شارا - شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران : خداحافظي با روابط عمومي هلدينگ خليج فارس
یکشنبه، 27 بهمن 1398 - 12:11 کد خبر:41748
تدوين استراتژي روابط عمومي، تهيه فرايندهاي انجام تمامي كارهاي روابط عمومي، مديريت دقيق هزينه ها و از همه مهم تر باز گذاشتن دست روساي روابط‌عمومي شركت هاي تابعه به ويژه براي بهره گيري از خلاقيت هاي آنان و رشد و ارتقاء اين مجموعه از جمله نكات اساسي بود كه با اعتقاد به آنها كار خود را شروع كرده بودم.



عبدالرسول دشتي

شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)-|| از جمله نكاتي كه در مراسم توديعم به آن پرداختم اين موضوع بود كه: طي سال ها كار نكته بسيار ارزشمندي كه به آن رسيدم اين بوده كه تمام تفاوت ها و تمايزهايي كه مديران با گرايش هاي مختلف حزبي، گروهي و سياسي به آن معتقد هستند، وقتي به مرحله عمل مي رسد به شباهت هايي بي نظير در رفتار آنان تبديل مي شود و اين حقيقتي غير قابل كتمان است كه بارها عملا در برخوردها و عملكرد مديران مختلف مشاهده كرده ام.

3)خداحافظي با روابط عمومي هلدينگ خليج فارس:
بعد از سال 1392 و روي كار آمدن دولت آقاي روحاني وزارت نفت و پتروشيمي دچار تغييرات مديريتي اساسي شدند. هلدينگ خليج فارس آن روزها سازماني جديد و تازه جان گرفته محسوب مي شد كه براي راه افتادن و كسب اعتبار بين المللي راهي بسيار پر پيچ و خم را در پيش رو داشت. سازماني كه پتاسيل بسيار بالايي داشت ولي سر و سامان دادن به آن و در مسير درست انداختنش به سختي ساختن اتوباني در ميان سنگلاخ هاي يك كوهستان بود. در اين ميان مسئوليت ساماندهي و روبراه كردن روابط عمومي و امور بين الملل اين مجموعه بر عهده من گذاشته شده بود. مسئوليتي كه با توجه به بيش از سه دهه تجربه كار در اين حوزه هيچ نگراني بابت انجام آن نداشتم.

تدوين استراتژي روابط عمومي، تهيه فرايندهاي انجام تمامي كارهاي روابط عمومي، مديريت دقيق هزينه ها و از همه مهم تر باز گذاشتن دست روساي روابط‌عمومي شركت هاي تابعه به ويژه براي بهره گيري از خلاقيت هاي آنان و رشد و ارتقاء اين مجموعه از جمله نكات اساسي بود كه با اعتقاد به آنها كار خود را شروع كرده بودم.

ارتباط با رسانه ها را به بهترين شكل ممكن توسعه داديم و عملا هفته يا ماهي نبود كه خودم با توجه به شرايط مختلف داخلي يا منطقه اي يادداشتي در رابطه با مسائل پتروشيمي ننويسم. به عنوان يك ضرورت براي ارتباط موثر و تامين نياز مديران ارشد و روساي روابط عمومي مجموعه هلدينگ خليج فارس گزارش هاي تحليلي كامل و جامعي از مباحث مختلف منطقه اي و بين المللي مرتبط با نفت و پتروشيمي تهيه كرده، براي مطالعه آنان و اطلاع از آن مسائل ارسال مي شد. از مباحثي مانند تاثير كاهش قيمت هاي جهاني نفت در برنامه هاي توسعه اي پتروشيمي كشورهاي منطقه خليج فارس گرفته تا تاثير خروج انگليس از اتحاديه اروپا بر صنعت نفت ايران و حتي جايگاه صنايع پتروشيمي در مباحثه هاي انتخاباتي داوطلبان دوازدهمين دوره انتخابات رياست جمهوري.

