شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)- دقيقا نميتوان گفت كه هر نسلي در كسبوكار شكست عمدهاي را تجربه ميكند؛ زيرا شكست در كسبوكار زودتر از نسلي تا نسل ديگر رخ ميدهد.
شركتها و رهبران آنها در هر صنعتي و هر شرايطي بدنام ميشوند. بسياري از مردم زماني كه رسواييها آشكار ميشوند پول از دست ميدهند. حتي افراد بيشتري آبرويشان را از دست ميدهند. كدام يك بدتر است؟ لسلي جينز- راس كه يك نويسنده است خواهد گفت: زيان مالي بهتر از بر باد رفتن اعتبار شركت است و اهميت ندارد كه شركت چقدر بزرگ است.
او نويسنده كتاب «سرمايه مديران ارشد راهنماي كسب شهرت براي مديران ارشد و موفقيت شركت» است كه در سال 2002 منتشر شد.
جينز- راس در تازهترين كتاب خود به نام «شهرت شركت» 12 گام براي حفظ و بازيابي شهرت، دستورالعملهاي واضحي را براي نوسازي بخشي از كسبوكار كه به اندازه كل كسبوكار مهم است، ارائه ميدهد. جينز راس ميگويد: ديگر كافي نيست كه فقط شهرت خوبي داشت و بتوان آن را حفظ كرد.
او در كتاب خود در مورد برخي از بزرگترين شركتهاي جهان و بهترين روشهاي آنها براي حفظ شهرت بحث ميكند. اين شركتها همه بخشها را در برميگيرند؛ از جمله شاخص گلدمن ساكس، كالگيت- پالموليو، بوئينگ و مكدونالدز.
جينز- راس با سايت فوربس گفتوگو كرد در مورد شهرت شركت و اينكه چگونه هميشه علامتي از در راه بودن توفان وجود دارد.
فوربس: آيا آمريكا در مقايسه با ديگر كشورها در مورد شهرت شركت بهتر است يا بدتر؟
لسلي جينز- راس: فكر ميكنم بهبود شهرت همهجا رخ ميدهد و شركتها در سراسر جهان در حال بهبود هستند، شركت سوشيئت جنرال در اروپا، به پيش ميرود. شركت يوبياس در آمريكا، شركت دل، شركت اوراسل، در ياهو چه چيزي در حال رخ دادن است! شركتها شهرت خود را بهبود ميبخشند.
*آيا شهرت با توجه به صنعت اهميت بيشتري يا كمتري دارد؟
فكر نميكنم كسي درمورد از دست دادن شهرت مصون باشد.
در صنايع خاص، 90درصد اطمينان و شهرت وجود دارد؛ مثل صنعت خدمات مالي، اينها وسيله امرار معاش مردم هستند و آنها را سرمايهگذاري ميكنند و من فكر ميكنم آنها ميتوانند واقعا به شهرت به اندازه بسيار بيشتري صدمه بزنند.
مثل شركتهاي بهداشت و درمان يا شركتهاي داروسازي و شركتهاي هواپيمايي. اگر به يك شركت هواپيمايي اطمينان نداشته باشيد، با هواپيماي آن شركت پرواز انجام نميدهيد. اين يك سطح كاملا متفاوت از خطر است. برخي صنايع بيشتر از ديگران نيازمند حفظ شهرت هستند.
*به نظر ميرسد قوانين و مقررات كافي براي جلوگيري از بسياري از مشكلات مربوط به رشوهخواري وجود دارد. آيا شما فكر ميكنيد ما ناظران كافي داريم؟ آيا اين از آن چيزهايي است كه براي هميشه از بين برود؟ آيا روزي همه ما پيشاهنگ خواهيم شد؟
اين امر هرگز از بين نخواهد رفت؛ زيرا اين طبيعت بشر است. طمع و توانايي فرار از چيزي هرگز از بين نميرود. شركتها با پرسش سوالها ميتوانند كنترل بهتري داشته باشند.
يكي از مهمترين مسائل در سوشئيت جنرال اين است كه چنين هشدارهايي وجود داشت. آنها اين پيامها را دريافت كردند كه مساله نادرستي در حال وقوع بود و كسب و كار غلط پيش ميرفت و هياتمديره به اندازه كافي سريع عمل نكردند.
*آيا هميشه نشانهاي از اينكه چيزي اشتباه است، قبل از اينكه مشكل به وجود آيد، وجود دارد؟
تقريبا هميشه نشانهاي وجود دارد.
