درباره شارا | تماس | جستجوی پیشرفته | پیوندها | موبایل | RSS
 خانه    تازه ها    پایگاه اخبار    پایگاه اندیشه    پایگاه کتاب    پایگاه اطلاعات    پایگاه بین الملل    پایگاه چندرسانه ای    پایگاه امکانات  
پنجشنبه، 30 فروردین 1403 - 05:26   

هوش مصنوعی آنتروپیک به اندازه انسان‌ها متقاعدکننده است

  هوش مصنوعی آنتروپیک به اندازه انسان‌ها متقاعدکننده است


ادامه ادامه مطلب یک

ابزارهای هوش مصنوعی چشم و گوش ما را تضعیف می‌کنند

  ابزارهای هوش مصنوعی چشم و گوش ما را تضعیف می‌کنند


ادامه ادامه مطلب دو

نقد فیلم "جنگ داخلی" ساخته الکس گارلند: نگاهی عمیق‌تر

  نقد فیلم "جنگ داخلی" ساخته الکس گارلند: نگاهی عمیق‌تر


ادامه ادامه مطلب سه

مدیر روابط‌عمومی اسبق معاونت هنری وزارت ارشاد دارفانی را وداع گفت

  مدیر روابط‌عمومی اسبق معاونت هنری وزارت ارشاد دارفانی را وداع گفت


ادامه ادامه مطلب چهار

   آخرین مطالب روابط عمومی  
  انتصاب مدیر روابط عمومی و امور بین‌الملل معاونت حمل و نقل و ترافیک شهرداری تهران
  سرپرست حوزه ریاست، روابط عمومی و امور بین الملل کتابخانه ملی منصوب شد
  «مجتبی‌پور» جایگزین «نعمتی» در روابط‌عمومی استانداری خراسان رضوی شد
  هیات رئیسه شورای هماهنگی روابط عمومی‌های استان بوشهر انتخاب شدند
  سمیه‌سادات ابراهیمی مدیر‏کل‏ حوزه مدیرعامل، روابط‌عمومی و امور ‌‏بین‌الملل کانون شد
  پنج‌گانه‌ی اطلاعات: غول‌های اینترنتی در حال تغییر جهان
  نقد فیلم "جنگ داخلی" ساخته الکس گارلند: نگاهی عمیق‌تر
  روزنامه آلدن سرمقاله‌های هماهنگی را منتشر می‌کنند که گوگل را مورد انتقاد قرار می‌دهند
  مدیریت رشد سریع کسب‌وکار: 13 نکته برای گسترش استراتژیک
  ابزارهای هوش مصنوعی چشم و گوش ما را تضعیف می‌کنند
ادامه آخرین مطالب روابط عمومی
- اندازه متن: + -  کد خبر: 31217صفحه نخست » یکشنبه، 19 شهریور 1396 - 10:54
درب استادیوم های فوتبال را به روی زنان ایرانی بگشایید: نقدی کوتاه بر جنسیتی کردن مکان
وحید قاسمی عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان - با چنین شکافی بازنده اصلی، قطعاً و (نه احتمالا) سیاست گزار خواهد بود هر چند به ظاهر او موفق شده است از ورود دختران به ورزشگاه جلوگیری کند. قطعیت چنین باختی، به قدرت برتر فرهنگ در مقابل دستور مربوط است. بنابراین برای جلوگیری از شکاف بیشتر، درب های استادیوم های فوتبال را به روی زنان بگشایید.
  

4 Ways to Go Beyond the Press Release in a Post Panda World image panda bear 1113tm pic 106 300x199شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)- سیاست گزاران فرهنگی طی چند دهه اخیر تلاش های فراوانی برای جنسیتی کردن پدیده های مختلف به انجام رسانده اند. تلاش برای جنسیتی کردن مکان یکی از این موارد است. مردانه – زنانه کردن کلاس های درس دانشگاهی از اولین تلاش ها برای جنسیتی کردن مکان، پس از انقلاب اسلامی بود. جنسیتی کردن خانه، مهد کودک، مدرسه، دانشگاه، ورزشگاه، تاکسی، اتوبوس، مترو، قطار، اداره، خیابان و پارک از جمله مواردی است که به بحث کلی جنسیتی کردن مکان ربط پیدا می کند.


