چکیده
اخلاق روزنامهنگاری از مباحث مطرح در قلمرو علم جامعهشناسی، علم ارتباطات و اخلاق کاربردی است. در این عرصه، این سؤال مطرح میشود که«اخلاق» چه جایگاهی در بسیاری از مشاغل و ازجمله روزنامهنگاری دارد؟ آیا اصولاً «اخلاق» و«اصول اخلاقی» میتواند بر روزنامهنگاری حاکم باشد؟ اگر آری، اخلاق روزنامهنگاری دارای چه مشخصههایی است؟ وظایف اخلاقی یک روزنامهنگار چیست؟ بایدها و نبایدهای اخلاقی در عرصه رسانههای مکتوب، بهویژه برای یک روزنامهنگار شاغل در آن کدام هستند؟ و آسیبها و چالشهای اخلاقی پیشروی روزنامهنگاری چیست؟ این مقاله، در تلاش است تا بهاجمال بهسؤالاتی از ایندست پاسخ دهد و بایدها و نبایدهای روزنامهنگاری طرح نماید.
واژگان کلیدی: روزنامهنگاری، اخلاق حرفهای، آزادی بیان، وظایف اخلاقی.
1. طرح مسأله
دنیاى امروز، دنیاى اخبار، اطلاعات و تبلیغات است. روزانه دهها میلیون کلمه بهسراسر جهان مخابره مىشود. دهها هزار ساعت، برنامه تلویزیونى از مراکز مختلف جهان پخش مىشود و صدها هزار نوع مطبوعات، بهصورت روزنامه، مجله، کتاب و غیره چاپ میشود و در اختیار انسانها قرار مىگیرند.
اطلاعاتى که در یکدهه، با وضع موجود بهدست انسانها مىرسد، برابر با اطلاعاتى است که در طول صدها سال در قرون گذشته بهدست آنان مىرسیده است. تا پنجاهسال پیش، حدود چهلسال طول مىکشید تا اطلاعات علمى انسان دو برابر شود؛ اما اکنون براى این امر، تنها چهارسال وقت لازم است؛ بههمین دلیل، دنیاى کنونی را دنیاى اطلاعات نامیدهاند. انسان، تشنه قدرت است و از گذشتههای بسیار دور تاکنون، همواره انسانهایى بودهاند که خواهان کسب قدرت مطلق بودهاند و همواره این سؤال مطرح بوده که مهمترین ابزار کسب قدرت، کدام است؟
تا پیش از قرن هفدهم میلادى، شیوه رایج براى کسب قدرت، استفاده از زور بوده است؛ اما با صنعتی شدن جوامع و رشد نظام سرمایهدارى و سیطره آن بر زندگی انسان، نوع قدرت دگرگون شد و پول، منبع قدرت بهحساب آمد.از این پس، رسانهها و اطلاعات و سیطره بر آنان، نقش اصلى را در کسب قدرت بازى مىکرد. در این مرحله، ابزار اطلاعات، بهترین و مؤثرترین ابزار کسب قدرت است؛ زیرا داراى کمترین پیامد منفى است. بدینسان، پی میبریم که چرا در دنیاى امروز، اطلاعات تا این حد اهمیت دارد. اطلاعات، منبع قدرت است و کسى قدرتمندتر است که پیشرفتهترین و گستردهترین شبکه اطلاعاتى را در اختیار داشته باشد. (تافلر، 1382: 65 ـ 62)
از اینرو، عصر حاضر بهعصر ارتباطات و انفجار اطلاعات نامیده شده است. در این عصر مطبوعات یکی از ارکان و عوامل اساسی رشد و توسعه هر جامعهای محسوب میشود. پویایی و بهروز بودن رکن چهارم دموکراسی، در گرو حضور فعال مطبوعات در عرصههای گوناگون سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است.
در این زمینه باید اذعان کرد که رمز و راز موفقیت رسانهها و نشاط، پویایی و کارآمدی مطبوعات، در گرو وجود گزارشگران، نویسندگان و روزنامهنگاران فعال، شاداب، حرفهای، علاقهمند، دلسوز و پایبند بهاصول حرفهای روزنامهنگاری است.ازجمله کارکردهای رسانهها، بهویژه رسانههای مکتوب، آگاهیدهی و افزایش اطلاعات است. اطلاعاتی که از طریق رسانههای جمعی بهدست مردم میرسد، آنان را با دنیای اطرافشان آشنا میسازد، بر دانش و آگاهی آنان میافزاید و آنان را با آداب، رسوم و فرهنگ ملتهای دیگر آشنا میکند.
رسانههای گروهی، انسانها را بهسرعت، در جریان مسائل عمده روز قرار میدهند: اتفاقات و رویدادهای سیاسی، نظامی، اقتصادی، اجتماعی، علمی، هنری و مانند آن. علاوهبر خبررسانی، رسانههای گروهی از طریق ارائه تفسیر رویدادها و حوادث و پخش مطالب دلخواه، میتوانند بهروشنگری مردم بپردازند و آنان را بهتصمیمگیریهای مطلوب هدایت نمایند. رسانهها میتوانند در خدمت رشد و شکوفایی دینی و فرهنگی ملتها قرار گیرند و بهبالندگی معنوی آنان کمک نمایند.
وظیفه مهم دیگری که برای رسانهها ذکر کردهاند ایجاد سرگرمی برای مردم و پرکردن اوقات فراغت آنهاست. در اینجا، بحث از ویژگیها و کارکردهای رسانههای گروهی ـ که خود بحث مفصل و دامنهداری است ـ نیست؛ بلکه همه سخن در این است که رسانههای مکتوب، زمانی بهوظایف رسانهای خویش بهخوبی عمل خواهند کرد که دارای نیروهای مجرب، ماهر، متخصص و برخوردار از آموزشهای لازم حرفهای باشند.
درواقع پویایی و بهروز بودن رسانههای مکتوب در گرو داشتن روزنامهنگاران، گزارشگران، نویسندگان و... حرفهای و مجرب است. یکی از این مهارتها، «اخلاق حرفهای» است. بهراستی اخلاق در روزنامهنگاری چه جایگاهی دارد؟این مقاله، نیمنگاهی به این موضوع داشته، اخلاق روزنامهنگاری را مورد بحث و بررسی قرار میدهد.
