شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)- انقلاب اسلامی پدیدهای شگرف و عظیم در نیمهی دوم سدهی بیستم بود که چشم بسیاری از ناظران را به خود خیره کرد و مهمترین دلیل این خیرگی، داعیههای این انقلاب بود. داعیههایی که حکایت از نوعی وارونگی در مسیر تاریخ داشت. این وارونگی، ابتدا از یک گسست آغاز شد و این گسست در بطن خویش، وارونگی را در پی داشت. مراد از وارونگی مسیر تاریخ این است که جهانِ پساقرون وسطایی، جهانی متفاوت از اعصار پیشین بهلحاظ صوری و محتوایی بود و همین تفاوت و البته گاه تضاد، سرآغاز جهان جدیدی بود که عصر مدرن خوانده میشود و در عصر مدرن، «انسان» در مرکز توجه قرار میگیرد و خدا و به تبع آن دین، به حاشیه میروند و دین در میان دو قرائت افراطی و تفریطی قرار میگیرد. نگرش الحادی که خواهان حذف کلیِ دین از ساحت زندگی انسانی است و نگرش سکولار که عَلَم جدایی دین از عرصهی اجتماعی را برافراشت و دین را در ساحت فردی و اخلاقی محصور نمود و با حذف دین و کنار گذاشتن آن، مناسبات سیاسی-اقتصادی و حتی حقوقی در بستر اندیشهی انسانی تعریف شد، دیگر برای دین در این حوزه جایی باقی نماند و حدود پنج قرن با وجود همهی فرازونشیبها، این نگرش بسط یافت و تقویت شد و علوم اجتماعی و انسانی نیز در ساحت همین نگاه شکل گرفتند.
لذا بهصورت کلی میتوان گفت در دورهی رنسانس و پس از آن در عصر مدرن و حتی پسامدرن، شاهد هژمون شدن یک پارادایم هستیم که تمام مناسبات فکری را تحت تأثیر قرار داده است و آن «اومانیسم یا انسانگرایی» است. لذا کلیتِ عصر پسارنسانسی را میتوان عصر سیطرهی اومانیسم و پیامدهای فکری و عملی آن دانست.
گسستی که انقلاب اسلامی ایجاد کرد، گسست از نگاهی بود که بهاجمال گذشت و نه تنها گسست را ایجاد، بلکه مسیر آن را وارونه نمود. بدین معنا که این انقلاب بار دیگر «خدا» و «دین» را در محور توجه خویش قرار داده و سعی دارد مناسبات سیاسی-اجتماعی و حقوقی خویش را بر این مبنا تعریف کند. بنابراین دین نه در حاشیه و محصور در اخلاق فردی، بلکه در «متن» و در ساحت سیاسی-اجتماعی رخ مینمایاند. از همین رو، انقلاب اسلامی، آغازیدن یک آغاز و اعلام یک پایان بود. آغازیدنِ اعلامِ بازگرداندن دوبارهی دین به متن زندگی اجتماعی انسان در عصر مدرن پس از سدهها محسوب میشد و اعلامِ پایان «نازایی دین برای انسانسازی و جامعهسازی» و «حضور حاشیهای و بیرمق و تُنُکمایه»ی دین در عرصهی زندگی اجتماعی بشر بود.
مهمتر از این اعلامها، داعیهی تمدنسازی است که وجه برجستهای از این انقلاب است. این انقلاب از یکسو تمدن مدرن را بهعنوان تمدنی مطلوب و آرمانی نمیپذیرد و آن را تخدیرکنندهی انسانها میداند؛ چراکه آنها را در مناسبات دنیایی محصور میکند و توجهی به آغاز و انجام ندارد و از سوی دیگر، داعیهی شکلگیری تمدنی حد واسط میان تمدن اسلامی گذشته و تمدن مهدویِ آینده را دارد. از همین رو، ریشهی اصلی مقابلهی غرب و شرق با این انقلاب را باید در همین مدعیاتِ بنیادین دانست که این مدعیات را طرف مقابل بههیچروی برنمیتابد.
