شارا، ابراهیم محمد حسینی- رسانه ها به مانند منابع قدرتمندی برای کنترل جامعه محسوب می شوند که خود تحت کنترل نخبگان قدرتند. این گفتار، ضمن پرداختن به عنوان فوق به بررسی اهمیت رسانهها و مسئله قدرت و سه نظریه مطرح در ارتباط با رسانه ها و قدرت میپردازد.
اهمیت بررسی رسانهها
اهمیت رسانههای همگانی مانند مطبوعات، رادیو، تلویزیون، سینما و امثال آنها در جامعه را میتوان در موارد ذیل خلاصه کرد:
- رسانههای همگانی صنعتی متحول و در حال رشد هستند. در این رابطه، شرایط و زمینه را برای استخدام نیروی انسانی، تولید کالاهای هنری و معنوی و ارائه خدمات فراهم می سازند. در عین حال، بسیاری از صنایع وابسته مانند تجارت و بازرگانی، سازمانهای تبلیغاتی، موسسات فیلم سازی و بسیاری دیگر از نهادها و موسسات اجتماعی را تغذیه میکنند.
- رسانههای همگانی نهادهائی هستند که از یک سو هنجارها و قواعد مربوط به خود را ابداع و توسعه میدهند یعنی قواعد و هنجارهائی که مهرههای اتصال آنها به جامعه و سایر نهادها به شمار میروند و از سوی دیگر خود متقابلاً توسط جامعه تنظیم شده و تحت نظارت قرار میگیرند.
- رسانههای همگانی در جامعه وسایل ابزار قدرت هستند. به عبارت دیگر، ابزار کنترل، مدیریت و نوآوری به شمار میروند و در عین حال میتوانند جانشینی برای قوه قهریه محسوب شوند.
- رسانههای همگانی در سطح جامعه جایگاهی را اشغال کردهاند که از آن جایگاه به طور فزایندهای مسائل و امور عمومی چه در سطح ملی و چه در سطح بینالمللی مطرح می شود.
- رسانههای همگانی همچنین به عنوان جایگاهی به شمار میروند که از آنجا فرهنگ جریان مییابد و اشکال متفاوت هنری و سمبلیک ریشه دوانده و توسعه مییابند. در این رابطه میتوان گفت؛ رسانهها بر شیوههای رفتاری، نحوه سلوک ها و سلیقههای عمومی در جامعه و بر هنجارها اثر میگذارند.
- رسانههای همگانی برای افراد جامعه به صورت منبعی اصلی و مسلط برای تعاریف و تصاویر ذهنی از واقعیتهای اجتماعی درآمدهاند. ...
- رسانههای همگانی به طور کلی ارزیابی ها، نظرات و قضاوتهای ارزشی خود را از مسائل مختلف در لابهلای برنامهها، گفتارها، خبرها و برنامههای تفریحی به طور پنهان و آشکار میگنجانند (1).
- رسانه ها بر شناخت و درک عموم از جهان تاثیر میگذارند به این معنا که آگاهی و ذهنیت مردم نسبت به جهان بستگی به محتوایی دارد که از رسانهها دریافت میکنند؛ زیرا رسانه ها واسطه و میانجی بین آگاهیهای فردی و ساختارهای گستردهتر اجتماعی و سازنده معنا هستند (2).
