شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)- «کامبیز نوروزی» در همه عرصههای حقوقی مطبوعات نزدیک دو دهه اخیر، حضور داشته، از دبیر حقوقی انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران تا هر جا که به لحاظ حقوقی در باب مطبوعات، قانون مطبوعات و حقوقی نگریستن به مسأله رسانهها میشد که باشد. حضور مطبوعاتی او نیز از یادداشتنویسی و مصاحبه شروع میشود تا مشاورههای حقوقی درباره مطبوعات و رسانهها. او در تمام سالهای انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران، در بولتن داخلی «روزنامهنگاران» حضور حقوقی و مشورتی خود را حفظ کرد.
در گفتوگو با کامبیز کوشیده شد تا در منتهیالیه طلب حقوق شهروندی و روزنامهنگاری بنشینیم و از او بپرسیم و او در مقام حقوقدانی که تجربه سالهای میانی عمر، نگاه اجتماعی او را عمیق کرده است، چشمانداز جامعهشناسی حقوقی خود را به مخاطبان ارائه کند. بخشهایی از نقطهنظرات نوروزی را میخوانید:
*آزادی بیان شرط بنیادین تمام حقهای اساسی دیگر است. بدون آزادی بیان، هیچ یک از حقهای اساسی قابل پیگیری نیست.
*اگر اجازه دهید، میخواهم با این دیدگاه)خاستگاه مطبوعات و رسانه در ایران، حکومت است (مخالفت کنم. یک مثال ساده بزنم. یک وقتی هست ایجاد رسانه جدید توسط دولت کاملاً آزادی، برنامهریزی شده و قابل کنترل است. در اواسط دهه 50 یک حزب ساخته شد به نام حزب رستاخیز. کاملاً آزادی بود و همه چیز آن تحت کنترل بود. یک روزنامه هم راه انداختند به نام روزنامه «رستاخیز». تکتک گامهای آن برنامهریزی شده و تحت کنترل بود. این کاری بود که در برنامهریزی سیستماتیک دولت، اتفاق افتاد برای یک ظاهرسازی که نمایش دموکراسی باشد. این در دهه 70 میلادی است، زمانی که بحث حقوق بشر در آمریکا هم جدی شده، ظاهراً فشارهای حقوق بشری وارد میکنند. میخواهند بگویند مثلاً آزادی مطبوعات وجود دارد. طبیعتاً در این مدل یکصد روزنامه هم که منتشر شود اصلاً اهمیتی ندارد و نمیشود به استناد آن گفت توسعه مطبوعات اتفاق افتاده و حقوق مطبوعات و آزادی مطبوعات گسترش پیدا کرده و قاعده بازی رسانه پیشرفته است. اما در دوره جدید توسعه مطبوعات در ایران که در تحلیل من و به اعتقاد من، از اواخر دهه 60 شروع شده و تا امروز ادامه دارد، چنین نبوده است که دولت خودش به صورت برنامهریزیشده و سیستماتیک با ایجاد نشریات گلخانهای و مصنوعی، بخواهد چیزی را نمایش دهد.
*به یکی دو نکته باید بیشتر توجه کنیم. روزنامه رستاخیز روزنامه حرفهای بود اما این روزنامه در یک برنامهریزی متمرکز حکومتی تولید شد. بعد از جنگ و پایان دفاع مقدس که آقای هاشمیرفسنجانی به ریاستجمهوری میرسد، یکی از برنامههایی که ایشان دنبال میکند این است که فضای سیاسی و فرهنگی کشور آرام شود و اتفاقاً به مطبوعات توجه میشود و یکسری از نشریات از آن سال شروع به انتشار میکنند. این را هم قبول دارم که در تمام این سالها نشریات زیادی بودند که یا وابسته به دولت بودند یا وابسته به سازمانهای عمومی. یک نمونه آن روزنامه همشهری است که در اوایل دهه 70 منتشر میشود. وابسته به شهرداری تهران است. بودجه آن را شهرداری تهران تأمین میکند، گرچه در آن زمان یک تیم بسیار حرفهای همشهری را پایهگذاری میکند و یک تحولی در عرصه روزنامهنگاری ایران ایجاد میشود.
