقيق نيست، زائيده انبوه اطلاعاتي است كه به شكل مداوم در زندگي وي وارد و خارج مي‌شوند .

 

با چنين سبكي از زندگي، مفاهيمي از قبيل «دموكراسي» به چه وضعيتي خواهند بود؟

اتفاقا يكي از مباحث در همين نشست مهم بين‌المللي درباره «اينترنت و دموكراسي» بود كه توسط پروفسور اندرو فينبرگ مطرح شد. فينبرگ در اين زمينه به يك مساله مهم اشاره كرد كه متعاقب آن با وي گفتگوي كوتاهي داشتم. وي در اين نشست، به اين مساله اشاره كرد كه فضاي مجازي نوعي از «دموكراسي» را در سه حوزه «اطلاعات»، «مصرف‌گرايي» و «اجتماع‌سازي»ايجاد كرده است كه به زعم وي اين دموكراسي جديد محصول تعامل انسان با فضاي مجازي است. من در گفت‌وگويي كه با وي داشتم، به «شيفت معنايي در واژه دموكراسي» اشاره كردم كه با معناي دموكراسي در جهان واقعي متفاوت است. دموكراسي حداقل با سه دال اساسي «آزادي»، «انتخابات» و «برابري» شناسايي مي‌شود. اين دال‌ها، در شرايط جديد و در فضاي مجازي، معناي نويني پيدا كرده‌اند كه در حقيقت با آنچه كه در واقعيت تاريخي شكل گرفته است متفاوت است. البته پاسخ ايشان اين بود كه آري، نوعي از «دموكراسي مجازي» در حال شكل‌گيري  است .

به اعتقاد من «دموكراسي در فضاي مجازي» يك دموكراسي واقعي نيست كه بتوان به آن افتخار كرد. نوعي از تسلط يك گفتمان بر گفتمان ديگر كه برخاسته از يك جمع گسترده به معناي گفتمان واقعي برخاسته از تعامل و آگاهي نيست. اطلاعات انبوه تزريق شده در اين جهان، نمي‌تواند يك دسترسي يكسان ايجاد كند. «شكاف ديجيتالي» يك واقعيت جدي است كه نمي‌توان آن را انكار نمود. «مصرف رسانه‌اي اينترنتي» يك مصرف برابر و مشابه و همه‌سويه در فضاي مجازي نيست. يك «استبداد مجازي» در حال شكل‌گيري است كه به «دموكراسي اينترنتي» خوانده مي‌شود .

آمريكا هنوز كه هنوز است همچون قرن‌هاي 19 و 20 كه بر جهان تسلط فيزيكي داشت و هنوز هم تا اندازه زيادي مسلط است، امكانات اساسي اين فضا را در اختيار دارد و بر آن مستولي است. جهان در اين «نابرابري ديجيتالي» در حال تجربه «استبداد ديجيتالي» است. در اين فضاي نامتعادل ديجيتالي يك «سبك زندگي نامتوازن» در حال شكل‌گيري است كه به سلامت واقعي انسان ضربه مي‌زند. انسان در اين فضاي غيرمتوازن، مي‌تواند شاهد اخلاق نامأنوس، رفتار غيرمعقول، اطلاعات نادرست، كنش‌ها و واكنش‌هاي غيرواقعي، هويت‌هاي كاذب، اديان جعلي، فرهنگ‌هاي سطحي باشد. نتيجه اين وضعيت توليد «گفتمان مجازي» است كه با «گفتمان واقعي» انسان تفاوت دارد. اين وضعيت مي‌تواند به سردرگمي در حوزه فرهنگي منجر شود .

 

منبع: همشهري آنلاين