2. مفهومشناسی
2 ـ 1. اخلاق
واژه «اخلاق» جمع خُلق است و خُلق شکل درونی انسان است؛ یعنی همان خوی و سرشتی که جمع آن اخلاق میباشد؛ (الجر، 1363: 932) چنانکه شکل ظاهری و صوری اشیا را خَلق میگویند. هرچند که کلمه «خَلق» و «خُلق» در ادب عرب،از یک ماده هستند، ازنظر معنا با یکدیگر تفاوت دارند؛ بنابراین، غرایز، ملکات و صفات باطنی انسان، اخلاق نامیده میشود و بهرفتار ناشی از این خلقیات نیز اخلاق یا رفتاری اخلاقی میگویند. در یک تعریف کلی آن سلسله صفاتی که در نفس و روح انسان، ثابت و ریشهدار است و منشأ صدور کارهای نیک یا بد میشود، «اخلاق» نامیده میشود.
اخلاق در اصطلاح در حوزههای گوناگونی از علوم مطرح شده و تعاریف گوناگونی از آن ارائه شده است. در اینجا و بهمقتضای بحث، اجمالاً اشارهای به این بحث خواهیم افکند:علمای اخلاق معمولاً «خُلق» را اینگونه تعریف کردهاند: «ملکه نفسانی که افعال از آن بهآسانی صادر میشود.» (نراقی، 1383: 22) آیتاللّه مصباحیزدی، این تعریف را کامل نمیداند و معتقد است: موضوع علم اخلاق، اعم از ملکات نفسانی که فلاسفه اخلاق تاکنون بر آن تأکید داشتهاند، بوده و شامل همه کارهای اختیاری انسان میشود که ارزشی است؛ یعنی متصف بهخوب و بد بوده و میلتواند برای نفس، کمالی را فراهم آورد و یا موجب رذیلت و نقصی در نفس شود. (1376: 25)
آیتاللّه جوادی آملی نیز اخلاق را اینگونه تعریف میکند: اخلاق عبارت از ملکات نفسانی و هیئات روحی که باعث میشود کارها ـ زشت یا زیبا ـ بهآسانی از نفس متخلق بهاخلاق خاص، نشأت بگیرد. (بیتا: 77)آنچه در این نوشتار، از اخلاق سخن بهمیان آمده، همین بعد انسانشناختی اخلاق است که شامل مجموعه رفتارها، ملکات و هیأتهای نفسانی انسان است و نفس متصف به آن، قادر خواهد بود اعمال را بهراحتی و سهولت انجام دهد. هرچند اخلاق در این معنا، اعم از اخلاق فاضله و اخلاق رذیله میباشد؛ اما مراد از «اخلاق» در اینجا، پایبندی و رعایت فضائل اخلاقی است؛ یعنی یک روزنامهنگار باید بهرفتارهای نیک و فضائل اخلاقی پایبند باشد.
2 ـ 2. روزنامهنگار
یک روزنامهنگار را بهراحتی میشود شناخت. فردی است که در استخدام یک روزنامه و نشریه است یا با نشریهای همکاری میکند. گاهی برای روزنامه و نشریهای مقاله مینویسد، گزارش تهیه میکند، سرمقاله مینویسد یا بهتصحیح مطالب میپردازد. یک روزنامهنگار، با نامهای مختلفی شناخته میشود؛ مثل گزارشگر، تحلیلگر مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، مقالهنویس، خبرنگار ویژه، مسؤول تنظیم اخبار، معاون سردبیر، دبیر بخش اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و... .
دامنه کارهایی که ممکن است یک روزنامهنگار انجام دهد، بهوسعت دنیای پیرامون اوست. وی درمورد هر چیزی که جنبه خبری داشته باشد، گزارش تهیه میکند؛ خواه درمورد جرم و جنایت، نظم و قانون، برنامههای سیاسی، دادگاهها، خواه درباره مردم، مد، هنر، موسیقی، نمایش، ادبیات و غیره. کار روزنامهنگار بیش از اینهاست. او نوشتههای دیگران را تصحیح میکند، اخبار را تفسیر و انتقاد و جمعبندی میکند. (قاسمی، 1378: 12)
با توجه به آنچه گذشت، میتوان رابطه این دو را چنین بیان کرد: زمانیکه «روزنامهنگاری» قید «اخلاق» بهخود میگیرد، گویا روزنامهنگاران موظف هستند در چارچوب اخلاق عمل کنند و در همهحال، اخلاق روزنامهنگاری را مراعات کنند.این مهم هرچند در همه عرصهها و مشاغل، ضروری است؛ اما در عرصه روزنامهنگاری دوچندان است؛ چراکه یک روزنامهنگار، متعلق بهخودش نیست و در یک جامعه وظیفه اطلاعرسانی را بر عهده دارد. فعالیت حرفهای او با افکار عمومی ارتباط مستقیم دارد؛ کمترین بداخلاقی وی در فعالیت رسانهای، عدم پاس نداشتن اخلاق و پابند نبودن بهاخلاق عمومی، افکار عمومی را خدشه خواهد کرد.
3. وظایف و اخلاق روزنامهنگاری
سؤالی که در اینجا طرح میشود این است که آیا اصولاً روزنامهنگاران میتوانند مقید و پایبند به «اخلاق» باشند؟ در پاسخ باید گفت: هرچند رسانهها و روزنامهنگاران ممکن است نتوانند یک «معلم» اخلاق خوبی برای مردم باشند؛ ولی میتوانند اصول اخلاقی را مراعات کنند.این مهم و ضرورت در رسانهها و روزنامهنگاری، نسبتبه دیگر حرفهها، اهمیت بیشتری دارد؛ چراکه حرفههای دیگر، قلمرو و بُرد محدودتری دارند و اعمال غیر اخلاقی آنان به افراد و سایر حِرَف بهراحتی سرایت نمیکند؛ ولی رسانهها، واسط و حلقه وصل میان مردم و حکومت هستند و بخش زیادی از وقت آنان در اختیار رسانهها و روزنامهنگاران است؛ از اینرو انتظار میرود آنان بیش از پیش بهمسائل اخلاقی پایبند باشند.
هرچند در همه حرف و مشاغل رعایت اخلاق ضروری است؛ ولی در مشاغل و حرفهها ازجمله روزنامهنگاری که بهنوعی با منافع و افکار عمومی در ارتباط است، این ضرورت دوچندان میشود. روزنامهنگار، بهدلیل ارتباط با افکار عمومی و اینکه متولی اطلاعرسانی بهجامعه است، با فعالیت حرفهای خویش بهافکار عمومی جهت میدهد؛ از اینرو، رعایت اخلاق از ابتداییترین شرایط روزنامهنگاری است.