آقای نوروزی، روزنامههای «کیهان»، «اطلاعات»، «همشهری»، «ایران» و همه نشریههای گروهی و اقماری آنان، روزنامه «حمایت» وابسته به سازمان زندانها، روزنامه «گسترش صنعت» وابسته به یکی از سازمانهای زیرمجموعه وزراتخانههای دولت، روزنامههای قدس، خراسان و مانند آن، زیاد است. بشماریم؟
این خیلی با مدل قبلی فرق دارد. مدل قبلی شبیه این است که یک کارگردانی وجود دارد که با اشاره آن کارگردان 5، 10، 20 و 30 نشریه تولید میشود و هر کدام با برنامهریزی قبلی یک نقش را باید بازی میکردند. قبل از روزنامه رستاخیز، یک روزنامه «ایران نوین» و یک روزنامه «مردم» هم بود. آنچه گفتید، در آن مدل قرار میگیرد. مدلی که ما با آن در بیست و چند سال اخیر مواجه هستیم، این نیست که یک کارگردانی وجود دارد که یک سناریو نوشته باشد، نشریاتی ایجاد کرده باشد و برای هر نشریه یک نقشی داده باشد. مثلاً به نشریه «الف»، نقش مخالفت داده باشد، به نشریه «ب» نقش اپوزیسیون بدهد، به نشریه «ج» نقش موافق داده باشد. این نیست.
شما دلیلی هم دارید که این نیست؟
یکی از اتفاقاتی که در ایران در دو دهه اخیر رخ داده و بحث معروفی هم است که خیلی از سازمانهای عمومی در ایران به دلایلی یک مقدار کارکرد حزبی پیدا کردهاند، شاید به دلیل اینکه حزب وجود ندارد. مثلاً وقتی آقای کرباسچی میرود شهرداری تهران،...
یا احیاناً کارکرد باندی پیدا کردهاند؟
این اصطلاح را بهتر است به کار نبریم چون خیلی سیاسی است و کارکرد این سازمانهای عمومی بیشتر از کارکرد باندی است. وقتی میگوییم کارکرد باندی، مقداری داوری منفی در آن قرار میگیرد. وقتی آقای کرباسچی میرود شهرداری تهران، شهرداری تا حد زیادی به سمت گرایش سیاسی متعلق به کرباسچی رفتار میکند، چه نشریاتش و چه افرادش. وقتی احمدینژاد میرود، تغییر میکند. وقتی قالیباف میآید، عوض میشود. در جاهای دیگر دنیا به این شدت این اتفاق نمیافتد. چنین نیست که مثلاً در فرانسه اگر یک وزیر برود و یک وزیر سوسیالیست بیاید، تمام مثلاً وزارت کار فرانسه، تمام آنها سوسیالیست شوند یا تمام آنها گولیست باشند.
در واقع سازمانهای عمومی از این فضا استفاده میکنند و یکی از استفادههای آن، انتشار نشریات است. اما یک نکته مهمتر وجود دارد و آن این است که حتی در ساختار حکومتی، همگان متوجه این نکته شدهاند که اگر میخواهید حضور اجتماعی داشته باشید، باید رسانه و روزنامه داشته باشید. این نکته خیلی تعهد بزرگی است.
از دید شما صحبت میکنیم و این پرسش را مطرح میکنیم. میپذیریم که در آن مورد سناریو و برنامهریزی متمرکزی وجود داشته و امروز سناریو و برنامهریزی متمرکز نیست و به خاطر حضور اجتماعی این اتفاق میافتد. پس انگار لازم است بپذیریم که حکومت در ساخت رسانههای حکومتی یا گرفتن سهم از رسانههای مستقل، بخشی از حقوق شهروندی شهروندان را از آنان تصاحب میکند. اگر چنین باشد، باید بگوییم از سالهای انتهایی دهه 60 تا امروز، حکومت در داشتن رسانههای حکومتی که در واقع سهم رسانههای مستقل را میبلعند، زیرکانه عمل میکند.
اولاً اینکه کلمه رسانههای حکومتی را درست نمیدانم. وقتی میگوییم رسانه حکومتی، یعنی رسانهای که مبلغ حکومت است و حکومت را یک چیز واحد در نظر میگیریم اما ما چنین جیزی اصلاً نداریم.
وقتی میگوییم حکومت یعنی تمام ساخت سیاسی شامل رهبری، قوه قضاییه، مجریه و انبوهی از سازمانها اما مثلاً روزنامه کیهان یکی از بزرگترین منتقدان بخشهایی از حکومت است. به هر حال قوه مجریه بخشی از حکومت است. وقتی میگوییم رسانه حکومتی من یاد «پراودا» میافتم، خبرگزاری اتحاد جماهیر شوروی. تازه مثلاً «ایزوستیا» بود که سعی میکرد دموکراتیک باشد یا مثلاً رسانه مردم چین. این میشود روزنامه حکومتی که دقیقاً یک حکومت است با سیاست کاملاً واحد و تمام اجزای آن به صورت توتالیتر و سازمانیافته وابسته به هم هستند و رسانهای از صدر تا ذیل آن را نمایندگی میکند. ما رسانه حکومتی به این معنا واقعاً نداریم.
اما تعداد زیادی رسانههای وابسته به حکومت یا وابسته به بخشهایی از حکومت داریم.