در حالی که دوگانه مرد – زن، طبیعی و زیست شناختی است دوگانه زنانه – مردانه، فرهنگی و اجتماعی است. در حالی که به خواست طبیعت زن یا مرد شده ایم به خواست جامعه، زنانه یا مردانه زندگی می کنیم. در حالی که زن و مرد بودن تعریفی یکسان بین تمامی انسان ها، در همه مکان ها و زمان ها دارد، زنانه یا مردانه زندگی کردن به شدت در طول زمان و مکان تا بدان حد متغیر و متفاوت است که به راحتی می توان آن را در بسیاری از موارد متضاد دانست.


فرهنگ در اجتماعات انسانی مختلف، پدیده های متفاوتی را با درجات مختلفی جنسیتی می کند. فرهنگ ممکن است نقش ها را جنسیتی کند مثلاً بگوید نقش رییس جمهوری یک نقش مردانه است. به همین ترتیب فرهنگ ممکن است نقش وزارت را یک نقش مردانه تعریف کند در حالی که مربی مهد کودک یا پرستار بیمارستان را نقش هایی کاملاً یا بیشتر زنانه تعریف کند. پیوند مرد-رییس جمهور یا زن-مربی مهد کودک، نه یک پیوند ذاتی که یک پیوند فرهنگی است. به همین ترتیب پیوند های زن-درون خانه و مرد- بیرون خانه پیوند هایی فرهنگی هستند.


فرهنگ همچنین ممکن است مکان را جنسیتی کند مثلاً بگوید عقب اتوبوس زنانه و جلوی اتوبوس مردانه است. سمت راست پارک مردانه و سمت چپ آن زنانه است. اتاق های طبقه دوم اداره، مردانه و اتاق های طبقه سوم زنانه است. سمت راست پرده در کلاس درس، مردانه و سمت چپ آن زنانه است. واگن های فرد قطار، مردانه و واگن های زوج زنانه است. استادیوم های فوتبال مردان، مردانه و استادیوم های فوتبال زنان، زنانه است. تمامی این پیوندها، صرفاً فرهنگی بوده و هیچ پیوند ذاتی بین آنها وجود ندارد.


وقتی گفته می شود پیوند فرهنگی است به معنای آن است که انسان ها آن را در جامعه یاد گرفته اند. اینکه رسانه ها منجر به عمومیت چنین پدیده ای می شوند به هیچ وجه به معنای آن نیست که بین مرد و رییس جمهور شدن یا زن و مربی مهد کودک شدن و همچنین بین زن و داخل خانه ماندن و مرد با بیرون از خانه رفتن، پیوندی طبیعی و ذاتی وجود دارد و این پیوند ها را جوامع مختلف بر حسب تاریخ متفاوت خود ایجاد کرده اند.


قدرت پیوندهایی که در اثر فرهنگ در ذهن ما رسوب کرده اند به اندازه ای است که ما گاهی فکر می کنیم آنها جزء طبیعت زن و مرد بودن است و تنها با مقایسه فرهنگ های مختلف با یکدیگر و یا تغییرات فرهنگی یک جامعه در طول زمان است که می توان مطمئن شد بسیاری از پیوندها ربطی به طبیعت و ذات زن و مرد بودن ندارد و امری فرهنگی است.


گاهی این پیوندها به نوعی نابرابری و تبعیض جنسیتی تفسیر می شوند. آنچه در رابطه با استادیوم فوتبال در ایران رخ داده است به عنوان نابرابری و تبعیض تفسیر شده است. سیاست گزاران فرهنگی همواره برای خود توجیهاتی را ارائه می دهند که البته برای خودشان منطقی تلقی می شود اما آنچه تصمیمات آنها را در نزد مردم مقبول می کند به منطق ارزیابی مردم ارتباط دارد. اینکه محیط استادیوم های فوتبال به لحاظ اخلاقی مناسب برای زنان دانسته نشود ضعیف تر از آن است که ذهن پرسشگر جوانان امروزی را قانع کند.