همه اينها ادامه داشت تا اينكه در تاريخ 19 اسفندماه سال 1396 عادل نژادسليم از مجموعه هلدينگ خليج فارس كنار رفته و جعفر ربيعي در اين مسئوليت منصوب شد.

عصر روز شنبه هشتم ارديبهشت ماه سال 1397 ساعت از وقت اداري گذشته بود كه يكي از همكاران روابط عمومي به من گفت خبر داريد برايتان حكم زده اند؟ گفتم نه! و به شوخي ادامه دادم مديرعامل شدم؟ گفت نه ولي يك نفر را به جايتان به عنوان مدير روابط عمومي منصوب كرده اند.

در طول بيش از سي سال كار در وزارت نفت و شركت هاي پتروشيمي و پالايش و پخش هميشه براي گرفتن ترخيص و انتقال از يك سازمان به شركتي ديگر دنبال اصرار و كشاكش بودم. در واقع اين من بودم كه مي خواستم از يك سازمان بروم و مدير بالاتر موافقت نمي كرد. اما اين بار اين مديرعامل جديد شركت پتروشيمي خليج فارس بود كه بدون هيچ اطلاع قبلي مرا از كار بركنار كرده بود. هرچند برايم ناخوشايند بود ولي آن را هم اتفاقي جديد دانستم كه بالاخره در طول خدمت توانسته بودم تجربه كنم.

من اولين شخص بركنار شده از مجموعه اي بودم كه پس از چهار سال حضور در كنار يكديگر همچون پيكري تنومند هلدينگ پتروشيمي خليج فارس را به جايگاه دومين شركت بزرگ خاورميانه و سي و چهارمين شركت بزرگ پتروشيمي جهان رسانده بوديم. با حضور مديرعامل جديد و طبق نظر ايشان و پس از انتصاب سرپرستان شش شركت زيرمجموعه هلدينگ خليج فارس تعدادي از مديران ستاد پس از من يكي پس از ديگري از كار بركنار و حاشيه نشين شدند. مديراني كه يكي در هنگام مرخصي، ديگري به هنگام ماموريت اداري و فردي مانند مدير مالي خود شخصا استعفا داده بود.

خبر اين انتصاب براي همكارانم كاملا غير منتظره بود. چون قبل از آن نه اتفاقي بين من و مديرعامل جديد رخ داده بود و نه كار خاصي پيش آمده بود كه در انجام آن كوتاهي خاصي از واحد تحت مديريت من صورت گرفته باشد.

به اولين كسي كه اطلاع دادم همسرم بود. ما سال ها با هم همكار بوديم و اگر از جاي ديگري اين خبر را مي شنيد ممكن بود ناراحت شود اين بود كه خودم با او تماس گرفته و گفتم چه اتفاقي افتاده است. خيلي خوب با اين مسئله برخورد كرد و آن را خير خدا دانست.

فردا صبح هنگامي كه مي خواستم به طرف اداره بيايم گفتم امروز كه ديگر كسي منتظرم نيست رئيس روابط عمومي هم نيستم كه يك وقت مديرعامل كار فوري با من داشته باشد پس عجله نكنم اين بود كه ابتدا دوش گرفتم. وقتي با ماشين از خانه بيرون آمدم ديدم بنزين ماشينم از نصف كمتر است گفتم امروز كه حسابي وقتم آزاد است پس بروم بنزين هم بزنم.

توي پمپ بنزين بودم كه تلفنم زنگ زد. دفتر مديرعامل بود مي خواستند بدانند چه موقع به اداره مي آيم. مديرعامل مي خواست مرا ببيند. گفتم تا نيم ساعت يا كمي بيشتر. تازه به پاركينگ اداره رسيده بودم كه اين بار رئيس دفتر مديرعامل تماس گرفت. گفتم تا دو دقيقه ديگر توي اداره هستم مي خواست رئيس جديد را تا محل روابط عمومي همراهي كند.

