شارا - شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران : مطالعه رابطه بين عضويت در شبكه هاي اجتماعي و مدگرايي در جوانان با تاكيد بر فيس بوك
سه شنبه، 6 آبان 1393 - 17:26 کد خبر:13937
نخستين هدف طراحان مد در تمامي كشورها كسب درآمد بيشتر و ايجاد جامعه اي مصرف گرا است اگر سياستمداراني در اروپا و امريكا، از اين سياست ها حمايت مي كنند به علت در اختيار گرفتن افكار و محدود كردن آينده نگري خصوصا جوانان و مشغول كردن ايشان به فرعيات زندگي و توجه نكردن به اتفاقات سياسي و اجتماعي است.


چكيده
شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)- نخستين هدف طراحان مد در تمامي كشورها كسب درآمد بيشتر و ايجاد جامعه اي مصرف گرا است اگر سياستمداراني در اروپا و امريكا، از اين سياست ها حمايت مي كنند به علت در اختيار گرفتن افكار و محدود كردن آينده نگري خصوصا جوانان و مشغول كردن ايشان به فرعيات زندگي و توجه نكردن به اتفاقات سياسي و اجتماعي است. تحقيق حاضر، با روش كمي انجام¬شده و اطلاعات با استفاده از توزيع پرسشنامه در بين مراجعين به مجتمع هاي فرهنگي بنياد رودكي در فاصله سني 18-35 سال ، تعداد جامعه نمونه 210 پاسخگو بوده¬است؛ صورت پذيرفته¬است.

 

در اين تحقيق پرسشنامه محقق ساخت با روايي 84/0 درصد بين جامعه نمونه توزيع شده است يافته¬هاي پژوهش نشان داده ا¬ند تاثير پذيري جامعه آماري از تبليغات و مدهاي موجود در شبكه هاي اجتماعي در روند انتخاب و اولويت بندي ظاهر خود و زندگيشان است. اين تحقيق از شامل دو فرضيه اصلي و هفت فرضيه فرعي است؛ ميزان پيگيري فرد درباره ي آخرين نوع لباس، مدل مو ، آرايش صورت ، وضعيت اندام ، نوع تفريح و فعاليت هاي اوقات فراغت ، نوع خوراك ، عقايد و ... را بررسي مولفه هاي متغيير مستقل عضويت در شبكه بر ميزان مدگرايي رابطه وجود داردو در فرضيه هاي فرعي مولفه هاي رفتار آگاهانه و عملكرد شغلي بر ميزان مد گرايي در ميان جوانان داراي رابطه معنا داري است وليكن مولفه هاي جنسيت، تاهل،رشته تحصيلي و نيز ميزان سوادرابطه معنا داري با مدگرايي ندارند.


واژگان كليدي: مدگرايي، شبكه اجتماعي ، جوانان

مقدمه
مد و مدگرايي پديده اي است كه كمابيش در ميان همه‏ى اقشار جامعه وجود دارد، اما دراين ميان، جوانان و نوجوانان بيش از ديگران به «مد» اهميت مي دهند و «مدگرا» هستند. امروزه جوانان با گسترش وسايل ارتباط جمعي و فناوري هاي جديد رايانه اي، ارتباطات گسترده¬اي با جوامع و فرهنگ هاي گوناگون يافته اند و موقعيت آنها در شناخت و فهم ارزش ها، باورها و انتخاب هنجارهاي مطلوب، پيچيده تر و مشكل تر شده است و چه بسا زمينه هاي موجود، باعث شده تا جوانان و نوجوانان به رفتارها و هنجارهاي متضاد با ارزش هاي جامعه‏ى خويش رو آورند حس تنوع طلبي توام با گرايش به خودنمايي درمحيط اجتماعي، تغييرات چشمگيري درنوع پوشش، آرايش، الگو، رفتارواغلب گرايش هاي بشري را به همراه داشته است. گستردگي اين دگرگوني ها به اندازه زندگي انسان امروزي بوده واشاعه هريك از آنها درسطح جامعه پيامدهاي خاص خود را به همراه دارد پديده مد گريبانگير جامعه مصرف محور امروز جهان است.. مد به عنوان شكلي ازشيوه زندگي، محدوده وسيعي را دربرمي¬گيرد و تنها به لباس و آرايش محدود نمي¬شود ، هرچند كه نمود عيني آن را درآرايش و پوشش افراد بويژه جوانان متجلي شده¬است. يك مد جديد مانند سيلي بزرگ جامعه را فراگرفته، جوانان را مسخ نموده و پس ازمدتي (كوتاه) تغييرمي¬كند. خيلي از افراد مد و مدگرايي را يك امركاملا شخصي و سليقه¬اي مي¬دانند و معتقدند نمي¬توان افراد جامعه را مجبور كرد كه برخلاف آنچه دوست دارند و انتخاب مي¬¬كنند، عمل نمايند . ولي آيا انتخاب هرگونه لباس و آرايشي براي هرجامعه و فرهنگي مناسب است؟ و اساسا اين سئوال هميشه مطرح است كه مدگرايي خوب است يا نه ؟ در يك تحليل روان¬شناختي نشان دهنده‏ى نوعي از «تعلّق گروهي»، «نوجويي»، «تنوّع طلبي» و گرايش جوانان به «امروزي شدن» است و كاملاً يك پديده‏ى طبيعي و نابهنجار در جهت ارضاي اين نيازها محسوب مي شود؛ اما از آن جا كه هماره كالاي مد شده، شيوه هاي رفتاري، هنجاري و ارزش¬هاي خاصي در بين جوانان و نوجوانان رونق و شيوع مي يابد و مد، عاملي مي شود براي انتقال هنجار و ارزشي از جامعه¬اي به جامعه¬اي ديگر، بررسي زمينه¬ها و پيامدهاي مدگرايي، يكي از موضوعات مهم در جامعه‏ى ما محسوب مي¬شود كه اين نوشتار، نگاهي است گذرا به همين موضوع. (مهدي زاده؛ 1389 )


