شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)-|| امروز، هر نهاد، سازمان يا شركتي كه نتواند دست آوردها، وجوه تمايز، نقاط قوت و مزيت رقابتي خود را براي مخاطب به نحو احسن تبيين كند بهطورقطع موفق نخواهد بود و در بازارهاي رقابتي، پايگاه و جايگاهي نخواهد داشت؛ فرايندي كه بخشي از آن به كيفيت روابط عمومي و توانمنديهاي سختافزاري و نرمافزاري اين نهاد مدني برميگردد و بخش ديگر نيز به رفتار حرفهاي مديريت ارشد شركت و فهم آن از اهميت ارتباطات در ميزان موفقيت وابسته است. سوال اينجاست چگونه مديريت حرفهاي ميتواند از طريق روابط عمومي و ابزارهاي ارتباطي آن ضمن افزايش توان رقابتپذيري شركت، نسبت به ايجاد چهرهاي مطلوب از سازمان در جامعه اقدام نمايد؟
درواقع، حرفهاي گري از پديدههاي مدرنيته (نوينسازي) به شمار ميرود. مدير براي آنكه بتواند در اين دنياي رقابتي، سازمان خود را در مسير صحيح هدايت كند و توان رقابتپذيري سازمان را ايجاد و امكان تصوير مناسب از سازمان در اذهان ذينفعان را فراهم سازد، لازم است از مهارتها، توانمنديها و رفتارهاي ويژهاي برخوردار باشد و بيترديد توفيق سازمان و روابط عمومي در حرفهاي عمل كردن مديريت است.
معيار حرفهاي گري مديريت، درك نكات باريك و زواياي مختلف ارتباطات بهعنوان ابزار رسيدن به اهداف توسعهاي و پروژهاي است. اگر مدير بتواند از ابزارهاي ارتباطاتي بهعنوان فرصت و به نحوي حرفهاي استفاده كند، روابط موثر با گروه هدف و ذينفعان اصلي برقرار ميشود. در اين شرايط سازمان در پيشبرد دستورالعملهاي خود، انتشار پيامهايش، رسيدن به اهداف اقتصادي و اجتماعي و نيز ايجاد چهرهاي مطلوب از خود توانمندتر عمل ميكند.
ترسيم چهرهاي مطلوب از سازمانبخشي از وظايف ذاتي روابط عمومي به شمار ميرود. هر تشكيلات تجاري در اين عصر رقابت آزاد، به رشد، كاميابي و تسلط بر بازار ميل دارد و شك نيست كه امروز روابط عمومي بر فايده رفتار حرفهاي در مواجه با فرصتها، محدوديتها و تقاضاهاي مطرح واقف است، منش و رفتاري كه خود مستلزم تعمق در راهبردهاي اتخاذي نسبت به ارتباطات درون و برونسازماني است.
