شارا - شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران : عوارض انحصار رسانه‌اي
سه شنبه، 20 آبان 1393 - 17:31 کد خبر:14161
ارتباطات يكي از مظاهر زندگي امروز است كه با آن مشكل داريم. دهه‌ها است كه با آن كلنجار مي‌رويم و اين البته همه تقصير مدرنيته و آسيب‌هاي آن است اگر نه ما كه نقص‌هاي ساختاري و كاستي‌هاي قانوني به نظام مدني خود تحميل نكرده‌ايم.

شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)- ارتباطات يكي از مظاهر زندگي امروز است كه با آن مشكل داريم. دهه‌ها است كه با آن كلنجار مي‌رويم و اين البته همه تقصير مدرنيته و آسيب‌هاي آن است اگر نه ما كه نقص‌هاي ساختاري و كاستي‌هاي قانوني به نظام مدني خود تحميل نكرده‌ايم. دستگاه ويدئو و نوارهاي وي‌اچ‌اس آغاز بازي تدافعي و منفعلانه ما در زمين تعاملات و مباحثات بين‌المللي بود.
نوبت كه به ماهواره رسيد، يك سر اين اژدها را زديم چهارتا ديش ديگر در آورد. تعداد شبكه‌هاي تلويزيون از دو كانال دهه 60 به 20 كانال دهه 90 رسيد، اما در‌حالي‌كه مخاطبان برنامه‌هاي ماهواره‌اي بيشتر هم شدند ما به تكنولوژي پارازيت دست يافتيم. ديگر حرف از اينترنت نخواهم زد، اما بپرسم چه شد كه از مردمي كه به زبان شعر سخن مي‌گفتند و بر فرش‌هاي خوش نقش قدم مي‌نهادند، به بچه‌هاي نق نقويي تبديل شديم كه فقط با جرزني مي‌خواهند بازي فرهنگ و ارتباطات را خراب كنند؟ در ادامه استدلال خواهم كرد كه درد ما تقابل سنت و مدرنيته نيست؛ بلكه اين گره با رجوعي به نامه حضرت علي (ع) به مالك‌اشتر باز مي‌شود. كالاي فرهنگي نياز به محتوا، مجري، شبكه توزيع و فرآيند كسب درآمد دارد‌. يك فيلم نياز به فيلمنامه، بازيگر و عوامل پشت صحنه، سالن سينما، و باجه فروش بليت دارد. آلبوم موسيقي نياز به آهنگساز، نوازنده، شبكه توزيع آلبوم و كسب درآمد دارد.
سال‌هاست مي‌پرسيم چرا فيلمسازهاي ما براي جشنواره‌هاي خارجي فيلم مي‌سازند نه براي مخاطب داخلي. چرا دنبال جوايز بين‌المللي هستند نه بيننده ايراني؟ ريشه مشكل در سالن‌هاي سينما بود، بازسازي‌شان كرديم اما تحولي رخ نداد. چرا بسياري از اساتيد موسيقي ما بيشتر طول سال را در خارج از ايران سپري مي‌كنند؟ سالن كنسرت كم داريم؟ بزرگ‌ترين و اصلي‌ترين مجراي توزيع محتواي هنري امواج راديويي و تلويزيوني هستند كه قانونگذار انحصارا در اختيار صدا و سيما قرار داده. اقتصاددانان در جست‌وجوي تخصيص بهينه كالا دريافتند كه انحصارگر توانايي منحصر‌به‌فردي دارد و آن تعيين نرخ فروش محصولش به دلخواه خود است. برعكس اين امر در بازارهاي رقابتي رخ مي‌دهد؛ چراكه اگر يكي قيمت محصول را اندكي افزايش دهد، در رقابت با ديگران بازار خود را از دست مي‌دهد؛ بنابراين مي‌گوييم در شرايط رقابتي، بازار تعيين قيمت مي‌كند، اما در شرايط غير‌رقابتي، انحصارگر تعيين قيمت مي‌كند. سپس در مطالعه قدرت قيمت‌گذاري (pricing power) اقتصاددانان دريافتند كه انحصارگر دو استراتژي به‌خصوص دارد؛ يكي كاهش كيفيت و افزايش قيمت محصول توليدي‌اش و ديگري ارزان‌خريدن مواد اوليه. اين ارزان‌خريدن و آن گرانفروشي نهايتا منجر به تشكيلاتي با بهره‌وري پايين مي‌شود كه تخصيص بهينه كالا را مختل كرده، بنابراين مطلوب اجتماعي نيست. در مبارزه با انحصار، اقتصاددانان قانونگذاران را متقاعد به تصويب قوانين ضد انحصار كردند، از اين حيث كه تقصير را بر مديريت آن نهادها نمي‌دانستند، بلكه عيب را بر ساختار مي‌ديدند ولي صداوسيما نمي‌تواند يك نهاد انحصارگر باشد چراكه گفتيم انحصارگر گرانفروش است حال آنكه صداوسيما توليداتش را رايگان در اختيار مخاطب قرار مي‌دهد. واقعا اين‌طور است؟ هزينه محصولات الزاما نبايد پول باشد. والدين جايزه دادن را منوط به 20 گرفتن فرزند مي‌كنند. نمره خوب هزينه دريافت جايزه مي‌شود. هزينه‌اي كه ما بابت مشاهده برنامه‌هاي تلويزيوني مي‌پردازيم تماشاي آگهي‌هاي ميان برنامه‌هاست.