هر روزنامهنگاری با چهار مفهوم «رسالت»، «حقوق افراد»، «آزادی بیان» و «سودانگاری» مواجه است که هیچیک را نباید قربانی دیگری کند. روزنامهنگار و هر رسانهای باید برای ادامه حیات خویش، «سودآور» باشد؛ ولی این امر نباید بهقیمت نقض حقوق افراد تمام شود. میتواند «رسالت» خاصی را دنبال کند، ولی این امر نباید با نقض حقوق اشخاص حقیقی یا حقوقی همراه شود؛ همچنین رسانه میتواند «آزادانه» بهنشر ایدهها و اخبار بپردازد؛ ولی نباید این امر حقوق افراد را خدشهدار کند؛ (جعفرینژاد، بیتا: 83) بنابراین، توجه به این چهار اصل اخلاقی ضروری است.
3 ـ 1. بایدهای اخلاقی
3 ـ 1 ـ 1. محاسن و مکارم اخلاقی
فضائل اخلاقی و بایدها را معمولاً بهدو دسته تقسیم میکنند: محاسن اخلاق و مکارم اخلاق.محاسن اخلاقی، آن دسته از بایدهای اخلاقی است که مربوطبه روابط اجتماعی، جلب منافع مادی و چگونگی معاشرت با دیگران است و موجب بهبود زندگی مادی و رفاه اجتماعی میشود. اصولاً معیار انسانیت انسان پایبندی به «اخلاق» است و از طبع بالا و تعالی روحی و معنوی انسان حکایت دارد و به بزرگمنشی او مربوط میشود و در زمره مکارم اخلاق قرار میگیرد؛ بهعبارت دیگر، مکارم اخلاق، مرحله تکاملیافته محاسن اخلاقی است.
در آموزههای دینی از اخلاق حسن و نیکو سخن بسیار بهمیان آمده است و ما را بر ملکات حمیده و سجایای اخلاقی پسندیده تشویق و ترغیب نموده و از صفات ناپسند باز میدارند. پیامبراکرم(ص) میفرمایند: «مِن سَعادَةِ الرَّجُلِ حُسنُ الخُلقِ وَ مِن شَقاوَتِهِ سُوءُ الخُلقِ.» (محدث نوری، 1408: 83) آن حضرت در جای دیگر، فلسفه بعثت خویش را مکارم اخلاقی بیان میکنند: «بُعِثتُ لِأُتمَِّمَ مَکارِمَ الأَخلاقِ.» (فیضکاشانی، 1361: 121)
حضرت علی(ع) بههمین دو موضوع اشاره، و تفاوت میان آندو را بیان میکند: «ذَلِّلُوا أَخلاقَکُم بِالمَحاسِنِ و قَوِّدُوها إِلی المَکارِمِ.» (همان: 122)بنابراین، افرادی که با مردم سروکار دارند و بهنوعی حرفه آنان ارتباط مستقیم با مردم دارد، همچون دستاندرکاران رسانههای جمعی، مسؤولان سیاسی و اجتماعی یک نظام و حکومت، اصحاب رسانهها، متولیان نهادهای مدنی واسط میان حکومت و مردم و... ، برای اجتناب از سوء استفاده موقعیت شغلی خویش، بهشدت نیازمند پایبندی بهاخلاق هستند.
3 ـ 1 ـ 2. بیان حقایق
از آنجا که حرفه روزنامهنگاری، حرفهای عمومی و با منافع عموم مردم در ارتباط است، روزنامهنگار باید برای تأمین منافع و نیازهای عمومی جامعه فعالیت کند؛ از اینرو تعهد در بیان حقیقت، اصلی اساسی و بنیادی برای روزنامهنگار محسوب میشود.روزنامهنگاران باید در بازگو کردن اخبار صادق باشند، و صرفاً حقایق را بیان کنند. آنان باید از تبعیض، حیله، دروغ و نیز فاش کردن اسرار [شخصی] و وارد شدن و تعدی بهحریم خصوصی افراد بپرهیزند.
اصولاً بیان حقایق و پرهیز از نشر اخبار کذب با هدف شارلاطانیسم خبری از وظایف و اصول اخلاقی یک روزنامهنگار متعهد و پایبند بهاصول اخلاقی در یک جامعه دینی است. راستگویی و بیان حقایق ازجمله رسالت مهم انبیا محسوب میشود. علی(ع) در همین زمینه میفرمایند: «فِعلُ المَعروفِ... آلَةُ السِّیادَةِ.». (آمدی، بیتا)امام کاظم(ع) نیز بیان حقایق را از واجبترین حقوق برادران مؤمنی میداند: «از واجبترین حقوق برادرت بر گردن تو این است که آنچه بهسود اوست، از وی پوشیده نداری، نه از امور دنیاییاش و نه از امور آخرتش.» (کلینی، بیتا: 4، 317)
3 ـ 1 ـ 3. امین و رازدار
رعایت امانت، رازداری و دقت در ارائه اطلاعات برای یک روزنامهنگار امری ضروری است. چون کسی از خطا و اشتباه مصون نیست، باید نسبتبه نقل مطالب و رعایت امانت در انتشار اخبار و گزارشها حساس باشد و از خطاهای احتمالی بپرهیزد و نسبتبه افراد و مخاطبان پاسخگو باشد. امانتداری و رازداری و پایبندی بهاصول اخلاقی ازجمله منافع عمومی جامعه اسلامی، صداقت، بیان واقعیت، بیطرفی، انصاف، راستگویی و... اصلی بنیادین و ضروری است که هر روزنامهنگاری باید بدان پایبند باشد.
قرآن کریم این اصل را یکی از ویژگیهای مهم و برجسته رسول مکرم اسلام(ص) میداند: «أُبَلِّغُکُم رِسالاتِ رَبِّی وَ أَنا ناصِحٌ أَمینٌ» (اعراف/ 68) در سوره شعرا، پنجبار این آیه کریمه تکرار شده است: «إِنِّی لَکُم رَسُولٌ أَمینٌ» (شعرا/ 107/ 125/ 143/ 162و178)درستکاری، امانتداری و رازداری، از صفات پسندیده و نیکوی هر انسان مسلمانی است. امام صادق(ع) میفرمایند: بهراستی خدای عزوجل، پیامبر را مبعوث نکرد؛ جز برای راستگویی و ادای امانت. (کلینی، بیتا: 4/ 317)
علی(ع) نیز رازداری و پردهدری نکردن را از اوصاف برجسته انسانهای راضی میداند: خوشا بههر بنده گمنامی که به او اعتنا نکنند، مردم را بشناسد، مردم او را نشناسند. خدا او را به رضامندی از وی بشناسد. آنان چراغ هدایتند. هرچند ظلماتی از آنان برطرف گردد و درِ هر رحمت بهسوی آنان گشوده شود، پردهدر فاشکننده و ناسپاس و خودنما نیستند. (همان: 665) همچنین علی(ع) برترین دیانت را امانتداری میداند: «عَلَیکَ بِالأَمانَةِ فَإِنَّها أَفضَلُ دِیانَة» (آمدی، بیتا: 479)
امام صادق(ع) نیز میفرماید: خدای عزّ و جل، مردم را برای فاش کردن اسرار، سرزنش کرده و فرموده: «و هرگاه به آنان مطلبی راجعبه امنیت و ناامنی برسد، آنرا فاش میکنند.» (نساء/ 83) بپرهیزید از فاش کردن اسرار. (کلینی، بیتا: 5/ 365)
امام رضا(ع) نیز میفرمایند: «لمیخنک الامین و لکن ائتمنت الخائن» (حرانی، تحفالعقول: 519.) مراد این است که به افراد امین نباید بدگمان شد؛ اما هرکسی را هم نباید امین شمرد. سرانجام اینکه، ادای امانت و امانتداری ازجمله آخرین سفارشهای پیامبر اکرم(ص) به حضرت علی(ع) است.