پويايي سازمان بسته به آن است كه مديران ارشد به اهميت روابط عمومي و ابزارها و شيوههاي مختلف عمل آن از قبيل ارتباط با رسانه، انتشارات، تبليغات، استفاده از فضاي مجازي، شبكههاي اجتماعي و وبسايتها... واقف باشند. هرچند، اينكه روابط عمومي نيز بتواند با تمسك به اين ابزارها ضمن برقراري ارتباط موثر با مديريت ارشد به ارتقاي سطح حرفهاي گري و ارتقا درك آن نسبت بهفايده ارتباطات در تحكيم موقعيت اجتماعي سازمان بپردازد، نشاندهنده حد نخبگي روابط عمومي است، امري كه در بخش تعاون با توجه به موقعيت و ظرفيتهاي اين اقتصاد مردم مدار و با لحاظ كردن مولفههاي مختلف و درك صحيح از اقتضائات موجود و در پيش رو در قالب بروز و درك نقاط قوت، نقاط ضعف، فرصتها و تهديدها از اهميتي دوچندان برخوردار ميگردد، بهنحويكه نفوذ و فشار اقتصاد رقابتي، چالشهاي متفاوتي را پيش روي تعاونيها گذاشته است. باوجوداين فضا از يكسو، ايده تعاون هنوز هم بهعنوان روشي موثر براي حل مشكلات اقتصادي و اجتماعي عصر نوين مطرح و از سوي ديگر تنوع در تعاونيها در عرصههاي مختلف فعاليتهاي اقتصادي و اجتماعي، موجب گرديده تا اين بخش اقتصادي و اجتماعي بدينجهت بهعنوان شاخصي برجسته محسوب شود. در حقيقت تعاونيها ضمن حفظ هويت، به نحوي منطقي، به تلفيق ارزشها و اهداف اقتصادي و اجتماعي ميپردازند،تعاونيها بيآنكه اصول و ارزشهاي خود را زير پا بگذارند و از خدمت به جامعه غفلت كنند بايد مدرن، موثر و سودآور باشند.ازاينرو، با توجه به گستردگي بيسابقه حوزه فعاليت، مديريت تعاوني بايد خود را با راهبردهاي حرفهاي ارتباطات كه موجب برتري نسبت به ساير انواع شركت ميشود تجهيز كند. ارتقاء سطح حرفهاي گري مدير شركت ميتواند موجب عرضه ايده تعاون بهعنوان پاسخي به تقاضاهاي عصر حاضر باشد و اين تنها در صورتي قابل تحقق است كه مديريت تعاوني نسبت به موضوع ارتباطات حساس باشد. در اين صورت، مديريت ملبس به رفتار حرفهاي در حوزه ارتباطات، نهتنها به اشاعه ايده تعاون در بين تودههاي مردم كمك ميكند كه در گسترش اين ايده در بين ساير انواع شركت كه بر توانايي تعاون آگاه نيستند نيز اثرگذار خواهد بود.
بهعبارتديگر كار تعاوني به مردم ايمان، خودآگاهي، اعتمادبهنفس، شكيبايي و استقامت ميدهد. از آنان افرادي مسئول ميسازد، عنصر انساني را براي جامعهٔمتحول تعاوني، براي جهان همراهي و مسالمت و نه ديار مخاصمت پرورش ميدهند. روابط تعاوني بهاينترتيب مقام و مسئوليت اجتماعي جديد به مردم ميدهد و تلقي آنان را نسبت به محيط اجتماعي و اقتصاديشان سراپا دگرگون ميسازد، بدين طريق يك گروه اجتماعي پا به عرصه وجود ميگذارد و دگرگوني اجتماعي كه تحت تأثير كار تعاوني به وقوع ميپيوندد از همينجا آغاز ميشود؛ بنابراين اتخاذ رفتار حرفهاي در حوزه ارتباطات در مديريت تعاوني در شرايط فعلي بيشازپيش ضروري و ملموس ميگردد.
اكنونكه باور پيدا كرديم كه قوام و دوام شركتهاي تعاوني مبتني بر وحدت و همكاري بين اعضا و اعتماد و اعتقاد و ايمان به فلسفه و اصول تعاون و عملكرد خود شركت ميباشد، بنابراين يكي از مهمترين وظايف كادر رهبري و مديريت شركتهاي تعاوني و موسسات تعاوني اين است كه با استقرار نظام ارتباطي و بهرهگيري از رفتار ارتباطي حرفهاي نسبت به استقرار روابط عمومي قوي و موثر اقدام نمايد زيرا با بررسي شرايط و وضعيت موجود بخش تعاون در دنيا درمييابيم كه در يكچشم انداز جهاني بهويژه در كشورهاي توسعهيافته، تعاونيها به اهميت و اولويت ارتباطات در گسترش فعاليتهاي تجاري برخلاف كشورهاي كمتر توسعهيافته كه صرفاً براي تعاون نقشي تكميلي، توسعهاي و محدود قائل ميشوند، بهخوبي پي برده است.