در عصر ارتباطات، ابزارهایی متنوع برای برقراری ارتباط میان صاحبان اندیشه و مخاطبان وجود دارد که تسهیلکنندهی برقراری این ارتباط است. یکی از این ابزارها، که سابقهی بهنسبت طولانیتر از سایر ابزارهای ارتباطی مدرن دارد، روزنامه است. روزنامه که متنی است مکتوب، دستکم دو بُعد دارد یکی بُعدی نقلی-توصیفی و دیگری بُعدی القایی یا اقناعی-تجویزی.
در بُعد توصیفی، یک حادثه را صرفاً نقل یا به تعبیر بهتر، آن را بدون هیچگونه تحلیلی برای مخاطبان خبررسانی میکند و یا یک حادثه را آنگونه که هست توصیف میکند، لیکن این ابزار از سوی دیگر به انحای مختلف سعی دارد تا مفهوم مدنظر دستاندرکاران را به مخاطبان القا کند و یا آنها را در مسیر مدنظر اصحاب روزنامه، اقناع کند و گاه نیز با آسیبشناسیهایی که از مسائل مختلف دارد، به تجویز راهکارهایی برای رفع آن آسیب میپردازد. هر کدام از این کارکردها، مستلزم توجه به فنون روزنامهنگاری است که جذب یا دفع مخاطبان را در پی دارد.
برای آنکه حامیان و طرفداران انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی در عرصهی روزنامهنگاری بهتر بتوانند پیام را به مخاطبان رسانده و مدعیات خویش را برای آنان شرح داده و باورپذیر سازند، لازم است تا علاوه بر التفات به اقتضائات اصطلاحات و حرفهی روزنامهنگاری، بتوانند بهنحو مطلوبی ابعاد پیدا و پنهان این اندیشه را بازنمایانند و از همین رو، ما به برخی از کارکردهایی که دستاندرکاران این حرفه باید مدنظر خویش قرار دهند، به اجمال اشاره مینماییم. این کارکردها و روشها که در انتقال بهتر پیام کمک میکنند، عبارتاند از:
- تبیین و تشریح ابعاد و بازگرداندن اسلام سیاسی به عرصهی اجتماعی بهعنوان بزرگترین دستاورد انقلاب اسلامی و تلاش برای نشان دادن کارآمدی آن در عرصههای مختلف از یکسو و نشان دادن چرایی وقوع و چرایی اهمیت انقلابی اسلامی در عصر مدرن و ابعاد و پیامدهای آن در سه سطح داخلی، منطقهای و جهانی.
- تبیین عقلانی شعارهای انقلاب: شعار بیانگر آرمان است و آرمانها غایات زندگی فردی و اجتماعی هستند و جامعهی بدون آرمان، جامعهای است که نمیداند چه میخواهد. دانستنِ خواستهها و حرکت در مسیر آنها، گامی است در مسیر پیشرفت و تحقق آرمانها. انقلاب اسلامی آنگاه میتواند به موفقیت حداکثری در رسیدن به اهدافش دست یابد که بتواند شعارهای خویش را که بیانگر آرمانهایش است، تبیین عقلانی کند و از تحریکات احساسی که مقطعی و زودگذر است و ممکن است در کوتاهمدت مفید باشد، ولی اثرات پایداری را برجای نمیگذارد، خودداری کند. لذا در عرصهی روزنامهنگاری، نگاه باید مبتنی بر عقلانیت باشد و برای طرحِ هر شعار بهجای تکرار مکرر، باید متناسب با شرایط و اوضاع جامعه، بتواند دفاعی عقلانی از این شعارها ارائه نماید و باید عامهی جامعه را مدنظر قرار دهد و نه مخاطبان خاص را تا بتواند حمایت حداکثری از شعارها را جلب نماید.