آن حضرت میفرماید: ای کمیل! ما بههیچکس اجازه نمیدهیم که امانت مردم را نپردازد، هرکس رخصتی در اینباره از من نقل کند، بیهوده گفته و گناه کرده و سزای دروغش آتش است. من سوگند یاد میکنم که پیامبر(ص)، ساعتی پیش از وفات سهمرتبه فرمود: ای ابوالحسن(ع)، امانت را به (صاحبش) برگردان. صاحبش نیکوکار باشد یا تبهکار، امانت کوچک باشد یا بزرگ. (کلینی، بیتا: 5/ 187)
بنابراین، یکی از اصول مسلم آموزههای دینی، و اصولاً شرط اولیه هر مسلمانی، امانتداری و رازداری است که در منابع دینی بر آن بسیار تأکید شده است. در روزنامهنگاری نیز که ازجمله رسانههای ارتباطجمعی است و با منافع عموم در ارتباط است، رعایت امانت و رازداری از اصول اولیه این حرفه محسوب میشود.از سوی دیگر، معمولاً روزنامهنگاران افراد مورد اعتماد عموم مردم هستند و افراد بهدلیل اعتماد نسبی به آنان مسائل شخصی و خصوصی زندگی خویش، اطلاعات محرمانه زندگی، تلفن شخصی، نشانی منزل خود و... را در اختیار آنان میگذارند. آنان باید در حفظ اسرار اشخاص، امین و رازدار باشند و بدینسان، اعتماد عمومی را نسبتبه حرفه روزنامهنگاری تقویت کنند. کمترین بیتوجهی به این مهم، موجبات سلب اعتماد عمومی را نسبتبه روزنامهنگاران درپی خواهد داشت.
3 ـ 1 ـ 4. رعایت حق مالکیت معنوی (ر.ک: رکنیدزفولی، 1385: 58)
حقوق مالکیت فکری1 در کتابهای حقوقی، به «حقوق مالکیت معنوی» ترجمه شده است. (امامی، بیتا: 193) حقوق مالکیت فکری عبارت است از: حقوق ناشی از آفرینشها و خلاقیتهای فکری در زمینههای علمی، صنعتی، ادبی و هنری. (بزرگی، بیتا:192؛ همو، 1382: 33) این قسم حقوق عمدتاً بهموضوعاتی میپردازد که زاییده فکر و اندیشه انسان و مرتبط با آفرینشهای ذهنی اوست؛ از اینرو حقوق مالکیت معنوی، برای پدید آورنده اثر حقوقی را شناخته و مقرر داشته است که همواره افراد جامعه مکلف بهرعایت آن هستند؛ بهعبارت دیگر، وجود این نظام موجب میشود که یک حق قانونی، مستقل از قرارداد و اراده افراد تحقق یابد.
بنابراین حق معنوی حقی است غیر مادی که قانونگذار بهپدید آورنده یک اثر فکری و هنری اعطا مینماید؛ حقی که از دوام و پیوستگی با شخصیت پدیدآورنده برخوردار است و برای او مزیتهایی را بههمراه میآورد. (نقیبی، بیتا: 10)با توجه بهقانون مصوب سال 1348 میتوان حق معنوی را چنین تعریف کرد: «حقوق معنوی، مزایایی است قانونی، غیر مادی و مربوطبه شخصیت پدیدآورنده یک اثر فکری که بهموجب آن وی برای همیشه از یکدسته حقوق خاص برخوردار است. بهسبب وجود همین حق، شخص پدیدآورنده از امتیازهای ویژهای برخوردار میگردد که حتی با مرگ وی نیز آن امتیازها از بین نمیرود.» (حضرتی شاهیندژ، بیتا: 158)
حقوق مالکیت فکری معمولاً بهدو حوزه تقسیم میشود:
یک. حقوق مالکیت صنعتی؛
دو. کپیرایت و حقوق جانبی آن.
«کپیرایت» (Copyright) ازنظر لغوی، بهمعنای نسخهبرداری یا حق مؤلف است و ازنظر اصطلاحی، بهحقوق پدیدآورندگان آثار ادبی و هنری و علمی اطلاق میشود که میتواند طیف گستردهای از آثار مکتوب تا آثار سمعی و بصری و آثار تجسمی و صنایع دستی و نقشه قالی و گلیم و نرمافزارهای رایانهای را دربر بگیرد. معنای صحیح کپیرایت همان حق نشر است؛ نه حق تألیف یا حق مؤلف. (یزدانی، بیتا: 52)
اصطلاح «کپیرایت» عموماً ناظر بهکپی کردن یک اثر، مثل مقاله، کتاب، نقاشی، مجسمه، عکس و فیلم است. این اقدام تنها از سوی خود مؤلف یا با اجازه او امکانپذیر است. اما اصطلاح «حق مؤلف»، ناظر بهشخص آفریننده اثر ادبی و هنری است؛ یعنی خود مؤلف. «حق مؤلف» بر این جنبه تأکید دارد که مؤلف در آفریده خود حقوق خاصی دارد که تنها خود او آن را اعمال میکند.
