شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)- خواندن ذهن آدم ها (ذهن خوانی) یک شگرد و حقه نیست بلکه مهارتی است که اکثر آدمهای موفق در آن استاد هستند.
اگرچه به نظر میرسد تلهپاتی یا ارتباط ذهنی یک قدرت برتر و ماورایی است، ولی خواندن ذهن یک نفر دیگر واقعاً یک مهارت است که میتوان آموخت.
از پیشخوانی نیازهای یک مشتری تا دانستن چگونگی نزدیک شدن به رئیستان، میتواند با پرورش بینش باطنی تان از آنچه دیگران برای آنها ارزش قائل هستند، کمک مفیدی به پیشرفت و ارتباطاتتان کند.
لورن ماینر، مدیر پشتیبانی شرکت دسیژن تول باکس میگوید، “آدمهای ذهن اندیش یا ذهنخوان همیشه در زندگی و کار موفقتر هستند.”
آدمهایی که دارای عملکرد بالا و درآمدهای افسانهای هستند همیشه باهوشترین آدمها نیستند؛ بلکه کسانی باهوشترین هستند که با دیگران در تماساند و ضریب هوش هیجانی (EQ) بالایی دارند.
ماینر میگوید آدمها دائماً علایمی از فکرشان را ارسال میکنند، که میتوان با تمرین و ممارست به خواندن آن ها اشراف پیدا کرد. به زعم وی، “وقتی پیامهایی را دریافت میکنید در واقع میگویند شما در همان صحنه هستید. اینها سرنخهایی هستند که به شما میگویند عقب بروید و تغییر مسیر بدهید. وقت تغییر گفت و گو یا تغییر رویکردتان است.”
کلیک کنید و بخوانید: فراخوان یازدهمین جشنواره ملی انتشارات روابط عمومی
لورن میگوید ۵ روش وجود دارد که با آنها میتوان ذهن یا فکر یک نفر دیگر را خواند یا دست کم حدسهای عالمانه زد- و روابط کاری و تجاری بهتری را ساخت.
۱.با تفاوتهای نسلی شروع کنید.
شناخت نسل یک نفر میتواند به شما بینشی از چگونگی افکار او بدهد. ماینر میگوید این همان لنزی است که آنها با آن به زندگی مینگرند.
وی میگوید، “تفاوت های نسلی جذاب هستند. هزارهایها اغلب پشت رایانهها پنهان میشوند و ذهنشان را با توئیتر و بلاگنوشتهها به رشتهی سخن درمیآورند. آنها به ارتباطات رو در ور بها نمیدهند. از طرف دیگر نسل بعد از جنگ جهانی دوم دوست دارند شخصا با شخصی دیگر حرف بزنند.”
ماینر میگوید شناخت نسل یک نفر به شما کمک خواهد کرد بهترین راه را برای نزدیکی به او و ایجاد یک رابطه شناسایی کنید، از نظر ماینر، “اگر ما با یک هزارهای( نسل بعد از ۲۰۰۰) یک معامله را انجام دهیم میدانیم نیازی نداریم بلیط پرواز بخریم و برای یک میزگرد برنامهریزی کنیم. چون آنها یک ارائه از طریق رایانه را ترجیح میدهند.”
ماینر همچنین میگوید نسلها درواقع چیزهای متفاوتی هستند. مثلا هزارهایها به دنبال نتایج سریع هستند. او میگوید، ” وقتی با آنها حرف میزنیم، دربارهی فرایندهای سریع و اثبات شده حرف میزنیم. ولی نسل بعد از جنگ جهانی دوم یا بومرها محافظهکارتر هستند. وقتی با آنها حرف میزنیم شمردهتر صحبت میکنیم، و دربارهی هر چیزی مثل امنیت و ریسک حرف میزنیم.”
۲.کلیدهای اضطراری را بشناسید.
راه دیگر گفتن این که افراد به چه چیز فکر میکنند فکر کردن به مشکلات یا نیازهای آنان است، که متضمن پرسیدن سوالات درست است. ماینر میگوید مهم است که یک رابطهی شخصی برای دانستن آنچه مهم میدانید برقرار کنید.
