شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)-|| در جایی می خواندم که قرن ها موضوع بحث فلاسفه این بوده است که آیا انسان ها خوش طینت و نیک نهاد یا خبیث و بدذات به دنیا میآیند؟!
ارسطو معتقد بود اخلاق اکتسابی است و ما به صورت "موجوداتی فاقد حس اخلاقی" به دنیا میآییم، در حالی که زیگموند فروید نوزادان را از لحاظ اخلاقی لوح سفید تلقی میکرد.
هر کس "سالار مگسها" اثر ویلیام گلدینگ را خوانده باشد فکر میکند کودکان به طور کامل جامعهستیزهایی هستند که تنها منتظرند از زنجیری که بزرگسالان به آنها تحمیل کردهاند رها شوند تا یک فرقه راه بیندازند و وحشیانه سعی کنند یکدیگر را بکشند.
احتمالا معروفترین دیدگاههای متضاد در این بحث مربوط به توماس هابز و ژان ژاک روسو می شود. هابز، انسان را "هرزه" و "وحشی" توصیف میکرد که برای کامیابی نیازمند جامعه و قوانین می داند تا بر غریزههای او فرمانروایی کند. بعدها روسو علناً از او انتقاد می کند و استدلال می نماید که بدون فساد ناشی از حرص و آز و نابرابری ناشی از نظام طبقاتی، انسان موجودی مهربان و پاک است.
در یکی از مطالعاتی که در پژوهشی به نام "کودکان و دنیای شگفتانگیز آنها" در اروپا انجام شده است، بررسی گردیده که آیا کودکان ترجیح به رفتار "نیک" دارند و اگر پاسخ مثبت است از چه سنی؟!
برای انجام این کار، یک نمایش عروسکی برای کودکان زیر یک سال گذاشتند که در آن شکلهای مختلف با رنگهای متفاوت به وضوح دارای نقش اخلاقی خوب یا بد بودند. در این نمایش، دایره قرمزی نشان داده میشد که برای بالا رفتن از تپه مشکل دارد و مربع آبی "بد" سعی میکرد او را به پایین هل دهد. در عین حال مثلث زرد "خوب" سعی میکرد با هل دادن دایره قرمز به بالا به او کمک کند.
پس از نمایش از بچهها پرسیدند با کدام شکل میخواهند بازی کنند؟ با دایره آبی بد یا مثلث زرد خوب؟! همانطور که احتمالا حدس زده می شد؛ همه، دومی را انتخاب کردند! مثلثی که سعی داشت کمک کند و نوعدوستی را به نمایش می گذاشته بود.
در مطالعه دیگری در دانشگاه کیوتو در سال ۲۰۱۷، ویدیوهایی را برای کودکان پخش کردند که شخصیتهایی شبیه به پک-من داشتند و آنها را "مامور" صدا میکردند. یک "قربانی"، یک "زورگو" که وحشیانه به قربانی حمله میکرد و او را به دیوار میکوبید، و یک مامور "شخص ثالث".
مامور شخص ثالث در برخی مواقع سعی میکرد با قرار دادن خود بین قربانی و زورگو به قربانی کمک کند و بعضی وقتها هم خود فرار میکرد. بعد از تماشای ویدیو، کودکان باید شخصیت مورد علاقهشان را انتخاب میکردند که بیشتر آنها مامور مداخلهگر "شخص ثالث" را که سعی کرده بود قربانی را نجات دهد انتخاب کردند.
با وجود اینکه این مطالعات نمیتوانند به طور کامل دیدگاههای بدبینانهتر فروید و هابز را نسبت به طبیعت انسانی رد کنند، اما به نظر میرسد که کودکان به طور طبیعی، گرایش به نوعدوستی دارند و اگر والدین به عنوان مثال، کودکان خود را در یک جزیره دورافتاده رها کنند، حداقل خیالشان میتواند راحت باشد که سعی نمیکنند ضعیفترین فرد گروه را با سنگ درهم بکوبند.
تعمیم این موضوع به روابط انسان ها در دنیای کنونی می تواند بر این اساس شکل گیرد که طینت پاک در تمامی انسان ها به صورت نهادینه و غریزی وجود داشته و دارد، اما در طول زندگی این امور اکتسابی از جامعه است که می تواند بر روی این موضوع اثر منفی یا مثبت بگذارد.
البته مطالعات جدید روانشناسی رشد نیز، منجر به این قاعده گردیده است که احتمالا "نیکی" در انسان ها ذاتی است.
|