براساس قوانین جمهوی اسلامی ایران، به کسیکه اثری را از طریق دانش یا هنر و یا ابتکار ایجاد کرده است، «پدیدآورنده» و به آن چیزی که در اثر فعالیت و ابتکار و خلاقیت شخص پدیدآورنده بهوجود آمده است، «اثر» اطلاق میشود. مطابق مقررات ایران، حقوق شخص پدیدآورنده، که بههر شکلی در ایجاد و خلق یک اثر دخالت داشته باشد، بدون درنظر گرفتن سلیقه و روشی که وی در ابداع و ایجاد آن اثر پیش گرفته، مورد حمایت قانون خواهد بود. (بندرچی، بیتا: 42)
3 ـ 1 ـ 5. رعایت بیطرفی
روزنامهنگار باید یک رویداد خبری را بیطرفانه گزارش و اصل «عینیت» را رعایت کند. همانند یک پستچی، ناقل پیام خبری باشد و کوشش کند، خبر، واقعه یا حادثهای را بههمان شکلی گزارش کند که اتفاق افتاده؛ نه بهصورتی که خود او، سردبیر یا افراد دیگر مایل هستند انجام شود؛ بنابراین، إعمالنظر خبرنگار یا مدیر روزنامه در کوچک و بزرگ کردن خبر یا واقعهای که استحقاق و ارزش آن را ندارد، یک نوع اختلال محسوب میشود؛ بهعبارت دیگر، کوشش روزنامهنگاران باید بر این اصل استوار باشد که خبر را با درنظر گرفتن ارزشهای نهفته در آن گزارش کنند؛ نه با ارزشهای ساختگی یا اعمالنظرهایی که خبر را به یک داستان تخیلی تبدیل میکند. (قاسمی، 1378: 54)
3 ـ 1 ـ 6. بهروز و تحلیل درست مسائل
یک ژورنالیست حرفهای باید از حوادث و وقایع موضوعات اطراف خود اطلاعات بهروز داشته باشد و کارشناس در مسائل، بهویژه مسائل سیاسی و اهل فکر و مطالعه باشد. لازمه بهروز بودن، طرح درست مسائل و تجزیه و تحلیل مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی با هدف اطلاعرسانی و تنویر و رشد افکار عمومی میباشد.
یک روزنامهنگار، با برخورداری از هر مشی سیاسی، میتواند با رعایت مصالح عمومی، حوادث و مسائل سیاسی را طرح و نقادی و نسبتبه طرح درست مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، با حفظ اخلاق اجتماعی، بهرشد و تعالی فرهنگ عمومی کمک نماید. اینهمه در گرو بهروز بودن و اطلاعات بهروز داشتن و شناخت درست از مسائل جهان اطراف ماست.
3 ـ 1 ـ 7. کمک بهثبات و آرامش روانی جامعه
ازجمله وظایف مهم روزنامهنگاران وظیفهشناس و مسؤول، کمک بهثبات سیاسی، اجتماعی و آرامش روانی جامعه است. تعدیل فضای ملتهب جامعه، کمک بهآرامش روانی آن، پاسخ بهشبهات موجود و تلاش برای رشد آگاهی عمومی، بیان واقعیات در این زمینه کارساز خواهد بود.بدین منظور و با هدف کمک بهجامعه و درجهت خدمت بهمنافع عمومی، بهرهگیری از سازوکارها و ابزارها و شگردهای نوین ـ البته با حفظ حرمت افراد و رعایت اخلاق روزنامهنگاری ـ امری ضروری است؛ بهویژه زمانیکه افکار عمومی و نیز بخشی از جامعه از طریق طرح شبهات و شایعات، متحمل ضرر و زیان شود. برای انجام این مهم، بیان بیطرفانه واقعیتها و پاسخ بهشبهات با حفظ حرمت، حیثیت و حریم افراد ـ بهگونهایکه اخلاق عمومی دچار خدشه نشود ـ امری ضروری است.
3 ـ 2. نبایدهای اخلاقی
یک روزنامهنگار علاوهبر پایبندی بهاخلاق فردی و جمعی و رعایت فضائل و محاسن اخلاقی، ارزشها و هنجارها باید از رذائل و نبایدهای اخلاقی نیز اجتناب نماید. نبایدهای اخلاقی همان خطوط قرمز در حوزه اخلاق فردی و اجتماعی است. گاهی اوقات رعایت بایدهای اخلاقی و التزام به آنان، محدود و مقید بهشرایط و قیودی است؛ برای مثال اگرچه روزنامهنگاران باید نسبتبه بیان حقایق و امور و حوادث ـ هرچند کماهمیت ـ متعهد و ملزم باشند؛ اما گاهی بیان همه حقیقت، امری دشوار و گاهی غیر ممکن است؛
بهعبارت دیگر، گاهی عدم بیان حقایق و نه قلب و تحریف آن، بهمصلحت عموم است؛ از اینرو گاهی سانسور و گزینش مطالب ضروری مینماید؛ بهبیان دیگر، گاهی اوقات بیان برخی حقایق اجتماعی و یا فردی، خلاف مصلحت عمومی است و موجب لکهدار شدن شخصیت افراد و یا جریحهدار شدن عفت عمومی میشود. در اینصورت بیان حقایقی که چنین پیامدهایی برای فرد یا جامعه دارد، خلاف مصلحت عمومی است و خط قرمز محسوب میشود؛ از اینرو اخلاق روزنامهنگاری حکم میکند که نبایدهای این عرصه لحاظ و مورد توجه قرار گیرد که در ادامه بهبیان این نبایدها میپردازیم.
3 ـ 2 ـ 1. حرمتشکنی
یکی از نبایدهای اخلاقی، شکستن حریمها و حرمتهاست. پررنگ کردن تبعیض جنسی، قومی و نژادی، فریب، آزار و اذیت افراد، تعرض بهقلمرو زندگی خصوصی افراد، و سوء استفاده از سوژهها و افرادی که مظلوم واقع شدهاند، بزرگنمایی حوادث جنایی و... ازجمله شکستن حرمتهاست. متأسفانه ژورنالیستها این ممنوعیتها و محدودیتها و خطوط قرمز را میشکنند و عملاً در بسیاری از روزنامههای حرفهای رعایت نمیشود که بسیاری از رذائل و بداخلاقیها را بهدنبال دارد.
این بداخلاقیها، قداستشکنیها، شکستن خطوط قرمز، ورود بهحریم خصوصی افراد، تبعیضهای جنسی و نژادی، بزرگنمایی حوادث و سوء استفاده از آنان، در جوامع لیبرال و سکولار ـ که افراد تقید چندانی بهآموزههای مذهبی ندارند و هدف وسیله را توجیه میکند ـ در عرصه روزنامهنگاری بسیار مشهود و برجسته است.
در جامعه ما نیز، برخی ژورنالیستهای حرفهای بهتقلید از اینگونه جوامع، دست بهارتکاب چنین بداخلاقیهایی میزنند. در صورتیکه اساس و شالوده یک جامعه دینی و سکولار متفاوت است. در یک جامعه دینی، حفظ و احترام بهارزشها و کرامت انسانی، بایسته و ضروری است؛ ولی در جامعه سکولار، امور مقدس معنا و مفهومی ندارد.
