شارا - شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران : فرآيند نوآوري همچون دو امدادي است نه دو صد متر!
جمعه، 30 خرداد 1393 - 20:33 کد خبر:11566
شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)- آمارهاي اقتصاد دانش‌بنيان حاكي از آن است كه وضعيت نوآوري فناورانه در كشور ما چنگي به دل نمي‌زند. به بيان ديگر، بخش بسيار اندكي از توليد ناخالص داخلي كشور ما مديون توسعه نوآوري فناورانه است.

شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)- آمارهاي اقتصاد دانش‌بنيان حاكي از آن است كه وضعيت نوآوري فناورانه در كشور ما چنگي به دل نمي‌زند. به بيان ديگر، بخش بسيار اندكي از توليد ناخالص داخلي كشور ما مديون توسعه نوآوري فناورانه است. اين يك چالش بزرگ و ريشه‌اي است كه عوامل متعددي دارد و نمي‌توان آن را به يك يا دو علت مشخص نسبت داد. اما چرا بنگاه‌هاي صنعتي ما نقش قابل توجهي در اقتصاد دانش‌بنيان ندارند و در عرضه و فروش محصولات/خدمات نوآورانه‌ چندان موفق نيستند؟

مديران شركت‌هاي بزرگ صنعتي كشورمان در حوزه‌هاي مختلف، از صنايع دريايي گرفته تا خودرو، هوافضا، نفت، گاز و پتروشيمي و... هر ازگاهي از عدم ارتباط اثربخش دانشگاه‌ها با شركت‌هاي صنعتي گلايه مي‌كنند. 


از نگاه آنها، دانشگاه‌ها هنوز بعد از سال‌ها تلاش براي ارتباط با صنعت، كمتر توانسته‌اند پژوهش‌هاي دانشگاهي و پايان‌نامه‌هاي كارشناسي ارشد و دكتري را به سمت نيازهاي صنعت معطوف كنند. از نگاه مديران شركت‌هاي بزرگ، فعاليت پژوهشگاه‌ها و شركت‌هاي دانش‌بنيان نيز با واقعيت‌هاي بازار ايران همخواني ندارد و به همين دليل همكاري با آنها دستاورد درخوري نخواهد داشت.


اهالي دانشگاه، از مديران آنها گرفته تا استادان و دانشجويان تحصيلات تكميلي نيز، گاه و بيگاه در مصاحبه‌هاي خود از كم‌لطفي شركت‌هاي صنعتي به پژوهش‌هاي دانشگاهي گله‌مندند و برخي از آنها را به خريد‌هاي غيرضروري محصولات يا فرآيندهاي توليد از خارج كشور متهم مي‌كنند. از نگاه آنها، مديران صنعت هنوز به ظرفيت‌هاي پژوهشي دانشگاه‌ها پي نبرده‌اند يا به آن باور ندارند. وضعيت پژوهشگاه‌ها و شركت‌هاي دانش‌بنيان و فناور نوپا نيز چندان بهتر نيست. كمتر پژوهشگاه يا شركت دانش‌بنياني را مي‌توان يافت كه از وضعيت ارتباط خود با شركت‌هاي بزرگ صنعتي به عنوان نماد صنعت داخلي رضايت كامل داشته باشد. آنها معتقدند كه شركت‌هاي بزرگ صنعتي آنها را به بازي نمي‌گيرند. 


گويي زبان مشتركي ميان دانشگاه‌ها، پژوهشگاه‌ها، شركت‌هاي كوچك دانش‌بنيان از يكسو، و شركت‌هاي بزرگ صنعتي از سوي ديگر وجود ندارد. اگر كمي انصاف به خرج بدهيم، به‌خصوص اين روزها كه تحريم‌ها مزيد بر علت شده است، همه بازيگران با تمام تلاش خود براي توسعه نوآوري فناورانه مي‌كوشند، اما در غياب يك زبان مشترك، همكاري سودمندي ميان آنها شكل نمي‌گيرد. اما اشكال كار كجاست و چاره آن چيست؟ 


بخشي از اين چالش در نگاه شركت‌هاي بزرگ صنعتي به نوآوري ريشه دارد. از نگاه برخي مديران شركت‌هاي صنعتي و به‌ويژه مديراني كه متولي توسعه محصولات جديد هستند، تنها كسي يا گروهي شايسته همكاري است كه محصول آماده توليد يا حتي خط توليد را در اختيارشان قرار دهد. كسي كه صاحب مقالات متعدد، گواهي ثبت اختراع يا حتي طراحي مفهومي يك محصول جديد است، عموما شايسته همكاري نيست، چون تلاش زيادي لازم است تا آورده او به خط توليد برسد و در حين تلاش براي تجاري‌سازي اين محصولات، ممكن است ده‌ها فرصت ديگر از دست برود.