به اتفاق آمدند خوش و بش و حال و احوال كرديم. رئيس جديد روابط عمومي آدم محترم و بسيار مودبي بود كه تا آن لحظه ايشان را نديده بودم. همه همكاران را صدا كردم. ضمن معرفي آنها، سوابق، تحصيلات و ويژگي ممتاز هريك را بطور خلاصه گفته و به اين موضوع اشاره كردم كه هميشه از همكارانم خواسته ام در يك كار ويژگي ممتاز داشته باشند تا ساير همكاران بتوانند هريك از كاركنان روابط عمومي را بر اساس ويژگي هاي مثبت آنان بشناسند.

ساعت يازده به اتفاق رئيس جديد روابط عمومي به دفتر مديرعامل رفتيم. در ابتداي ورود مديرعامل با من روبوسي كرده، گفت" بيا ببوسمت تا از اينكه بركنارت كردم ناراحت نباشي." پس از نشستن گفتم تعجب من از اين است كه چرا به خودم نگفتيد. من كه دنبال اين نبودم كسي را واسطه كنم پيش شما سفارش مرا بكند از آن طرف شما در حكمي كه زده ايد حتي اسم مرا نياورده ايد. آيا واقعا با من مشكل خاصي داشتيد كه خبر نداشتم؟ گفت اي بابا شما پتروشيمي ها چرا اينقدر حساس هستيد؟ گفتم مهندس حالا ديگه شما هم اين طرفِ ميز هستيد و جزو ما محسوب مي شويد.

نمايشگاه نفت، گاز و پتروشيمي شانزدهم ارديبهشت آغاز به كار
مي كرد به همين دليل كارهاي مربوط به آن را با خودم آورده بودم تا به اتفاق رئيس جديد روابط عمومي و مديرعامل آنها را نهائي كرده و تحويل ايشان بدهم. مديرعامل پوسترها، بروشورها و برنامه هائي كه تنظيم كرده بوديم را ديد و تائيد كرد. در عين تعريف از كارها با حالت شوخي به رئيس جديد روابط عمومي گفت من تا حالا اين بروشورها را نديده بودم. گفتم مهندس يك هفته پيش با نظر خودتان قرار بود وقتي هماهنگ كنيد تا به اتفاق كارها را نشانتان بدهم. چهارشنبه قبل در جلسه داخلي مديران با هم صحبت كرديم گفتيد پنج شنبه اداره نمي آئيد و قرار شد شنبه با دفتر هماهنگ كنم تا كارها را نهائي كنيم. روز شنبه هم آخر ساعت اداري حكم بركناري ام را زديد. گفت مگر شما پتروشيمي ها مي گذاريد من به اين كار برسم. آنقدر كار روي سرم ريخته ايد كه به هيچ كار ديگه اي نمي رسم.

صحبت ما تمام شد و قرار بر اين شد كه سه شنبه يازدهم ارديبهشت ساعت يازده مراسم رسمي توديع من و معارفه مدير جديد روابط عمومي را داشته باشيم.

مراسم توديع و معارفه:
براي جلسه توديع و معارفه علاوه بر مديران ستاد تعدادي از مديران عامل شركت هايي كه در تهران مستقر مي باشند و رئيس كل روابط عمومي شركت ملي صنايع پتروشيمي نيز حضور داشتند. جلسه با صحبت هاي مديرعامل آغاز شد به برشمردن نكاتي مبني برلزوم پرهيز از حاشيه سازي پرداختند و به نام من كه رسيدند از سوابق، تجربيات و كارهايم تعريف كرده، اشاره كردند كار در هلدينگ خليج فارس مانند مسابقه دوي امدادي است و چوبي كه امروز از دست ايشان مي گيرم به دست همكار ديگري مي دهم تا انشالله در آينده چوب ديگري را از دست كس ديگري گفته و به دست ايشان بسپارم.