3 ـ 2 ـ 2. سوء استفاده از اعتماد عمومی
روزنامهنگاران، بهدلیل اینکه حلقه واسط میان مردم و حکومت و عهدهدار تنویر افکار عمومی هستند از اعتماد عمومی نسبی و خوبی برخودارند؛ از اینرو نباید بهگونهای رفتار کنند که این اعتماد عمومی نسبتبه ایشان سلب شود.سوء استفاده از اعتماد عمومی از سوی روزنامهنگاران امری زشت و ناپسند بهحساب میآید. گرفتن اطلاعات خصوصی و محرمانه افراد، ضبط و پخش و شنود مکالمات تلفنی افراد، بهویژه مسائل خصوصی و زناشویی افراد و شخصیتهای سیاسی با هدف انزوای سیاسی آنان ازجمله رذائل و بداخلاقی فردی و اجتماعی محسوب میشود. روزنامهنگاران، بهویژه گزارشگران حرفهای و کنجکاو، غالبا درپی کشف چیزهایی هستند که لازم است محرمانه و مخفی بمانند و این مهم، جایگاه اجتماعی مطبوعات و خود آنان را برجسته میکند.
3 ـ 2 ـ 3. سانسور یا تحریف حقایق
در جوامع غیر دینی و سکولار، اگر در اخبار، گزارشها و همچنین مصاحبههایی که درواقع منابع اطلاعاتی خوانندگان مطبوعات و یا حتی بینندگان تلویزیونهای ماهوارهای هستند، دقت کنیم، متوجه میشویم که آنان همواره در انتخاب اخبار، سیاست «سانسور» و یا «قلب حقایق» و یا «گزینشی بودن اخبار» را بهشکلهای گوناگون بهشدت دنبال میکنند. در ذیل بهبرخی از این موارد اشاره میگردد:
یک. بزرگنمایی واقعیات کوچک برای مخفی نمودن واقعیات بزرگتر؛
دو. انکار یا حذف بخشی از حقایق یک موضوع برای تحریف کل آن حقیقت؛
سه. ابراز یک حقیقت همراه با تجزیه و تحلیل خاصی از آن برای تحریف اصل موضوع؛
چهار. بیان یک حقیقت و ترکیب آن با اکاذیب گوناگون برای محو آثار و نتایج آن؛
پنج. انتخاب واژههای منفی برای بیان یک حقیقت ارزشمند برای ایجاد دافعه در شنوندگان نسبتبه آن؛
شش. القای اندیشههای خاص سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، تاریخی و علمی در قالب «خبر و گزارش»؛
هفت. تخریب شخصیتهای برجسته، فرهیخته و تأثیرگذار و ترویج عناصر فاسد مورد نظر.
حاصل آنکه، اخبار و گزارشهای خبری روزنامهنگاران و حتی نویسندگان مطبوعات بیگانه و غربی، بهدلیل جهتگیری خاص آنان نهتنها برای عموم مردم مفید نیست؛ بلکه بهعکس، آثار، پیامدها و خطرات بسیاری بههمراه دارد؛ زیرا هر کس با این منابع خبری مرتبط شود، گرچه فقط اندکی از پیامهای کذب و تحریفات آنان را بهمروز زمان باور کند و اندیشههای خود را بر اساس آن بنا نهد، خواسته یا ناخواسته از اهداف آنان پیروی خواهد کرد؛ بهخصوص با توجه بهبهرهگیری آنان از برخی اصول روانشناسی که در ضمیر ناخودآگاه مخاطبان تأثیر میگذارد.در این فرآیند، گزینش مطالب بهگونهای است که حتی اگر اطلاعات صحیح بعدی هم در اختیار مخاطبان قرار گیرد، اطلاعات ناصحیح اولیه اثر خاصِ خود را خواهد بخشید.
3 ـ 2 ـ 4. ترویج فساد و بیبندباری
در یک جامعه دینی پایبندی بهارزشها، هنجارها، عفت عمومی، حریم خصوصی افراد، حرمت شایعه، ممنوعیت ایجاد دو دستگی و اختلاف، پرهیز از نفاق و دورویی و... لازم و امری بایسته و پسندیده است.اشاعه و ترویج بیبندباری و فساد از خطوط قرمز، رذائل و نبایدهای اخلاقی محسوب میشود. موضوعی که قرآن بهشدت با آن برخوردکرده، و کسانی را که بهاشاعه فساد و فحشا در جامعه دینی و میان مؤمنان همت میگمارند، بهشدت توبیخ و در دنیا و آخرت، عذاب الیم به آنان وعده میدهد:
«إِنَّ الَّذینَ یُحِبُّونَ أَن تَشیعَ الفاحِشَهُ فی الَّذینَ آمَنُوا لَهُم عَذابٌ أّلیمٌ فی الدُّنیا و الآخِرَةِ».متأسفانه ولنگاری فرهنگی و ترویج بیبندوباری از سوی روزنامهنگاران و اصحاب رسانههای مکتوب، بهویژه مطبوعات زرد، ازجمله عوامل مهم و مؤلفههای درخور توجه در ایجاد انگیزه و رویآوری افراد، بهویژه جوانان به سمتوسوی بزهکاری و انحرافات اخلاقی است.
بررسیها نشان میدهد ظرف چند سال اخیر ورود برخی مطبوعات زرد (مطبوعات مبتذل، عامهپسند و جنجالی) و وجود روزنامهنگاران و اصحاب مطبوعات غیر پایبند بهاخلاق عمومی جامعه، بهعرصه رسانههای مکتوب کشور و استفاده این نشریات از عناوین جنجالی، هیجانی و همچنین بهرهگیری از شخصیتهای سینمایی و هنری و درج اخبار بیمحتوا و توأم با بزرگنمایی، انعکاس بیش از حد اخبار مربوطبه بازیگران سینما و توجه مفرط به اخبار حوادث و... ، موجب جلب توجه تعداد قابل توجهی از نوجوانان و جوانان بهمطالب مندرج در آنان شده است و این مسأله موجب فراهم آمدن زمینههای گوناگون آسیبهای اجتماعی شده است. (ایراندخت، بیتا: 13) عدم پایبندی این رسانهها و روزنامهنگاران به عفت عمومی و ترویج بیبندوباری اخلاقی، موجبات جریحهدار شدن افکار عمومی، خدشهدار شدن عفت عمومی و عدم پایبندی مذهبی و بلوغ زودرس نوجوانان و جوانان در مسائل جنسی را فراهم آورده است. (ر.ک: محبی، 1381: 66)
3 ـ 2 ـ 5. ترویج شایعه
«شایعه» عبارت از شرح، پیشبینی و توصیف رخدادهایی است که غالباً از سوی منابع غیر مسؤول و ژورنالیستهای حرفهای در قالب غیر رسمی و تأییدنشده، ساخته و پرداخته میشوند و بخش عظیمی از تودهها بهطور جدی آن را میپذیرند و باور میکنند. در مطالعه «شایعه» با دو تصور مختلف مواجهیم:
یک. برخی آن را یک پیام میدانند که از فردی به فرد دیگر انتقال مییابد. با این ملاحظه که فرد آغازین زنجیره انتقال، یک شاهد عینی است که گزارش او با حقیقت مطابق بوده و تحریفها در فرآیند انتقال صورت میگیرد. عنصر اساسی تحلیل، همان گزارش و مسأله اصلی آن، بیان علت انتقال است. از آنجا که، حالت طبیعی ارتباطات و انتقال درست و واقعی اطلاعات از منابع اصیل رفتار بههنجار فرض میشود، شایعه، حالت مرَضگونه و غیر هنجار محسوب میشود. (Sill, 1972: 576-577.)
