شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)- يكي از بهترين روشهاي آموزش در دورههاي كلاسيك و غيركلاسيك آموزش مديريت در جهان بيان داستان و شرح رويدادي خواندني به قصد آموزش مفاهيم ساده يا پيچيده در مديريت يا بسياري از شاخههاي علوم انساني يا حتي به قول يكي از همكاران علوم غيرانساني (منظور رشتههاي مهندسي) است.
اين بار ميخواهيم با بيان داستان يكي از برندهاي برتر قديمي، داستان موفقيت و آموزههاي مديريتي آن را به شكلي ساده بيان كنيم.
آوردهاند كه...
بهترين تفنگسازان ايران در قديم سه نفر بودند به اسامي حاج مصطفي، حسن و موسي كه سازنده تفنگهاي سرپر معمولا بلندي بودند كه هر بار فقط يك تير شليك ميكرد و نمونههاي آن را در فيلمهاي تاريخ سينماي ايران حتما ديدهايد.
حسن و موسي كه هريك در كار خود استاد بودند و هريك كارگاهي جداگانه داشتند در يك توافق استراتژيك با يكديگر شريك ميشوند و هركدام بخشي از كارهاي تفنگسازي را به شكل تخصصي انجام ميدهند يعني به نوعي دست به يك ادغام ميزنند و هريك بخش خاصي از محصول را توليد ميكنند و براساس منحني تجربه و قانون تقسيم كار حتي بسيار پيشتر از ادام اسميت (1776) در اقتصاد بر اثر تكرار و مهارت در كار، تفنگهاي بهتري ميسازند كه بسيار بهتر و دقيقتر از تفنگهاي حاج مصطفي و ديگر توليدكنندگان ميشود و براي خود تبديل به يك برند برتر ميشوند با نام – حسن موسي (مثل بيرن- فورد- كاديلاك يا كلاشنيكف و... كه نام سازنده را روي محصولاتشان گذاشتهاند).
تفنگ توليدي- حسن موسي – كه اختصارا تفنگ حسن موسي گفته ميشد در هدفگيري مشهور بود كه كمتر خطا ميرود، بنابراين شكارچيان بيشتر تفنگ حسن موسي ميخريدند و سهم بازار آن در مقايسه با ساير توليدكنندگان تفنگهاي فرنگي كه به نوعي ساخت تفنگ براي آنها يك كار صنعتي به حساب ميآمد بالا ميرفت.
كار اين توليدكننده تا به آن جابالا ميگيرد و تا آنجا تفنگ حسن موسي مورد اطمينان بود كه شكارچيان با در دست داشتن اين نوع تفنگ به موفقي تشان كاملا اميدوار بودند كه كار تمام است. حالا اگر تيرشان به سنگ ميخورد يا خطا ميزدند ميگفتند تفنگ حسن موسي هم نزد و معني آن اين بود همه چيز تمام شده و راهحل ديگري وجود ندارد و كمكم اين تبديل به يك ضربالمثل شد.
در مديريت ايران نيز ماجراي توليدكنندگان و كارگاههايي مانند حسن موسي بسيار تكرار ميشود.
برخي كسبوكارهاي امروز ايران
بسياري از شركتهاي موفق در روز نخست از تركيب دو يا چند سازنده كوچك ايجاد شدهاند. نمونههاي فراوان آن در كشورهاي گوناگون و از جمله در ايران نشاندهنده اينگونه ادغامها است كه موفق نيز بوده است. منتهي در اين شركتها پس از مدتي اختلافها شروع ميشود و اين اختلافها و بدخلقيها و در بيشتر موارد آميختهاي از اين عناصر با دروغ و فريب باعث ميشود كه كسبوكارهاي كوچك در مراحل آغازين خود به سرعت از هم گسيخته شده و نتيجهاي در پايان نداشته باشند. البته در بررسي اين افراد دلايل گوناگوني براي اينگونه رفتارها وجود دارد كه مهمترين آن وجود حس به اصطلاح زرنگي در ميان برخي از افراد به شكل بيمارگونه آن است كه البته در برخي از مواقع درمانپذير و در بسياري از مواقع درمانناپذير است. هرچند ميل به سودآوري يك امر طبيعي و منطقي در كسبوكار است، اما وقتي اين ميل با فريبكاري و دروغ تركيب شود حاصلي جز جدايي و ورشكستگي ندارد.
به نظر ميرسد كه يكي از دلايلي كه در كشورمان برندهاي موفق و تراز اولي در سطح منطقه و جهان نداريم يا بسيار ناچيز است، همين نكته باشد.
در اين باره جيمز كوك در كتاب ارجمند خود با نام پيش به سوي كارآفريني مينويسد: اگر از خود پرسيدهايد چرا بسياري از كسب وكارهاي كوچك، كوچك ميمانند و بهزور به حيات خود ادامه ميدهند و هرگز شكوفا نميشوند اين است كه اين كسبوكارها بر فريب مشتريان و كلاهبرداري اتكا دارند.
يك كسبوكار بزرگ به ندرت ساخته ميشود مگر بر مبناي درستكاري و صداقت بسيار.
درسهايي براي امروز
امروزه هر مدير خردمندي ميداند كه با زير ذرهبين گذاشتن هر كسبوكاري ميتوان درسهاي فراواني از آن آموخت كه درباره برند برتر گفته شده در بالا درسهاي زير به نظر قابلتوجه است:
1- يكي از بهترين كتابهاي درسي براي مديران صنعت و تجارت ايران مطالعه و آشنايي با سرگذشت مديران و ارزشآفرينان گذشته است.
2- محصولات خارجي لزوما همواره در رقابت با محصولات داخلي موفق نيستند.
3- با استفاده از تكنولوژيهاي كاربر معمولي نيز ميتوان محصولاتي موفق ساخت.
4- تاثير محصولي با كيفيت نزد مشتري گاه به يك ضربالمثل مثبت و اثرگذار در بلندمدت تبديل ميشود و ماندگاري آن حتي پس از سالها از خروج محصول از بازار ميتواند هنوز وجود داشته باشد.
5- خريد محصولات داخلي مرغوب توسط هر ايراني ميتواند صنايع كوچك را به برندهاي بزرگ تبديل كند.
6- در هر صنعتي چه پرآوازه و معروف و چه كم آوازه و گمنام ميتوان اثرگذار و خوشنام شد.
7- كنترل كيفيت و بهبود مستمر در هر كار نام و آوازهاي مثبت به همراه خواهد داشت.
8- بسياري از الگوهاي قديمي و فراموش شده ميتواند هنوز كاربرد داشته باشد.
9- كسبوكارهاي كوچك و دورافتاده توان ادغام و تشكيل يك كسبوكار موفق را دارند.
10- و سرانجام اينكه براي الگو شدن و ارائه كار با كيفيت داشتن مدرك دكترا و فوق ليسانس لازم نيست.