- اتخاذ رویکرد اقناع عمومی: در رویکرد القایی، نوعی تحمیل یک دیدگاه بر مخاطبان نهفته است که نویسندهی یک نظر میخواهد از طرق مختلف، بالاخص تحریک احساسات، دیدگاه خویش را در سطح جامعه بگستراند و فرد بهجای آنکه در برابر یک دیدگاه اقناع عقلانی شود، بهنوعی دچار نوعی استثمار میشود. از همین رو، حامیان انقلاب اسلامی باید با استفاده از فنون مختلف، عامهی جامعه را در راستای آرمانهای خویش اقناع سازند تا بتوانند در مواقع نیاز، از این عامهی قانعشده در برابر استدلالها، برای حل معضلات و مقابله با مشکلات بهره گیرند. یکی از راههای اقناع عمومی، حقخواهی و حقیقتگویی است. حقیقت به معنای سخن مطابق با واقع است و برای اینکه سخنی مطابق با واقع گفته شود، باید سعی شود تا جای ممکن، تمام ابعاد و حواشیِ یک مسئله را دید و آنگاه اطلاعرسانی برمبنای حق و عدالت صورت گیرد.
- حرکت در مسیر ایجاد انسجام و اتحاد داخلی و وحدت اسلامی در محدودهی جهان اسلام: لازمهی پیشرفت کشور، انسجام درونی در دو سطح عامهی مردم و نخبگان است؛ چراکه بهمثابهی نیرویی پشتیبان برای تصمیمسازان و تصمیمگیران عمل میکند و البته مراد از این انسجام، حاکم شدن یک سلیقه و برخورد حذفی با سایر سلایق نیست و از سوی دیگر، چون انقلاب اسلامی مدعایی فراتر از سرزمین ایران دارد، باید بتوان در مسائل اختلافی میان فِرَق و مذاهب اسلامی، رویکردی را اتخاذ کرد که به وحدت کمک کند و سبب گسست بیشتر و ایجاد شکافهای مذهبی در جهان اسلام نشود.
- دشمنشناسی: یکی از ارکان کارهای رسانهای باید باشد، زیرا دشمن بهعنوان یک نیروی «غیر»، همواره میکوشد تا در موقع مناسب، به «خود»ی ضربه بزند. لذا شناخت ترفندهای دشمن، بالاخص در کشورهایی که همواره در معرض تهدید هستند و بخش عمدهای از انرژی خود را صرف تهدیدزدایی میکنند، ضرورتی انکارناپذیر است. البته در این سطح، باید میان منتقدان، رقیبان، مخالفان و معاندان تفکیک گذارد و هر منتقد، رقیب و حتی مخالفی را دشمن ندانست. از سوی دیگر، باید از همهچیز را به گردن دشمن انداختن و عدم توجه به ضعفهای داخلی و ناکارآمدیها نیز اجتناب نمود. البته این بدان معنا نیست که دشمن توطئه نمیکند، بلکه باید سهم هرکدام از عوامل داخلی و خارجی ضعف کارکردی بهدرستی تعیین شود و مشکلات را سادهسازی نکرد و با مرتبط کردن آنها به دشمن خارجی، ضعفهای مدیریتی و بیتدبیریها را نادیده گرفت.
- تلاش برای تقویت هویت اسلامی-ایرانی با تلاش برای نشان دادن تعامل و پیوند ناگسستنی میان این دو مؤلفهی هویتی:
هیچ ملتی بدون هویت نیست؛ چراکه ملت بیهویت، ملت بیریشه است. ریشهی هویت کنونی هر جامعهای ریشه در تاریخ، فرهنگ و باورهای یک جامعه دارد. در چهارده قرن اخیرِ تاریخ و فرهنگ ایران، دو مؤلفهی اسلام و ایران، عناصر اصلی و هویتساز جامعهی ایرانی بودهاند و چنان پیوندی محکم با یکدیگر یافتهاند که با وجود همهی تلاشهای افراد و گفتمانهای سیاسی-اجتماعی در تاریخ معاصر ایران برای حذفِ یکی به نفع دیگری، همچنان این دو، مؤلفههای اساسی هویت ایرانی هستند. البته در یکی دو قرن اخیر، جامعهی ایران با وزیدن نسیم تجدد دچار منازعههای هویتی گردید و حتی برخی تعبیر بحران هویت را به کار میبرند، لکن برآنیم با وجود تأثیرگذاری این مؤلفه بر هویت جامعهی ایرانی، همچنان بهعنوان یک مؤلفه در هویت ایرانیان محسوب نمیشود. از همین رو، برآنیم با همهی این چالشها باید در مسیر تقویت ارتباط بین دو مؤلفهی اصیل هویتی ایران با محوریت قرار دادن اسلام بهعنوان مؤلفهی دنیا و عقبیساز حرکت نمود و از نگاه حذفِ یکی به نفع دیگری پرهیز کرد.