نقلقول فوقالعادهاي از يك كارمند در شركت بريتيش پتروليوم هست كه ميگويد: «وقتي يك كارمند فرياد ميزند كاري غلط پيش ميرود، اين فرياد وقتي به دفتر مديركل ميرسد، به نجوا تبديل شده است.»
اين امر هميشه رخ ميدهد. زماني كه اين فرياد به دفتر مديران كل ميرسد تقريبا غيرقابل شنيدن است. يك نكته در مورد حفظ شهرت اين است كه هر چيزي كه مدير كل ميشنود، بايد در 10ضرب شود تا بتوان درك كرد كه از نظر اندازه چقدر بزرگ است. مديران كل همه چيز را نميشنوند؛ اما زماني كه چيزي شنيديد، بهتر است از آن يادداشت بردارند.
*بنابراين قانون «توقف دلار» در مورد مدير كل هم صادق است؟
همين طور است. برخي ميگويند «خوب مديران كل براي همين حقوق ميگيرند آن هم از نوع حقوقهاي زياد.»
*در واقع مردم به هيچ وجه احساس بدي از حقوق بالاي مديران ندارند.
من مدافع مديران كل هستم. بسياري از مسائل از مديران كل پنهان ميشود و آنها واقعا نميدانند چه رخ داده است. هياتمديره بايد كار بهتري در مورد نظارت انجام دهد، اما ما متوجه شديم در 60درصد مواقع مدير كل مسوول شناخته ميشود.
آيا روش جديدي در مورد كسبوكار وجود دارد كه از رسوايي و رشوهخواري و مديريت ضعيف و خطر جلوگيري كند و شركت را در مسير شرافتمندانه نگه دارد؟ مثلا گرفتن نقش مشترك مدير كل- رييس هياتمديره. آيا اين امر مفيد است يا مضر؟
*هميشه شگفتزده ميشوم. نميدانم چرا اما هميشه شگفتزده ميشوم. هميشه فكر ميكنم شركتها و رهبران آنها زماني كه رفتار بد و بدون توجهي دارند، به چيزهايي كه ما از آنها خبر نداريم، فكر ميكنند. يكي از چيزهايي كه شما در مورد جدايي مدير كل و رييس هياتمديره به آن اشاره كرديد، در اين مورد ميگويم اين چيزي است كه واقعا مهم است و بايد به آن توجه كرد، همه اين نشانههاي هشدار دهنده زماني نشانههاي ضعيف ناميده ميشدند. من همچنين فكر ميكنم شركتها شهرت خود را به صورت آن لاين كنترل ميكنند. آنها واقعا به فضاي وبلاگها گوش سپردهاند.
* از 12 گام كتاب، ارتباط را در نظر ميگيريم، ارتباط امروزه چقدر براي رهبران مهم است؟ آيا همه آنها بايد براي انجام كارها داراي جذبه جادويي باشند و چه شخصي بهترين نمونه است؟
من فكر ميكنم به رغم آنكه بسياري مردم جهان كارها و سياستهاي بوش را قبول ندارند، اما در زمينه ارتباط او توانست بعد از 11 سپتامبر با سخنراني خود با مردم ارتباط برقرار كند.
در زمينه ارتباط بايد بتوانيد يك ارتباط برقراركننده خوب باشيد؛ اما اين بدين معني نيست كه بايد پشت تريبون برويد و در كنفرانس صحبت كنيد و در مورد برخي موضوعات والا حرف بزنيد. ارتباط اغلب در واقع راه رفتن در راهرو، كمك به افراد در مسيرشان تا دفتر كار و رفتن به جلسات تالار شهر است. مدير كلهايي كه در برجهاي عاج خود ميمانند و هرگز دفترشان را ترك نميكنند، نميتوانند خوب ارتباط برقرار كنند.
جك ولش ميگويد: بايد ارتباط برقرار كنيد تا جايي كه احساس كنيد قصد داريد سكوت كنيد و اين دوباره و دوباره پيش ميآيد و او درست ميگويد.
*آيا شهرت رييس همچون شهرت شركت است؟
حدود نيمي از شهرت شركت از شهرت مدير كل ناشي ميشود. او چهره شركت است. او شخصي است كه در حقيقت ارزش را تعيين ميكند. او صداي شركت است. زماني كه بحران داريد، همه ميگويند: «مدير كل كجاست؟ او در اين باره چه ميگوييد؟»
اگر او خطا كند، به شهرت شركت لطمه وارد ميشود.