بله. اما به دلیل آنکه این تکثر سیاسی در درون حاکمیت وجود دارد، الان بیشتر منتقدان شاید در خود حکومت باشند. یکی در قوه مجریه است و به قوه قضاییه نقد میکند.
پس این، نظر مخاطب را رد نمیکند که حکومت در برخورد با رسانهها و تعیین نسبت آنها با حقوق شهروندی زیرکانهتر عمل میکند.
کلمه زیرکانه ناظر به این پیشفرض است که یک اتاق متمرکزی وجود دارد که برای همهچیز نقش میریزد و تعیین میکند. زیرکی میکند و میگوید آقای فلانی شما این نقش را بازی کن.
الزاماً این اتاق فکر میتواند متمرکز نباشد. شاید هم متکثر باشد.
وقتی میگوییم متکثر یعنی اتفاق طبیعی دارد میافتد. بیشترین منتقدان ما در حکومتاند. قوه قضاییه به قوه مجریه نقد دارد، قوه مجریه به قوه قضاییه نقد دارد، هر دوی آنها به قوه مقننه نقد دارند. قانون مجازات اسلامی که اخیراً از تصویب قوه مقننه خارج شد، هنوز شروع اجرای آن به سال نرسیده است، انبوهی از سؤالات در آن وجود دارد. خود قوه قضاییه گیر کرده است. در حوزه فرهنگ، اقتصاد، روابط بینالملل. بحث دلواپسان یا همین مشاجرهای که این اواخر بین رئیسجمهوری و مخالفانش شکل گرفت ببینید تا چه سطحی رسید. این حکایت از یک اتفاق واقعی و مثبت دارد که خود ساخت حکومت به شدت متکثر است و خود ساخت حکومت به طور طبیعی در یک روابط متکثر رفتار میکند و اینجا قاعده بازی مطرح میشود.
پس میتوانیم بپذیریم اگر ساخت قدرت متکثر باشد و قاعده بازی را هم به خوبی و زیرکی بداند، پس محق است که بخشی از حقوق شهروندان را برای داشتن رسانههای مستقل فنا کند و همینجور رسانه حکومتی داشته باشیم که متکثر هم هست و به صورت واقعی به هم نقد دارند و رقابت میکنند...
این پاسخ مقدمه سؤال شما بود. حالا برویم سراغ قسمت دوم سؤال شما. اینکه حق شهروندان انتشار نشریه است، کاملاً درست است اما اینکه دستگاههای وابسته به سازمانهای عمومی یا دولت، رسانه یا نشریهای منتشر میکنند، به تنهایی به منزله تصاحب حق شهروندی شهروندان نیست. یک بازار رقابت است. اتفاقاً خیلی جالب است. حتماً شما به عنوان روزنامهنگار برخورد کردید. معمولاً نشریاتی که کمتر وابسته به دولت هستند و نشریات مستقل محسوب میشوند، در فضای رقابت رسانهای موفقتر عمل میکنند.
بله. البته این در شرایطی است که توان زیست داشته باشند.
بله قبول دارم. خیلی از نشریات هستند که بودجههای خیلی خوبی هم میگیرند ولی تقریباً نقش چندانی در گردش اطلاعات کشور ندارند، نمیتوانند جریانسازی کنند.
حرف شما را رد نمیکنم اما آیا ادامه تنفس و حق حیات را از نشریههای مستقل نمیگیرد؟ اینکه اگر شما به عنوان نشریه مستقل وارد عرصه رقابت شوید، میتوانید مخاطب بیشتری جلب کنید اما اینکه توان رقابت از شما گرفته شود...
فکر نمیکنم! مخاطب به دنبال حرف میگردد. رسانه با کالایی مثل لباس فرق دارد و مخاطب باید حرف خودش را در رسانه پیدا کند. اینجاست که کار حرفهای کردن در رسانه اهمیت پیدا میکند. همشهری را که در دهه 70 منتشر میشد با همشهری که در نیمهدوم 80 به بعد منتشر شد، مقایسه کنید. هر دو وابسته به شهرداری تهران است اما ببینید که چقدر با هم تفاوت کیفیت دارند.
از این طرف ما نشریاتی هم داریم که خصوصیاند و سالهاست دارند کار میکنند اما وقتی آن نشریه را ورق میزنید، میبینید بویی از حرفهایگری در آن دیده نمیشود. عامل سرمایه اینجا دیگر عامل مهمی نیست. مثلاً گرافیک فوقالعاده ضعیف است یا خبر زرد آن، ربطی به پول ندارد. اینکه سادهترین اصول روزنامهنگاری را هم رعایت نمیکند، ربطی به پول ندارد.
منبع: ماهنامه مدیریت ارتباطات شماه 54
|