شارا - شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران : قانون دهم برندسازي: قانون تابعيت
دوشنبه، 28 دی 1394 - 11:28 کد خبر:20961
معمولا صاحبان صنايع تلاش مي‌كنند كه با توسعه دامنه خطوط ضميمه خود تمامي بازار را در اختيار بگيرند،


شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)، معمولا صاحبان صنايع تلاش مي‌كنند كه با توسعه دامنه خطوط ضميمه خود تمامي بازار را در اختيار بگيرند، به‌نظر ما اين حرص است و نه راه عقلاني و منطقي! تحقيقات شركت ريس‌اند‌ريس نشان مي‌دهد يك نام تجاري پيشرو حداكثر بين 40 تا 50 درصد بازار را مي‌تواند در اختيار داشته باشد (البته كالا يا خدمات كه معمولا در اختيار دولت است را بايد انحصاري تلقي كرد كه جزو اين دسته محسوب نمي‌شود).با وجود اين آمار برندها ناگزير از رقابت هستند و سوال اينجاست كه با اين رقابت چه بايد كرد؟ اول بايد ديد اصل رقابت براي يك شركت خوب است يا بد؛ بهترين اتفاقي كه براي كوكاكولا افتاد، به‌وجود آمدن شركت پپسي بود! چرا؟ چون رقابت بين اين دو برند باعث شد تا مردم نسبت به طبقه كولا حساس شده و به تبع آن بازار بزرگ‌تر شود.

 خوب اگر كوكاكولا مي‌توانست مانع فعاليت پپسي شود چه اتفاقي مي‌افتاد، آيا شرايط بهتر نبود؟ در جواب بايد گفت خير، چون اولا ماهيت رقابت را نمي‌توان از بين برد يعني كوكاكولا در واقع بدون پپسي هم در حال رقابت با طبقه‌هاي ديگر مانند آب، آبميوه و انواع نوشيدني‌ها بود و علاوه بر آن مردم اگر ببينند در طبقه‌اي از كالا يا خدمات رقابت وجود ندارد فكر مي‌كنند آن نوع كالا يا خدمات مشكلي دارد كه ديگر شركت‌ها وارد آن نمي‌شوند و بازار كوچك‌تر مي‌شود.

از طرف ديگر رقابت باعث حق انتخاب و اين حق انتخاب باعث گسترده‌تر شدن بازار مي‌شود و اين يعني فروش بيشتر. همچنين رقابت باعث ايجاد طبقات ديگر در يك دسته از كالا يا خدمات مي‌شود مثلا پپسي براي جوانان و كوكاكولا براي افراد مسن و افرادي كه به اصالت اهميت مي‌دهند. ولي متاسفانه اكثر صاحبان صنايع به موضوع اين‌گونه نگاه نمي‌كنند، آنها در تلاش هستند تا با هر ترفند كه شده رقيب را از ميدان به در كنند! آيا تاكنون با خود انديشيده‌ايم كه چرا وضع صنعت كشور بدين شكل اسفبار است، مثلا صنعت خودرو با بيش از 50 سال سابقه فعاليت هيچ حرفي براي گفتن ندارد كه دليل اصلي آن عدم رقابت است.

سال‌هاست كه دولت با استفاده از اهرم تعرفه و بالا بردن آن به اسم حمايت از توليد ملي در واقع ندانسته و ناخواسته توليد ملي را نابود كرده است، درصورتي‌كه با كاهش تعرفه و ايجاد رقابت، توليد‌كننده داخلي را مي‌توانست قوي و توانمند و از طرف ديگر تلاش كند تا فرهنگ خريد توليد ملي را بين مردم نهادينه كند.سوال ديگر كه به‌وجود مي‌آيد تعداد رقبا در يك طبقه كالاست، بايد گفت در يك طبقه برندهاي اول و دوم رقابت اصلي را دارند و برندهاي 3 تا 5 معمولا در تلاشند تا سهمي از اين بازار داشته باشند و مابقي برندها به دليل عدم توانايي در رقابت و پيچيده شدن بازار كه باعث سردرگمي مخاطبان مي‌شود در اين بازي نقش ندارند.

باز ممكن است سوال شود اين برندهاي ضعيف چه بايد بكنند، آيا بايد در شركت خود را ببندند؟ جواب قطعا خير است ولي راه نجات آنها در متمركز شدن، محدود كردن دامنه فعاليت و خلق طبقه‌اي جديد در صنعت خود است. متاسفانه شركت‌ها و كارخانه‌هاي داخلي كشور با اين مفاهيم فاصله زيادي دارند و وسوسه گسترش بازار با خيال در اختيار گرفتن سهم بيشتري از بازار صاحبان صنايع ما را مي‌فربيد كه باعث ضرر و زيان اين برندها و در بعضي مواقع از بين رفتن آن برند مي‌شوند. اگر اينطور نيست پس چرا ميهن به‌عنوان برند اول بستني رقيبي جذاب ندارد و كاله با آن همه امكانات و سرمايه‌گذاري نمي‌تواند تهديدي جدي براي ميهن باشد؟

چون كاله با توليد بيش از 500 نوع كالا از جمله ماست، بستني، خامه، سوسيس و كالباس و ده‌ها گروه ديگر محصول يك همه چيز توليدكن است به عبارت ديگر ميهن در ذهن مخاطبان يك بستني فروش است ولي كاله چيست؟ نمي‌دانيم! سخن آخر، براي توسعه بازار مديران شركت‌ها بايد نه‌تنها از ورود رقبا ناراحت نباشند كه بايد به آنها خوشامد نيز بگويند ولي از طرف ديگر سعي كنند با متمركز شدن در دسته فعاليت خود طبقات متعددي را به‌وجود آورند و بازار را گسترده‌تر كنند.

 

منبع: فرصت امروز