به خاطر بیاوریم که هیچ تبعیض و نابرابری در طول تاریخ بدون توجیه نبوده است. توجیه فلسفی با کمک نظریه های ارسطو، توجیه علمی تجربی با کمک نظریه های چارلز داروین، توجیه اجتماعی با کمک دیدگاه داروینیست های اجتماعی و توجیه مذهبی با یاری گرفتن از انجیل مقدس شدیدترین تبعیض های نژادی و قومیتی را در قرون شانزدهم تا نوزدهم میلادی را در بین کسانی که برنده آن تبعیض ها و نابرابری ها بودند کاملاً قابل قبول می کرد و آنان وجدان خود را با کمک این موجه سازی ها و عمدتاً سوء استفاده ها آرام می کردند. در واقع آنان (عمدتاً استعمارگران اسپانیایی، بلژیکی و انگلیسی) با وجدانی آرام، جان میلیون ها نفر از سیاهان آفریقایی، سرخ پوستان آمریکایی و هندیان را گرفتند. آنها در واقع بدنبال سود اقتصادی از طریق به دست آوردن زمین، طلا، نقره، کائوچو و یا برده برای کار بر روی زمین بودند و البته برای این کارهایشان نیاز به توجیه داشتند. آنان سوء استفاده از نظریات فلسفی و علمی و یا آیات کتب مقدس را بهترین ابزار دیدند.

ایران از جمله کشورهایی است که سیاست گزارانش تلاش وافری کرده اند که فرهنگ را تا سرحد امکان جنسیتی کنند. جنسیتی کردن رنگ ها، بازی ها، کارتون ها، ورزش ها، پوشش ها، زبان ها، کتاب ها، فیلم ها، شغل ها و نقش های اجتماعی از آن جمله اند. به همین ترتیب، طی چهار دهه اخیر تلاش فراوان شده است که تا سر حد امکان، مکان ها نیز جنسیتی شوند. جنسیتی کردن مکان حاکی از نوعی جنسیتی کردن حداکثری فرهنگ است. جنسیتی کردن مکان در طول تاریخ ایران و جهان امری متداول بوده و هست. تفاوت اصلی در شدت این پدیده است. ایران از جمله کشورهایی است که نگاهش به جنسیتی کردن مکان یک نگاه حداکثری است و چنین نگاهی بیشتر از آنکه یاری دهنده کارآیی نظام اجتماعی و تقویت کننده رفتارهای مبتنی بر اخلاق جمعی باشد، تضعیف کننده آن است.


امروز که به گذشته نگاه می شود بسیاری از این جنسیتی شدن مکان ها، امری نامطلوب و ناپسند تلقی شده و ممکن است برای انسان امروزی خنده دار به نظر رسد. امروز به هیچ وجه قابل قبول نیست که مدرسه خاص پسران باشد (جنسیتی کردن مطلق مکان)، هر چند قابل قبول به نظر می رسد که مدارس پسران و دختران جدا از یکدیگر باشند (جنسیتی کردن نسبی مکان). این در حالی است که تنها اندکی بیش از یک سده (سال 1286، یک سال پس از امضای فرمان مشروطه) است که اولین مدرسه دخترانه که موفق شد دانش آموزان دختر را به خود جذب کند توسط بانو طوبی آزموده در محل زندگیش فعال شود و مدرسه به عنوان یک مکان، از جنسیتی شدن مطلق خارج شده و به جنسیتی شدن نسبی وارد شود.

 

این در حالی است که در آن زمان بسیاری از آحاد جامعه و از جمله روحانیون رفتن دختران به مدرسه را امری ناپسند و در مواردی حتی مخالف با شرع اسلام تفسیر می کردند. البته در جامعه ای که هر مکانی بیرون از خانه بیشتر مکانی مردانه بوده است چنین برخورد و تفسیری می تواند طبیعی تلقی شود اما در حقیقت امری فرهنگی است نه طبیعی.