صحبت هاي من در مراسم توديع:
هنگامي كه نوبت صحبت به من رسيد به عنوان مقدمه گفتم تعاريف و صحبت هائي كه آقاي مهندس در وصف من گفتند مسئوليت مرا بيشتر مي كند كه براي صحبت بايد مراقب حرفهائي كه مي زنم باشم و ادامه دادم، چندي قبل در سخنراني كوتاه براي خير مقدم به جوانان كنگره نفت كه ميهمان ما بودند به اين نكته اشاره كردم كه: "كاري كه ما در هلدينگ خليج فارس از سال 1392 تا 1396 انجام داديم انصافا و به اعتقاد من از كاري كه مهندس نعمت زاده در دوران سازندگي و توسعه كلان پتروشيمي انجام دادند خيلي بزرگتر و ارزشمند تر بوده است. چون در آن زمان آقاي نعمت زاده لشكري از مديران باتجربه و درجه اول را در كنار خودشان داشتند و صنعت كاملا در خدمت ايشان بود. ولي تيمي كه آقاي مهندس نژادسليم گرد خودش آورد در شرايطي بود كه يك نفر از آن مديران در اين مجموعه نبود، شرايط تحريم بسيار سخت تر شده بود و خصوصي سازي هم كاملا پيكره پتروشيمي را از هم پاشيده بود.

در ادامه گفتم دوستان به ياد دارند كه پيش از سال 92 و قبل از اينكه دولت تدبير و اميد بر سر كار بيايد هلدينگ خليج فارس به تعبيري حياط خلوت پتروشيمي براي انتصاب ها بود. تمام افتخاراتي كه ايجاد شد اعم از مقام سي و چهارم جهان، مقام دوم خاورميانه، بزرگترين، پرسودترين و پردرآمدترين هلدينگ كشور به همت مديرعامل سابق هلدينگ خليج فارس و جمعي از مديران حاضر در جلسه و ديگر مديراني بوده كه هريك گوشه اي از كار را برعهده داشتند.

ادامه صحبت ها شامل اين نكات بود:
عمر كاري سي ساله ام در پتروشيمي و پالايش و پخش تجارب زيادي را به همراه داشته است تنها چهارسال از اين دوران مسئوليت روابط عمومي را بر عهده داشته و در ديگر سال ها مسئوليت هاي مختلفي از كارشناسي بخش هاي مختلف روابط عمومي و ارتباط با رسانه ها تا كارهائي مثل مسئوليت ستاد اطلاع رساني كارت هوشمند سوخت، دبيري شوراي اطلاع رساني پتروشيمي و كارشناسي بخش بين الملل پتروشيمي را نيز بر عهده داشته ام.

در ادامه به اين موضوع پرداختم كه: طي اين سال ها نكته بسيار ارزشمندي كه به آن رسيدم اين بوده كه تمام تفاوت ها و تمايزهايي كه مديران با گرايش هاي مختلف حزبي، گروهي و سياسي به آن معتقد هستند، وقتي به مرحله عمل مي رسد به شباهت هايي بي نظير در رفتار آنها تبديل مي شود و اين را طي اين سال ها بارها عملا در برخوردها و عملكرد مديران مختلف مشاهده كرده ام.

سپس ادامه دادم كاملا حق مي دهم به آقاي مهندس و به خود ايشان هم گفتم كه خيلي خوشحالم كه اين بار مسئوليت را از عهده من برداشتند و هرگز نسبت به اين انتصاب هيچ گله اي نداشته و ندارم و اين جمع هم مديون هستند اگر زماني از قول من چيزي را بگويند كه حاكي از گله مندي ام از اين بركناري باشد. منتهي آنچه كه در اين ميان اتفاق افتاد با چيزي كه در رابطه با كرامت انساني از ايشان سراغ داشتم برايم توجيه ناپذير بود. من بعد از ساعت اداري و از طريق همكارانم متوجه اين تغيير شدم و اين با عرف جابجايي هاي هيچ جايي از صنعت نفت همخواني ندارد. فرداي آن روز آقاي مهندس از من خواستند بيايم با ايشان ملاقات داشته باشم. به ايشان هم گفتم اين موضوع را روز قبل به من مي گفتيد و هنوز اين موضوع را نتوانستم براي خودم حل كنم. خيلي از مديران، افراد حاضر در اين جمع و حتي رسانه ها مي گفتند چرا در حكم صادره هيچ اسمي از شما نياورده اند آيا شما مشكلي با ايشان داشته ايد كه در جواب مي گفتم خير هيچ اتفاقي بين ما نيفتاده بوده و اصلا از اين موضوع خبر نداشتم.

