شارا - شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران : فيلم/ حمايت جيمي كارتر از فلسطين
چهارشنبه، 8 مرداد 1393 - 20:41 کد خبر:12311
كارتر در مصاحبههاي گوناگون مطبوعاتي و تلويزيوني در آمريكا بارها گفته است كه به كار بردن كلمه آپارتايد به ويژه به دليل روشن شدن مشكل فلسطينيها و توجه مردم آمريكا به اين مسئله مهم سياسي و انساني روز است.

فلسطين؛ صلح، نه آپارتايد
شهلا صمصامي
 |
 |
اگر عراق امروز به يك مشكل حل نشدني براي آمريكا تبديل شده، شايد بشود ادعا كرد كه اشغال ٥٠ ساله سرزمينهاي فلسطيني و دشمني و جنگ بين اسرائيل و فلسطين بزرگترين مشكل دنياست.
بهانه اصلي حمله به عراق، مبارزه با تروريسم بود. با نگاهي به وقايع ٥٠ ساله گذشته به ويژه در خاورميانه، ميبينم چگونه ادامه اشغال سرزمينهاي فلسطيني به رشد تروريسم كمك كرده است. جيمي كارتر ريئس جمهور پيشين آمريكا در آخرين كتاب خود«فلسطين، صلح، نه آپارتايد» مسئله فلسطين را بار ديگر در اذهان عمومي در آمريكا و جهان زنده ميكند. اين كتاب با انتقاد و مخالفت افراد و گروههايي روبه رو شد، ولي بسياري شجاعت رئيس جمهور پيشين را در مطرح كردن آنچه كه امروز بزرگترين مانع به وجود آمدن صلح و آرامش در منطقه است، تحسين كرده اند.
مسكوت ماندن مشكل فلسطين در آمريكا
جيمي كارتر در پاسخ انتقادهاي مستقيمي كه به او شد، طي مقاله مفصلي دليل نوشتن اين كتاب را توضيح داده است.
او ميگويد: من دو سال پيش قراردادي براي نوشتن كتابي در مورد خاورميانه امضاء كردم كه مشاهدات شخصي ام را به عنوان ناظر بر ٣ انتخابات در فلسطين و همچنين گفتگوهائي كه با سياستمداران اسرائيلي و صلح جويان در اسرائيل به عمل آورده بودم، بنويسم. من به همراهي ناظران ديگري، تمام مناطق فلسطين را در ١٩٩٦ و ٢٠٠٥ و ٢٠٠٦،چه در زمانيكه ياسر عرفات بر سر كار بود و چه زماني كه محمودعباس و اعضاي پارلمان انتخاب شدند، ديدن كردم. من به جرأت ميتوانم بگويم كه انتخابات كاملاً بينقص بود و تعداد رأي دهندگان بسيار زياد، به غير از اورشليم شرقي كه در اثر سخت گيريهاي مقامات اسرائيلي تنها ٢ درصد از رأي دهندگان توانستند رأي بدهند.
مسائل مهم فلسطين و راه حلهاي ايجاد صلح در اسرائيل در ميان اسرائيليها و بقيه مردم دنيا مورد بحث و گفتگو است. ولي در آمريكا اين موضوع مسكوت مانده است. در طول ٣٠ سال گذشته تجربه شخصي من چنين بوده كه براي بازگو كردن حقايق در اينمورد با محدوديت روبرو شده ام. مهمترين دليل آن قدرت بي نهايت گروههاي سياسي آمريكائي- اسرائيلي است.
كارتر ميگويد: براي اعضاي كنگره آمريكا يك خودكشي سياسي است اگر بخواهند يك نقطه نظر متعادل در مورد اسرائيل و فلسطين ارائه دهند. براي مثال شنيده نشده كه اعضاي كنگره پيشنهاد كنند كه اسرائيل قوانين بين المللي را رعايت كرده و يا از عدالت و رعايت حقوق بشر براي فلسطينها صحبت كنند. يا به مناطق اشغالي رفته و با مردم تحت محاصره در هيبران، غزه و يا حتي بيت المقدس گفتگو كنند. آنچه كه فهم آن مشكل تر است، اين است كه چرا روزنامهها و مجلات معتبر آمريكا در اين زمينه خود را سانسور ميكنند، در حاليكه خبرنگاران آنها در اين مناطق، اين مسائل را به طور خصوصي مطرح ميكنند.كتاب من بازگوي واقعيتهاست.