دو. شایعه، ترویج «خبر ساختگی» است و واقعیت ندارد و بر پایه تحریف، بزرگنمایی، رعبآفرینی و... استوار است. در بیان چنین خبری، جنبه کمرنگی از حقیقت و یا تفسیری خلاف واقع از خبری صحیح گنجانده شده است. هدف از پخش چنین خبری، تأثیر نهادن بر افکار عمومی، ملی، جهانی و یا نوعی دستیابی به اهداف سیاسی، نظامی یا اقتصادی در قلمرو یک کشور یا جهان است. این، ازجمله شگردهای حرفهای روزنامهنگاران است.
3 ـ 2 ـ 6. جنگ روانی
پس از شایعه و بهدنبال آن، ایجاد «جنگ ساختگی و مصنوعی رسانهای و ژورنالیستی» از دیگر نبایدها و بداخلاقیهای روزنامهنگاران است. ژورنالیستهای حرفهای با برخورداری از ابزار مهم رسانهای و با سلاح قلم، بهراحتی و با حرفه خاص خود، میتوانند با انتشار اخبار و گزارشهای غیر واقعی، انتساب نادرست مطالب به افراد، فضاسازی مصنوعی، فضای عمومی جامعه را با بداخلاقی ژورنالیستی خود، دچار التهاب کاذب نمایند. درواقع، ایجاد جریانسازی و جنگ روانی ازجمله سلاحهای برنده اصحاب رسانههای مکتوب، بهویژه روزنامهنگاران حرفهای است.
امروزه ژورنالیستهای حرفهای در جوامع غربی، با بهرهگیری از فناوریهای نوین، بهراحتی قادرند با جنگ روانی و ساختگی خود، روابط بین کشورها و دولتها را تیره و تار و پیچیده کنند، بسیاری از قراردادهای مهم تجاری و بازرگانی را لغو و به بیثباتی، شورشهای فرقهای و قومی در سایر کشورها کمک نمایند.
هرچند این مهم در رسانههای ماهوارهای و تصویری صد چندان است؛ اما همچنان در رسانههای مکتوب کاربرد فراوان دارد؛ چراکه در تعریف جنگ روانی، آمده است: استفاده طراحیشده از تبلیغات و ابزارهای مربوطبه آن برای نفوذ درخصوصیات فکری دشمن با توسل به شیوههایی که موجب پیشرفت مقاصد امنیت ملی شود.» (کالینز، 1370: 478) و این ویژگی امری مشترک میان همه رسانههاست.
در قرآن کریم، آیات فراوانی وجود دارد که بیشتر آنان ناظر بهجنگهای صدر اسلام در عصر پیامبر اکرم(ص) میباشد. بخشی از این آیات در مقام پاسخگویی به جنگ روانی دشمن بوده و درصدد است که آنان را خنثا کند. بخش دیگری از آیات، که جنبه تعرضی دارد، میخواهد روحیه طرف مقابل را تحت تأثیر قرار داده، بهتسلیم وادارد؛ بخشی دیگر از آیات نیز در زمانیکه مسلمانان احساس ضعف و شکست میکنند، درصدد تقویت روحیه آنان است.
در یک جامعه دینی نیز با مراجعه بهسنت میتوان روایات متعددی را در این زمینه بیان کرد. از مهمترین روایات در این باب، روایاتی است که حاکی از جواز بهکار بردن خدعه در جنگ است: «الحربُ خُدعةٌ» (مجلسی، بیتا: 617) جنگ روانی از مصادیق بارز «خدعه» بهمعنای «مکر، حیله و فریب» است. (ر.ک: معلوف، 1908)
سؤال این است که در عصر انفجار اطلاعات، و سلطه غول رسانههای مکتوب، سمعی و بصری و ماهوارهای، همه همت و تلاش این رسانهها ـ داخلی و بیگانه ـ پیروزی در جنگ نابرابر فرهنگی، سیاسی و اقتصادی است. رسانهای در این جنگ آگاهانه پیروز خواهد شد که با بهرهگیری از بهترین شگردهای تبلیغاتی جذاب و با تمام توان و ظرفیت جهانی و با بهرهگیری از سازوکارهای جنگ روانی بهترویج فکر و اندیشه و فرهنگ خویش بپردازد؛ بنابراین نیرنگ در جنگ و در برابر دشمن و در مقابله فرهنگها و تهاجم فرهنگی، از سوی اصحاب رسانهها امری بایسته است؛ اما آیا در اختلاف سلایق سیاسی در داخل، اختلاف فکری و ایدئولوژی، و... جنگ روانی علیه نیروهای خودی و ایجاد شکاف و دو دستگی هم امری بایسته است و بداخلاقی رسانهای محسوب نمیشود؟
بهراستی سوق دادن امکانات، توانمندیها و ظرفیتهای نیروهای داخلی، بهجنگ روانی و فرسایشی بیهوده و تقابل نیروهای خودی با یکدیگر، پرداختن بهموضوعات کمارزش و بیحاصلی که نتیجهای جز فرصتسوزی ندارد، امری پسندیده است؟ البته آنچه نیز امروزه مطبوعات زرد در جامعه ما بدان دامن میزنند، مصداق روشن بداخلاقی و عدم پایبندی بهاخلاق عمومی است و امری بسیار ناپسند و ضداخلاقی بهشمار میرود.