بيان مسئله و اهميت
امروزه با گسترش كاربرد¬هاي فنآوري اطلاعات و ارتباطات در زندگي روزمره شاهد شكل¬گيري نسل جديدي از ابزارهاي اينترنتي هستيم كه امكانات بيشتري را براي روابط متقابل ، مذاكره ، گفتگو و به طور كلّي ارتباطات دو سويه فراهم آورده¬است. شبكه¬هاي اجتماعي اينترنتي به محلي براي حضور اقشار مختلف جامعه به ويژه جوانان و مكان تبادل آرا و افكار ايشان و تأمين نيازهاي متناسب زندگي اجتماعي جوانان تبديل شده اند و مرجعي براي تأمين بسياري از نيازهاي فرهنگي و اجتماعي اعضاي خود به¬شمار مي¬روند. ( بشير و افراسيابي ، 1391 ، 31) جذابيت شبكه¬هاي اجتماعي از يك سو و سهولت فعاليت در اين شبكه از سوي ديگر سبب مي¬شود تا رابطه¬ي ميان عضويت و حضور در شبكه¬هاي اجتماعي اينترنتي و تغييرات در سبك همه‏ى ما به خوبي مي¬دانيم كه پيروي از الگوها و مدهاي غربي و پوشيدن لباس¬هاي با آرم خارجي يا تقليد از مدل موي سرفلان فوتباليست، نمي¬تواند به ما شخصيت اعطا كند و موجب پيشرفت و ترقّي ما گردد. در چرخه¬ي مدگرايي ، افراد كمتر به چرايي علّت اعمال خود مي¬انديشند و بيشتر چگونگي انجام عمل براي دستيابي به هدف نزد آنان اولويت دارد ، استفاده از مدل¬هاي لباس ، اجناس لوكس و حتي افكار خارج از عرف و ارزش¬هاي جامعه از جمله مواردي هستند كه در اين ميان به نحو فزاينده¬اي بروز پيدا مي¬كنند. اما نكته¬ي مهمي كه در اين چرخه قابل توجه¬است ، لطمه¬اي است كه بر فرهنگ وارد مي شود. در اين چرخه ، همان¬گونه كه طبقات پايين¬تر جامعه از نوع و شيوه¬ي زندگي طبقات بالا تر جامعه پيروي مي¬كنند ، در بُعدي وسيع¬تر ، كشور¬هاي در حال توسعه نيز از كشو¬ر¬هاي پيشرفته¬تر پيروي مي¬كنند و در نتيجه پيروي از مُدگرايي اين جوامع را يه سمت مصرف¬گرايي سوق داده و موجب تغييرات اساسي فرهنگي در سبك و شيوه¬ي زندگي جامعه¬ي مصرف¬كننده مي¬شود. (ميرآخوري ، 1388،33) برخي ديگر از منتقدان نظام سرمايه‌داري بر چگونگي شكل‌گيري، بسط و توسعه فرآيند مد و مدسازي تاكيد نموده‌اند. از جمله مهم‌ترين اين متفكرين، ماركوزه نظريه‌پرداز مكتب انتقادي است كه در خصوص نظام سرمايه‌داري و نقش سركوبگر آن در شناسايي و خلق نيازهاي كاذب در افراد، به گسترش ادبيات نظري «مصرف در زندگي روزمره» همت گماشت.
با توجه به كوچك شده هر روزه جهان و نزديك شدن ارتباطات تغييرات به صورت در جهان توسعه پيدا مي كند در كمتر از 100 سال پيش دو شهر و يا استان مجاور از پوشش يكساني برخوردار نبودند وليكن در حال حاضر كارتل هاي بزرگ سرمايه داري به دنبال اشاعه فرهنگي يكسان از طريق شبكه هاي اجتماعي هستند تا جنسي را كه توليد مي كنند براي تمامي فرهنگ¬ ، نواحي جغرافيايي و ديني قابل هضم و عادت شود. جلوي هجوم اين حجمه عظيم رزا نمي توان گرفت وليكن با ارتقا سطح عزت نفس و ايجاد خود باوري ملي ـ مذهبي مي توان آن سياست ها بي¬اثر و يا كم¬اثر كرد.
با عنايت به مطلب صدرالاشاره ضرورت و دلايل اهميت اين تحقيق عبارت است از :
- تأكيد مسئولين ارشد نظام بر مهندسي فرهنگ و سبك زندگي اسلامي و پرهيز از مصرف زدگي و مد گرايي
- عدم آشنايي اغلب اعضاء شبكه هاي اجتماعي از اهداف پنهان مالكان و حاميان اصلي شبكه ها


مباني نظري – چارچوب نظري
هدف نظريه، تشريح و كمك به درك و تفسير پديده ها و ارائه رهنمودهايي است تا نشان دهد كه چرا چنين پديده هايي به شيوه هايي خاص اتفاق مي افتد. (ويليامز، 1386:14).


نظريات مد - رسانه
به نظر ماركس، تاريخ نوع بشر جنبه اي دوگانه دارد، يعني از يك سوي ، تاريخ نظارت آفريننده انسان بر طبيعت است و ازسوي ديگر، تاريخ از خود بيگانگي هرچه بيشتر انسان است . از خود بيگانگي به وضعي اطلاق ميشود كه در آن انسانها تحت چيرگي نيروهاي خود آفريده شان قرار مي گيرند و اين نيروها به عنوان قدرت هاي بيگانه در برابرشان مي ايستد. همه نهادهاي عمده جامعه سرمايه داري، از دين و دولت گرفته تا اقتصاد سياسي ، دچار از خود بيگانگي اند. وانگهي ، اين جنبه هاي گوناگون از خود بيگانگي، وابسته به يكديگرند. « عينيت بخشي»، كار از خود بيگانگي است. درست همچنان كه انسان تا زماني كه تحت تاثير شديد دين است، ذات خويش را تنها مي تواند با يك هستي از خود بيگانه و موهوم عينيت بخشد ، تحت چيرگي نياز خودخواهانه نيز تنها مي تواند خودش را