- رسانهها فراگیرترین و مؤثرترین نهاد تولید، بازتولید و توزیع دانش و معرفت در مقایسه با سایر نهادهای آگاهی و شناخت در جهان جدید هستند.(3)
-
مساله قدرت
از آن جا که رسانهها در جامعههایی فعالیت میکنند که در آنها قدرت به شکل نامتوازنی میان افراد، گروه ها و طبقات توزیع شده است و چون رسانهها به هر حال به طریقی با ساختار قدرت سیاسی و اقتصادی مربوطند، پرسش هایی چند از ماهیت این رابطه مطرح میشود. نخست اینکه معلوم است هر رسانهای هزینه و ارزشی اقتصادی دارد. موضوع رقابت برای کنترل و دسترسی است و تحت نظارت نظامهای سیاسی، اقتصادی و حقوقی جامعه عمل میکند و دوم، عادتاً رسانهها را ابزار بسیار سودمندی برای کسب و حفظ قدرت میشناسند. علت این امر قابلیتهای رسانه است برای:
-
جلب و هدایت توجه
-
ترغیب در زمینه عقاید و باورها
-
اثرگذاری بر رفتار ( مثلا انتخابات، خرید )
-
فراهم آوردن حیثیت و مشروعیت
-
تعریف کردن و ساخت دادن به ادارک از واقعیت
این گزارهها به نوبه خود دست کم پنج پرسش زیر را به میان میآورند:
-
چه کسانی رسانهها را کنترل میکنند و این کنترل در خدمت منافع کیست؟
-
چه کسانی به رسانهها دسترسی دارند و با چه بهایی؟
-
تصویری که از جهان ( واقعیت اجتماعی ) ارائه میشود از دید چه کسانی است؟
-
رسانهها ، در تحقق اهدافی که خود برگزیدهاند، تا چه حد موفقاند؟
-
چه عوامل متغیری حوزه قدرت رسانهها را از نظرگاه فوق، قبض یا بسط میدهند؟
سه نظریه درارتباط با رسانه وقدرت
1- نظریه جامعه تودهوار و قدرت
.... مطابق این نظریه، رسانهها به شیوهای انحصاری کنترل یا اداره می شوند و ابزار اصلی سازمان دادن مردم درجمعهایی مثل مخاطبان، مصرف کنندگان، بازارها و انتخاب کنندگان میباشند. رسانهها معمولا صدای مراجع قدرت است و در عین حال ارائه کننده عقیده و رهنمود و همچنین رضایت خاطر روانی است.
رسانههای گروهی شهروندان معمولی را به خود وابسته میکنند. این وابستگی فقط در زمینه عقیده نیست بلکه باور خود (هویت شخصی) و آگاهی آنها را نیز شامل می شود. به نظر سی.رایتمیلز(1951، 1956 ) یعنی مهمترین نظریهپرداز جامعه توده وار، رسانهها با وابسته کردن مردم به خود نوعی کنترل از« بالا» و «غیردموکراتیک » را امکان پذیر میکنند. نظریه بر این جنبه بیش از هر محدودیت ممکن دیگر برای قدرت رسانهها تاکید میکند. علت این تاکید گرایش های انحصاری موجود در رسانهها و دشواری پاسخگویی به داعیههای آنهاست.
2- نظریه مارکسیستی و قدرت
[در این دیدگاه] وسایل ارتباط جمعی ( مثلا روزنامهها ) غالبا در مالکیت اعضای طبقه مرفه قرار دارند و انتظار میرود که آنها را در خدمت منافع همان طبقه به کار گیرند. در عصر جدید این دیدگاه ها با شواهدی که در مورد تمرکز شدید مالکیت رسانهها در دست کارفرمایان سرمایهدار (باگدیکیان 1983 ) و همبسته با آن گرایشهای محافظهکارانه موجود در محتوای رسانههای سازمان یافته به این شکل ، وجود دارد، تقویت شده است.
آن برداشتهایی از نظریه مارکسیستی که بیشتر به افکار توجه نشان میدهند تا ساختهای مادی، بر تاثیر ایدهئولوژیکی رسانهها در خدمت منافع طبقه حاکم و بازتولید روابط ماهیتا استثماری سرمایهداری و دخل و تصرف در اذهان و مشروعیت بخشی به سلطه سرمایهداری و فرودستی طبقه کارگر تاکید دارند. لویی آلتوسر (1971) بر این باور است که این فرایند از طریق دستگاه های ایدهئولوژیک دولت ( در واقع ابزارهای اجتماعی شدن )، که بر خلاف دستگاه های سرکوب گر دولتی (ارتش،پلیس و غیره ) بدون توسل به خشونت مستقیم، بقای دولت سرمایهداری را تضمین میکنند، عمل میکند ....
3- نظریه کارکرد گرای ساختی و قدرت
] براساس این{ نظریه .... از وسایل ارتباط جمعی به خاطر حضور حتمیشان در جامعههای پیچیده مدرن انتظار میرود که نقشی ضروری در فرایندهای راهنمایی و کنترل اجتماعی برعهده گیرند.
نوع نقش و نحوه اجرای آن بر حسب نوع جامعه متفاوت است. در دولت های اقتدارگرا، از رسانه به عنوان ابزار فرماندهی، اخطار و کنترل آشکارا استفاده میشود. در جامعههای لیبرال دموکرات، تصور بر این است که کنترل ماحصل اهدافی رقابتی گروههای سازمان یافته و نیازها و انتخاب های افراد میباشد. بنابراین کارکردگرایی ساختی در عین انعطاف پذیری تقریباً فاقد پاسخهای مشخص به پرسشهایی است که در زمینه رابطه رسانه و قدرت مطرح شده است.
