شارا - شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران : نقش نظام رسانه‌اي در آموزش روابط عمومي
یکشنبه، 4 تیر 1391 - 20:15 کد خبر:988
حلقه مفقوده‌اي كه شهروندان ما زماني كه وارد دانشگاه مي‌شوند با كمترين سواد رسانه‌اي به حوزه يادگيري ارتباطات پاي مي‌گذارند.

گفت و گو- شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران(شارا)- آموزش روابط عمومي در دل آموزش ارتباطات قرار دارد. ارتباطاتي كه پايه و اساس آن بر ارتباطات انساني استوار است. از زماني كه انسان پا به عرصه هستي مي‌گذارد و به محض تولد شروع به برقراري ارتباط مي‌كند. نوزادي را در نظر بگيريد كه به يك باره متولد مي‌شود و چون ارتباط او با دنياي آرام و پژواك صداي ضربان قلب مادر قطع مي‌شود، گريه مي‌كند. از نيستان تا مرا ببريدند كز نفيرم مرد و زن ناليده‌اند.

بنابراين شروع ارتباط از همان نقطه آغاز حيات است تا مهر و عاطفه والدين را در محيط تازه‌اي كه به آن پاي گذاشته است به دست آورد و صداي لالايي مادر جايگزين صداي ضربان قلب او مي‌شود. ارتباطات در محيط‌هاي بزرگتري همچون خانواده و جامعه كه منبعث از فرهنگ آن جامعه است توسعه مي‌يابد. فرهنگ حاكم بر جامعه است كه نحوه ارتباطات را متاثر مي‌سازد. حتي پلك زدن انسان‌ها در جوامع مختلف داراي معنا و مفاهيم خاص خود مي‌شود. ادبيات و منطق در ارتباطات متجلي مي‌شود.

ارتباطات انساني با تمام زير و بم‌هاي فرهنگي هر جامعه‌اي گره خورده است. از خانواده شروع مي‌شود و به مدرسه و دبيرستان ختم مي‌شود. مشكل از اينجا به بعد است. در ايران، آموزش ارتباطات انساني به صورت رسمي و در قالب دانشگاهي وجود ندارد. از سال‌ها قبل در كشورهاي توسعه يافته، آموزش مهارت‌هاي ارتباطات انساني در زمره خدمات و وظايف عمومي دولت‌ها قرار گرفته است. به شهروندان آموخته مي‌شود كه چگونه سكوت كنند، سوال كنند، گوش دهند. ارتباطات مهارتي ياد گرفتني است كه بخش اعظمي از آن در مدرسه و سطوح بالاتر آموزش داده مي‌شود. حتي در مورد استفاده از ابزارهايي نظير تلفن آموزش مي‌دهند.

اينكه چگونه آغازگر گفت‌وگو از طريق گوشي تلفن باشيم و الي آخر. استانداردسازي مهارت‌هاي ارتباطي مدام در حال بروزرساني است. در كشورهاي توسعه يافته، دنياي ارتباطات، دنياي رسانه‌اي شده است كه با فناوري‌هاي اطلاعاتي گره خورده است. در چنين جوامعي روابط عمومي زماني موفق قلمداد مي‌شود كه به شهروندان نحوه استفاده از رسانه‌ها را آموزش داده باشد.

در اين جوامع به شهروندان آموزش داده مي‌شود كه چگونه با حجم وسيع اطلاعات روبه‌رو شوند. مديريت زمان و مهارت‌هاي استفاده از رسانه‌ها در قالب آموزش‌هاي جمعي ارتباطي و آموزش‌هاي انساني با اين نگرش كه شهروندان حق دارند به اطلاعات دسترسي داشته باشند اما بايد به آنان آموزش داد كه چگونه از وقت و زمان و از برنامه‌هاي تلويزيون و حجم انبوه اطلاعات اينترنتي استفاده كنند. سواد رسانه‌اي موضوعي مهم است كه از نظر آنها بايد براي ارتقا و توسعه آن به مردم جامعه كمك كرد. بنابراين قبل از آنكه وضعيت آموزش را مورد بررسي قرار دهيم لازم است تا مفهوم نظام رسانه‌اي هر جامعه‌اي را مورد كنكاش قرار دهيم.