تائيد كند و از طريق قرار دادن فرآورده هاي توليدي و فعاليت شخصي اش تحت تابعيت و چيرگي يك هستي بيگانه و وابسته ساختن آنها به اعتبار يك هستي باز هم بيگانه ، يعني پول ، چيزهايي را توليد نمايد. «پول همان ذات از خود بيگانه كار و وجود انسان است، اين ذات برانسان چيره ميشود و مورد پرستش او قرار مي¬گيرد». دولت همان واسطه ميان انسانها و آزادي بشراست . درست همچنان كه مسيح واسطه اي است كه انسان همه اولوهيت و همه پيوندهاي مذهبي اش را بدو نسبت ميدهد. دولت نيز واسطه اي است كه انسان همه عدم اولوهيت و همه آزادي انساني اش را در گرو او مي گذارد». صفحه85-84 كوزر). زيمل انواع سنخ هاي اجتماعي را براي تكمي صورت هاي اجتماعي مورد نظرش ترسيم كرد . او علاوه بر سنخ «بيگانه» سنخ هاي گوناگون ديگري چون «ميانجي»، «فقير»، «ماجراجو»، «مرد وسط»، «مرتد» را دقيقاً و جزء به جزء توصيف كرد . زيمل هر سنخ اجتماعي ويژه اي را محصول واكنش ها و توقعات ديگران ميداند. هر سنخي از رهگذر رابطه با كسان ديگري پديد مي آيد كه پايگاه ويژه اي به او مي دهند و از او انتظار دارند كه به شيوه خاصي رفتار كند. ويژگي هاي هر سنخي به سان صفات ساختار اجتماعي نگريسته مي شوند.
زيمل معتقد است فقيربعنوان يك سنخ اجتماعي تنها زماني پديد مي آيد كه جامعه فقر را بعنوان يك منزلت خاص اجتماعي به رسميت شناسد و اشخاص خاصي را ملزم به دستگيري از فقيران كند.
همين كه فقيران دستگيري ديگران را پذيرا مي شوند، از شرايط ناشي از منزلت پيشين شان بيرون مي آيند و از نظر اجتماعي طبقه بندي مجدد مي شوند و مسايل شخصي شان جنبه اجتماعي پيدا مي كنند. از آن پس ، مستمندان ديگر با آنچه كه انجام مي دهند- معياري كه معمولاً در طبقه بندي اجتماعي بكار برده مي شود – در نظرگرفته نمي شوند. بلكه بيشتر با آنچه كه ديگران درباره آنان انجام مي دهند، مشخص مي گردند. اين جامعه است كه سنخ اجتماعي فقير را مي آفريند و به آنها منزلت ويژه اي مي بخشد كه تنها با صفات منفي قابل تشخيص است. يعني با صفاتي كه دارندگان منزلت هاي ديگر اجتماعي فاقد آنند.(صفحه255-254 كوزر)
اما مرتن در نظريه گروه مرجع خود كه داراي برد متوسط است، اظهار مي دارد كه از نظر اجتماعي، افراد تحت تأثير گروه هايي قرار مي گيرند كه به گمان آنها اهميت زيادي دارند. انسان ها براي ارزيابي و داوري خود به گروه هايي مراجعه مي كنند كه چه بسا عضو آن نيستند. اين گروه ها كه به گروه هاي مرجع معروف اند، متولّي انتقال برخي هنجار ها و تأمين ملاك ها و معيار هاي لازم براي ارزيابي و محك زدن رفتار ها و باور ها ي افراد مي باشند و به دليل كاركردهايي كه براي افراد و ساختار اجتماعي دارند، به عنوان الگوي ذهني و عملي مورد توجه قرار مي گيرند. فستينگر معتقد است هرچه اهميت گروهي كه مبناي مقايسه قرار مي گيرد، بيشتر باشد فشار براي هم شكلي فرد با گروه بيشتر مي شود. و هرچه انگيزه فرد براي مقايسه خود با گروه بيشتر باشد، تلاش بيشتري براي تغيير افكار و استعدادهايش براي هم شكلي با گروه خواهد كرد. بنابر اين طبق نظريه فستينگر افكار و رفتار فرد در چارچوب روابط گروهي تحت تأثير ديگران شكل مي گيرد؛ و فشاربراي همشكلي درگروه به تغييرايده ها وعملكرد هاي اعضا منجر مي شود. ( معيد فر ، 1387: 13)
در اين دوران جديد به گفته "بورديو" مصرف ديگر تنها ارضاى يك دسته از نيازهاي زيستى ريشه دار نيست، بلكه متضمن نشانه ها، نمادها، ايده ها و ارزش ها است. همچنين به تعبير "بودريار" مصرف در دوران جديد روندى است كه در آن خريدار كالا از طريق به نمايش گذاشتن كالاهاى خريدارى شده، به طور فعالى مشغول تلاش براى خلق و حفظ يك حس "هويت" است. (مسعودي¬فر ، 1388 : 16)
فرامرز رفيع‌پور ريشه مدسازي را در نابرابري‌هاي اجتماعي مي داند (رفيع‌پور، 1380 : 178)يكي¬ديگر از چارچوب-هاي نظري اين تحقيق، نظريه ي وارشتاينر ( 1961) درباره ي تأثير رسانه بر مخاطب است. امروزه رسانه به عنوان ابزار هوشمند يكسان¬سازي فرهنگ عمل مي¬كند.اگر¬چه رسانه ها بر مخاطب اثر مي¬گذارند ، لكن بسته به نقش ارتباط¬گر و و ظيفه¬ي ارتباطي خاص ، نوع اثر مطلوب متفاوت است . صاحب¬نظران معتقدند تأثيرات مختلف رسانه ها را به صورت سلسله مراتب ارائه نمود كه از ديدگاه لاويچ وارشتاينر داراي الگوي سه بعدي زير است :