گرانفروشي در اين عرصه عبارت است از پخش آگهي‌هاي بيش از حد بين دو برنامه و در خلال يك برنامه. تبديل يك سريال به ظاهر سرگرم كننده به آگهي غيرمستقيم و از همه بدتر، پخش ميزگردهاي به ظاهر كارشناسي كه تماما آگهي سفارش داده شده توسط‌ يك شركت تجاري است. عارضه ديگر افراط در تبليغات، ظهور و بروز قمار در آگهي‌هاست تا آنجا كه بسياري از آنان تشويق به خريد براي شركت در يك قرعه‌كشي به طمع جايزه بردن مي‌كنند. چنين كنشي حتما عوارض بد اجتماعي به‌همراه خواهد آورد. بهره‌وري پايين زيانده‌ترين شركت دولتي كه به‌واسطه كادر استخدامي متورم همه ساله فشار بسياري بر بودجه دولتي وارد مي‌كند بر همگان آشكار است، اما نشان ارزان‌خريدن مواد اوليه چيست؟ يكي را در تقابل تلويزيون با فدراسيون فوتبال مي‌توان ديد، آنجا كه صداوسيما به دلخواه خود حق پخش مسابقات را تعيين مي‌كند. اين مشكل اما به هنرمندان نيز تسري پيدا مي‌كند، حتي اگر سخنگويي به قدرت آقاي كفاشيان نداشته باشند. ارزان‌خريدن محصولات هنري نه‌تنها صرفه اقتصادي فعاليت هنري را كاهش داده بلكه توانايي صنعت سينما در سرمايه‌گذاري در تكنولوژي‌هاي برنامه‌سازي را محدود و جامعه ما را در مقابل ماهواره‌ها آچمز كرده است.
ما محتواي فرهنگي زيبا و هنرمندانه داريم. عوامل اجرايي آن را نيز داريم، ولي انحصار قانوني صداوسيما چنان ساختاري بر اين صنعت تحميل كرده كه در عمل صداي جامعه ما در دنيا به گوش نمي‌رسد. ضايعه ديگر انحصار صداوسيما عدم رشد شبكه‌هاي كابلي است. دريافت سيگنال‌هاي تلويزيوني از طريق فيبر نوري اولا كيفيت تصوير را افزايش مي‌دهد، ثانيا ارزيابي اقبال عمومي نسبت به تك تك برنامه‌هاي پخش شده را ممكن مي‌كند، اما اين دومزيت نسبت به دومزيت ديگر عددي به‌حساب نمي‌آيد. دومزيت ديگر يكي امكان درآمدزايي از محل دريافت آبونمان و بنابراين برقراري شبكه‌هاي عاري از تبليغ مثل اچ‌بي‌او و ديگري آزاد‌سازي فركانس‌هاي تلويزيون براي تلفن‌هاي همراه تا مشكل آنتن‌دهي درون ساختمان‌ها رفع شود. هيچ‌كدام از اينها را زير سايه سنگين انحصار صداوسيما به‌دست نخواهيم آورد. سرمايه براي تشكيل فوتبال حرفه‌اي نخواهيم داشت و استعداد‌هاي هنري نهفته در جامعه‌مان، مجال رساندن پيام ما به دنيا را نخواهند يافت. حضرت علي(ع) در نامه‌اش به مالك‌اشتر، به او نسبت به «نرخ گذاران به دلخواه» هشدار مي‌دهد و آنان را «عيب و ننگ زمامداران» و «زيان جامعه» مي‌خواند و به توصيه پيامبر (ص)، مالك را موظف به مقابله با آنان مي‌كند تا به خريدار و فروشنده اجحاف نشود. آب در كوزه و ما ... چه بايد كرد؟ اشكال ما بر افراد نيست، اشكال بر ساختار است. صداوسيما در حال فعلي گرهي است كه با تبديل به نهادي چون رگولاتور شركت‌هاي مخابراتي باز مي‌شود. مي‌تواند كانال‌ها را به صورت بلوك‌هاي چند ساعته به حراج بگذارد تا شركت‌هاي خصوصي به تامين و پخش برنامه بپردازند و صداوسيما به نظارت و تنظيم امور. انحصار فعلي عيب و زيان ما و خودش شده است.


منبع: روزنامه دنياي اقتصاد - شماره ۳۳۴۲