یک نظریه اساساً کارکردگراً، ( نظریه وابستگی به رسانه ) که توسط بال – روکیچ و دوفلور 1976 ارائه شده است وابستگی نسبی مخاطبان به منابع رسانههای جمعی ( در مقایسه با سایر منابع اطلاعاتی) را متغیری تلقی میکند که باید به طور تجربی تعیین شود. این نظریه نتیجه میگیرد که هر چه مخاطبان بیشتر برای کسب اطلاعات به رسانههای جمعی متکی باشند و هرچه بیشتر جامعه در حالت بحران یا بیثباتی قرار گیرد، رسانهها از قدرت بیشتری برخوردار خواهند بود (4).
رسانهها و قدرت
الف- قدرت ناشی از دسترسی به منابع و امکانات رسانهای
این شکل از قدرت رسانه ها، قدرت حاصل از دسترسی آنها به ذخائر و امکانات است. اعمال قدرت ناشی از دسترسی به ذخائر یا امکانات رسانهای، حاکی از شیوه کاری است که شرکتهای بزرگ چندرسانهای میتوانند از آن طریق بر عملکرد دولت و حاکمیت اثر بگذارند. این شکل قدرت، نماینده قدرت چانهزنی شرکتهای بزرگ رسانهای در معاملات خود با دولت و نهادهای دیگر است.
ب - قدرت ناشی از دسترسی به خود رسانهها
یکی دیگر از مفاهیم مهم در تحلیل نسبت رسانهها و قدرت، مفهوم «دسترسی » است. قدرت عموماً بر دسترسی ویژه به منابع ارزشمند اجتماعی استوار است. این امر، دقیقاً در مورد دسترسی به گفتمان عام مثلاً از طریق رسانهها، مصداق دارد. بنابراین، نفوذ در وسایل ارتباط جمعی و هدایت آن، یکی از شرایط حیاتی قدرت اجتماعی در جوامع معاصر است.
بر این اساس، معمولاً «مردم عادی» فقط به گفتوگوی روزمره با اعضای خانواده، دوستان یا همکاران خود دسترسی فعال و هدایت شده دارند. اگرچه مردم عادی از رسانههای خبری استفاده می کنند، اما هیچ نفوذی در محتوای اخبار ندارند و عاملان اصلی در تهیه گزارش های خبری نیستند. از سوی دیگر، گروه ها یا نهادهای نخبه را می توان بر اساس گستره دسترسی به گفتمان عام یا سایر گفتمانها و نیز رویدادهای ارتباطاتی تعریف کرد.
صاحبان قدرت، کم وبیش به بسیاری از متون و گفت وگو ها دسترسی دارند. این نکته خصوصاً در مورد دسترسی آنها به گفتمان رسانه ای مصداق دارد. لذا، میزان یا نوع دسترسی به رسانهها معمولا معیاری برای سنجش قدرت، گروههای نخبه یا صاحب قدرت محسوب میگردد.
اعمال قدرت ناشی از دسترسی به رسانه ها حاکی از اعمال قدرتی است که با آن صاحبان منافع یا دارندگان هویتهایی خاص تائید، یا برعکس، طرد می شوند.
ج- قدرت گفتمانی
گزاره « دانستن، توانستن است »، پیوند میان رسانه ها و قدرت را به بارزترین وجهی بیان می کند. دانش یا آگاهی به صورت محصولی از گفتمان ( سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ) درباره جهان یا به عبارتی ... دانش گفتمانی، دانش حاصل از واقعیت نیست؛ بلکه دانش بر ساخته شده است. از این زاویه، شیوه اعمال قدرت رسانهای به گونهای است که برای گفتمان های خاصی، ارجحیت و اهیمت خاصی قائل می شود و از وقایع جهان خارج، فهم و درکی خاص تولید میکند. اعمال قدرت گفتمانی حاکی از شیوه عملی است که با آن در مردم عادی یک احساس مشترک به وجود می آید (5).
رسانهها چون عوامل قدرت
جی هربرت آلتشول در کتابش به نام «عوامل قدرت» (1984) ادعا می کند .... مطبوعات مستقل نمیتوانند وجود داشته باشند و وسایل ارتباط جمعی در هر سیستم، نمایندگان قدرت های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی هستند (6).