بعد شناختي - بعد نگرشي و عاطفي - بعد رفتاري و كنشي
طبق اين نظريه، به اثر¬هاي سطح پايين¬تر مي¬توان آسان¬تر و راحت¬تر از اثر¬هاي سطح بالاتر دست يافت. (موسوي و ديگران ، 1390 ، 105) ازديگر نظريه¬هاي مورد استفاده در تحقيق حاضر مي¬توان به نظريه¬ي يادگيري اجتماعي بندورا و نظريه ي برجسته سازي و نظريه¬هاي مبني بر تآثير پذيري افراد از گروه¬هاي مرجع و همالان نام برد.
حس تنوع طلبي توام با گرايش به خودنمايي درمحيط اجتماعي، تغييرات چشمگيري درنوع پوشش، آرايش، الگو، رفتار و اغلب گرايش¬هاي بشري را به¬همراه داشته¬است. گستردگي اين دگرگوني¬ها به اندازه زندگي انسان امروزي بوده و اشاعه هريك ازآنها درسطح جامعه پيامدهاي خاص خود را به¬همراه دارد پديده مد گريبانگير جامعه مصرف محور امروز جهان است.
«هربرت بولومر» يكي ازمهم ترين نظريه پردازان كنش متقابل، معتقد است كه مدها بيانگر سازگاري خودانگيخته عظيمي از جمعيت كشورها با محيط آنهاست . اين تطابق طي دو مرحله نوآوري و انتخاب صورت مي گيرد . در مرحله نوآوري تمامي مدهاي جديد با توجه به پذيرش اجتماعي به‌وجود مي آيد ، اما برخي از آنها ناديده گرفته مي شود. درمرحله انتخاب، مد اشاعه مي يابد. اين فرآيند داراي سه كاركرد مي باشد؛ اول انتخاب ميان مدل هاي مختلف ، موجب انتخاب مدل هاي مناسب تر مي شود و اين امر موجب هم شكل شدن افراد مي گردد . دوم مدل ها طي يك روند منظم از گذشته به آينده حركت مي كنند . سوم اين احساس مشترك را پرورانده ، شكل داده و يك تجانس روحي به‌وجود آورده كه آنها در مقابل مدهاي گذشته قرار مي دهد. طبيعت مد با ارتباط ذاتي دومفهوم بيان مي شود : مد داروخارج از مد . بولومراشاره كرده كه اين واژه ها مشخص كننده يك الگوي مداوم تغييراست كه گروه هاي خاص به طورموقتي آن را مي پذيرند تا دوباره جايگزين شوند. هرچند كه مد را در محدوده الگوهاي زينتي قرار مي دهند . اما تغيير مد در بسياري ازجنبه هاي زندگي نسبتا مستقل بوده، تحت تاثير آن قرار دارند و بدون آنكه به جنبه هاي ديگر زندگي تاثير گذارند ، تغيير مي يابد.
طبق گفته بولومر ، مدها به جنبه هاي ديگر زندگي تاثير نمي گذارند ، ولي خود از آن تاثير مي¬پذيرند . اين در حالي است كه مشاهده مي گردد كه اگر يك پديده براي فرد بيشتر از هر چيز اهميت داشته باشد و فرصت هاي مناسبي در دستيابي به اهدافش بيابد ، در عمل مدگرا شده و سعي مي كند گرايش بيشتري به آن پيدا كند . (مهدي زاده؛ 1389) رابرت مرتن معتقد است كه آدم ناهمنوا الزاما خطاكار نيست . وي بين ناهمنوايي و كجروي تمايز قائل شده است . بسياري از افراد ناهمنوا ، نظير منتقدين فرهنگي و اصلاح طلبان اجتماعي ، رفتار ناهمنوايانه خود ، يعني عدم پذيرش اهداف يا راهكار از ديگران را پنهان نمي كنند و براي اين امر توجيهات خاص خود را دارند . افراد ديگري را كه مي توان در دسته ناهمنوايان جاي داد ، مدگرايان جواني هستند كه براي عمل خود دلايل خاص خود را دارند هرچند كه اين رفتارها با هنجار و فرهنگ حاكم در جامعه ناسازگار باشد . هيچ جامعه اي را نمي توان به سادگي به كساني كه از هنجارهاي منحرف مي شوند و كساني كه با آنها همنوايي مي كنند ، تقسيم كرد . از آنجا كه همه كجروها در يك طبقه قرار نمي گيرند ، مي توانند چندين دسته باشند با تخلف هاي متفاوت ، يعني منحرفين درجه بندي شده به ترتيب تخلف هاي شان. همه هنجارهاي اجتماعي با ضمانت هاي اجرايي همراه هستند كه ازآنها درمقابل ناهمنوايي حمايت مي كنند. ضمانت اجرايي هر واكنشي از سوي ديگران نسبت به رفتار يك فرد يا گروه است كه هدفش تامين اطلاعات از هنجار معيني مي باشد .
طبق نظر «ماركس» اگر خانه اي بزرگ يا كوچك، مشابه خانه هاي اطرافش باشد، نياز اجتماعي سكونت را به راحتي مرتفع مي كند؛ اما اگريك خانه بزرگ دركنار يك خانه كوچك باشد، اعضاي خانه كوچك، خود را دريك كلبه تصورمي كنند. گروه مرجع به عنوان ابزاري كه ما را در تصميم گيري ياري مي كند، مي تواند نقش مهمي درزندگي ما ايفا كند. بديهي است كه عموما ما به مقايسه ابعاد مطلوب مي پردازيم؛ ازاين روتلاش مي كنيم تا براي كسب پايگاه شبيه پايگاه مطلوبيت را درخود احيا كنيم و هميشه گروهي را به عنوان گروه مرجع درنظرداشته باشيم؛ اين گروه مرجع معيارمقايسه ما مي باشد . بسياري از لباس هايي كه ما مي پوشيم در ابتدا توسط هنرپيشگان و ورزشكاران پوشيده شده ، سپس به بازار عرضه مي گردد و چون همين طرح توسط آنها پوشيده شده ، مردم آنها را خريداري كرده و استفاده مي كنند.
براي بررسي اين موضوع از نظريه موفقيت و انگيزه «هومنز» استفاده مي كنيم . وي معتقد است از ميان اعمالي كه شخص انجام مي دهد ، اگر آن عمل بيشتر به پاداش منجر شود ، احتمال تكرار آن افزايش مي يابد و قضيه انگيزه را چنين بيان مي كند : اگر عملي كه قبلا باعث موفقيت شده باشد ، همان موفقيت مجددا تكرار شود ، آن شخص ممكن است دست به همان رفتار بزند ، با توجه به همين قضايا مي توان گفت كه اگر چه شخص ممكن است با مدگرايي با خانواده خود درگير شود ولي در ميان همسالان خود مورد تشويق و تائيد و اعتماد قرار مي گيرد و حتي در ارتباط با جنس مخالف به موفقيت رسيده و ارزش و منزلت خود را بالاتر مي برد ، چون اين موفقيت ها در راستاي مدگرايي او انجام گرفته ، اين عمل بيشتر مورد تكرار قرار مي گيرد . مد¬ و ارزش ¬و منزلت¬اجتماعي؛به طوركلي تمامي رفتارهاي انسان درراستاي برآورده كردن نيازهاي اومي باشد وانسان سعي مي كند درقالب رفتارها يا واكنش ها بتواند به نيازهاي خود پاسخ دهد . مدگرايي نيز يكي از رفتارهايي مي باشد كه ما طي آن به طور ناخودآگاه به نيازهاي خود پاسخ مي دهيم . به اعتقاد «ابراهام مازلو» نيازهاي انسان پنج دسته مي باشد كه عبارت اند از: نيازهاي جسماني (اساسي ترين نيازهاي حيات، مثل غذا وآب) ، نيازهاي امنيتي (محيط فيزيكي و احساسي مطمئن) ،نيازهاي تعلق داشتن (برقراري دوستي و پذيرش از سوي ديگران)، نيازهاي احترام (شناخت، توجه ونيازازسوي ديگران) ،نيازهاي خودشكوفايي (پيشرفت، بالاترين دسته نيازها) به گفته مازلوارزش و منزلت يكي از نيازهاي مهم انسان مي باشد . جوانان نيز بر حسب مقتضيات سني مي خواهند از ارزش واحترام ديگران برخوردار باشند و براي رسيدن به اين هدف از ابزارها و شيوه هاي مختلف استفاده مي كنند ؛ برخي از طريق درس خواندن ، عده اي با ورزش و هنر و برخي نيز با تغييرات ظاهري باب روز اظهار وجود مي نمايند . بنابراين از لحاظ رواني مد با خودنمايي و نياز به جلب توجه ديگران به خود بستگي¬دارد.