با يك مثال بحث را ادامه مي‌دهيم. در كشورهاي توسعه يافته هرگز به شهروندان گفته نمي‌شود كه اين فيلم را نگاه كن يا نگاه نكن، به اين سايت وارد شويد يا نشويد، بلكه آنها وظيفه خود مي‌دانند كه ويژگي‌هاي فيلم خوب و سايت‌هاي مفيد را معرفي كنند. سواد رسانه‌اي را اين گونه ارتقا مي‌دهند تا شهروندان متوجه شوند آگهي‌هاي تبليغاتي قصد خالي كردن جيب آنها را دارند يا واقعا مفيد هستند. كمك مي‌كنند تا در هجوم اطلاعات، شهروندان بهترين گزينه‌ها را انتخاب كنند. چگونه از چنگ آگهي‌ها فرار كنند. ما نياز به آموزش رسانه‌اي براي عموم داريم. حلقه مفقوده‌اي كه شهروندان ما زماني كه وارد دانشگاه مي‌شوند با كمترين سواد رسانه‌اي به حوزه يادگيري ارتباطات پاي مي‌گذارند.

آموزش عمومي، آموزش‌هاي اجباري نظير مدرسه و آموزش دانشگاهي و عالي، بخش‌بندي مقوله آموزش هستند. دولت‌ها موظف هستند اطلاعات عمومي و آموزش‌هاي همگاني را به رايگان در اختيار شهروندان خود قرار دهند. در حوزه‌هاي وكالت، زناشويي، كنترل جمعيت، بهداشت، مواد غذايي و... آگاهي و هوشياري اعطا كنند. دولت‌ها موظف هستند حقوقي را كه شهروندان در جامعه دارند به نحو مطلوبي برآورده سازند. ارتقاي سطح سواد رسانه اي نيز در همين زمره قرار مي‌گيرد. در جامعه‌اي كه بخشي از آن رسانه‌اي شده است، حق مسلم شهروندان است كه مهارت‌هاي لازم را كسب كنند. ما تا چه حدي حق دسترسي به اطلاعات را داريم؟ در چنين جوامعي روابط عمومي‌ها اكسيژن دنياي رسانه‌اي جديد محسوب مي‌شوند. روابط عمومي بايد دسترسي به اطلاعات عمومي را منطبق با حقوق شهروندان به عنوان يك وظيفه ذاتي در سرلوحه رفتار خود قرار دهد.

مطالبه عمومي ملت‌ها نسبت به دولت‌ها در مورد اطلاعات و دسترسي و آگاهي بالا رفته است. ذينفعان تمام شهروندان جامعه هستند و شفاف‌سازي به معناي واقعي انجام مي‌شود. حتي دانشجويان دانشگاه‌هاي كشورهاي توسعه‌يافته اين حق را دارند كه بدانند ناهار رئيس دانشكده چه بوده است. آيا از همان غذايي كه آنها خورده‌اند بوده يا خير؟ اگر اين اصول را در نظام رسانه‌اي قبول كنيم، روابط عمومي در يك سو، جامعه در يك سو و نمايندگان مردم كه روزنامه‌نگاران هستند و ركن چهارم دموكراسي به شمار مي‌روند در ضلع ديگر قرار مي‌گيرند. آموزش روابط عمومي در ايران با توجه به نظام رسانه‌اي و سواد رسانه‌اي معنا مي‌يابد و قابل بحث و بررسي خواهد بود.

با چنين نقاط ضعفي ما وارد حوزه دانشگاه مي‌شويم. در سال‌هاي آغاز تاسيس دانشكده علوم ارتباطات ما شاهد آن هستيم رشته روابط عمومي به طور مستقل نسبت به جذب دانشجو اقدام كرد. پس از تعطيلي دانشگاه، آموزش روابط عمومي در دل رشته علوم ارتباطات اجتماعي و در قالب شاخه اي از آن دنبال شد و هنوز گروه آموزشي مستقلي ندارد. در سال‌هاي بين 1326 تا 1359 كه مرحوم نطقي مدير گروه روابط عمومي بود، بهترين كتاب‌ها تاليف شده و همگام با آخرين انتشارات كشور آمريكا در حوزه روابط عمومي، كتاب‌هاي مشتركي در داخل كشور در اختيار علاقه‌مندان قرار مي‌گيرد.