در اين زمينه ميتوان به عوامل ذيل بهعنوان عوامل بازدارنده درزمينهٔ اتخاذ رفتاري حرفهاي در حوزه ارتباطات و بهرهگيري از ظرفيت و توانمنديهاي روابط عمومي در بخش تعاون اشاره كرد:
سياست زدگي مفرط تعاونيها كه مديريت را از اشاعه ايدههايش از طريق ارتباطات بازميدارد
فقدان راهبردهاي موثر ارتباطاتي براي تجميع و تجهيز منابع در راستاي كمك به توسعه فعاليت، افزايش سهم در بازار، افزايش سطح كمي و كيفي خدمات و محصولات قابلعرضه
كمبود كادر مسلط و آموزشديده درزمينهٔارتباطات براي عملياتي كردن راهبردهاي ارتباطاتي و به منصه ظهور رساندن آنها
عدم توانايي درك راهبردهاي ارتباطاتي درون و برونسازماني با محوريت رسانه و روابط عمومي در جهت عملياتي كردن اهداف سازمان
فقدان راهبردهاي شاخص ارتباطاتي درزمينهٔ مقاصد تجاري و ايجاد چرخه خلق ارزش
درواقع، نقطه قوت فعاليتهاي تعاوني در وجود ايجاد شبكههاي اجتماعي و ارتباطات اجتماعي گسترده و موثر نهفته است، شركت تعاوني شركتي مردمي است كه اساس و بنياد آن بر تعميق علقه و همبستگي بين مديريت و اعضاء و شركت و جامعه پيريزي شده است. هفت اصلي كه اين فلسفه اقتصادي را محقق ميكند عبارتند از: 1- عضويت اختياري 2- نظارت اعضا 3- مشاركت اقتصادي اعضا 4- استقلال و خودمختاري 5- آموزش، كارآموزي و اطلاعرساني 6- همكاري بين تعاونيها و 7- توجه به جامعه
اولين اصل تعاوني، عضويت اختياري است. تعاوني سازماني داوطلبانه است. هيچكس مجبور نيست عضو شود؛ و به همين ترتيب با ايجاد تغيير در شرايط ميتوان از عضويت تعاوني خارج شد. افراد دورهم جمع ميشوند چراكه مايلاند كالاها و خدمات را آسانتر و ارزانتر به دست آورند. عضويت در تعاوني براي همه آزاد است و بهواسطه مذهب، نژاد و جنسيت تبعيضي وجود ندارد. اين بخشي مهم از فلسفه اقتصادي تعاوني ميباشد. اين واقعيت كه عضويت براي همه آزاد است يعني باهم كار كردن بهتر است. افراد متفاوت، تجارب و شيوههاي زندگي متفاوت را به تعاوني ميآورند و عضويت آزاد ميتواند به اين امر كمك كند. ايدههاي متفاوت شركت را زنده ميكند و بهتدريج آن را ارتقا ميدهد.
دومين اصل تعاوني، نظارت اعضاست. به اين معني كه هرچه در تعاوني روي ميدهد، در چارچوب هر عضو، يك رأي؛ تحت نظارت همه اعضاست. اين راه مردمي انجام دادن امور ميباشد. هيئتمديره تعاوني نمايندگان اعضا هستند و در برابر آنان پاسخگو ميباشند.
سومين اصل فلسفه اقتصادي تعاوني، مشاركت اقتصادي عضو است. پولي كه توسط اعضا در تعاوني سرمايهگذاري ميشود، كاملاً مساوي است. افراد ثروتمند، نظارت بيشتري از افراد فقيرتر ندارند. همه برابرند.
چهارمين اصل اين فلسفه اقتصادي، استقلال و خودمختاري است. تعاونيها كاملاً مستقل هستند. خودشان آيندهشان را كنترل ميكنند. آنها به يك شركت يا جريان سياسي وابسته نيستند. تعاونيها شخصيت مستقل دارند و هركدام از ديگري جداست.