عوامل و زمينه هاي روان شناختي مدگرايي در جوانان
علاوه بر زير ساخت هاي تاريخي و اجتماعي، مدگرايي در بين جوانان از يك سري اصول و سازه هاي روان شناختي نيز تبعيت مي كند و با انگيزه ها و نيازهاي چندي در ارتباط است.
1- تنوع طلبي و نوگرايي
2- مدگرايي و همانند سازي
3-رقابت و چشم و همچشمي با ديگران
4-مدگرايي و التزام ناشي از دوستي
5-مدگرايي و جلب توجه ديگران
6-مدگرايي و تشخيص طلبي
7-نقش توليد كنندگان در اشاعه‏ى مد
8-رسانه ها و ترويج مد


نظرية كاركرد پيام‌هاي ارتباطي
اميل دوركيم با نگاهي كاركردي به جامعه و تشبيه آن به ارگانيسم موجود زنده،‌ ضمن تأكيد بر نظم و انسجام اجتماعي، بر اهميت ارتباط در فرايند حفظ و تحول جامعه و نقشي كه اين ارتباط در توليد و باز توليد اجماع و توافق در مورد مسائل و حفظ تعادل در جامعه ايفا مي‌كند،‌ اشاره دارد.
كوين ويليامز، مشخصه‌هاي كراكردگرايي و كاركرد رسانه‌ها را چنين برمي‌شمارد:
1.كاركردگرايي به جامعه به عنوان نظامي از عناصر و بخش‌هاي به هم پيوسته با فعاليت‌هاي مرتبط به هم،‌ مداوم و از پيش تعريف شده مي‌نگرد.
2. چنين جامعه‌اي به سمت تعادل پويا تمايل دارد و اگر ناهماهنگي در آن رخ دهد‌، نيروهاي درون جامعه براي استقرار دوبارة نظم دخالت مي‌كنند.
3. تمامي فعاليت‌هاي مرتبط به هم،‌ مداوم و از پيش تعريف شدة جامعه، در حفظ تعادل سهيم هستند.(مهدي زاده ؛1389)
4. بعضي از فعاليت‌هاي از پيش تعريف شده و مداوم جامعه،‌ براي بقاي آن ضرورت دارند.
5. رسانه‌هاي ارتباط جمعي يكي از فعاليت‌هاي از پيش تعيين شده و مداوم هستند و در حفظ ثبات و تعادل جامعه نقش دارند.
6. ارتباط جمعي يكي از عناصر لازم و ضروري ساختار جامعه است و جامعه بدون آن نمي‌تواند به حيات خود ادامه دهد.
7. وسايل ارتباط جمعي در صورت خلق بي‌نظمي و ناهماهنگي،‌ داراي كژ كاركرد مي‌شوند (ويليامز، 1386:62).
يكي از محققاني كه به طور جدي به نقش و كاركرد پيام‌هاي ارتباطي در جامعه توجه كرده است،‌ هارولدلاسول محقق ارتباطات و وي سه كاركرد «نظارت بر محيط»،‌ «همبستگي اجتماعي» و «انتقال ميراث فرهنگي» را براي مطبوعات و رسانه‌ها بر مي‌شمارد (لاسول، 1383:59).
نظرية استحكام، تأثير پيام‌هاي ارتباطي برنگرش و رفتار مخاطب را محدود و عمدتاً در جهت تقويت و استحكام عقايد و باورهاي قبلي مي‌داند.
اين نظريه برخلاف نظرية ترزيقي،‌ جريان ارتباط را دو مرحله‌اي مي‌داند كه طي آن پيام‌هاي ارتباطي از رسانه‌ها به واسطه‌هايي به نام «رهبران افكار» مي‌رسد و از آن‌جا به ميان مردم (پيروان) منتقل مي‌شود.
تأثير رسانه‌هاي جمعي در زندگي روزانة شهروندان، محدود به تقويت يا تغيير نگرش‌ها و رفتارها نيست،‌ بلكه مي تواند منجر به كسب ارزش‌ها و نگرش‌ها و الگوهاي رفتاري شود كه از آن به آثار اجتماعي رسانه‌ها تعبير مي‌كنند. يكي از نظريه‌هاي مربوط به آثار اجتماعي رسانه‌ها، نظرية يادگيري اجتماعي آلبرت باندورا (1986) است كه به طور ويژه با ارتباط جمعي در ارتباط است.
براساس اين نظريه،‌ انسان‌ها بيشتر آن‌چه‌را كه براي راهنمايي و عمل در زندگي نياز دارند‌، صرفاً از تجربه و مشاهدة مستقيم ياد نمي‌گيرند، بلكه عمدة آن‌‌ها به طور غير مستقيم و به ويژه از طريق رسانه‌هاي جمعي آموخته مي‌شود(مك كوايل، 2006:493). ادعاي اصلي باندورا اين است كه بيشتر رفتارهاي آدمي به صورت مشاهدة رفتارديگران و از طريق الگو‌برداري يادگرفته مي‌شود.
نظرية يادگيري اجتماعي به طور گسترده‌اي براي مطالعة تأثير رسانه‌ها بر خشونت مورد استفاده قرار مي‌گيرد.
چهار فرايند اصلي يادگيري اجتماعي در الگوي باندورا عبارتند از : توجه،‌ حفظ و يادآوري، توليد {عملي} و انگيزش. نقطة شروع يادگيري يك رويداد،‌ مشاهدة مستقيم يا غير مستقيم است. نظرية كاشت برآثار تدريجي و دراز مدت رسانه‌ها به ويژه تلويزون بر شكل‌گيري تصوير ذهني مخاطبان از دنياي اطراف و مفهوم سازي آنان از واقعيت اجتماعي تأكيد مي‌كند. جرج گربنر واضع نظرية كاشت، در دهة 1960 تحقيقاتي را با عنوان «شاخص‌هاي فرهنگي» شروع كرد تا تأثير تماشاي تلويزيون بر باورها و ديدگاه‌هاي بينندگان دربارة جهان واقعي را بررسي كند.
نظرية استفاده و رضامندي ضمن فعال انگاشتن مخاطب،‌ بر نيازها و انگيزه‌هاي وي در استفاده از رسانه ها تأكيد مي‌كند و بر آن است كه ارزش‌ها،‌ علايق و نقش اجتماعي مخاطبان مهم است و مردم براساس اين عوامل آن‌چه را مي‌خواهند ببينند و بشنوند،‌ انتخاب مي‌كنند.
پرسش اساسي نظرية استفاده و رضامندي اين است كه چرا مردم از رسانه‌ها استفاده مي‌كنند و آ‌ن‌ها را براي چه منظوري به كار مي‌گيرند؟ پاسخي كه به اجمال داده مي‌شود اين است كه مردم براي كسب راهنمايي، آرامش،‌ سازگاري، اطلاعات و شكل گيري هويت شخصي،‌ از رسانه‌ها استفاده مي‌كنند (مك كوايل،‌ 1385:104).
مجموع نيازها و انگيزه‌هاي مخاطب در استفاده از رسانه‌ها را مي‌توان در چهار مقولة اصلي جاي داد:
1. آگاهي و نظارت: مردم به منظور كسب اخبار و اطلاعات از دنياي پيرامون و نظارت بر محيط اجتماعي خويش،‌ از رسانه‌ها استفاده مي‌كنند.
2. روابط شخصي: مردم در فرايند ارتباط،‌ رسانه‌ها را همراه و همنشين خود تلقي مي‌كنند و از محتواي رسانه‌اي براي ارتباط و گفت‌و‌گو با ديگران استفاده مي‌كنند.
3. هويت شخصي: مردم از رسانه‌ها براي كسب خود آگاهي،‌ يافتن الگو‌هاي رفتاري و تقويت ارزش‌هاي شخصي استفاده مي‌كنند.
4. سرگرمي و گريز از واقعيت: مردم از رسانه‌ها براي سرگرم شدن و گريز از مشكلات زندگي روزمره و تخلية عاطفي استفاده مي‌كنند.
يكي از مفاهيم و مفروضات اصلي نظرية استفاده و رضامندي،‌ «فعال بودن مخاطب» است.
به اين معنا كه مخاطب در استفاده از رسانه‌ها به دنبال رفع نيازها و كسب رضامندي است و باور دارد كه انتخاب رسانه،‌ رضامندي مورد نظرش را تأمين مي‌كند.
نظرية ساخت اجتماعي واقعيت،‌ تصور و درك مخاطب از دنياي پيرامون را حاصلِ تركيبِ ساخت اجتماعي معنا و معناي حاصل از تجربة شخصي يا به عبارتي، مذاكره و توافق علت و عامليت تحت عنوان بر ساخت گرايي اجتماعي مي‌داند.
ارونيگ گافمن، يكي از معروف ترين نظريه پردازان تعامل گرايي است. وي در كتاب معرفي خود در زندگي روزمره (1990)، معرفي خود را شيوه هايي مي داند كه افراد و گروه ها براي عمل كردن و بيان و معرفي خودشان به ديگران به كار مي گيرند. انسان ها ذاتاً خواهان دوست داشتن و دوست داشته شدن هستند. به علاوه، وقتي يك فرد يا بازيگر، نقشي را براي مخاطب در مواقع متفاوت بازي مي كند، احتمالاً نوعي روابط اجتماعي را شكل مي دهد.
دو مفهوم نظري مهم به وسيله هورتون و وهل وضع گرديد كه به ساخت نظرية توليد و دريافت رسانه اي منجر شد. نخستين مفهوم، مفهوم تعامل فرااجتماعي، به معني ارتباط نزديك و خودماني بين شخصيت هاي رسانه اي و مخاطبان است. اين ارتباط نزديك و خودماني با استفاده مداوم از راديو و تلويزيون به ويژه ميزگردهاي راديويي و تلويزيوني و ديگر اشكال اجراي برنامه مانند حضور مخاطب در استوديو شكل مي‌گيرد.


