شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)- یکی از بزرگترین تفاوتهایی که در میان شرکتهای بزرگ و موفق جهان و شرکتهای معمولی وجود دارد این است که مدیران شرکتهای موفق سعی میکنند به هر طریقی که ممکن است کار خود را با توجه به خواسته مشتریانشان بهروز کنند و در هر شرایطی رضایت کاربرانشان از هر چیز دیگری برایشان مهمتر است. به عنوان مثال شرکت مایکروسافت در سالهای گذشته بارها به این مورد متهم شده که بخش روابط عمومی این شرکت به خصوص ارتباط با کاربران در آن به شدت سنتی است و هیچگاه بنا به خواسته و راحتی کاربران به شکل مناسبی تغییر پیدا نکرده است. این شرکت تلاشهای زیادی کرد که ارتباطاتش را در فضای مجازی بهبود بخشد. به همین خاطر برای رسیدن به این هدف در سال 2005 یک کارمند حرفهای را استخدام کرد. اگر شما هم از کاربران حرفهای اینترنت باشید و با بلاگرهای حرفهای آشنا باشید، به طور حتم تا به حال نام "رابرت اسکابل" به گوشتان خورده است. آقای Robert Scoble، در فضای مجازی وبلاگنویسی اینترنت به Scobleizer شهرت دارد و به قدری در این کار حرفهای است که همه او را با عنوان منادی مرگ روابط عمومی شرکت مایکروسافت میشناسند. اسکابل تا سال 2007 کارمند شرکت مایکروسافت بود و تفکرات مایکروسافت را از طریق وبلاگ به کاربران این شرکت انتقال داد. به عبارت دیگر رابرت اسکابل کسی است که باعث شد شرکت مایکروسافت با کاربرانش از طریق اینترنت آشتی کند و ارتباطی محکم با آنها برقرار کند. او در حال حاضر برای "راک اسپیس" کار میکند و قبل از این هم برای Fast Company ارتباطات قدرتمندی را بین کاربران و مدیران برقرار کرد. اسکابل در ابتدا در یک شرکت ژاپنی با نام nec کار میکرد و در آن شرکت این امکان را در اختیار کاربران قرار میداد که در مورد لپتاپ برایش یادداشت بنویسند و در واقع به این ترتیب از کاربران برای حمایتهای فنی به شیوه خودش استفاده میکرد. محبوبیت اسکابل در این کار به حدی رسید که توجه مدیران مایکروسافت را هم به خود جلب کرد و به همین خاطر برای رهایی از اوضاع نامناسب ارتباطیشان از او دعوت به کار کردند. موفقیت او در این زمینه باعث شدکه دیگر شرکتها هم به فکر راهاندازی وبلاگ برای خود باشند و اولین شرکتی که پس از آن در این راستا اقدام کرد شرکت "سان میکروسیستمز" بود.
سایت stonetemple.com مصاحبهای را با این بلاگر حرفهای در رابطه با تجربهاش در شرکت مایکروسافت داشته است که در ادامه آن را میخوانیم.
فکر میکنم در کار شما یکی از مهمترین مسائلی که وجود دارد، این است که چگونه در میان مخاطبان خود چالش درست کنید و آنها را به سمت موضوع مورد علاقه خود جذب کنید. آیا این مسئله درست است؟
به طور کلی وقتی من احساس کنم که یک موضوع به قدری داغ است که مخاطب خوبی را برای گفتوگو میتواند جذب کند، در آن زمان تصور میکنم که جهان هر کاربر در صفحهنمایش رایانهاش خلاصه خواهد شد و تلاش میکند که در مورد آن موضوع با دیگران صحبت کند و به طریقی نظر خود را به آنها انتقال دهد. در این شرایط فکر کنم چگونگی استفاده از حرفه من برای جذب مخاطب بیشتر اهمیت خاصی پیدا خواهد کرد.
میتوانید مثالی از این عکسالعمل مخاطب بیاورید؟
برای فهم این موضوع احتیاجی نیست که جای دوری برویم. شما فکر کنید که یک اتفاق بسیار مهم در جهان رخ میدهد و در این صورت در عرض کمتر از چند دقیقه مشاهده خواهید کرد که در تمامی شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک یا توئیتر در مورد آن موضوع خاص صحبت خواهد شد و تمام کاربران جهان از آن صحبت خواهند کرد. با این اوصاف نمیتوان قدرت وبلاگنویسی را در رسانه اینترنت دست کم گرفت.
من فکر میکنم که شما در هنگام نوشتن پستهایتان در وبلاگ، نظر شخصی خودتان را در بسیاری از موارد به دیگران هم تحمیل میکنید. به طور مثال شاید بسیاری از افراد در مورد آیفون نظر خوبی نداشته باشند اما شما آن را به یک محصول محبوب تبدیل میکنید.
متاسفانه یا خوشبختانه باید بگویم که حرف شما درست است و فکر میکنم که این موضوع بسیار طبیعی باشد و هر کس دیگری هم جای من بود همین طور رفتار میکرد.
این طور که شنیدهایم، روی مایکروسافت تعصب خاصی دارید. این مسئله باعث نمیشود که محصولات دیگران را نادیده بگیرید؟
بله من مایکروسافت و محصولاتش را دوست دارم اما این علاقه باعث نمیشود که در مورد دیگر شرکتها انصاف را رعایت نکنم. من همیشه در مورد محصولات برتر گوگل یا اپل هم صحبت کردهام و از دیگران در موردش نظر خواستهام.
در نوشتن پستهایتان محدودیتی هم در نوع ارتباط با کاربر قرار میدهید؟
من دوست دارم که راحت با افراد ارتباط داشته باشم و اعتقاد دارم که وبلاگی خوب است که به شما اجازه دهد مسائل پشت پرده را در آن ببینید.