اين نگاهي است كه نوآوري را همچون مسابقه «دو 100 متر» مي‌بيند: يك بازي به شدت رقابتي، كه هر دونده، بايد از ابتدا تا پايان آن را خود به‌طور مستقل يك‌نفس بدود. طبيعي است كه با اين نگاه، دانشگاه‌ها، پژوهشگاه‌ها و شركت‌هاي دانش‌بنيان از قلمرو همكاران يا همياران شركت‌هاي بزرگ صنعتي خارج مي‌شوند. چون به راستي ماموريت دانشگاه‌ها، پژوهشگاه‌ها و حتي بسياري از شركت‌هاي دانش‌بنيان، راه‌اندازي خط توليد محصولات در مقياس انبوه نيست.


اين نگاه، نتيجه‌اي جز «تنهايي» و سرگرداني شركت‌هاي بزرگ صنعتي در وادي نوآوري ندارد. با اين نگاه، آنها اولا بايد اين مسير پرپيچ و خم را به تنهايي و صرفا با اتكا به توانمندي‌هاي داخلي خود طي كنند، ثانيا همواره ديگران را به عدم ارتباط اثربخش با خودشان متهم مي‌كنند.


 پس جاي تعجب نيست اگر فرآيند نوآوري در اين شركت‌ها، به واسطه محدود شدن به ظرفيت محدود تحقيقاتي داخلي‌شان، قطره‌چكاني ‌شود. حتما به خاطر داريد كه سال‌هاي سال طول كشيد تا جهت چرخش برف‌پاك‌كن پيكان از مدل انگليسي به شكل معمول آن در ايران تغيير يابد. ما اين را «نوآوري قطره‌چكاني» مي‌ناميم. 


اما واقعيت اين است كه نوآوري در مقياس بزرگ و معني‌دار، يك فرآيند جمعي/مشاركتي است و فرآيند نوآوري فناورانه، آن‌گونه كه بتواند شركت‌هاي بزرگ صنعتي را با رقباي خارجي‌شان قابل مقايسه كند، مستلزم نقش‌آفريني بازيگران متعددي است. 


دانشگاه‌ها بيشتر متولي پژوهش (از نوع بنيادي يا كاربردي)، و پژوهشگاه‌ها و شركت‌هاي دانش‌‌بنيان بيشتر متولي پژوهش توسعه‌اي هستند. شركت‌هاي بزرگ صنعتي، به عنوان آخرين حلقه از اين زنجيره بزرگ، بايد اولا جايگاه خود و ديگر بازيگران فرآيند نوآوري را به درستي بشناسند و ثانيا، تلاش كنند از ديگر بازيگران در جاي خود به درستي بهره بگيرند. در اين نگاه، نوآوري شبيه «دو امدادي» است كه بار دويدن، تنها بر سر يك دونده خراب نمي‌شود. اينجا موفقيت مستلزم دويدن همه بازيگران است، نه صرفا آخرين بازيگر حلقه! 


در نگاه «دو امدادي»، شركت‌هاي بزرگ صنعتي، تمام دانشگاه‌ها، پژوهشگاه‌ها و شركت‌هاي دانش‌بنيان حوزه خود را، شريك، يار و همكار بالقوه خود مي‌بينند و ديگر لازم نيست صرفا به ظرفيت واحدهاي تحقيق و توسعه خود چشم بدوزند. با اين نگاه، شركت‌هاي بزرگ صنعتي در دستاورد دانشگاه‌ها، پژوهشگاه‌ها و شركت‌هاي دانش‌بنيان شريك مي‌شوند و فرآيندهاي قطره‌چكاني نوآوري را به چشمه‌هاي خروشاني تبديل مي‌كنند كه راه آنها را براي فتح بازارهاي جهاني هموارتر مي‌كند.

روزنامه دنياي اقتصاد