نظريه اقتصاد سياسي، صنعت فرهنگ و مطالعات پسااستعماري
نظريه اقتصاد سياسي رسانه با تأكيد بر وابستگي جهان بيني به زير ساخت اقتصادي، چارچوب تحليل رسانه ها را از تجربه و تحليل «مصرف»‌به تجزيه و تحليل «توليد» معطوف مي سازد.«اقتصاد سياسي بيانگر اين واقعيت است كه توليد و توزيع فرهنگ، متناسب با ويژگي هاي نظام سياسي و اقتصادي و مبتني بر روابط و مناسبات بين دولت، اقتصاد،‌رويه ها و نهادهاي اجتماعي،‌فرهنگ و رسانه هاست.(كلنر و دورهام،2001:18).
براساس اين نظريه، جوامع سرمايه داري متناسب با شيوة توليد مسلط سازماندهي مي شوند و نهادها و رويه ها نيز مطبق با كالايي سازي و انباشت سرمايه شكل مي گيرند. اقصاد سياسي با نظرية ماركسيم كلاسيك و اين عبارت ماركس كه آگاهي اجتماعي نه به وسيله مجموعة افراد، بلكه به وسيله طبقات مسلط و مالك ابزارهاي توليد سرمايه داري شكل مي گيرد، متناسب است.
شيلر، پيشرفت هاي اطلاعاتي در توسعة مصرف گرايي نقشي بنيادي دارند؛‌چرا كه آن ها فراهم آورندة ابزارهاي مورد نياز سرمايه داري شركتي،‌در ترغيب مردم به دلخواه و اجتناب ناپذير دانستن اين سبك از زندگي هستند. شيلر استدلال مي كند كه در هنگامة استمرار آتش بار اطلاعات، همة قلمروهاي حيات و وجود انسان در تيررس تهاجم ارزش هاي تجاري قرار دارد... كه مهم ترين آن ها به طور واضحي، «مصرف» است (وبستر، 1380: 201).
مطالعات پسااستعماري، در مطالعات و نظريه پردازي هاي خود از نظريه هاي انتقادي چون مطالعات فرهنگي،‌ماركسيم، فمينيسم و پسامدرنيسم الهام گرفته است، اما بيش از همه اين نظريه ها، با ساختارهاي مدرنيته استعماري به مواجهه و مقابله برخاسته است. «براي متمايز ساختن مطالعات پسااستعماري از ساير اَشكال پژوهش انتقادي، مي توان گفت كه پژوهش پسااستعماري، به درك قدرت فرهنگي عمق تاريخي و بين المللي مي بخشد»(شوم و هج، 1383:99)
در مطالعات فرهنگي، رسانه ها و مخاطبان در چارچوب ساختارهاي گفتماني و ايدئولوژيك قدرت جاي مي گيرند. مفهوم فرهنگ براي نظريه پردازان مطالعات فرهنگي، اشاره اي به ابعاد زيبايي شناختي يا روشنفكري آن نيست. فرهنگ در اين رهيافت، به عنوان امر سياسي و به عنوانِ متون و رويه هاي زندگي تعريف مي شود. به اين معنا كه انديشمندان مطالعات فرهنگي صرفاً به حوزة نخبگان علاقه ندارند، بلكه به ويژه به فرهنگ عامه توجه دارند. « مطالعات فرهنگي بر پاية تغيير گرايش از تحليل فعاليت هاي فرهنگي حاكم يا نخبگان به تحليل فعاليت هاي فرهنگي عامه شكل گرفت » ( گارنهام 1383 : 185 )
استوارت هال در مقالة رمزگذاري / رمزگشاييِ گفتمان تلويزيوني (1973) ، بر اين نكته تأكيد مي كند كه فرايند ارتباط – از لحظة توليد پيام تا لحظة دريافت پيام از سوي مخاطب بايد به عنوان يك كليت در نظر گرفته شود. هال استدلال مي كند كه امكان استنباط بيش از يك برداشت يا قرائت از متون رسانه اي وجود دارد؛ يعني ميان پيامي كه به وسيلة فرستنده رمزگذاري مي شود و آنچه از سوي مخاطب رمزگشايي مي شود، لزوماً انطباق يا همانندي وجود ندارد. هال، ضمن حمله به نظرية رفتارگرايي در ارتباطات از جمله الگوي لاسول، مي نويسد: «معنا» يك توليد و روية اجتماعي است. جهان سازندة معنا و زبان، مولد معناست الگوي رمزگذاري / رمزگشاييِ هال، برخلاف رويكرد رفتارگرايي در ارتباطات، تقارن مستقيم و سر راست بين معناي مورد نظر فرستنده و چگونگي تفسير آن معنا به وسيله دريافت كننده را رد مي كند. به عبارتي ، رمزهاي رمزگذار و رمزگشا الزاماً همسان نيست.


رسانه ها و زندگي روزمره
زندگي روزمره داراي ماهيت نسبتاً فراگير، ناپايدار و سيّال است و به آساني از زير بارِ هرگونه تعريف شانه خالي مي كند. رفتارهاي روزمره معمولاً و نوعاً آگاهانه، از روي تأمل و مبتني بر محاسبات عقلاني نيست، بلكه ناشي از عادت ها و رسوبات ذهني است.


پيشينه تحقيق
رضاعلي محسني ( 1388 ) ؛ در تحقيق خود تحت عنوان « آسيب ها و مسائل شهري ايران : مطالعه¬ي موردي شهر گرگان» ؛ به اين نتيجه رسيده است كه مد گرايي اولويت اول آسيب هاي فرهنگي جامعه ي مورد مطالعه مي باشد. جوادي نيا و همكاران ( 1391) در تحقيق خود تحت عنوان « تأثير استفاده از شبكه هاي مجازي بر عملكرد تحصيلي دانشجويان دانشگاه علوم پزشكي بيرجند » به اين نتيجه رسيده اند كه كه دانشجويان با معدل و عملكرد تحصيلي پايين تر ، نسبت به دانشجويان با عملكرد و معدل بالا تر ، زمان بيشتري را در شبكه هاي اجتماعي مي گذرانند. موسوي و همكاران(1390) در تحقيق خود تحت عنوان « بررسي تأثير شبكه هاي مُد روي دانشجويان دختر : مطالعه ي موردي دانشگاه تهران » به اين نتيجه رسيده اند كه شبكه هاي مد روي دختران دانشجو تأثير داشته و اين تأثير بيشتر از نوع آگاهي مدارانه بوده است تا رفتار مدارانه.حدود 41 % پاسخگويان در اين تحقيق گفته اند كه از طريق شبكه هاي ماهواره اي از آخرين مُد ها مطلع مي شوند.
 

