شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)- مسلمانان آمريكايي با بحران هاي روابط عمومي بسياري تحت تاثير ديگر گروه هاي مذهبي مواجه اند، و آن ها بايد شيوه هاي خود در پاسخ به اين شرايط را تطبيق داده و تكامل دهند.
Ken Chitwood در لس آنجلس كه با تنوع مذهبي احاطه شده، بزرگ شده است در حال حاضر دانشجوي مقطع دكتري در دانشگاه فلوريداست، جايي كه او درباره مذهب اسلام در آمريكا و اسلام جهاني تحقيق مي كند و مي نويسد. او، مانند بسياري از آمريكايي ها، تلاش مي كند نظر ديگران را راجع به مسلمانان عوض نمايد در حالي كه آن ها را محكوم به تروريست هاي اسلامي مي كنند.
اين مسئله به يك وظيفه بي نهايت دشوار تبديل شده است. با توجه به بررسي هاي اخير موسسه تحقيقات عمومي اديان و مذاهب (Public Religion Research Institute)، پنجاه و شش درصد از آمريكايي ها در سال 2015 موافق بودند كه "ارزش هاي اسلام در تقابل با ارزش هاي آمريكايي" مي باشد، در مقايسه با 47 درصد در سال 2013 (يعني روند اسلام هراسي در حال افزايش است).
از سال 2001، مسلمانان آمريكا با يك بحران روابط عمومي روبرو هستند. اخبار در مورد ISIS، و تيراندازي ها توسط افراط گرايان و نظرات نامزدهاي سياسي مانند ترامپ، سبب مخدوش شدن تصوير اسلام شد، و منجر به خروج اعضاي جامعه مسلمانان در تلاش براي تدوين يك پاسخ معني دار شد. بر اساس تحقيقات محققين مسلمان، در دين اسلام ظلم يا خشونت جايي ندارد. اما آيا ممكن است اكثريت آمريكايي ها را با اين بحث متقاعد نمود؟
Chitwood مي گويد: «اسلام بسيار پيچيده، غني و متنوع است"، "هيچ راه ساده اي براي درك آن وجود ندارد، هيچ پاسخي به صورت 'جاي خالي را پر كنيد' در آنچه به عنوان اسلام شناخته شده است، وجود ندارد."
دين اسلام
با توجه به مطالعه اي كه در ماه مه 2015 توسط مركز تحقيقات پيو (Pew Research Center) انجام گرفت، مسلمانان 0.9 درصد از جمعيت آمريكا را تشكيل مي دهند. نزديك به نيمي از اين جمعيت (49 درصد) درآمد سالانه بيش از 50000 دلار دارند، و 17 درصد داراي مدرك كارشناسي ارشد هستند (از تحصيلات تكميلي برخوردارند). اين آمار و ارقام نشان مي دهد كه جمعيت مسلمان آمريكايي به طور متوسط ثروتمندتر و تحصيل كرده تر از ميانگين مسيحيان آمريكايي مي باشند.
Mucahit Bilici، جامعه شناس مسلمان و نويسنده كتاب "پيدا كردن مكه در آمريكا: چگونه اسلام تبديل به يك دين در آمريكا شد مي گويد: اگرچه مسلمانان در ايالات متحده از همان كتاب مقدسي (قرآن مجيد) استفاده مي كنند كه مسلمانان در كشورهاي ديگر نيز استفاده مي نمايند و بسياري از دعاها و نمازشان همانند مسلمانان در كشورهاي ديگر مي باشد، فرهنگ آمريكايي شيوه هاي معنوي آن ها را تحت تاثير قرار داده است چون رهبران محلي بر برخي از آموزه هاي خاص نسبت به برخي ديگر تاكيد دارند، مانند ارزش همكاري بين اديان يا يك رويكرد دموكراتيك با حكومت.
او همچنين گفت: "به ميزاني كه مسلمانان، آمريكايي هستند، درك آن ها نيز از اسلام، آمريكايي مي شود".
قطع رابطه
Bilici اشاره مي كند، به عنوان يك اقليت مذهبي در ايالات متحده، مسلمانان آگاه هستند كه تا حد زيادي به عهده آن هاست كه به آموزش ديگران در مورد مذهب خود بپردازند.