نگاهي به تاريخ منطقه
كتاب كارتر با چند نقشه شروع ميشود. نقشه اول شكل فعلي خاورميانه است. نقشه دوم مربوط به ١٩٤٧ و تقسيم بندي سازمان ملل است و نقشه سوم از ١٩٤٩ تا ١٩٦٧ است. آنچه در اين نقشهها و نقشههاي بعدي مشخص گشته اين است كه سرزمينهاي فلسطين به تدريج كمتر و كمتر شده است. كارتر در كتاب خود سپس مهمترين حوادث تاريخي منطقه را از ١٩٠٠ قبل از ميلاد تا كنون نوشته است. نگاهي كوتاه به اين وقايع، نماي خوبي از تغييرات منطقه ميدهد.
براي مثال در سال ٥٧٠ ميلادي، پيغمبر مسلمانان در مكه زاده شده و دين اسلام به وجود ميآيد كه مناطق عربي را متحد ميكند و از آن زمان اسلام در سوريه، فلسطين، ايران و مصر منتشر ميشود.
در ١١٨٧ صلاح الدين، سلطان مصر اورشليم را ميگيرد و به جز ١٥ سال مسلمانان تا پايان جنگ اول كنترل اورشليم را به دست دارند.
در ١٥١٦ تركهاي عثماني سوريه، فلسطين و سپس مصر را در دست ميگيرند.
در ١٨٦١ فرانسويها لبنان را به عنوان يك كشور مستقل به وجود ميآورند.
در ١٨٨٢ بريتانيا مصر را اشغال كرده تا ١٩٥٥ در آنجا ميماند.
در ١٩١٧ بريتانيا در زمان جنگ اول اعلاميه بالفور را به وجود ميآورد كه بر اساس آن ايجاد يك سرزمين ملي براي يهوديان در فلسطين قول داده ميشود، به شرط آنكه به حقوق غيريهوديان در فلسطين احترام گذاشته شود.
در ١٩٢٢ پس از شكست امپراطوري عثماني در جنگ اول، قيموميت بريتانيا بر عراق و فلسطين و قيموميت فرانسه بر سوريه و لبنان از طرف جامعه ملل به رسميت شناخته ميشود. اردن از فلسطين جدا شده و به عنوان يك كشورپادشاهي مستقل تشكيل ميشود.
در ١٩٣٦ عربهاي فلسطين در خواست ميكنند كه مهاجرت يهوديان متوقف شده و فروش زمين به يهوديان ممنوع شود. نيروي نظامي بريتانيا موفق به كنترل منطقه نشده و خشونت ادامه مييابد. كميسيون پيل «Peel» پيشنهاد ميكند فلسطين بين اعراب و يهوديان تقسيم شود.
در ١٩٣٩ بريتانيا محدوديتهاي زيادي در مورد مهاجرت يهوديان و خريدن زمينهاي فلسطين برقرار ميكند. خشونت از جانب گروههاي يهودي شروع ميشود. در ١٩٤٧ بريتانيا به سازمان ملل اختيار ميدهد كه در مورد فلسطين تصميم گيري كند. در نتيجه، فلسطين به سه بخش يهودي، عرب و منطقه بين المللي (اورشليم و بيت الحم) تقسيم ميگردد. ٥٥ درصد از منطقه به يهوديان داده ميشود. مصر، سوريه، لبنان و اردن در اين زمان كشورهاي مستقلي هستند.
در ١٩٤٨ قيموميت بريتانيا بر فلسطين پايان مييابد. اسرائيليها اعلام ايجاد يك دولت مستقل ميكنند. ارتش اعراب به اسراييل حمله ميكند ولي اسرائيل پيروز ميشود. شوراي امنيت سازمان ملل بر اساس قطعنامه ١٩٤ يك كميسيون آشتي به وجود آورده و ميگويد كه پناهندگاني كه ميخواهند به سرزمين خود باز گردند و در صلح زندگي كنند بايد اجازه بازگشت پيدا كنند و دسترسي به مناطق مقدس براي همه آزاد است.
در ١٩٤٩ اسرائيل ٧٧ درصد از سرزمينهاي فلسطين را در اختيار ميگيرد. در ١٩٦٤ سازمان آزادي بخش فلسطين به وجود ميآيد.