او میگوید،” چه چیز احساسات آنها را برمیانگیزد؟ مناطق امن آنها کجا هستند؟ شما باید گوشهای بزرگ و دهان کوچک داشته باشید.”
” شما باید گوشهای بزرگ و دهان کوچک داشته باشید.”
ماینر معتقد است که از گفت و گوهای از پیش طراحی شده اجتناب کنید و به یک رابطه به صورت یک مباحثه وارد شوید. به نظر او، “سوالات باز بپرسید که به آن شخص اجازه بدهد قوتها و چالشهایاش را به اشتراک بگذارد. یا شما داستانهایی را بازگو کنید که برای دیگران انجام دادید. آدم ها ۹ بار از هر ۱۰ بار موافق خواهند بود که آنها موضوعی یکسان هستند، که این کمک میکند فهم بهتری از نیازهای آنها داشته باشید.”
۳.شخصیتها را در نظر بگبربد.
توجه به شخصیت کمک میکند ویژگیهای افراد را مشخص و مشاهده کنید و بر آن اساس پی ببرید که آدمها در مقام اشخاص چه کسانی هستند و چه چیز برای آنها مهم است.
ماینر میگوید که خودش خیلی تخیلگرا است، و وقتی آدمها به صورتی روشمند ایدههایشان را مطرح کنند او به خوبی توجه می کند و تشخیص می دهد.
به گفتهی او، “به تیمم آموختم که وقتی پیش من میآیند آماده باشند از ابتکارات و ایدههایشان با اعداد پشتیبانی کنند. اگر این کار را نکنند، قطعا حواسم به آنها نخواهد بود و از جلسهی بعد هم خبری نیست.”
به دنبال سرنخهایی در شخصیت یک نفر با توجه به خصوصیات و اطناب کلام باشید. مثلا فردی که ترجیح میدهد سلطهجو باشد ممکن است دائما دستاش را تکان دهد. ماینر میگوید آدمهایی که شوخ هستند اغلب طعنه و کنایه را به سخنشان وارد میکنند. از این نشانهها برای شناسایی ارزش های اخلاقی و رویکردهای آنان استفاده کنید.
۴.به دنبال ارتباطات غیرکلامی باشید.
رفتار غیرکلامی نیز اهمیت دارد، و ماینر توصیه میکند به نشانههای زبان بدن دقت کنید. اگر فردی خم شده است، مشغول گوش کردن است. اگر کسی به عقب تکیه داده است یا سرش برگشته است به آنچه شما میگویید توجهای دارد.
لحن صدا نیز میتواند سرنخهایی به دست دهد. مثلا اگر فردی با صدایی یکنواخت پاسخ میدهد، مفهوم و صحبت شما را نگرفته است و علاقهای ندارد. اگر وقتی صحبت میکنید به شما نگاه میکند و نزدیکتر میشود، در بیان شما چیز باارزشی را میبیند.
۵ .شنوندهی خوبی باشید.
نهایتا ، گوش کنید یک نفر چه میگوید و نیز چه نمیگوید. با این که سخت است ولی وقتی گفت و گو با تلفن انجام میشود به نظر ماینر یک صدای مشتاق و حواس جمع بسیار واضح و متمایز است. همچنین وقتی یکی بیتوجه و خنثی است مشخص می شود.
او می گوید، ” لحن صدایشان تغییر میکند یا شما آه و ناله میشنوید، مهم است که یک گوش پرورش یافته داشته باشید تا بتوانید به خوبی صداهای فرعی را بشنوید.”
“مهم است گوشی پرورشیافته داشته باشید تا بتوانید به خوبی صداهای فرعی را بشنوید.”
ماینر میگوید هر چیز مهم یا متضمن احساس و هیجان نباید با ایمیل گفته شود. او میگوید به جایش تلفن را بردارید. ایمیلها برای انتقال معنی واژگان افتضاح و مهیب هستند. آنها میتوانند مانع واقعی برای درک باشند”.
منبع: فست کامپنی
ترجمه: سایت بازده