خوب، سال پیش 37 هزار آمریکایی در اثر ابتلا به آنفلوانزای معمولی جان خود را از دست دادند. متوسط مرگومیر این بیماری بین 27 الی 70 هزار نفر در سال است. هیچچیزی تعطیل نمیشود و زندگی و اقتصاد جریان خواهد داشت. تا این لحظه، 546 نمونه ابتلا و 22 مورد مرگومیر برای ویروس کرونا ثبت شده است. خوب فکر کنید!
بهروزرسانی: من این پست قدیمی ترامپ را مطرح کردم، زیرا محتوای آن به شرایط امروز ربط دارد. رئیسجمهور کماکان با مفهوم ارائه یک پیام شفاف و باثبات مشکل دارد. بااینحال دارای یک «استعداد طبیعی» در دریافت رسانه اکتسابی است.
پیش از بررسی این پرسش، بیایید اهداف اصلی یک کمپین ارتباطات معمول را در نظر بگیریم:
• افزایش آگاهی که غالباً در فرم پوشش رسانهای رخ میدهد.
• تلاش برای تقویت برند؛
• و البته هدف نهایی که جلب نظر مردم به سمت طرز فکر خودتان است تا محصول یا عقیده شما را «خریداری» کنند.
بر اساس این تعریف، رویکرد غیرمعمول ترامپ برای ارتباطات، جواب داده است. از منظر آگاهیبخشی، ترامپ در بازه 12 ماهه پیش از انتخابات ریاست جمهوری 2016، حدود 4/3 میلیارد دلار رسانه اکتسابی را دریافت کرد، درحالیکه ارزش رسانههای اکتسابی هیلاری کلینتون، تنها 266/2 میلیارد دلار بود و توانست خریداران کافی برای عقیدهاش را جذب کند تا خودش و صندلی لا-زی-بوی معروفش را در کاخ سفید جای دهد.
از زمان مسندنشینی ترامپ، او توانسته به طرز بیسابقهای چرخه اخبار را در قرق خود دربیاورد. مهارت تلویزیونی او خارقالعاده است. در مقایسه با او، حتی کیم کارداشیان هم کم میآورد. گزارش تابستان گذشته ورایتی نشان داد که کماکان روند افزایشی تعداد بینندگان فاکس، سیان ان و سیانبیسی مشاهده میشود و همگی آنها رشد دو رقمی را دارند. این مرد سخنان دیوانهواری را میگوید، نظیر طرح مسلح کردن معلمها به تفنگ برای اینکه بتوانند مانع تیراندازی در مدارس شوند.
ترامپ با توییتهای پیدرپی خود، یک کانال ارتباطی مستقیم را برای جامعه ساخته است. او ضربالمثل قدیمی «اگر سخن خوبی برای گفتن ندارید، اصلاً آن را نگویید» را عوض کرده و اعتقاد دارد که «اگر سخن خوبی برای گفتن ندارید، آن را برای همه توییت کنید». این امر در کنار حملات او به رسانههای جریان اصلی و طعنههای او درباره "اخبار جعلی"، خبرنگاران را به حاشیه رانده است. دانشگاه میسوری طی سال گذشته، بیش از 8 هزار پرسشنامه را در میان مصرفکنندگان توزیع کرد تا ببیند که به کدامیک از ناشران اعتماد دارند. نتایج آنها در این تصویر آورده شده است.
کمترین و بیشترین میزان اعتماد به منابع خبری
بر اساس درصد پاسخهای «اعتماد دارم» در تقابل با پاسخهای «اعتماد ندارم»
بله، سیان ان و سایر رسانههای جریان اصلی، ضربه سختی را خوردند.
اگرچه امکان دارد برخی رویکرد ترامپ برای برقراری ارتباط را از عوامل تاثیرگذار در این نتایج بدانند، اما تاثیر آن را درازمدت نمیدانم. اگر استیفن کری توانسته یک پرتاب سه امتیازی را از فاصله 35 فوتی بیندازد، دلیل نمیشود که این اقدام مبدل به یک امر معمول در مسابقات انبیای شود.
این متن در مقاله صفحه اول یواسای تودی را در نظر بگیرید:
«کاخ سفید در حال در دست گرفتن رسانههای خبری است، زیرا میتواند این کار را انجام دهد. این اولین بار نیست که مدیران در تلاش برای کنترل روایتهای خبری هستند. اما او اولین رئیسجمهور در عصر توییتر است. با بهرهگیری گسترده از وبسایت whitehouse.gov و تسلط بر رسانههای اجتماعی، کابینه دولت میتواند پیامها را مطابق میل خودش ارسال کند و واسطهها را دور بزند».