او مي گويد: "ما به اينجا تعلق داريم اما ما بايد خودمان را توضيح دهيم (يعني درباره اعتقادت مان به ديگران توضيح دهيم)". Pew در ماه نوامبر گزارش داد، نزديك به يك چهارم مسلمانان (23 درصد) حداقل هر هفته يكبار عقايد و اعتقادات مذهبي خود را با ديگران به اشتراك مي گذارند.
Bilici اضافه مي كند، اين به اشتراك گذاري بيشتر در مورد هويت اسلامي است،" و اشاره مي كند كه، مسلمانان آمريكايي به طور كلي به جاي آن كه سعي در تغيير آيين ساير مردم داشته باشند، به ايجاد درك درست در آن ها از شيوه زندگي خود كمك مي نمايند.
در پي خشونت هايي كه توسط تعدادي از اعضاي هم كيش آن ها انجام گرفت، مسلمانان آمريكا آن را محكوم نموده و به تحقيقاتي اشاره كردند كه نشان دهنده تمركز دين آن ها بر صلح است. به عنوان مثال، در سال 2011، Pew گزارش كرد كه 81 درصد از مسلمانان آمريكا بر اين باورند كه بمب گذاري هاي انتحاري هرگز توجيه پذير نيست، و اين رقم در مقايسه با متوسط 72 درصد براي مسلمانان سراسر جهان است.
Rizwan Jaka ، رئيس هيئت امناي All Dulles Area Muslims Society، يكي از بزرگ ترين مساجد امريكا، مي گويد: "مسلمانان از زمان حملات وحشتناك سال 2001، تروريسم و افراط گرايي را محكوم كرده اند".
Chitwood مي گويد، با اين حال، محكوميت تروريسم توسط جامعه مسلمان ايالات متحده اغلب در ميان همسايگان غير مسلمان، از جمله آن هايي كه مذهبي هستند، گم مي شود (مورد قبول واقع نمي شود.)
همچنين هيچ قدرت مركزي در ايالات متحده يا جهان وجود ندارد كه براي اسلام صحبت كند، مانند آن چه پاپ فرانسيس براي كاتوليك هاي رومي و يا اسقف اعظم كانتربري براي پيروان آنگليكان در سراسر جهان انجام داد. مسلمانان آمريكا و پيشوايان (رهبران) محلي براي خودشان (براي منطقه خودشان) صحبت مي كنند و ممكن است به طور منظم به سوالات در مورد آيين و اعتقادات شان پاسخ دهند و تروريسم را در صفحات رسانه هاي اجتماعي خود محكوم نمايند، اما بسياري از غير مسلمانان ها هرگز اين استدلال ها را نمي شنوند و نمي بينند.
Douglas Cannon، استاد روابط عمومي در Virginia Tech كه قبلا به مدت 25 سال در بخش ارتباطات United Methodist Church كار كرده است، مي گويد: بدون يك استراتژي هماهنگ، تلاش هاي فردي براي بهبود تصوير اسلام قطعا به جايي نخواهد رسيد.
او مي گويد: "در يك طرح استراتژيك روابط عمومي، شما اقدامات خود را هماهنگ نموده و پيام هايي ارائه مي كنيد كه حمايت كننده اقدامات شما باشند... هدف اين است كه مردم تجربه نسبتا مشابهي داشته باشند، مهم نيست كه آن ها با چه كسي تعامل داشته باشند". "اسلام در ايالات متحده مشكل بسيار متنوع و غير متمركز بودن را دارد"، كه سبب مي شود پيروان آن با يك صدا صحبت نكنند، اگرچه گروه هايي مانند انجمن اسلامي امريكا شمالي (Islamic Society of North America) و شوراي روابط اسلامي آمريكايي (Council on American-Islamic Relations) سعي كرده اند رهبر اين تلاش هاي ارتباطي باشند.
