شارا - شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران : روابط بر اساس طينت انسان ها
چهارشنبه، 30 مرداد 1398 - 17:19 کد خبر:39934
تعميم اين موضوع به روابط انسان ها در دنياي كنوني مي تواند بر اين اساس شكل گيرد كه طينت پاك در تمامي انسان ها به صورت نهادينه و غريزي وجود داشته و دارد، اما در طول زندگي اين امور اكتسابي از جامعه است كه مي تواند بر روي اين موضوع اثر منفي يا مثبت بگذارد.



شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)-|| در جايي مي خواندم كه قرن ها موضوع بحث فلاسفه اين بوده است كه آيا انسان ها خوش طينت و نيك نهاد يا خبيث و بدذات به دنيا مي‌آيند؟!


ارسطو معتقد بود اخلاق اكتسابي است و ما به صورت "موجوداتي فاقد حس اخلاقي" به دنيا مي‌آييم، در حالي كه زيگموند فرويد نوزادان را از لحاظ اخلاقي لوح سفيد تلقي مي‌كرد.


هر كس "سالار مگس‌ها" اثر ويليام گلدينگ را خوانده باشد فكر مي‌كند كودكان به طور كامل جامعه‌ستيزهايي هستند كه تنها منتظرند از زنجيري كه بزرگسالان به آن‌ها تحميل كرده‌اند رها شوند تا يك فرقه راه بيندازند و وحشيانه سعي كنند يكديگر را بكشند.


احتمالا معروف‌‌ترين ديدگاه‌هاي متضاد در اين بحث مربوط به توماس هابز و ژان ژاك روسو مي شود. هابز، انسان‌ را "هرزه" و "وحشي" توصيف مي‌كرد كه براي كاميابي نيازمند جامعه و قوانين مي داند تا بر غريزه‌‌هاي او فرمانروايي كند. بعدها روسو علناً از او انتقاد مي كند و استدلال مي نمايد كه بدون فساد ناشي از حرص و آز و نابرابري ناشي از نظام طبقاتي، انسان موجودي مهربان و پاك است.


در يكي از مطالعاتي كه در پژوهشي به نام "كودكان و دنياي شگفت‌انگيز آن‌ها" در اروپا انجام شده است، بررسي گرديده كه آيا كودكان ترجيح به رفتار "نيك" دارند و اگر پاسخ مثبت است از چه سني؟!


براي انجام اين كار، يك نمايش عروسكي براي كودكان زير يك سال گذاشتند كه در آن‌ شكل‌هاي مختلف با رنگ‌هاي متفاوت به وضوح داراي نقش اخلاقي خوب يا بد بودند. در اين نمايش، دايره قرمزي نشان داده مي‌شد كه براي بالا رفتن از تپه مشكل دارد و مربع آبي "بد" سعي مي‌كرد او را به پايين هل دهد. در عين حال مثلث زرد "خوب" سعي مي‌كرد با هل دادن دايره قرمز به بالا به او كمك كند.


پس از نمايش از بچه‌ها پرسيدند با كدام شكل مي‌خواهند بازي كنند؟ با دايره آبي بد يا مثلث زرد خوب؟! همان‌طور كه احتمالا حدس زده مي شد‌؛ همه، دومي را انتخاب كردند! مثلثي كه سعي داشت كمك كند و نوع‌دوستي را به نمايش مي گذاشته بود.


در مطالعه‌ ديگري در دانشگاه كيوتو در سال ۲۰۱۷، ويديوهايي را براي كودكان پخش كردند كه شخصيت‌هايي شبيه به پك-‌من داشتند و آن‌ها را "مامور" صدا مي‌كردند. يك "قرباني"، يك "زورگو" كه وحشيانه به قرباني حمله مي‌كرد و او را به ديوار مي‌كوبيد، و يك مامور "شخص ثالث".


مامور شخص ثالث در برخي مواقع سعي مي‌كرد با قرار دادن خود بين قرباني و زورگو به قرباني كمك كند و بعضي وقت‌ها هم خود فرار مي‌كرد. بعد از تماشاي ويديو، كودكان بايد شخصيت مورد علاقه‌شان را انتخاب مي‌كردند كه بيشتر آن‌ها مامور مداخله‌گر "شخص ثالث" را كه سعي كرده بود قرباني را نجات دهد انتخاب كردند.


با وجود اين‌كه اين مطالعات نمي‌توانند به طور كامل ديدگاه‌هاي بدبينانه‌‌تر فرويد و هابز را نسبت به طبيعت انساني رد كنند، اما به نظر مي‌رسد كه كودكان به طور طبيعي، گرايش به نوع‌دوستي دارند و اگر والدين به عنوان مثال، كودكان خود را در يك جزيره دورافتاده رها كنند، حداقل خيالشان مي‌تواند راحت باشد كه سعي نمي‌كنند ضعيف‌ترين فرد گروه را با سنگ درهم بكوبند.


تعميم اين موضوع به روابط انسان ها در دنياي كنوني مي تواند بر اين اساس شكل گيرد كه طينت پاك در تمامي انسان ها به صورت نهادينه و غريزي وجود داشته و دارد، اما در طول زندگي اين امور اكتسابي از جامعه است كه مي تواند بر روي اين موضوع اثر منفي يا مثبت بگذارد.


البته مطالعات جديد روانشناسي رشد نيز، منجر به اين قاعده گرديده است كه احتمالا "نيكي" در انسان ها ذاتي است.