- ذائقهسازی متناسب با عقاید اسلامی و بنیادهای هویت ملی:
علاوه بر تقویت بنیادهای هویتی، باید برای بسط و تعمیق این بنیادهای هویتی و جاری شدن عناصر هر مؤلفه در زندگی روزمره، ذائقهسازی نمود و مردم را به کاربست این عناصر در زندگیشان ترغیب کرد. درست است که سبک زندگی هر فرد و جامعهای متأثر از تعریفی است که آن فرد و جامعه از چیستی و کیستیِ خود (هویت) دارد، لیکن در بسیاری موارد، این تأثیرپذیری را به حداقل میرساند. لذا باید در مسیر ترویج روش زندگی مبتنی بر دو مؤلفهی هویتیِ اسلامی و ایرانی حرکت نمود و از ترویج و تقویت رفتارهای متجددانه یا شبهمتجددانه مانند مدگرایی، مصرفزدگی و... پرهیز کرد.
- مدنظر قرار دادن منافع ملی و مصالح اسلامی در موضعگیریها و نه منافع حزبی و گروهی:
یکی از آفتهای جدی عرصهی سیاستورزی و مطبوعات در ایران، این است که دعواهای جناحی و بعضاً شخصی را به عرصهی عمومی میکشانند و در لابهلای این دعواهای شخصی و جناحی، منافع ملی گم میشود و این سبب دامن زدن به اختلافات و عمیق شدن شکافها میگردد. لذا مطبوعات همسو با انقلاب اسلامی باید منافع ملی و مصالح اسلامی با تکیه بر سه اصل عزت، حکمت و مصلحت در هر دو عرصهی داخلی و خارجی را در دستور کار قرار داده و از تشویش اذهان عمومی و تضعیف عقبهی اجتماعی نظام سیاسی، که بهواسطهی ترویج اختلافافکنی رخ میدهد، اجتناب نمایند.
ترویج عقاید و تفسیر دین و حتی پیگیری شعارها مستلزم مدنظر قرار دادن اقتضائات زمانی است و این همانگونه که در تفسیر دین باید مدنظر قرار گیرد، در عرصهی رسانهای نیز باید مقتضیات زمان، بالأخص تحولات علمی و تکنولوژیکی و همچنین اذهان مخاطبان و میزانِ فهمِ آنها از مسائل، در ارائهی تحلیلها و حتی اخبار، در نظر گرفته شود. البته وثاقت استدلال، در کنار توجه به اقتضائات، از ضروریات است.
- تشخیص اهم و مهم و ترجیح اهم بر مهم:
در مسائل سیاسی-اجتماعی، در هر بازهی زمانی، یک مسئله در کانون و یک مسئله در حاشیه قرار میگیرد و این از حاشیه به متن و متن به حاشیه رفتن مسائل بهصورت دائمی رخ میدهد. باید در عرصهی رسانهای، ضمن توجه به این مسائل، مسائل اهَم که گاه در زیر گردوغبار مسائل کماهمیتتر گم میشوند در کانون توجه قرار گیرند و از افتادن در چاه حاشیهها اجتناب نمود. بنابراین باید ابتدائاً توان تمیز دادن مسائل اهم از مهم را داشت و آنگاه مسائل اهم را بر مهم یا گاه حاشیهای ترجیح داد.
بنابراین برآنیم که مطبوعات تراز انقلاب اسلامی باید ضمن توجه به شئونات اسلامی و رعایت اخلاق رسانهای در تمامی ارکان خویش به مسائل پیشگفته توجه کنند تا بتوانند در عرصهی بسط انقلاب اسلامی و گسترش دایرهی نفوذ آن، بالاخص در قلوب عامهی مردم، ایفای نقش نمایند. البته در این روند، باید تکنیکهای رسانهای را به خدمت گرفت.*
*عبدالله بیننده، دانشجوی دکتری علوم سیاسی دانشگاه اصفهان
منبع: برهان
|