شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)- تخصص گرايي در روابط عمومي قطعا به معني استفاده صرف از افراد با تخصص هاي مختلف نيست هرچند اين امر را هم دربر مي گيرد.
در عين حال مفهوم عام تري هم ميتوان به آن اطلاق كرد بدين معني كه روابط عمومي به عنوان يك رشته مستقل بر بنيانهاي نظري خاص خود تكيه و بر مبناي اين نظريهها هويت پيدا كند. ميدانيم كه در حال حاضر روابط عمومي از نظريهها، دستاوردها و تئوريهاي ساير رشتهها مانند جامعه شناسي، روانشناسي، جمعيتشناسي و كليه رشتههاي علوم انساني در حوزههاي مختلف بهره ميگيرد و از تركيب آنها راهبردها و برنامه عمل خود را ترسيم ميكند، اكنون پس از دههها فعاليت روابط عمومي درايران و چندين دهه كار و تجربه در كشورهاي غربي به نظر ميرسد وقت آن رسيده باشد كه روابط عمومي به صورت خاص و بر مبناي تجربههاي مستقل خود و نيز دانش انباشته شده از تجربهها، نظريه سازي اختصاصي خويش را داشته باشد. البته اين كار مسيري دشوار و طاقتفرسا خواهد بود و همت بلندي ميخواهد كه به همكاري دانشگاه و بزرگان روابط عمومي نيازمند است.
براي تخصصگرايي در روابط عمومي ميتوان خصيصههايي را برشمرد كه مهم ترين آن تدوين و ارايه نظريه هاي جامع، كارساز و روزآمد براي روابط عمومي است تا روابط عمومي را از حوزه يك مهارت و يا هنر خارج كند و به مقولهاي علمي با همه مشخصههاي تعريف شده براي مقولات علمي ديگر تبديل كند. اين امر به قدري مهم است كه بدون دستيابي به اين هدف روابط عمومي در حد يك شغل و يا حرفه خاص باقي خواهد ماند. البته اين امر را نبايد به معناي تخفيف جايگاه روابط عمومي در سطح فعلي دانست، اما اگر ميخواهيم روابط عمومي مسير تعالي و رو به رشدي را طي كند و از سطح فعلي جهش قابل قبولي داشته باشد، بايد به تدوين بنيان هاي نظري براي آن همت گماشت. اين كار مثل ساختن و پيريزي يك بناي رفيع است و بر اساس آن ميتوان همه دانشها، تجارب و دستاوردهاي 50، 60 سال گذشته روابط عمومي را گردآوري كرد و بر اساس آن بناي مستحكمي را ساخت.
در اين مورد نگارنده در سالهاي اخير نديدم كاري جدي انجام شده باشد. ما ميبينيم كه از منابع خارجي كتابهاي مختلف ترجمه و چاپ ميشود، اما از گنجينه تجربههايي كه در داخل كشور وجود دارد و دانش انباشته مديران ارشد كشور كه در زمينه روابط عمومي صاحب تجربه و سبك مديريتي هستند و يا مديران با سابقه روابط عموميها كه سالها كار و تلاش كردهاند، متاسفانه به دليل نبودن متولي مشخص، مديريت و استفاده نمي شود. مديريت اين تجارب و داشتههاي غني بايد توسط مراكز دانشگاهي، انجمنهاي حرفهاي و سازمانهاي مربوطه انجام شود تا بتوان بر پايه آن راه آينده را هموار كرد.
قدم برداشتن در اين راه مسيري روشنتر را براي ما ترسيم ميكند. اول بايد اراده لازم براي اين كار فراهم شود و بعد هم دلسوزان كنار هم قرار بگيرند. دانشگاهها نقش مهمي دارند. پاياننامههاي دانشجويي در مقاطع كارشناسي، كارشناسي ارشد و دكترا اگر به درستي هدايت شوند، ميتواند ادبيات مربوط به روابط عمومي را توسعه دهد و غنيتر كند. روابط عمومي ميتواند به عنوان يك رشته ميان رشتهاي از تلفيق و تركيب دستاوردهاي ديگر رشتهها و تجربه و دانش مديران اجرايي به بنيانهاي نظري مستقلي دست پيدا كند.
