شارا، احسان ابراهیمی- این روزها آنقدر با عالم و آدم دیدار کردیم که دیداردانم تیر میکشد. روز اول با رئیس صندوق بینالمللی پول صحبت کردم.
به او گفتم: «در ایران فاز اول هدفمندییارانهها عملیاتی شده.» گفت: «آفرین.»
گفتم: «قرار است فاز دوم هم اجرا شود.» گفت: «چه خوب. موفق باشید.»
گفتم: «آخه نمیشود که!» گفت: «ایوای چرا؟!»
گفتم: «الان کشور با معضل بیثباتی بازار ارز، تورم و بیکاری مواجه است.» گفت: «عجب. چه بد.»
گفتم: «آره دیگه... بهش میگن بحران اقتصادی.» گفت: «اوهوم، خودم بلدم.»
گفتم: «از نقش فعلی رئیس صندوق بینالمللی پول در مدیریت بحران جهانی تقدیر میکنم.» لبخند زد و گفت: «نه بابا کاری نکردیم اختیار دارید.»
گفتم: «بابا در بحراناقتصادی اروپا و آمریکا شما پول تزریق کردید. مدیریت مالی کردید. دوباره پول تزریق کردید.» گفت: «وظیفهاست. خواهش میکنم.»
گفتم: «بحراناقتصادی بود. پول تزریق کردید.» گفت: «آره دیگه...»
گفتم: «الان ما هم بحراناقتصادی داریم و اینا...» گفت: «حل میشه ایشالا...»
گفتم: «شما هم بینالمللی هستید.» گفت: «شما لطف دارید.»
آخر هم پا شد رفت و در مصاحبه گفت: «از تغییر رویکرد ایران خوشحالیم.» میخواهم صدسال سیاه خوشحال نباشی نامرد ناخنخشک. به روی خودش هم نیاورد که ما مشکل مالی داریم!
ساعت 12:17 ظهر
امروز با چندتن از اعضای اندیشکدههای آمریکایی دیدار داشتم. از پژوهشها و فعالیتهایشان گفتند. خیلی استقبال کردم و گفتم: «اتفاقا ما در ایران یک اندیشکده داریم که مرکز بررسیهای دکترینال است.
در آنجا دکترینال چگونگی نابود کردن شما و آنگولاساکسون و فراماسونری و دولت آمریکا بررسی میشود. فکر کنم دوستان خوبی برای هم بشوید.» شماره رئیسشان را گرفتم که بدهم به حسن عباسی.
به پادشاه عربستان نامه دادم و «روز ملی عربستان» را تبریک گفتم.
البته جواد میگوید روابطمان با عربستان چنان فنا شده که به این راحتیها معادله با حاصل جمع مثبت نمیشود. هرکاری کنیم باز منفی است.
نجفی میگوید: «گمونم باید از روابطمون قدرمطلق بگیریم، همینطوری نمیشه معادله رو سرشکن کرد که مثبت شه.» نجفی جان ما، نه که ریاضی خوانده، خیلی ذهنش در این چیزها خوب کار میکند.
ساعت 18:15 عصر
در انجمن آسیایی شورای روابط بینالملل آمریکا ازم راجع به آزادی ماهواره در ایران پرسیدند.
گفتم: «در روستاها هم همه پشتبامها ماهواره دارند.» خدارا شکر راجع به «پارازیت»ها نپرسید، وگرنه دولت راستگویان مثل قاشق در عسل میماند. نمیشد دروغ بگویم که.
ساعت 20:45 شب
من و جواد خسته و کوفته از مذاکرات و دیدارها برگشتیم. پرسیدم: «دیدارت با کری چطور بود؟» گفت: «خوب بود. کری گفت ایران نشان بده دنبال بمب نیست تا تحریمها برداشته بشه.»
پرسیدم: «تو چی گفتی؟» گفت: «منم نشونش دادم. گفتم بیا ایناهاش، همش صلحآمیزه.»
گفتم: «مسخره نکن. جدی چی گفتی؟» گفت: «چی بگم؟ گفتم باشه. آن مرد که میگفت نشون بدیم پررو میشید دیگر رفته!»
ساعت 23:05 شب
این پاراگراف را من (نهاوندیان) مینویسم. در ترافیک نیویورک بودیم که تلفن دکتر زنگ خورد. پرسید: «شما؟» و بعد از جواب طرف رنگش پرید و از ماشین پیاده شد و چنددقیقهای حرف زد. وقتی برگشت پرسیدیم: «کی بود؟»
رنگش مثل گچ سفید شده و دهانش باز مانده بود! گفت: «او...او...او...اوباما!!» فعلا برایش آبقند آوردیم که حالش بهتر شود. بقیهاش را فردا میگوییم.
وقایعنگار 5مهر 1392:
دیدار روحانی با رئیس صندوق بینالمللی پول
دیدار با اعضای اندیشکدههای آمریکایی
نامه تبریک روحانی به مناسبت روز ملی عربستان
دیدار با انجمن آسیایی آمریکا
کری بعد از دیدار با ظریف: «ایران نشان دهد دنبال بمب نیست تا تحریمها برداشته شود.»
تماس اوباما با روحانی
|