Bilici مي گويد: با اين حال، برخي از اعضاي جامعه اسلامي، به ويژه كساني كه در امريكا به دنيا آمده اند، از انتظاراتي كه براي توضيح درباره خودشان از آن ها وجود دارد اظهار تنفر و خشم مي كنند. در حالي كه جمعيتي كه نسبتا به تازگي وارد ايالات متحده شده اند اغلب خجالتي بوده، پوزش آميز رفتار كرده و سعي در خوشنود كردن و سازگار شدن با محيط جديد خود دارند، نسل دوم يا سوم مهاجران مسلمان، كم تر احتمال دارد كه براي متقاعد كردن هموطنان آمريكايي خود به صرف انرژي و تلاش رو آورند.
او همچنين مي گويد، "آن ها با خود فكر مي كنند، چرا بايد متفاوت رفتار كنند؟ آن ها دچار سرخوردگي بيشتري شده" و از تلاش براي بهبود تصوير اسلام در ايالات متحده دست مي كشند.
قابليت پيشرفت
بر اساس مطالعه اي كه در سال 2010 توسط مركز تحقيقات پيو (Pew Research Center) انجام شد، در نوامبر سال 2001، 61 درصد از آمريكايي ها گفتند كه: "نه خيلي زياد" يا "اصلا هيچ چيزي" در مورد اسلام نمي دانند. در سال 2010، اين تعداد عليرغم موانع موجود در مورد عدم وجود يك صداي واحد و يكپارچه، به 55 درصد كاهش يافت.
همانطور كه Bilici اشاره كرده است، بسياري از مسلمانان فرض مي كنند كه درك گسترده مردم از اسلام سبب بهبود برداشت آن ها از آن خواهد شد، بنابراين آن ها با پشتكار به سوالات پاسخ داده و سعي مي كنند به بيان باورهاي خود به صورت فردي، و در سطح مردمي بپردازند.
Jaka مي گويد: برخي از جوامع محلي مسلمانان در طرح هاي بين مذاهب فعال هستند، و از غير مسلمانان دعوت مي كنند تا به بازديد از مساجد و شركت در برنامه هاي اجتماعي آن ها بپردازند، او همچنين اشاره مي كند كه، جامعه All Dulles Area Muslim Society در طول دو دهه گذشته به طور منظم ميزبان رهبران مسيحي و يهودي در برنامه هاي خود بوده است.
او همچنين بر ارزش شوراهاي بين مذاهب در شهرهاي بزرگ تر تاكيد دارد، هر چند حتي آن ها هم محدوديت هايي دارند.
Jaka مي گويد: "رهبران مذهبي با هم كار مي كنند. آن ها در حال افزايش يادگيري در مورد ديگري هستند". "براي كمك به كاهش سوء تفاهم در مورد جامعه مسلمانان ... بايد نفوذ بيشتري بر روي گروه ها (جوامع) داشت."
Cannon مي گويد: در حالي كه همه اين تلاش ها به تدريج مي تواند تصوير عمومي اسلام را بهبود بخشد، القاي يك تغيير سريع تر در نگرش ها نيازمند توافق مسلمانان آمريكا بر روي يك راهبرد هماهنگ مي باشد، كه در آن پيام هاي كليدي در مورد اسلام دوباره و دوباره تكرار شود.
او همچنين مي گويد، "در حال حاضر، گروه هاي اسلامي فردي در حال اثرگذاري و ايجاد تغيير در نگرش ها هستند" اما اين جامعه هيچ استراتژي ملي ندارد." اين به معناي اعتراض نيست. آن ها فقط در يافتن راهي براي اتحاد، دچار خطا شده اند كه دليل آن نيز وجود تفاوت هاي فرهنگي و قومي بين آن هاست."
Bilici اشاره مي كند كه، يكي از اجزاء مهم اين استراتژي، اين است كه راهي براي رسيدن به مردم در ترسناك ترين لحظات پيدا كنيم، همچون افرادي كه سردرگمي مشابه Chitwood پس از حادثه 11 سپتامبر را تجربه كردند.
Bilici مي گويد: "شرايط بحراني در نهايت مسلمانان را مجبور به بيان خودشان و توضيح درباره خودشان مي كند". "هنگامي كه شما در اقليت هستيد، بار مسئوليت شما بسيار سنگين تر خواهد بود. شما بايد خودتان را بشناسيد و شما بايد اكثريت را هم بشناسيد."
منبع مرجع: شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)
برگردان: گروه ترجمه شارا