كتاب مديريت و روابط عمومي و كتاب كلاسيك اصول و تاليفات مرحوم رضا اميني به عنوان شاخص‌ترين و بهترين كتاب‌هاي موجود عرصه روابط عمومي در آن زمان به منصه ظهور رسيد. كتاب مرحوم برزين با عنوان چگونه روابط عمومي كنيم و ساير كتاب‌هايي كه در اين دوره به زيبايي به چاپ رسيدند در تاريخ آموزش روابط عمومي كشور ما ماندگار باقي مانده‌اند. روابط عمومي داراي گروهي مستقل با هويتي خاص خود داشت. ما هنوز نتوانسته‌ايم گروه را بازسازي كنيم. اگرچه جمعيت دانشجويان افزايش يافته و توسعه‌هاي خوبي را شاهد هستيم.

دانشگاه علمي كاربردي به طور مستقل در دوره كارداني و كارشناسي به آموزش روابط عمومي پرداخته و اقدامات خوبي انجام شده است. بسياري از كارمندان شاغل در روابط عمومي سازمان‌ها و نهادها با شركت در كلاس‌هاي دانشگاه جامع علمي كاربردي پيوند مناسبي ميان تجارب خود با جنبه‌هاي تئوريك روابط عمومي برقرار مي‌سازند و اين مسئله از نقاط قوت آموزش روابط عمومي در كشور است.

به منظور بازسازي گروه روابط عمومي در دانشگاه علامه طباطبايي نيز از سال 1385 طرح اوليه پيشنهاد شده و به زودي با موافقت مديران دانشگاه، شاهد ايجاد گروه روابط عمومي مستقل در دانشگاه خواهيم بود.

از نقاط ضعف آموزش روابط عمومي در كشور مي‌توان به عدم مستند سازي 50 سال تجربه آموزشي در كشور اشاره كرد. به عنوان مثال هزاران گزارش عملكردي كه دانشجويان قديم در هنگام فارغ التحصيلي به عنوان پروژه پايان كار عملي از خود بر جاي گذاشته بودند، از ميان رفته است. در حالي كه معتقدم اين گزارش دوره كارآموزي آنها در حد و قواره پايان نامه‌هاي دوره كارشناسي ارشد بود كه نمايه‌اي كامل از وضعيت سازمان‌ها و دانشگاه‌هاي اجرايي آن دوره را مي‌توانستيم از آنها به دست آوريم و مورد تحليل و بررسي قرار دهيم.

از سويي ديگر ما فاقد انجمن‌هاي آكادميك، علمي و قوي هستيم. در آمريكا اين انجمن روابط عمومي است كه به دانشگاه مي‌گويد در كدام مسير حركت كند و چه واحدهاي درسي را اضافه يا كم كند. آنجا انجمن‌هاي صنفي با تركيبي از شركت‌هاي بخش خصوصي روابط عمومي، مياندار هستند و همواره سازمان‌ها تمامي امور روابط عمومي خود را به اين شركت‌ها مي‌سپارند. مشابه آن در ايران كانون‌هاي تبليغاتي هستند كه گاهي وظايفي از سوي روابط عمومي‌هاي سازمان به آنها محول مي‌شود. با اين وجود معتقدم نمي‌توانيم آموزش روابط عمومي را خارج از نظام رسانه‌اي و اداري كشور مورد بررسي قرار دهيم.

در سازمان‌هاي ما بخشي از شغل‌ها ارتباط كمتري با فرهنگ ايران دارد. نظير بخش‌هاي حسابداري و كارگزيني، اما روابط عمومي با مردم سر و كار دارد و ملهم از فضاي عمومي جامعه است. در گذشته براي جسارت بخشيدن به دانشجويان، واحدي به نام درس مسائل روز داشتيم كه سخنران‌هايي از مناصب بالا نظير وزير، معاون وزير و روساي ارشد سازمان‌ها به دانشكده مي‌آمدند و دانشجويان با آنها جلسات پرسش و پاسخ برگزار مي‌كردند. اين مسئله موجب مي‌شد تا زماني كه آنها وارد بازار كار مي‌شوند از جسارت لازم براي مواجهه با مسئولان برخوردار شوند. سفرهاي دسته جمعي و بازديدها اعتماد به نفس دانشجويان را ارتقا مي‌داد. در ساير كشورها شرط ورود به به مقطع كارشناسي ارشد داشتن سه سال سابقه كار در عرصه روابط عمومي است و يكي از پرهزينه‌ترين رشته‌هاي دانشگاهي به شمار مي‌رود. بنابراين مقوله آموزش روابط عمومي را بايد همواره با در نظر آوردن شرايط حاكم بر جامعه و به ويژه در پيوند با مهارت‌هاي انساني، ارتباطات انساني و نظام رسانه‌اي موجود مورد تحليل و بررسي قرار داد.