نتايج تحقيق
با توجه به نظريات طرح شده در فصل مباني نظري مي توان از ميان نظريات رسانه به چهار نظرية كه بيشترين انطباق را با اين تحقيق دارند به قرار ذيل بيان كرد: اول نظريه كاشت واضع نظرية كاشت جرج گربنر در اين نظريه برآثار تدريجي و دراز مدت رسانه‌ها به ويژه تلويزون بر شكل‌گيري تصوير ذهني مخاطبان از دنياي اطراف و مفهوم سازي آنان از واقعيت اجتماعي تأكيد مي‌كند. جرج گربنر ، در دهة 1960 تحقيقاتي را با عنوان «شاخص‌هاي فرهنگي» شروع كرد تا تأثير تماشاي تلويزيون بر باورها و ديدگاه‌هاي بينندگان دربارة جهان واقعي را بررسي كند.دوم نظرية استفاده و رضامندي است در اين نظريه مخاطب فعال انگاشته شده و ،‌ بر نيازها و انگيزه‌هاي وي در استفاده از رسانه ها تأكيد مي‌كند و بر آن است كه ارزش‌ها،‌ علايق و نقش اجتماعي مخاطبان مهم است و مردم براساس اين عوامل آن‌چه را مي‌خواهند ببينند و بشنوند،‌ انتخاب مي‌كنند.
پرسش اساسي نظرية استفاده و رضامندي اين است كه چرا مردم از رسانه‌ها استفاده مي‌كنند و آ‌ن‌ها را براي چه منظوري به كار مي‌گيرند؟ پاسخي كه به اجمال داده مي‌شود اين است كه مردم براي كسب راهنمايي، آرامش،‌ سازگاري، اطلاعات و شكل گيري هويت شخصي،‌ از رسانه‌ها استفاده مي‌كنند (مك كوايل،‌ 1385:104).
نظرية استفاده و رضامندي با اتخاذ رويكردي كاركرد گرايانه به ارتباطات و رسانه،‌ مهم‌ترين نقش رسانه‌ها را برآورده ساختن نيازها و انگيزه‌هاي مخاطب مي‌داند. بنابراين،‌ به هر ميزان كه رسانه‌ها اين نيازها و انگيزه‌ها را برآورده سازند،‌ به همان ميزان موجبات رضايتمندي مخاطب را فراهم مي‌كنند.
فرض اصلي نظرية اين است كه افراد مخاطب،‌ كم و بيش به صورت فعال،‌ به دنبال محتوايي هستند كه بيشترين رضايت را فراهم سازد. ميزان اين رضايت بستگي به نيازها و علايق مخاطب دارد.
مجموع نيازها و انگيزه‌هاي مخاطب در استفاده از رسانه‌ها را مي‌توان در چهار مقولة اصلي جاي داد: آگاهي و نظارت - روابط شخصي- هويت شخصي و سرگرمي و گريز از واقعيت به اين معنا كه مخاطب در استفاده از رسانه‌ها به دنبال رفع نيازها و كسب رضامندي است و باور دارد كه انتخاب رسانه،‌ رضامندي مورد نظرش را تأمين مي‌كند. سوم نظرية وابستگي مخاطبان ،‌ روابط بين رسانه‌‌ها،‌ جامعه و مخاطبان را مورد توجه قرار مي‌دهد و با اشاره به نيازهاي مخاطب از جمله داشتن اطلاعات از رويدادهاي پيرامون از يك سو و نيز ندانستن و گريز از واقعيات از سوي ديگر،‌ او را عنصري منفعل و وابسته به رسانه‌ها فرض مي‌كند.
«نظرية وابستگي به عنوان يك نظرية بوم شناختي، نظرية بوم شناختي، جامعه را به عنوان يك ساختار ارگانيك تلقي مي‌كند و در صدد فهم ارتباط بين بخش‌هاي خرد و كلان نظام‌هاي اجتماعي و تبيين رفتار هر يك از بخش‌ها برحسب اين روابط است. اين نظريه حاكي از آن است كه افراد وابستگي‌هاي متفاوتي به رسانه ها دارند و اين وابستگي‌ها از شخصي به شخص ديگر، از گروهي به گروه ديگر و از فرهنگي به فرهنگ ديگر متفاوت است.
چهارم نظرية ساخت اجتماعي واقعيت،‌ تصور و درك مخاطب از دنياي پيرامون را حاصلِ تركيبِ ساخت اجتماعي معنا و معناي حاصل از تجربة شخصي يا به عبارتي، مذاكره و توافق علت و عامليت تحت عنوان بر ساخت گرايي اجتماعي مي‌داند. بررسي هاي انجام شده در تحقيق نزديكي بسيار زيادي با اين نظريات دارد در ادامه به بررسي آمار توصيفي و نتيجه گيري آزمون فرضيات مي پردازيم.
جامعه آماري اين تحقيق نامحدود بوده است از بين جوانان 18-35 ساله اي كه به بنياد رودكي براي بهره گيري از خدمات سالن¬هاي مختلف اين بنياد مراجعه كرده اند جمعيت نمونه اي بالغ بر 210 نفر انتخاب گرديده (جهت قابليت تعميم) اطلاعات لازم براي بررسي موضوع با استفاده از پرسشنامه طراحي شده از سوي محقق كه مورد تاييد استاد راهنما و با محاسبه اعتبار و روايي 80/0 اقدام به جمع آوري اطلاعات از ميان جمعيت جوان مراجعان به بنياد شده است و با استفاده از نرم افزار spss ابتدا به توصيف داده¬ها و سپس به آزمون فرضيات پرداخته شده¬است. باتوجه به¬داده¬هاي بدست آماده ۴۰ درصد از پاسخگويان مرد و ۸/53 درصد آنها زن بين گروه¬هاي سني 18 تا 35 سال مي¬باشند. از اين تعداد 6/28 درصد متاهل،3/63 درصد مجرد است. از نظر تحصيلات، پاسخگويان در سه رشته تقسيم بندي شده اند علوم انساني با 5/50 درصد، علوم تجربي با 30 درصد و رياضي – فني با 6/7 درصد بوده اند.
در خصوص عضو شبكه هاي اجتماعي بودن با 4/12 درصد، عضو شبكه هاي اجتماعي نبودن با 2/76 درصد؛ در زمينه داشتن اينترنت در خانه با 7/86 درصد و عدم وجود اينترنت در خانه با5/10 درصد؛ در خصوص زمان استفاده از اينترنت 0-5 با 1/68 درصد، 6-10 با 8/27 درصد، 11-20با 4/2 درصد در خصوص سن پاسخگويان 58-68 با درصد 6/11 ، 69-79 با 9/72 درصد و 80 به بالا با 5/9درصد استخراج شده است.
با توجه به پيشينه داخلي و خارجي و نتايج به دست آمده در اين تحقيقات تاثير حضور اينترنت بر روي تغييرات رفتاري و منشي تمامي اقشار جامعه و به صورت خاص تمايل جوانان به حضور در شبكه هاي اجتماي و برقرار ارتباط با ديگر افراد و ملت ها به وضوح قابل مشاهده است شركتهاي بزرگ و كوچك تجاري نيز براي رونق بازار خود از اين امكانات استفاده كرده و محصولات به روز خود را در معرض ديد تمامي كاربران قرار مي دهد. در اين تحقيق بررسي بر روي ميزان تمايل به مد گرايي پرداخته مي¬شود با توجه به داده¬هاي بدست آمده مشاهده مي¬شود كه در سطح 95 درصد اطمينان معني دار است و نشان دهنده تمايل به مد گراي در جامعه مورد بررسي بوده و اين از نظر جامعه نمونه آماري مورد تاييد است به گونه اي كه در سطح معني داري (000/0) به خوبي نشان داده مي¬شود؛ در قشر جوان جامعه تمايل به مد گرايي در جامعه آماري به وضوح ديده مي شود.
در اين تحقيق يك فرضيه اصلي مورد بررسي قرر گرفته است در سطح اطمينان 95 درصد ؛ بين عضويت در شبكه ي اجتماعي(با تأكيد بر فيس بوك) و تمايل به مدگرايي در جوانان رابطه وجود دارد؛براي بررسي اين فرضيه از دو آزمون پيرسون و كندالb استفاده شده است كه ميزان00/0sig= نشان دهنده اي مسئله است كه عضويت در شبكه ي اجتماعي(با تأكيد بر فيس بوك) و تمايل به مدگرايي در جوانان رابطه معني دار وجود دارد و با توجه به6/0 R=ميزان شدت رابطه بيش متوسط و مستقيم است؛ مي توان چنين بيان كرد كه, عضويت در شبكه اجتماعي بر ميزان مد گرايي اثر مثبت و متوسط دارد. در بررسي فرضيه اصلي به وضوح مي توان از چهار نظريه اي كه در اول فصل به آن اشاره شده اشاره كرد (نظرية ساخت اجتماعي واقعيت و نظرية وابستگي مخاطبان و نظرية استفاده و رضامندي و نظريه كاشت).
اولين فرضيه فرعي در خصوص شاخص رفتار آگاهي مدارانه جوانان ،در سطح اطمينان 95 درصد بررسي شده است، بين عضويت در شبكه ي فيس بوك و رفتار آگاهي مدارانه ي جوانان در خصوص مُدگرايي رابطه ي معني داري وجود دارد؛ براي بررسي اين فرضيه از دو آزمون پيرسون و كندالb استفاده شده است با توجه به¬ميزانsig=0/00 نشان دهنده ¬اين مسئله است كه عضويت در شبكه¬ي فيس بوك و رفتار آگاهي مدارانه ي جوانان در خصوص مُدگرايي رابطه¬ي معني داري وجود دارد و با توجه به5/0 R=ميزان شدت رابطه بيش متوسط و مستقيم است؛ مي¬توان چنين بيان كرد كه, عضويت در شبكه اجتماعي بر ميزان مد گرايي اثر مثبت و متوسط دارد.
دومين فرضيه فرعي در خصوص شاخص عملكرد و تحصيلي اعضاء اين شبكه مورد بررسي قرار گرفته است؛بين عضويت و زمان صرف شده در شبكه ي فيس بوك و عملكرد و تحصيلي اعضاء اين شبكه رابطه¬ي معني¬داري وجود دارد. براي بررسي اين فرضيه از دو آزمون پيرسون و كندالb استفاده شده است با توجه به¬ميزانsig=0/00 نشان دهنده¬اي مسئله است كه بين عضويت و زمان صرف شده در شبكه ي فيس بوك و عملكرد تحصيلي اعضاء اين شبكه رابطه¬ي معني¬داري وجود دارد. و با توجه به48/0 R=ميزان شدت رابطه بيش متوسط و مستقيم است؛ مي¬توان چنين بيان كرد كه, عضويت و زمان صرف شده در شبكه ي فيس بوك و عملكرد تحصيلي اعضاء اين شبكه اثر مثبت و متوسط دارد.با توجه به نتايج به دست آمد و تاثير شبكه هاي اجتماعي و ارتباطات اينترنتي بر روي رفتار و منش جوانان جامعه بايد برنامه ريزي و هدف گذاري¬هاي خاص براي رشد فكري و فرهنگي جوانان از دوران كودكي كرد تا ايشان با توجه به فرهنگ و مذهب خود به انتخاب¬هاي آگاهانه دست بزنند و افكار، عقايدو سرمايه خود را بي اختيار در معرض حراج اين شبكه ها و سود جويان آن قرار ندهند.