در ١٩٦٧ جنگ ٦ روزه شروع ميشود. اسرائيل به مصر، سوريه، عراق و سپس اردن حمله كرده و بلنديهاي جولان، صحراي سينا، كرانههاي غربي و اورشليم را اشغال ميكند. شش ماه بعد، شوراي امنيت بر اساس قطعنامه ٢٤٢ اشغال اين سرزمينها را غير قانوني اعلام ميكند و از اسرائيل ميخواهد كه اين نواحي را تخليه كند.
در ١٩٧٣ مصر وسوريه به اسرائيل در سينا و بلنديهاي جولان حمله ميكنند كه معروف به جنگ يوم كيپور است. پس از ٦ روز، قطعنامه ٣٣٩ سازمان ملل، قطعنامه قبلي يعني ٢٤٢ را تأييد كرده و در خواست مذاكرات صلح ميشود.
در ١٩٧٤ مذاكرات سران عرب در رباط، جبهه آزاديبخش فلسطين را به عنوان نماينده قانوني مردم فلسطين به رسميت ميشناسد و اسرائيل موافقت ميكند از مناطق سوريه عقب نشيني كند، ولي همچنان كنترل بلنديهاي جولان را در اختيار دارد.
١٩٧٧ سادات به اورشليم رفته و درخواست كشورهاي عربي را به پارلمان اسرائيل ارايه ميدهد. نخست وزير اسرائيل مناخم بگين به اسماعليه ميرود.
در ١٩٧٨ در كمپ ديويد، سران مصر و اسرائيل ملاقات كرده از اسرائيل خواسته ميشود كه به مواد اعلاميه ٢٤٢ سازمان ملل عمل كرده و از كرانههاي غربي رود اردن و نوار غزه عقب نشيني كند و خود مختاري فلسطينيها را به رسميت بشناسد. در اين نشست همچنين پيمان صلح بين اسراييل و ساير كشورهاي عربي پيشنهاد ميشود. اين پيمان در كنفرانس بغداد از طرف اعراب رد ميشود و مصر ايزوله ميگردد.
در ١٩٧٩ پيمان صلح بين مصر و اسرائيل بسته شد. اسرائيل از صحراي سينا عقب نشيني كرده، روابط ديپلماتيك بين مصر و اسرائيل برقرار ميشود و اسرائيل توانست به كانال سوئز دسترسي داشته باشد( اين پيمان با كمك جيمي كارتر به امضاء رسيد)
در ١٩٨١ اسرائيل به ساختن محلههاي جديد و اسكان دادن اسرائيليها در مناطق اشغالي ادامه داد و سادات نيز در همين سال به قتل رسيد.
در ١٩٨٢ اسرائيل در پاسخ به حملات تروريستي از مرزهاي لبنان،نيروي نظامي خود را به داخل لبنان برد. در اين زمان گروه حزب الله به وجود آمد.
در ١٩٨٧ انتفاضه فلسطينيها آغاز ميشود. در اين زمان حمس به وجود ميآيد.
در ١٩٨٨ ياسر عرفات اعلام ميكند موجوديت اسرائيل را تأييد كرده و خشونت را محكوم ميكند. آمريكا و عرفات شروع به گفتگو ميكنند.
در ١٩٩٣ اسرائيل و فلسطين در اسلو قرارداد صلحي با به رسميت شناختن هر دو طرف و يك برنامه ٥ ساله براي حل اختلافات موجود امضاء ميكنند. فلسطينيهاي جناح راست و اصول گرايان اسرائيلي با اين قرارداد مخالفت ميكنند.
در ١٩٩٥ اسحاق رابين نخست وزير اسرائيل به دست عوامل مذهبيهاي دست راستي ترور ميشود. فلسطينيهاي مخالف قرارداد اسلو به حملات خود عليه اسرائيل ادامه ميدهند. در ١٩٩٦ ياسر عرفات به عنوان پرزيدنت انتخاب ميشود و در اسرائيل حزب لكود به قدرت ميرسد.
در ٢٠٠١ آريل شارون به عنوان نخست وزير انتخاب ميشود. او مخالف قرارداد اسلو است و اعلام ميكند هدفش حفظ امنيت اسرائيل ميباشد. فرودگاه غزه در اين زمان توسط اسرائيل ويران ميشود.
