شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)، در فرهنگ ضربالمثلها میگویند: «با خوردن هر گندی شاید به بالا رسی، لیک در بالا نمانی«.
در باب همین ضربالمثل ماندگار تاریخ، حکایتی آمده است که بوقلمونی، گاوی بدید و بگفت: در آرزوی پروازم اما چگونه، ندانم؟
گاو پاسخ داد: گر ز تپاله من خوری قدرت بر بالهایت افتد و پرواز کنی
بوقلمون خورد و بر شاخی نشست
تیراندازی ماهر، بوقلمون بر درخت بدید
تیری بر آن نگونبخت بینداخت و هلاکش نمود.
نتیجه اخلاقی: «برای رسیدن به هر بالا بلندی، هر گندی را نوش جان نکنید، برای رسیدن به هر پست و مقامی حق ندارید، هر دروغی را به زبان بیاورید، برای چند روز بیشتر ماندن پشت میز ریاست، هرکسی را هل ندهید و هر تملقی را به زبان نیاورید، برای دستیابی به ثروت و قدرت، هر عمل ناشایست امکانپذیر نیست، اگر پلههای موفقیت را یکی یکی طی نکنی و با آسانسور ارتباطات و از طریق پایمال کردن حقوق دیگران و تملق بالادستیها به میز و مقامی برسی، آن بالا زیاد نمیمانی.«
اگر هر انسانی، کمی دانش و معرفت و خداشناسی داشته باشد و منافع مردم را در نظر بگیرد، بسیاری از اعمال و رفتار ناپسند را فقط برای منافع شخصی خودش انجام نمیدهد.
بدون شک آنها که صبح را با تملق آغاز میکنند و با نگاه به وزش باد و جهت قرار گرفتن بیرق، زندگی شخصی خود را در خدمت اداری یا به عبارتی دیگر، اجتماعی آغاز میکنند نه خواننده این یادداشتها هستند و نه اگر بخوانند به گوش کرشان حرفی وارد میشود و اگر هم تصادفی بخوانند و بشنوند آنچنان غرق در دنیای تملق و زیادهخواهی هستند که به خود نمیگیرند و به دیگرانی که اهل حقیقت و واقعیت هستند وقعی نمیگذارند و همچنان کار خودشان را انجام میدهند و جیبشان را پربارتر میکنند.
این گروه آدمیان بهطور معمول به دنبال کار خویش، سر خود را بالا گرفته و نگاه را به بیرق میدوزند و هر صبح را به صبح دیگر وصل میکنند تا لقمهای چربتر را فرو دهند، آنها به هر شکل و هر گونهای که شده خود را به پایههای میز قدرت وصل میکنند و بر قطر چربیهای شکم خود میافزایند و در برابر حقیقت لب فرو میبندند و زبان را فقط در باب بالا دستان در دهان میچرخانند تا روزگارشان همیشه وصل بماند.
بدون شک، آدمهای متملق، از بدو تولد قرار نبوده متملق رشد کنند و به دروغ آلوده شوند، آنها هم مانند بسیاری افراد از قبیل دزد و قاتل و معتاد و امثالهم، در روند مناسبات خانوادگی و اجتماعی و آموزش و پرورش، به فرهنگ تملق آلوده شدهاند. اما تفاوت یک متملق با یک دزد در جایگاه اجتماعی آنهاست، دزد زندگی پنهانی و همراه با ترس و لرز دارد و سرانجام هم یک روزی دستگیر و محاکمه میشود و به کیفر میرسد و زندان خانه دوم او میشود. اما فرد متملق که بدون شک سزایش نباید کمتر از دزد مال مردم باشد، در جوامعی که همچنان «بزرگ آقای سریال شهرزاد» میپرورانند، همیشه میمانند، زاد و ولد میکنند، تکثیر میشوند و تا زمانی که رسانهها و روشنفکران و اهل قلم به افشای رفتار و کردار آنها نپردازند، باقی میمانند.
افراد متملق در سیستمهای دولتی و خصوصی و در همهجا حضور دارند، آنها متعلق به یک دوره ویژه حکومتی نیستند، آنها همیشه در همه جای تاریخ و در همه سرزمینها حضور داشتهاند و خواهند داشت، آنها مانند «سایه» میمانند، در جهت خلاف نور آفتاب حرکت میکنند و در زیر سایه «بزرگ آقاها» بزرگ و بزرگتر میشوند، از زبان خرج میکنند و رییس را در حد بتپرستی بالا میبرند، گاهی در طول تاریخ شعر میسرایند و صله میستانند و گاهی دستمال میگشایند و دستمزد میگیرند، آنها از هیچ مبالغهای در جمع و در خلوت کوتاهی نمیکنند، آنها آمدهاند تا برگهایی را بر تاریخ ننگین تملق بیفزایند و فرصتهای تاریخی را از کسانی بگیرند که میتوانند با نورافشانی، این پدیدههای مذموم حوزه مدیریت و کارکنان را به دور بریزند.
مولایم علی(ع) بارها در نهجالبلاغه فرمودهاند:
گزیدهترین همکاران تو، کسی است که با تو سخن تلخ و حق را بیپردهتر میگوید و در کاری که خدا برای اولیای خود ناخوش دارد، کمتر یاریات میدهد، همکارانت را بیاموز که تو را مجیز و تملق نگویند و با برشمردن کارهای ناکرده، بیهوده شادمانت نکنند که ثناگویی و تملق فراوان، خودخواهی میآورد و تو را به تکبر میکشاند.
منبع: گسترش صمت
|