پيشنهادات
1- بررسي¬هاي دقيق آموزش و پرورش براي رسيدن به برنامه¬اي جامع و مانع براي رشد فكري و علمي و نيز شناساندن جايگاه فرد در جامعه و در سطح جهان.
2- بررسي¬هاي دقيق نهادهاي آموزشي و فرهنگي براي داشتن هدف¬هاي خاص به شكلي كه فرد با داشتن اختيار انتخاب دست به انتخاب هاي زندگي خود بزند
3- بررسي هاي دقيق در سطح مدارس براي بررسي ميزان تمايل دانش آموزان به ارتباطات اينترنتي
4- دادن آگاهي به افراد در سنين مختلف در زمينه اينترنت
5- برنامه ريزي هاي كلان نهاد هاي فرهنگي براي آگاه سازي كاربران اينترنت
6- ايجاد روحيه عزت نفس در جوانان براي انتخاب هاي درست و شايسته

منابع
1. بشير ، حسن و افراسيابي ، محمد صادق – شبكه هاي اجتماعي اينترنتي و سبك زندگي جوانان : مطالعه ي موردي بزرگترين جامعه ي مجازي ايرانيان - فصلنامه ي تحقيقات فرهنگي ، دوره ي پنجم ، شماره ي 1 ، بهار 1391 ، صص 62-31
2. رفيع پور، فرامرز؛ ۱۳۷۸،آناتومي جامعه، تهران شركت سهامي انتشار، بخش ۷ و 8
3. شوم؛ راكا و رادهاهج. (۱۳۸۳)؛ رهيافت هاي ‍‍‍پسا استعماري به ارتباطات؛ترجمه پيروز ايزدي؛فصلنامه رسانه؛سال پانزدهم شماره۱
4. گارنهام؛ نيكولاس (۱۳۸۳)؛ اقتصاد سياسي و پژوهشهاي فرهنگي؛ ترجمه پونه ميثاقي؛فصلنامه اقتصاد سياسي سال دوم؛ شماره۵
5. مير آخوري، مهدي (1389 )، مد ومد گرايي و تاثيرات آن در تغييرات فرهنگي جوامع ،فصلنامه فصل نو، شهريورسال 1389،سال پنجم ، شماره 4 ، ص16
6. معيد فر، سعيد و حقيقي، عبدالحميد (1387)، عوامل اجتماعي گرايش به مد در ميان جوانان تهران، فصلنامه مطالعات جوانان،زمستان 1387، شماره 15، ص137
7. لاسول؛هارولد(۱۳۸۳)؛ ساخت و كاركرد ارتباطات در جامعه؛ ترجمه غلامرضاآذري؛ در انديشه هاي بنيادين علم ارتباطات گروه مترجمان؛ تهران:انتشارات خجسته
8. ماركوزه، هربرت، ۱۳۷۸انسان تك‌ساحتي، ترجمه محسن مويدي، انتشارات اميركبير، تهران، چاپ چهارم، صص۲۴۸-۲۷۷
9. مك كوايل؛ دنيس و سون ويندال(۱۳۸۸)؛ مدل ها ارتباطات جمعي؛ ترجمه گودرز ميراني ؛تهران:دفتر پژوهش هاي راديو
10. وبستر فرانك؛(۱۳۸۰) نظريه هاي جامعه اطلاعاتي؛ ترجمه اسماعيل قديمي؛تهران: انتشارات قضيده سرا
11. . ويليامز؛كوين(1386)؛ درك تئوري رسانه؛ ترجمه رحيم قاسميان؛ تهران:نشر ساقي
 

نام نويسنده: حسن عميدي  نام استاد راهنما:دكتر محمد احمدي

مقاله را بر اساس فرضيه اصلي و دو فرضيه فرعي نوشته شده است.
 

منبع مرجع:  شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)