در ٢٠٠٢ در يك كنفرانس عربي، پيشنهاد عربستان براي به اجرا درآوردن قطعنامههاي ٢٤٢ و ٣٣٨ سازمان ملل به تصويب ميرسد. عمليات انتحاري فلسطينيها با پاسخ شديد از طرف اسرائيل روبرو ميشود. شارون، عرفات را مقصر ميداند و او را درمحل كارش محبوس ميكنند. اسرائيل شروع به ساختن ديوار در كرانههاي غربي ميكند.
در ٢٠٠٣ گروه چهارگانه آمريكا، سازمان ملل، اتحاديه اروپا و روسيه بر سر يك برنامه صلح به نام «نقشه راه صلح» توافق ميكنند. فلسطينيها قول كمك ميدهند. ولي اسرائيل با نكات عمده آن مخالفت ميكند. خشونت ادامه مييابد.
در ٢٠٠٤ عرفات فوت ميكند.
٢٠٠٥ محمد عباس به جاي عرفات انتخاب ميشود. اسرائيل از بخشي از نوار غزه و ٤ بخش از كرانههاي غربي عقب نشيني ميكند.
در٢٠٠٦ شارون دچار سكته مغزي ميشود. فلسطينيها در انتخابات خود حكومت جديدي را كه اكثراً از اعضاي حمس هستند انتخاب ميكنند. اسرائيل و آمريكا فلسطين را با قطع كردن درآمدهاي مالي آنها تحت فشار قرار ميدهند. از مارچ تا آگوست ٢٠٠٦ اولمر نخست وزير ميشود و ميگويد كه ديوار ساخته شده مرز جديد اسرائيل و كرانه ي غربي است. حمس و حزب الله سربازان اسرائيلي را ميربايند. نيروهاي اسرائيلي به غزه و لبنان حمله ميكنند.
چرا آپارتايد
يكي از دلايل حملات به كارتر و انتقاد از او استفاه از كلمه آپارتايد است. كارتر در مصاحبههاي گوناگون مطبوعاتي و تلويزيوني در آمريكا بارها گفته است كه به كار بردن كلمه آپارتايد به ويژه به دليل روشن شدن مشكل فلسطينيها و توجه مردم آمريكا به اين مسئله مهم سياسي و انساني روز است. كارتر در توضيح بيشتر معناي ويژه آپارتايد اشاره به ديواري ميكند كه اسرائيل در مناطق اشغالي ساخته است. وي چنين توضيح ميكند كه كنترل اسرائيل در اورشليم شرقي رو به افزايش است. ديواري كه همانند زندان براي فلسطينيهاست. هزاران اسرائيلي در مناطق اشغالي اسكان داده شده اند و با كمك ارتش قوي اسرائيل امنيت بيشتري براي اسرائيليها به وجود آمده است. در حاليكه اين ديوار خانوادههاي فلسطين را از هم جدا كرده و امكان امرار معاش را از آنها گرفته است. مردم در مناطق اشغالي نه تنها از حقوق مدني محروم شده اند، بلكه حق زندگي كردن و ديدار عزيزان و خويشاوندان از آنها گرفته شده است. در شرايط فعلي كه آمريكا هيچ علاقه و توجهي به حل مشكل فلسطين نداردو در اين خلاء ديپلماتيك، رهبران اسرائيل يك سري تصميمات يك جانبه گرفته اند. فرض آنها بر اين است كه با ايجاد يك مانع و در محاصره گرفتن فلسطينيها، مشكل حل خواهد شد. اسرائيل با استفاده از تسلط سياسي و نظامي خود يك سيستم آپارتايد را به شهروندان مسلمان و مسيحي مناطق اشغالي تحميل ميكند. دليل عمده جدائي اجباري بين اين شهروندان و خويشان و خانوادههايشان، بر خلاف آفريقاي جنوبي نژادي نيست بلكه هدف غصب كردن زمين است.