لب کلام این است: همین جملات در 4 آوریل 2013 و در انتقاد از رئیسجمهور اوباما هم مطرح شدند که بین رسانههای متعلق به دولت و سایر خبرنگاران فرق میگذارد.
فرضاً که آقای ترامپ را پیشگام ارسال توییت گسترده توسط یک سیاستمدار بدانیم، اما این رویه او چه فایدهای را برای حرفه ارتباطات داشته است؟ از قبل هم میدانستیم که وقتی یک فرد مشهور، صفات بدی را به سایر افراد مشهور اطلاق کند، توجهات زیادی جلب خواهند شد. از قبل هم میدانستیم که اگر به فرد زمان بدهیم تا خشمش فروکش کند، احتمال بیان سخنان عاقلانه توسط او افزایش خواهد یافت. نمیتوانم هیچ برداشت ارزشمندی از بهرهبرداری او از رسانههای شخصیاش داشته باشیم.
با توجه به علاقه شدید آقای ترامپ به رسانههای اکتسابی، میتوان به این نتیجه رسید که چطور این مطالب را خلق میکند. تصادف قطار و اوقاتتلخی و اسم گذاشتن روی دیگران، توجهات را جلب میکند. ریاست جمهوری او مبدل به یک برنامه تلویزیونی واقعنما شده که بینندگان کماکان به تماشای آن مینشینند تا شاهد فروپاشی احتمالی آن باشند.
و از زمان انتقال او به کاخ سفید، شاهد هجوم پیاپی افتضاحهای ارتباطی بودهایم، کمااینکه طی بازه زمانی اندکی بیش از یک سال، سه مدیر ارتباطات او برکنار شدهاند (شون اسپایسر، آنتونی اسکاراموچی و سارا هاکبی ساندرز ). پایههای روابطعمومی نظیر تدوین پیام محوری و ارائه سند و مدرک برای پشتیبانی از این پیام، در کابینه ترامپ مشاهده نمیشوند. در نتیجه، شاهد همان الگوی علت- معلول هستیم. رسانهها از روایتهای درهموبرهم کاخ سفید میگویند و آقای ترامپ هم گزافهگوییهای خودش را درباره اخبار جعلی دارد. اگر مدیرعامل یک شرکت بدین شکل رفتار کند، رسانهها آن مدیر را نادیده خواهند گرفت. اما بدیهی است که خبرنگاران نمیتوانند پوشش خبری رئیسجمهور آمریکا را متوقف کنند.
بااینحال او یک درس را ارائه میدهد که میتوان آن را در رویکردهای ارتباطی به کار گرفت. ترامپ حرفهای دلش را میزند، خصیصهای که معمولاً در سیاستمدارها – و مدیران – یافت نمیشود. بهعبارتدیگر، هیچ تمایزی میان شخصیت او و گفتههایش در مجامع عمومی نیست.
کمپانیها غالباً در تلاش خود برای جلب نظر تمامی افراد، یک رفتار ثابت را پیش میگیرند. آنها نمیخواهند به مسائل دامن بزنند. قطعاً نمیخواهند کسی را آزرده کنند و واحد روابطعمومی هم میتواند بخشی از علت این مشکل باشد که مدیر را مجبور میکند تا همان متن همیشگی را بخواند. در نتیجه شاهد دریایی از یکنواختی هستیم.
وقتی پای ارتباطات کسبوکار به میان میآید، هیچ اشکالی ندارد که مثل یک انسان واقعی صحبت کنید. هیچ اشکالی ندارد که شخصیتتان را نشان دهید. هیچ اشکالی ندارد که نقطهنظر داشته باشید، حتی نقظهنظری که میتواند محرک بروز اختلاف باشد. صرفاً حس ناخوشایندی را از این رفتار نداشته باشید.
برگردیم به پرسش اصلی خودمان – آیا دونالد ترامپ توانسته تاثیر دائمی خودش را بر چشمانداز روابطعمومی بگذارد؟ پاسخ ما خیر است.
تنها یک دونالد ترامپ وجود دارد که میتواند این اهرمهای ارتباطی را تکان دهد.
منبع انگلیسی: www.publicrelationstoday.com
منبع فارسی: شبکه اطلاع رسانی روابطعمومی ایران (شارا)
|