در حالی که به نوشتن مطلبی کوتاه در باره ورود زنان به ورزشگاه ها بودم سکانسی از مجموعه شهرزاد توجهم را جلب کرد. در این سکانس که خواهر شهرزاد بدون اطلاع خانواده به سالن بدن سازی ویژه دختران رفته بود در حیاط خانه با پدرِ کمربند به دستی روبرو می شود که او را به خاطر چنین گستاخی بزرگی مورد تهدید قرار داده است و اگر پا در میانی شهرزاد نبود احتمالاً بدنش با کمربند سیاه می شد.

 

خواهر شهرزاد در سخن هایش تأکید می کند که بر روی درب سالن نوشته که ورود افراد مذکر ممنوع است. رفتن به سالن ورزش برای زنان امروزی نه تنها منعی ندارد که تشویق نیز می شود. اینکه جنسیتی شدن مکان امری فرهنگی است با چنین مثالی شفاف تر می شود.


جنسیتی شدن مکان تاریخی طولانی دارد. مطمئناً یکی از دلایلی که جامعه ای نظیر ایران کنونی تا این حد در خارج کردن مکانی نظیر ورزشگاه از جنسیتی بودن دچار مشکل است همین تاریخ طولانی است. مثالی از یونان باستان به عنوان مهد دموکراسی می تواند مفید باشد. مفید بودن آن به این لحاظ است که مفهومی مانند دموکراسی یونانی با مفهوم دموکراسی در عصر کنونی تا چه اندازه می تواند متفاوت باشد. تفاوتی که به جنسیتی شدن مکان ها در آتن، دولت شهر یونانی در سرزمین اتیکا انجامیده است.

 

دموکراسی آتنی یک دموکراسی مردانه است و البته نه همه مردان. بردگان مرد در این محدوده قرار نمی گیرند که البته برای جامعه آن روز امری کاملاً طبیعی قلمداد می شود هر چند امری فرهنگی است. زنان نیز سهمی از دموکراسی آتنی ندارند. یکی از مکان های مهم و مقدس در این دموکراسی مستقیم تپه ای به نام پنیکس است که مکانی کاملاً مردانه بوده است. هیچ زنی در این مکان حق حضور نداشته است. در اینجاست که تا 6000 مرد آتنی بدون وجود حتی یک زن به تصمیم گیری در باره امور مهم می پرداختند. شاید بتوان چنین وضعیتی را با مجلس خبرگان رهبری در ایران (به عنوان یک مکان) مقایسه کرد که جایگاهی ویژه مردان است و این البته به جنسیتی بودن مدیریت سیاسی در ایران برمی گردد که اگر نگوییم به طور مطلق اما نزدیک به آن، امری مردانه است.

جنسیتی کردن ورزشگاه ها به طور عام و جنسیتی کردن استادیوم های فوتبال به طور خاص از ذهنی برمی آید که دوره فرهنگ پذیریش را با پدیده های به شدت جنسیتی شده گذرانده است. اینها کسانی هستند که در دوره فرهنگ پذیری خود (عمدتاً دوره کودکی و نوجوانی) با پدیده های به شدت جنسیتی شده گذرانده اند و نوجوانان و جوانان امروزی که نه به علت کتاب های درسی و مدرسه (به عنوان یکی از عوامل فرهنگ پذیری) بلکه به علت جهانی شدن فرهنگ و دسترسی آزادانه تر به اطلاعات و آشنایی با سبک زندگی دیگر اجتماعات انسانی، دوره فرهنگ پذیری خود را کمتر با پدیده های جنسیتی شده طی کرده اند نمی توانند آنان را درک کنند. دختران نوجوان و جوان امروزی نمی توانند بفهمند که چرا نمی توانند به استادیوم فوتبال بروند چون در جهانی که آنان رشد کرده اند و در جوامع مختلف اعم از اینکه دین اکثریت اسلام، مسیحی، یهودی یا بودایی باشد رفتن دختران به استادیوم فوتبال امری عادی است.


