شارا - شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران : روابط عمومي فضاي سوم و شكل گيري گفتمان سازماني
پنجشنبه، 17 مرداد 1398 - 08:40 کد خبر:39482
روابط عمومي عصر واقعي بدون عصر مجازي، عصر شكل گيري گفتمان ها و انتقال اطلاعات به گونه اي است كه نوعي از تسلط و هژموني سازمان را بر جامعه تداعي مي كند.

شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)-|| فارغ از مباحث مربوط به شرق شناسي و پسااستعماري كه ناظر به تحول فرهنگي در ساختارهاي ذهني و رفتاري است، بحث فضاي سوم با ظهور فضاي مجازي و دنياي سايبر وارد ادبيات جديدي گرديد كه كاملا با معناي قبلي آن تفاوت اساسي دارد.


كاستلز (كاستلز، 1396) فضا را بعد غيرمادي جامعه مي داند و معتقد است اگر آن را مستقل از روابط اجتماعي در نظر بگيريم، مانند اين است كه روح را از جسم آن جدا ساخته ايم. در اين رويكرد، فضا زمان متبلور شده و برابر با مفهوم جامعه تصور مي شود. كاستلز براي شكل گيري اين نوع از جامعه دو بُعد اصلي يعني بُعد فيزيكي و بُعد اجتماعي قائل است. ديگر ابعاد از جمله بُعد ذهني را در مراتب پايين تري از دو بُعد اصلي قرار مي دهد. وي هر گونه تغيير در روابط اجتماعي را ناشي از تغيير در محيط فيزيكي مي داند.


زيمل اولين متفكر اجتماعي است كه به صراحت ميان فضا و روابط اجتماعي پيوند عميق و ناگسستني برقرار مي كند؛ به همين دليل او را بنيان گذار «جامعه شناسي فضا» لقب مي دهند. (واندنبرگ، 1386؛ زيمل، 1386)


بايد به اين واقعيت توجه كرد كه تا قبل از كشف فضاي مجازي اطلاعات و گفتمان ها در فضاي واقعي منتشر مي شدند ولي با كشف فضاي مجازي، مي توان گفت كه سه عصر متمايز از همديگر در حال شكل گيري مي باشند. عصر اطلاعات و گفتمان فضاي واقعي، عصر اطلاعات و گفتمان فضاي مجازي، و عصر اطلاعات و گفتمان فضاي تداخل گفتماني ميان عصر واقعي و عصر مجازي. اين سه حوزه اطلاعاتي- گفتماني تا اندازه زيادي با همديگر متفاوت و متمايز هستند.


روابط عمومي ها در فضاي واقعي، از وسائل و ابزارهايي براي انتقال اطلاعات و انجام تبليغات استفاده مي كردند كه در آن حداقل 6 ويژگي اساسي در شيوه برخورد و تعامل با جامعه وجود داشت:


1- بكارگيري بازنمايي هاي نوشتاري، ديداري و تصويري به شكل جداگانه
2- غلبه ارتباطات چهره به چهره
3- غلبه توليدات كمي بر كيفي
4- تسلط ارتباطات يك سويه سازمان با مردم
5- ارائه اطلاعات همزماني بدون امكان پوشش درزماني (اطلاعات در زمان هاي مختلف)
6- نامتعهد بودن سازمان در پاسخگويي به جامعه


به عبارت ديگر، روابط عمومي عصر واقعي بدون عصر مجازي، عصر شكل گيري گفتمان ها و انتقال اطلاعات به گونه اي است كه نوعي از تسلط و هژموني سازمان را بر جامعه تداعي مي كند. در اين وضعيت، آينده نگري و سناريونويسي، وضعيتي عمومي و متاثر از قدرت سازمان است. در اين رابطه، آينده بر محور شكل گيري سازمان بدون توجه اساسي در مورد جامعه شكل مي گيرد. بر همين اساس نيز سناريوها، سناريوهاي سازماني منهاي جامعه و يا در سطح توجه كمتري نسبت به جامعه شكل خواهند گرفت.


با متولد شدن فضاي مجازي، روابط عمومي ها با يك واقعيت جديدي روبرو شدند كه كلا مسائل مرتبط با روابط آنها با جامعه تفاوت اساسي با عصر واقعي پيدا كرد. در اين فضا چندين رويكرد را مي توان مشاهده كرد:


1- بكارگيري بازنمايي هاي نوشتاري، ديداري و تصويري به صورت همزمان
2- غلبه ارتباطات چند وجهي
3- ضرورت توجه بيشتر به توليدات كيفي همراه توليدات كمي
4- تسلط ارتباطات چند سويه با جامعه
5- ارائه اطلاعات درزماني (اطلاعات در زمان هاي مختلف)
6- مجبور شدن سازمان در پاسخگويي به جامعه


فضاي مجازي در حقيقت، يك فضاي تعامل چند سويه با ضرورت پاسخگوئي به جامعه و ارائه اطلاعات درزماني است. اين واقعيت تفاوت اساسي با فضاي واقعي دارد. بر همين اساس است كه سناريوهايي كه براي اين فضا بايد به نگارش در آيند تا اندازه زيادي با فضاي واقعي متفاوت هستند.