ضعف نظام آموزشي عالي در رشتههاي مربوطه، عملكرد غير موثر نهادهاي تخصصي كه طرح و پيشنهاد خاصي را به وزارت خانه مربوط ارايه نكرده اند. ضعف ساختاري تحقيق و پژوهش در كشور كه فعلا بيشتر جنبه رفع تكليف دارد. در كنار كمبود نيروي انساني كيفي، كمبود بودجه هاي سالانه، تحميل نيروهاي غير متخصص به روابط عمومي، بيتوجهي مديران ارشد به نهاد روابط عمومي،انتصاب مديران غير متخصص و ناكارآمد و اشكالات موجود در ساختار سازماني از جمله ضعف هاي موجود در روابط عموميهاست.
نيروهاي روابط عمومي بايد بسيار كارآمدتر از وضعيت فعلي باشند كه اين گونه نيست. به همين دليل بيشتر فارغ التحصيلان اين رشته پس از ورود به جامعه دچار سرخوردگي مي شوند و يا به سوي مشاغل غير مرتبط گرايش پيدا ميكنند. كساني هم كه ميمانند از صفر شروع ميكنند و اگر ماندگار شوند و به كار علاقهمند باشند و علاقهمند بمانند، طي سالهاي طولاني كار و تجربه به توانمندي قابل قبول ميرسند.
روابط عموميها عمدتا از تركيب نيروي انساني كارآمد و قوي برخوردار نيستند. مي دانيم كاركنان روابط عمومي بايد حداقل در دو رشته مهارت داشته باشند، هم روابط عمومي بلد باشند و هم دانش مربوط به حوزه كاري سازماني را كه براي آن كار ميكنند، بايد ياد بگيرند.
كسي كه در روابط عمومي بانك كار ميكند بايد علاوه بر مهارتهاي روابط عمومي، در امور بانكي و بانكداري و مباني اقتصاد مانند بازار پول و سرمايه، سهام، قوانين مربوط به بيمه ها، مكانيزم هاي، بازار و ... را ياد بگيرد تا بتواند وظايف خود را بهتر انجام دهد. يعني يك كارشناس روابط عمومي بانك، علاوه بر توانايي روابط عمومي در حد يك كارشناس بانكداري هم بايد، به مسائل بانكي مسلط باشد. اما چنين فردي در دانشگاه، چيزي درباره بانك و بانكداري نخوانده، لذا بايد سخت مطالعه كند تا عقب ماندگي اش جبران شود و اين كار دشواري است. در اين مورد متاسفانه كاركنان روابط عموميها به دليل دشواري كار، تلاش لازم را به خرج نمي دهند و مطالعه نمي كنند و به همين دليل اغلب در مقايسه با كارشناسان حوزهاي كه در آن مشغولند احساس ضعف ميكنند و در نتيجه وظايف خود را نمي توانند به درستي انجام دهند. اين موضوع گلوگاه اصلي در روابط عموميهاست و بايد به سرعت برطرف شود.
از طرفي اغلب فارغ التحصيلان روابط عمومي، روابط عمومي را هم خوب در دانشگاهها ياد نميگيرند در نتيجه مشكل مضاعف ميشود. يعني شما يك كارشناس روابط عمومي داريد كه خوب آموزش نديده ضمن اينكه براي سازماني هم ميخواهد كار كند كه از حوزه ماموريتها و مسايل آن هم اطلاعاتي در حد صفر دارد. لذا اغلب فارغ التحصيلان در عمل با مشكل روبه رو مي شوند. به نظر مي رسد تلفيق آموزش و كار مي تواند مفيد باشد. الان درس كار ورزي داريم، اما نصف و نيمه. دانشجو براي كارورزي معرفي مي شود، اما در اغلب موارد به محل كار نميرود و كار صرفا در حد مكاتبه بين دانشگاه و مركز كارورزي محدود مي ماند كه اين روش را بايد اصلاح كرد.
منبع: شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)