قدرت زیر نظر قدرت
…. رسانهها به مثابه منابعی قدرتمند برای کنترل جامعه محسوب می شوند که خود تحت کنترل نخبگان اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و در یک کلمه نخبگان قدرتاند. نخبگانی که از رسانهها برای اشاعه ارزشها، باورها و دیدگاههای خود بهره می برند و از این طریق، جایگاه خود را در مقابل گروههای فاقد قدرت حفظ میکنند. (7)
در آمریکا ... رسانهها به طور کم و بیش، مستقیم در خدمت طبقات حکمران جامعه غرب فعالیت میکنند. مدل پروپا گاندای نوام چامسکی و اد. هرمان ادعا می کند که رسانه ها بخشی از وضعیت «امنیت ملی » هستند.
بخشی از کمیسیون نخبگان فرهنگی، نظامی، اقتصادی و سیاسی که توسط مکانیزم های مختلف، رسانه ها به نفع خود … جریانات اطلاعاتی را کنترل میکنند. (8)
رسانه های نخبه یا سیاستگذار .... به عنوان نمونه، نیویورک تایمز و سی. بی. اس .... در بالای ساختار قدرت اقتصادی خصوصی بسیار جبارانهای قرار دارند .... آنها با سایر مراکز بزرگ قدرت مانند دولت، سایر شرکت ها یا دانشگاه ها در تعامل یا در ارتباط هستند.(9)
لذا اگر پیوند میان قدرت و رسانه را به عنوان یک ضرورت پذیرا شویم باید بر این نکته تاکید نماییم که این ارتباط صرفاً در درون بسترها و کانالهای رسمی جریان ندارد و رسانه ها حتی قادرند علاوه بر مطیع سازی شهروندان در درون قواعد و قوانین مرسوم حکومتی، زمینه ساز و حتی عامل مؤثر در کنترل و هدایت منابع سیال قدرت درون جنبشهای اجتماعی هم باشند زیرا اگر جنبش اجتماعی را بر پایه یک تعریف «شبکههای تعامل غیر رسمی افراد، گروه ها و سازمان های درگیر یک برخورد سیاسی یا فرهنگی مبتنی بر یک هویت جمعی مشترک» بدانیم باید بپذیریم که همین هویت جمعی مشترک هم در درون حلقههای تو در توی پیامهای رسانهای معنا می شود. از این رو، رسانه نه فقط منابع قدرت رسمی جاری در مجاری شناخته شده را فعال میگرداند، بلکه قادر است با هویت سازی ها و تبدیل آنها به عنصر تعامل مشترک منابع جنبش های اجتماعی را نیز به مثابه قدرتی سیال تحت کنترل درآورد.
به عبارتی جنبش های اجتماعی را هم می توان در درون تورهای گفتمان خلق شده توسط رسانه ها به ژنراتورهای تولید قدرت مبدل ساخت که طبعاً چونان عنصری جذاب تمامی ارباب قدرت را برای بهرهگیری به سوی خود جلب میکند. (10)
منابع و ماخذ
1- مهرداد، دکتر هرمز . مقدمهای بر نظریات و مفاهیم ارتباط جمعی، تهران: انتشارات فاران، چاپاول 1380، صص 10-9.
2- مهدی زاده، سید محمد. رسانهها و بازنمایی، تهران: دفتر مطالعات و توسعه رسانهها، چاپ اول 1387، ص 9
3- همان 2 ، ص 50
4- مک کوایل ، دنیس . درآمدی بر نظریه ارتباطات جمعی ، ترجمه ؛ پرویز اجلالی ، تهران : دفتر مطالعات و توسعه رسانه ها ، چاپ اول 1382 ، صص 127-122 .
5- منبع شماره 2 ، صص 54-53 .
6- سورین ، ورنر و تانکارد ، جیمز . نظریه های ارتباطات ، ترجمه ؛ دکتر علیرضا دهقان ، تهران : انتشارات دانشگاه تهران ، چاپ اول 81 ، صص 448 – 447 .
7- منبع شماره 2 ، ص 170 .
8- مک نیر ، برایان . جامعه شناسی روزنامه نگاری ، ترجمه ؛ علی اصغر کیا و محمد رسولی ، تهران : انتشارات جامعه شناسان ، چاپ اول سال 88.
9 - چامسکی ، نوام . « تعامل نظام قدرت و رسانهها » ، ترجمه؛ رضا اسدی ، روزنامه ایران ، 6/5/82 .
10- محبیان ، امیر . « قدرت و رسانه » ، روزنامه رسالت ، 24/7/81 |