در فضاي مجازي، به ويژه شبكه هاي اجتماعي، اطلاعات و گفتمان هاي گوناگوني متولد مي شوند اما اين گفتمان ها در بسياري از مواقع ناشي از اطلاعاتي است كه در واقعيت آنها نمي توان اطمينان كرد. بنابراين، در اينجا علاوه بر مفهوم «حاد واقعيت » كه منعكس كننده نوعي از «غير واقعيت» است، شايعات و دروغ پردازي ها نقش اساسي در توليد گفتمان ها و بازتوليد اطلاعات مختلف دارند. بديهي است كه در اينجا نوعي از سلطه اطلاعاتي-گفتماني ايجاد مي شود كه مي تواند با سلطه اطلاعاتي-گفتماني در فضاي واقعي متفاوت، متداخل يا متعارض باشد.


تعامل دو فضاي واقعي و مجازي انسان را وارد عصر سومي كرده است كه مي توان آن را «عصر تداخل دو فضايي» ناميد. در اين فضاي تداخلي جديد، تجربه هاي زيسته در فضاي واقعي و تجربه هاي به دست آمده در فضاي مجازي به يك اطلاعات و گفتمان هاي انتزاعي- تجربي تبديل مي گردند كه با ديگران به مشاركت گذاشته مي شوند. اين مشاركت گروهي، فضاي جديد گفتماني را به وجود مي آورد كه بر روي فضاي واقعي تاثيرات فراوان دارد.


فضاي سوم، ناشي از تجربه تداخل دو فضاي واقعي و مجازي است. در اين فضا، بخشي از گفتگوي سازمان با جامعه و بالعكس بر مبناي واقعيت ها و برخي نيز بر اساس شايعات و غيره شكل مي گيرند و نوعي از گفتمان به وجود مي آيد كه مي توان آن را «گفتمان متداخل» ناميد. گفتمان متداخل، نه منعكس كننده واقعيت فضاي واقعي است و نه واقعيت فضاي مجازي است، بلكه در ميان اين دو فضا در حال شكل گيري است.


به همين دليل است كه وضعيت گفتمان هاي كنوني با ظهور فضاي مجازي دچار ابهام هاي شديد و در حقيقت با چالش هاي زيادي روبرو شده اند كه قطعا بر رويكردها و عملكردهاي روابط عمومي تاثير فراواني خواهد داشت.


گفتمان كه در فضاي واقعي منعكس كننده روابط قدرت، دانش و معرفت است و ريشه در فكر و تفكر دارد، در تداخل دوفضايي جديد، از روابط سيال قدرت كه عمدتاً توسط كاربران شكل گرفته و از اطلاعاتي كه معلوم نيست به دانش و معرفت منجر شوند، نشأت مي گيرد و اين خود آغاز كشمكش هاي جديد گفتماني است كه جوامع مختلف جهاني، از جمله ايران، به شدت درگير آن شده اند.


در اين فضاي تداخلي دو فضاي واقعي و مجازي كه به نام «فضاي سوم» نامگذاري شد، وضعيت سازمان، جامعه و روابط عمومي در يك واقعيت و شرايط جديدي قرار مي گيرد كه بدون درك اين واقعيت و شرايط امكان ادامه حيات سازمان با مشكلات فراواني روبرو خواهد شد. اين واقعيت و شرايط را مي توان در محورهاي ذيل مطرح كرد:


1- ضرورت ايجاد تناسب اطلاعاتي و گفتماني ميان فضاي واقعي و فضاي مجازي
2- تقسيم فضاي ارتباطي به فضاي چهره به چهره واقعي و فضاي ارتباطات مجازي
3- فعاليت در دو فضاي واقعي و مجازي و توليدات وسيعتر براي هر دو فضا
4- توليد اطلاعات همزمان و درزمان بطور جاري
5- تلاش براي افزايش قدرت ارتباطات چندسويگي سازمان با جامعه
6- ضرورت پاسخگويي سازمان بدون فوت وقت به دليل ارتباطات وسيع مردم در فضاي مجازي
7- ضرورت تنوع توليدات كمي و كيفي در دو فضاي واقعي و مجازي


با چنين وضعيتي رويكردها، عملكردها، اهداف، وظايف و شيوه هاي تعامل روابط عمومي ها كاملا متفاوت مي شود و بر همين اساس نيز آينده نگري و سناريوسي نويسي هاي آنها نيز تغيير مي كند.