3 ـ 2 ـ 7. ورود بهحریم خصوصی
ورود بهحریم خصوصی و امور مربوطبهزندگی، بهویژه زندگی خصوصی افراد و انتشار امور محرمانه در این زمینه، ازجمله نبایدهای اخلاقی روزنامهنگاری است.معمولاً برخی افراد عادی، بهدلیل نداشتن مسؤولیت عمومی و موقعیت اجتماعی بالا و کماهمیت بودن عرصه زندگی عمومی آنان، کمتر حریم خصوصی آنان در معرض خطر ورود گزارشگران و روزنامهنگاران قرار میگیرد؛ اما گاهی چنین شهروندانی درپی فرصتهای خوبی مثل برنده شدن در کنکور، قرعهکشی بزرگ بانکها و... یا فرصتهای بد مثل متهم و یا قربانی شدن در یک حادثه جنایی در منظر عموم مردم تحت فشار قرار میگیرند. در چنین مواردی، امور محرمانه و حریم خصوصی افراد مطرح میشود که باید محترم شمرده شود.
اما سؤال اصلی این است که آیا شکل و ترکیب عمومی در امور سیاسی، تجارت، سرگرمی و ورزش باید کاملاً خصوصی و محرمانه باشد؟ در اینجا بیش از یک موضوع مطرح میشود. بسیاری از چنین قالبهایی مطرح و انتخاب میشوند. این موضوعات در یک موقعیت ازنظر اخلاقی کاملاً همسطح نیستند تا اگر انتشار آن از سوی روزنامهنگاران دقیقاً موردنظر نباشد، مورد اعتراض قرار گیرد؛ برای مثال آیا سیاستمداران مستحق زندگی خصوصی و مخفیانه هستند؟
معمولاً پاسخ این است که گفته میشود عرصههای زندگی آنان، که تحت تأثیر انجام وظایف عمومی ایشان قرار نمیگیرد، حقیقتاً خصوصی است؛ از اینرو، رسوایی مالی سیاستمداران [البته، رسواییای که مربوطبه مشاغل عمومی آنان باشد] میتواند [از طریق روزنامهنگاران] بهطور قانونی در اختیار افکار عمومی قرار گیرد؛ اما مسائل مربوطبه رسوایی جنسی چنین نیست.
در عینحال این امر، یعنی تمایزی که مستلزم تقسیم زندگی یک شخص بهدو بخش مجزای خصوصی و عمومی باشد و در زمینههای اخلاقی و روانشناختی هم مورد پذیرش قرار گیرد، مورد تردید است. البته در این زمینه یک مشکل بزرگتری وجود دارد و آن اینکه، معمولاً سیاستمداران فاسد و رشوهخوار برای طفره رفتن از انتشار رفتارهای غیر قانونی فسادانگیز خویش، مدعی حریم خصوصی هستند و اینگونه رفتارها را بهحریم خصوصی خود نسبت میدهند. (Ibid)
منابع و مآخذ
1. غررالحکم و دررالکلم،کلمات قصار علی(ع)، ترجمه محمدعلی انصاری، چ2، قم، دارالکتاب، فصل 59، حدیث 58. بیتا،
2. امامی، نورالدین، سال، «حقوق مالکیت فکری» مدرسه عالی شهیدمطهری، فصلنامه رهنمون، ش2و3.
3. بزرگی، وحید، سال، «سازمان جهانی بازرگانی، حقوق مالکیت فکری و کشورهای درحال توسعه»، مجله اطلاعات سیاسی اقتصادی، ش173و174.
4. ــــــــــ ، 1382، «حقوق مالکیت فکری در سازمان تجارت جهانی»، مجله بررسیهای بازرگانی، ش1.
5. بندرچی، محمدرضا، سال5، «حقوق مصنفان و مؤلفان در ایران»، کیهان فرهنگی، ش9.
6. تافلر، آلوین، 1382، تغییر ماهیت قدرت، ترجمه شاهرخ بهار، تهران، مرکز ترجمه و نشر کتاب.
7. الجر، خلیل، 1363، فرهنگ لاروس، تهران، امیرکبیر.
8. جعفرینژاد، ابوالفضل، «بررسی برخی از حیطههای اخلاق حرفهای و رسانه»، رسانه 66.
9. جوادیآملی، عبدالله، بیتا، مبادی اخلاق در قرآن، تفسیر موضوعی قرآن کریم، قم، اسراء.
10. حضرتی شاهیندژ، صمد، «مطالعه تطبیقی حقوق معنوی مؤلف»، فصلنامه پژوهشی دانشگاه امام صادق(ع)، ش10.
11. رکنیدزفولی، سیدمحمدرضا، 1385، «بررسی تطبیقی مالکیت معنوی در حقوق ایران و سازمان تجارت جهانی»، معرفت، سال15، ش7و106، مهر.
12. فولادی، محمد، و دیگران، 1378، «عوامل تضعیف خودباوری فرهنگی»، معرفت، 31 آذر و دی.
13. فیضکاشانی، ملامحسن، 1361، محجهالبیضاء فی تهذیبالاحیاء، تهران، نهضت زنان.
14. قاسمی، سیدفرید، 1378، روزنامهنگاری حرفهای مجموعه مقالات، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهها.
15. کالینز، جانام، 1370، استراتژی بزرگ، ترجمه کورش بابندی، تهران، دفتر مطالعات وزارت خارجه.
16. کلینی، ابوجعفر محمدبن یعقوب، بیتا، اصول کافی، ترجمه محمدباقر کمرهای، چ8، ج4، قم، چاپخانه بزرگ قرآن کریم.
17. مجلسی، محمدباقر، بیتا، بحارالانوار، ج32، بیجا، بینا.
18. محبی، فاطمه، 1381، «آسیبشناسی اجتماعی زنان، فرار از خانه» کتاب زنان، ش15، بهار.
19. مصباح، محمدتقی، 1376، اخلاق در قرآن، تحقیق و نگارش محمدحسین اسکندری، قم، اسلامی.
20. معلوف، لویس، 1908، قاموسالمجد، بیروت، الکائولیکیه، ماده «خدع».
21. نراقی، ملامهدی، 1383، جامعالسعادات، تصحیح محمدرضا مظفر، قم، اسماعیلیان.
22. نقیبی، سیدابوالقاسم، «جبران خسارت بهحق معنوی: مبانی فقهی و حقوقی»، فصلنامه کتابهای اسلامی، ش9.
23. نوری، حسین، 1408، مستدرکالوسایل، بیروت، آلالبیت لإحیاء التراث.
24. یزدانی، عباس، «حق مؤلف در اندیشههای فقیهان معاصر امامیه»، فصلنامه کتابهای اسلامی، ش9.
25. Sill, David L., (ED), International Encyclopedia Of the social Sciences (U.S.A,1972),VOl. 13
26. Routledge Encyclopedia of Philosophy, Version 1: London & New York: Routledge The 26. (1998): Ethics of Journalism.
پی نوشت:
1 . Intellectual Prorerty Rights.
محمد فولادی/ دانشجوی دکترای انقلاب اسلامی، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره).
منبع: فصلنامه پژوهشی در اخلاق شماره4