پنجمين اصل فلسفه اقتصادي تعاوني، آموزش، كارآموزي و اطلاعرساني است. اعضا، نمايندگان را انتخاب كرده و كاركنان را با آموزش، كارآموزي و اطلاعرساني درباره تعاوني آماده ميكنند كه چگونه كارنمايند. وقتيكه افراد از جنبش تعاوني مطلع باشند مفهوم تعاوني را بهتر درك ميكنند. اين آموزش، كارآموزي و اطلاعرساني براي افراد مرتبط با تعاوني آگاهيهاي لازم را براي فعاليت بهتر تعاوني فراهم مينمايد. با دانستن درباره تعاونياي كه به آن تعلق دارند، آنان قادرند جهت رقابتي نمودن كسبوكار خود بهتر تصميمگيري كنند.
ششمين اصل اين فلسفه اقتصادي، همكاري بين تعاونيهاست. همكاري با ديگر تعاونيها، شخصيت تعاونيها را قويتر ميكند. كار كردن با يكديگر آنها را ازنظر كمي قدرتمند ميسازد. يك تعاوني تنها در برابر شركتهاي بزرگ كاملاً تنهاست. وقتيكه تعاونيها به يكديگرمي پيوندند، مجموعه اعضايشان قدرتي را براي آنها ايجاد ميكند كه ميتوانند با كسبوكارهاي بزرگ رقابت نمايند.
هفتمين اصل فلسفه اقتصادي تعاوني، توجه به جامعه و منافع آن است. آنها در جهت هدايت جوامع خود بهسوي اقتصادي پيشرو فعاليت ميكنند. تعاونيها، بهويژه در مناطق كم بهرهمند، با جوامع خود ارتباط موثر دارند. آنها با ديگر كسبوكارها رقابت ميكنند. آنها با منافع جمعي مربوطند و نه با منافع فردي.
درواقع اين اصول هفتگانه كه مبتني بر مفاهيم اجتماعي، مسئوليت اجتماعي و ارتباطات انساني و اجتماعي است. نقاط و وجوه مشتركي را از حيث رويكردي و كار كردي با روابط عمومي پيدا ميكند تا اين همافزائي و بهرهگيري از ظرفيت و توانمندي دروني و درونزا از اثربخشي بهتر و بيشتر برخوردار گردد.همانگونه كه بخش تعاون و تعاوني نماد عيني از يك شبكه انساني و اجتماعي و پرداختن به مسئوليت اجتماعي است، مهمترين وظيفه روابط عمومي نيز «مسئوليت اجتماعي» و توجه به همه ابعاد آن است. مسئوليت داري در روابط عموميهاي مسئوليت محور، شامل كليه فعاليتهاي آنان است. اين ويژگي منعكسكننده مسئوليتمحوري سازمان است. سازماني كه خود را در رابطه با جامعه مسئول بداند، روابط عمومي مسئوليت دار را مورد تقويت قرار ميدهد. اين مسئوليت در دو جهت فعاليت ميكند: مسئوليت در رابطه با سازمان و مسئوليت در رابطه با جامعه و مردم. اين رويكرد، ضروريترين رويكرد روابط عمومي را مورد تأكيد قرار ميدهد در حقيقت توجه به مهمترين ابعاد مسئوليت شناسي اجتماعي شامل " پايداري"، " پاسخگويي" و " شفافيت" در اهداف تدوينشده است و هفت اصلي كه برشمرده شد تنها در صورت وجود ارتباط موثر در درون شركت و بين شركت و جامعه ميسر ميشود، ارتباطي كه در سايه حرفهاي گري مديريت شركتهاي تعاوني شكل ميگيرد و نتيجه وجود نهاد روابط عمومي كارآمد است.