در ادامه گفتم اين انتصاب و اين نحوه جابجائي مرا ياد خاطره اي در دوران رياست جمهوري دولت نهم و انتصابي كه در پتروشيمي رخ داد، انداخت. رئيس كل امور بين الملل شركت ملي صنايع پتروشيمي يكي از روزها دقايقي براي دستشوئي از اتاق كارشان بيرون مي روند و وقتي برمي گردند مي بينند مدير عامل وقت پتروشيمي شخص ديگري را به جاي ايشان منصوب و در اتاق وي نشانده است. حالا اين اتفاق از من كه گذشت ولي لطفا كاري كنيد كه براي بقيه رخ ندهد.

بهترين يادگار من از دوران حضور در روابط عمومي همكاران خوب، توانمند، سالم و متعهدي است كه با آنها كار كردم و تا هر زماني كه در صنعت باشم هرجائي و در مقابل هركسي آنها را از همه نظر تضمين خواهم كرد و مسئوليت كارهايي كه بعدها ممكن است كسي به دليل انجام آنها از آنان گله داشته باشد را برعهده مي گيرم. ارتباط دوستانه و خيلي خوبي ميان مجموعه روابط عمومي ها ايجاد كرده ايم و خوشحالم بگويم مجموعه هلدينگ خليج فارس از اين نظر از يكپارچگي و هماهنگي خوبي برخوردار شده است. هنوز وقتي مي روم ماهشهر از اينكه اولين رئيس روابط عمومي منطقه ويژه اقتصادي پتروشيمي بودم افتخار مي كنم. اين افتخار را براي بودن در هلدينگ خليج فارس نيز براي خودم خواهم داشت و همچنان عضوي از اين مجموعه باقي مانده و تمام تجربه ام را با كمال صداقت در خدمت همكاران قرار خواهم داد.

به عنوان يك نكته پاياني گفتم: در اولين جلسه هم انديشي مديران ستادي كه در خدمت مديرعامل جديد بوديم ايشان از برخي تشتت ها و تداخل هاي كاري گله داشتند اينكه برخي واحدها كارهاي موازي انجام مي دهند يا بعضي كارهاي مربوط به يك واحد را واحد ديگري انجام مي دهد. مي خواهم از فرصت امروز استفاده كرده به ايشان بگويم تجربه اي كه من در منطقه ويژه اقتصادي پتروشيمي، هلدينگ انرژي سپهر، ستاد اجرايي كارت هوشمند سوخت و هلدينگ خليج فارس داشته ام اين است كه چنين سازمان هاي نوبنيادي در سال هاي اول، دوم و حتي سومشان برخي از چنين تداخل مسئوليت ها را دارند ولي بتدريج راهشان را از سال سوم به بعد پيدا كرده، مسيرشان هموار و در جهت توسعه قرار مي گيرد. آن چيزهائي كه خاطر شما را آزرده كرده، آخرين سنگ ريزه هاي باقيمانده از آسيابي است كه در هلدينگ خليج فارس انجام شده است. اگر به آرد آسياب شده و به آن مسير هموار شده نگاه كنيد خاطرتان با چيزهاي كوچك و كم اهميت باقيمانده آزرده نخواهد شد و تاكيد كردم كافي است ببينيد ما از كجا به شرايط فعلي رسيده ايم همه اينها آن آسيابي است كه معتقدم صورت گرفته است.

و نكته آخر اينكه از لطف همه همكاران طي اين چهارسال تشكر مي كنم. خودم در مورد كارهايم هيچ ادعائي ندارم. لذا قضاوت در مورد عملكردم را به يكايك شما واگذار مي كنم.
 

منبع: www.naftema.com