اسرائيليها كه در مناطق اشغالي اسكان داده شده اند، به كمك اين ديوار به راحتي ميتوانند از اورشليم به خانههايي كه به كمك دولت ساخته شده است و در قلب كرانههاي غربي است رفت و آمد كنند، بدون اينكه هيچگاه چهره يك عرب را ببينند. آينده كرانههاي غربي همانند غزه تيره و تار است. به ويژه ديوار عظيمي كه مناطق پرجمعيت را از هم جدا كرده و تبديل به يك حصار غير قابل عبور در مناطق روستائي گشته كه بسيار نگران كننده است. ايده ايجاد يك مانع، در ابتدا به منظور جلوگيري از حملات تروريستي بود. ديواري كه به دور غزه كشيده شده، از اين جهت موفقيت آميز بود. سپس ايده ايجاد يك مرز به شكل ديوار بين اسرائيل و كرانههاي غربي پا گرفت. حكومت شارون و اولمر در عوض شروع به ساختن ديواري در داخل كرانههاي غربي و مناطق اشغالي كردند. پيش بيني ميشود كه اين مرزهاي جديد، سه برابر و نيم مرزهاي شناخته شده توسط مراجع بين المللي است. آپارتايد به اين معني است كه ديوار موجود روستاها را از وسط نصف كرده و مردم را از باغها و مزرعههايشان جداساخته است. براي مثال اين ديوار عجيب، به طور كامل يك شهر ٤٥ هزار نفري را محاصره كرده مرجع آب آنها قطع شده است. مراجع و دادگاههاي بين المللي ايجاد اين ديوار را در مناطق اشغالي غير قانوني اعلام كرده اند. بدون شك اين ديوار كليد صلح در آينده خاورميانه است.
شرايط براي صلح
كارتر معتقد است در حال حاضر موانع صلح علاوه بر ديواري كه ذكر شد،چند عامل مهم ديگر است. وي ميگويد: اسرائيليهائي هستند كه خواستار تصرف خاك فلسطينيها ميباشند، همچنين عربهائي كه حاضر نيستند اسرائيل را به عنوان يك همسايه قبول كنند.از طرفي، نبودن يك نيروئي كه بتواند از جانب فلسطينيها با اسرائيل وارد مذاكره شود و مورد قبول اسرائيل باشد و اختلاف بين جناحهاي فلسطيني از مشكلات ديگر است.
كارتر اضافه ميكند، در مسافرتهاي متعددي كه به فلسطين و اسرائيل كرده،به اين نتيجه رسيده كه هر دو طرف مجبورند براي رسيدن به صلح با يكديگر سازش كنند. او ميگويد اكثر اسرائيليها ميدانند كه نميتوانند پادشاهي داود را دوباره سازي كنند. در عين حال بسياري از فلسطينيها به اجبار اين واقعيت را قبول كرده اند كه ملت اسرائيل هيچگاه از روي نقشه جهان محو نخواهد شد.
براي رسيدن به يك صلح پايدار، پيش شرطهاي زير لازم است:
١- به رسميت شناختن اسرائيل در مرزهاي مورد قبول از طرف فلسطينيها و اينكه اسرائيل حق دارد در صلح زندگي كند.
٢- توقف كشتار شهروندان اسرائيلي، فلسطيني و لبناني توسط بمب ، موشك، ترور و يا هر نوع عمل خشونت آميز ديگر.
٣- -فلسطينيها حق دارند بتوانند در صلح و با احترام در خاك خود زندگي كنند. مرزهايي كه توسط قوانين بين المللي معين شدهاند و يا مرزهائي كه بايد مستقيماً با اسرائيل مذاكره شود.
در پايان كارتر ميگويد صلح زماني به اسرائيل و خاورميانه ميآيد كه دولت اسرائيل حاضر شود قوانين بين المللي را رعايت كرده با كمك رسمي دولت آمريكا و برنامه صلح خاورميانه به تعهد قبلي خود در مورد مرزهاي قانوني عمل كند. همچنين تمام كشورهاي همسايه اسرائيل بايد تعهد بدهند كه اسرائيل حق دارد در صلح زندگي كند.
كارتر معتقد است كه دولت آمريكا با دفاع غيرمستقيم از اقدامات استعماري اسرائيل در تصرف سرزمينهاي فلسطيني، نه تنها به پرستيژ بين المللي خود زيان وارد ميكند، بلكه به احساسات ضدآمريكائي و تروريستي نيز ميافزايد.
براي اسرائيل، فلسطين و جهان، تراژدي بزرگي است اگر صلح شكست خورده و به جاي آن يك سيستم خفقان و آپارتايد پا بگيرد. در اين صورت خشونت براي ساليان دراز ادامه خواهد داشت.
اين كتاب در سال ۲۰۰۶ در آمريكا منتشر شد و به اعتقاد بسياري از تحليلگران جهاني، انتشارش صهيونيستها را سكته داد!