اما برای نسل گذشته یعنی نسلی که عامل اصلی اجتماعی شدن آنها (آشنایی شان با ارزش ها و هنجارهای فرهنگی) خانواده و مدرسه بوده است ظاهراً طبیعی تر این است که دختران به استادیوم های فوتبال نروند. در این رابطه مناسب است اشاره کوتاهی به مجموعه ای از پژوهش هایی کنم که در باره محتوای کتاب -های درسی مدارس از دهه 40 تا دهه 90 توسط گروه های مختلف پژوهشی به عمل آمده است. این گروه -های پژوهشی تلاش کرده اند تا نشان دهند که کتاب های درسی، بویژه کتاب های دوره دبستان (که مهم ترین سنین فرهنگ پذیری و انتقال ارزش ها و هنجارهای فرهنگی به نسل جدید است) و بخصوص کتاب های فارسی (که مهم ترین کتاب به لحاظ انتقال فرهنگ تلقی می شود) چگونه پدیده های مختلف را جنسیتی کرده و در طول زمان آن را بازتولید می کنند.


نتایج این پژوهش ها که بر روی متن و تصاویر کتاب ها به انجام رسیده اند نشان می دهند که مولفان کتاب ها که یا خود سیاست گزار فرهنگی اند و یا اینکه پیرو سیاست گزاران هستند چگونه زنان را بیشتر در درون خانه و مشغول کارهای خانه داری، پخت و پز و نظافت نشان می دهند و مردان را بیشتر در بیرون از خانه به تصویر در می آورند. این همان جنسیتی کردن مکان و بازتولید آن است.

 

 در یکی از مطالعات که بر تحلیل تصاویر نقش های اجتماعی زنان و مردان تمرکز داشته است تمامی تصویرهای مربوط به مشاغل مربوط به خارج از منزل بوده و شامل مواردی نظیر پزشک، ماهیگیر، کشاورز، مهندس و پلیس می شود و تصاویر مربوط به نقش های اجتماعی زنان شامل خانه داری و خیاطی در درون خانه و مشاغل خارج از منزل برای زنان تنها شامل دو شغل معلمی و کشاورزی بوده است. بازتولید مکان های جنسیتی شده در کتاب های درسی قبل از انقلاب و دهه های 60 تا 80 شمسی شدیدتر و در دهه 90 اندکی کاهش یافته است.

بر این اساس و از یک طرف، ظاهراً نباید از سیاست گزار فرهنگی که به احتمال زیاد در قبل از انقلاب اسلامی دوره فرهنگ پذیری خود را گذرانده است انتظار داشت که استادیوم فوتبال را مکانی غیرجنسیتی تلقی کند. ممکن است گفته شود که که در قبل از انقلاب درب استادیوم های فوتبال به روی زنان باز بوده است. به نظرم این موضوع چندان تعیین کننده نیست. به عبارت دیگر، در دهه های 1330 تا 1350 محتوای آموزش های مدرسه در آن زمان نقش بسیار مهم تری در فرهنگ پذیری دارند تا اینکه زنان به شیوه ای دستوری می توانسته اند وارد استادیوم های فوتبال شوند.

از طرف دیگر، از نوجوان و جوان امروزی نیز نباید انتظار داشت که استادیوم فوتبال را مکانی جنسیتی و به طور خاص مردانه بداند. هر چند ایشان نیز کتاب های درسی نظیر سیاست گزاران امروزی را خوانده اند اما عامل اصلی فرهنگ پذیری آنان رسانه های جهانی بوده است. آنچه در ذهن جوانان امروزی رسوب کرده است عادی قلمداد کردن حضور زنان در استادیوم های فوتبال است.

هر تصمیم فرهنگی دارای مجموعه ای از تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم با شدت متفاوت و جهت مثبت یا منفی بر سایر پدیده های فرهنگی و اجتماعی است. اگر بگوییم اثر مستقیم تصمیمی مبنی بر عدم حضور زنان ایرانی در استادیوم های فوتبال، خالی شدن این استادیوم ها از زنان ایرانی است و این می تواند باعث خوشحالی سیاست گزاری باشد که دستورش بناچار اجرا شده است، اما اثرات غیر مستقیم چنین تصمیمی می تواند برای او ناخوشایند باشد.

