شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران(شارا)، بقاي بلندمدت شركتها در گرو نوآوري است؛ اما نوآوري با آينده پيوند خورده و هر آنچه با آينده در آميزد لاجرم با عدم اطمينان و ابهام همراه است.
از سوي ديگر، شركتها همواره كوشيدهاند تا عدم قطعيت فعاليتهاي خود را كم كنند و گامهاي خود را با بيشترين ضريب اطمينان بردارند.
به همين دليل برخي شركتها، نوآوري را به يك فرآيند خطي شامل مجموعه مراحل مشخص و قابل پيشبيني خلاصه ميكنند كه بايد به برونداد دلخواه آنها بينجامد. با اين وجود، تاكيد بر نتايج از قبل پيشبينيشده ممكن است باعث شود كه شركتها از نتايج جانبي و پيشبيني نشده فرآيند نوآوري غفلت كنند.
يكي از دلايل اين انعطافناپذيري، پايبندي به يك مدل كسبوكار مشخص است. منظور از مدل كسبوكار به اختصار همان شيوه ارزشآفريني براي مشتريان و سپس تصاحب بخشي از آن ارزش براي خود شركت است.
وقتي شركتها از پشت عينك يك مدل كسبوكار ثابت به فرآيند نوآوري خود نگاه ميكنند، فناوريهايي را كه در قالب آن مدل باارزش نيستند، ناديده ميگيرند. اين مشكلي است كه گاهي گريبانگير شركتهاي پيشرو هم ميشود.
براي نمونه برخي از فناوريهاي كليدي رايانه و ارتباطات در مركز پژوهش شركت زيراكس در «پالو آلتو» كاليفرنيا اختراع شدند و توسعه يافتند؛ اما زيراكس تنها به دنبال ساخت دستگاههاي كپي بهتر بود و همين باعث شد از ارزش اين دستاوردهاي جانبي غفلت كند. زيراكس نه تنها از اين دستاوردها سودي نبرد، بلكه آن مركز پژوهشي بسيار موفق را نيز تعطيل كرد.
بنابراين فرآيند نوآوري نيازمند انعطافپذيري است. تجربه شركت توسعه صنايع نفت و گاز سرو به خوبي ارزش اين انعطافپذيري را نشان ميدهد. اين شركت در سال 1379 با كمك سازمان گسترش و نوسازي صنايع، طرحي پژوهشي را براي رسيدن به دانش فني فرآيند جيتيال آغاز كرد. از اين فرآيند براي تبديل گاز طبيعي به هيدروكربنهاي مايع استفاده ميشود. اين فرآيند پيچيده براي كشوري چون ايران با منابع گازي فراوان ميتوانست بسيار پركاربرد باشد. ازآنجاكه هزينه ساخت يك واحد صنعتي جيتيال بسيار سنگين و خارج از عهده شركتهاي كوچك (و خيلي از شركتهاي بزرگ) است، هدف اوليه توسعه فناوري اين فرآيند و فروش ليسانس (يا حق بهرهبرداري) براي ساختن يك يا چند واحد بزرگ صنعتي به دولت يا شركتهاي بزرگ بود. بنابراين مدل كسبوكار اوليه مورد نظر براي اين فناوري، نه توليد و فروش محصول كه فروش امتياز بهرهبرداري از فناوري بود؛ اما فرآيند نوآوري در اين شركت به نتايج جانبي بسيار ارزشمندي رسيد.
اين شركت در زمان ساخت واحد پايلوت جيتيال توانست كاتاليست خوبي براي بخش نخست اين فرآيند (تبديل گاز طبيعي به گاز سنتز) بسازد. جالب اين بود كه بخش نخست اين فرآيند در بسياري از واحدهاي صنعتي پالايش، پتروشيمي و فولاد كشور نيز وجود داشت و كاتاليست مصرفي تمام اين واحدها (حدود 250 تن در سال) صرفا از خارج كشور و عمدتا از دو شركت اروپايي وارد ميشد. بنابراين بازاري بزرگ براي اين دستاورد جانبي در داخل كشور وجود داشت.
اين شركت با تغيير مدل كسبوكار خود، ساخت و توليد انبوه كاتاليست مذكور را دنبال كرد. اگر چه ورود به اين بازار با مشكلاتي همراه بود، اما در نهايت اين شركت توانست در سال 1386 وارد اين بازار بزرگ شود و اكنون صدها تن كاتاليست مورد نياز بسياري از پالايشگاهها و پتروشيميهاي كشور را با حاشيه سود بالا تامين ميكند.
انعطافپذيري اين شركت در تغيير مدل كسبوكار (از فروش امتياز بهرهبرداري از فناوري به ساخت و فروش محصول) از عوامل موفقيت آن در فرآيند نوآوري به شمار ميرود.
همانگونه كه تجربه شركت توسعه صنايع نفت و گاز سرو نشان ميدهد، گاهي دستاوردهاي پيشبيني نشده يا جانبي فرآيند نوآوري بسيار با ارزشتر از خروجي مورد انتظارند. اما در بيشتر موارد پيبردن به ارزش آنها نيازمند نگاهي متفاوت و تغيير مدل كسبوكار شركتها است.
نكته اينجاست كه بسياري از شركتها به يك مدل كسبوكار عادت ميكنند و تغيير آن برايشان بسيار دشوار است.
به ويژه اگر شركتي توانسته با يك مدل كسبوكار موفق عمل كند، اين اينرسي و چسبندگي مدل كسبوكار بيشتر ميشود و شايد باعث شود كه آن شركت بسياري از فرصتهاي تجاري را شناسايي نكند؛ اما شركتها براي بقا و رشد در بازار چارهاي جز انعطافپذيري ندارند. انعطافپذيري (و بهويژه انعطافپذيري در مدل كسبوكار) از پيششرطهاي كليدي نوآوري است.
منبع: روزنامه دنياي اقتصاد - شماره ۳۱۷۹