 

 تصمیم فرهنگی بر ضد جریان تغییرات فرهنگی باعث عدم مقبولیت بسیاری تصمیمات فرهنگی دیگر سیاست گزار خواهد شد و این به معنی آن است که بتدریج تصمیمات فرهنگی تنها بر روی کاغذ خواهند بود و نه تنها در میدان جامعه اثری از آن تصمیمات مشاهده نخواهد شد که دقیقاً پدیده هایی در جهت عکس آن تصمیمات دیده خواهند شد. اگر دولت را سیاست گزار اصلی فرهنگی و عامه مردم را عمل کنندگان به سیاست ها بدانیم به تدریج شکاف بین این دو تا به آنجا خواهد رسید که فرهنگ رسمی (آنچه دولت می خواهد) و فرهنگ غیررسمی (سبک زندگی مردم) در مسیری متضاد قرار خواهند گرفت.

کسی که در نقش سیاست گزار فرهنگی است، باید به تغییرات فرهنگی (که در بسیاری از موارد و با توجه به مکان و زمان لزوماً دارای باررزشی مثبت یا منفی نیستند) توجه کند و نمی تواند صرفاً بر مبنای ذهنی تصمیم بگیرد که جنسیتی شدن مکان در آن جا خشک کرده است. بی توجهی به چنین امری باعث شکاف هر چه بیشتر بین سیاست گزاران فرهنگی و نسل جوان امروزین در جامعه ایران است.

با چنین شکافی بازنده اصلی، قطعاً و (نه احتمالا) سیاست گزار خواهد بود هر چند به ظاهر او موفق شده است از ورود دختران به ورزشگاه جلوگیری کند. قطعیت چنین باختی، به قدرت برتر فرهنگ در مقابل دستور مربوط است. بنابراین برای جلوگیری از شکاف بیشتر، درب های استادیوم های فوتبال را به روی زنان بگشایید.


منبع مرجع: شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)

 

 

 

 

 

   
  

اضافه نمودن به: Share/Save/Bookmark

نظر شما:
نام:
پست الکترونیکی:
نظر
 
  کد امنیتی:
 
   پربیننده ترین مطالب روابط عمومی  

  رسانه در عصر پست‌ مدرن؛ از مرگ سوژه تا ستیز با واقعیت


  روابط‌عمومی در زندگی یک برند


  استفاده نادرست از ابزارهای ارتباطی در محل کار: یک مشکل جدی


  3 راه برای اینکه در جلسه بعدی هوشمندتر به نظر برسید


  در مذمت مبالغه‌گویی متخصصان روابط‌عمومی


  اخبار ممنوعه


  آینده روابط‌عمومی در عصر رسانه‌های دیجیتال


  مدیریت رشد سریع کسب‌وکار: 13 نکته برای گسترش استراتژیک


  کالیبراسیون روابط‌عمومی


  استراتژی‌های کلیدی برای بهبود خدمات مشتری کسب‌وکار


 
 
 
مقالات
گفتگو
گزارش
آموزش
جهان روابط عمومی
مدیریت
رویدادها
روابط عمومی ایران
کتابخانه
تازه های شبکه
آخرین رویدادها
فن آوری های نو
تبلیغات و بازاریابی
ایده های برتر
بادپخش صوتی
گزارش تصویری
پیشنهادهای کاربران
اخبار بانک و بیمه
نیازمندی ها
خدمات
خبرنگار افتخاری
بخش اعضا
دانلود کتاب
پیوندها
جستجوی پیشرفته
موبایل
آر اس اس
بخشنامه ها
پیشکسوتان
لوح های سپاس
پیام های تسلیت
مناسبت ها
جملات حکیمانه
پایان نامه ها
درباره شارا
تماس با ما
Shara English
Public Relation
Social Media
Marketing
Events
Mobile
Content
Iran Pr
About Us - Contact US - Search
استفاده از مطالب این سایت با درج منبع مجاز است
تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به شارا است
info@shara.ir
  خبر فوری: معرفی کتاب «هوش مصنوعی روابط‌عمومی در عمل» منتشر شد