شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)-|| افسانهاي قديمي حاكي از آن است كه هرگاه شترمرغ از چيزي بترسد، سر خويش را زير شن فرو ميبرد بدين گونه به گمان خود از شر دشمن در امان است. اثر شتر مرغ (Ostrich Effect) نوعي سوگيري شناختي است كه ذهن مايل است از برخي مسائل دائماً چشمپوشي كند و اصطلاحا خودش را قايم كند. در اين گونه مواقع فرد ترجيح ميدهد سرش را مثل كبك زير برف پنهان كند.
در پژوهشهاي مديريت منابع انساني اين سوگيري شناختي به شكل "صلح كل بودن" خود را نشان ميدهد. افراد براي اين كه مبادا رابطهشان با كسي شكرآب شود از بسياري از مسائل چشم ميپوشند و آنجا كه از آنان انتظار ميرود واكنش نشان دهند، به عمد حواسشان را پرت ميكنند. براي افرادي كه در سلسله مراتب سازماني نيازمند پشتيباني يا حمايت هستند، اثر شترمرغ در چنين موقعيتهايي نتايج زيانباري دارد. اثر شترمرغ همچنين باعث ميشود برخي مسائل مهم در روابط انساني حل نشده باقي بمانند و محيط كار غيرقابل تحمل شود.
دان گالاي و اورلي سِيد، استادان دانشكده علوم مالي، اين اصطلاح را نخستين بار در سال ۲۰۰۶ به كار بردند. آنها در مطالعه رفتار سرمايهگذاران بازار بورس به اين نتيحه رسيدند كه وقتي بازار در موقعيت بدي قرار دارد، بسياري از سهامداران از بررسي مداوم اخبار بازار و وضعيت سرمايهشان خودداري ميكنند.
اثر شتر مرغ باعث ميشود افراد از حضور در هر موقعيتي كه ممكن است در نظرشان منفي جلوه كند اجتناب كنند. فردي كه تحت تاثير اثر شترمرغ رفتار ميكند ترجيح ميدهد از هر شرايطي كه ممكن است كمي ناراحتي پيش بيايد دوري گزيند. اين خطاي شناختي سبب ميشود فرد اطلاعات ضروري فراواني را از دست بدهد زيرا ترجيح ميدهد با آن اطلاعات كاري نداشته باشد. در نتيجه هم خود فرد دچار خطاي بنيادي در قضاوتهايش ميشود هم اعتماد ديگران را به تدريج از دست ميدهد زيرا در جاهايي كه لازم است يا حضور ندارد يا واكنشي نشان نميدهد.
اثر شترمرغ خود را در روابط ناسالم و موقعيتهاي سخت به خوبي نشان ميدهد. افراد تحت تاثير اين خطاي شناختي آنچه را بايد ببينند نميبينند و كاري را كه بايد انجام نميدهند. در ظاهر مسئله گم ميشود اما هيچگاه حل نميشود. با قايم شدن هم كاري سر و سامان نميگيرد.
اثر شترمرغ خيلي اوقات در ميان افرادي كه انسانهاي واقعا خوبي هستند بيشتر نمود پيدا ميكند زيرا آنان دوست دارند هيچ كس از دستشان ناراحت نشود. چنيني رفتاري اما جنبه تاريك ادب بيش از حد است. آنان همواره به غلط گمان ميكنند چون كاري نكرديم و حرفي نزديم پس هيچكس از ما چيزي به دل نگرفته در حالي كه با سكوت، پنهان شدن و واكنش نشان ندادن ممكن است حتي بيشتر به ديگران آسيب بزنند به ويژه به آنهايي كه بهشان نزديكترند و انتظار حمايت بيشتري دارند.
مديريت رفتار سازماني امري است پيچيده. تحقيقات نشان ميدهد تا همه آزادانه درباره مشكلات سخن نگويند، مواردي مانند از زير كار در رفتن رشد ميكند و فرسودگي شغلي در ميان نيروهاي ارزشمند سازمان افزايش مييابد. در نتيجه محيط كار عملا براي بسياري غيرقابل تحمل ميشود.
افراد بهتر است هيچگاه خود را از دريافت اطلاعات محروم نكنند زيرا صرف داشتن اطلاعات نميتواند آسيبي به تصميم نهايي بزند. در زمان تصميمگيري با پرسيدن چند سؤال ساده ميتوان اثر شترمرغ را تشخيص داد. آيا علاوه بر آنچه ميدانم اطلاعات بيشتري هم هست كه ميتوانم به دست آورم؟ آيا آن اطلاعات را دنبال ميكنم يا از آنها چشم ميپوشم؟ در صورت چشمپوشي چرا آن اطلاعات اضافي را ناديده ميگيرم؟
اگر در پاسخ به هر كدام از اين سؤالات فرد به اين نتيجه برسد كه دليل اصلي اين است كه حوصله سر و كله زدن با اطلاعات جديد را ندارد، به احتمال قريب به يقين گرفتار اثر شترمرغ شده است.
اين به آن معنا نيست كه هيچگاه نبايد از هيچ اطلاعاتي چشمپوشي كرد. گاهي اوقات بايد آگاهانه برخي اطلاعات را ناديده گرفت بويژه زماني كه مسئله هيچ ربطي به ما ندارد و مسئوليت تصميمگيري متوجه فرد نيست. وقتي كاري از دستمان ساخته نيست، لازم نيست اطلاعات بيشتري دريافت كنيم چون احتمالا دريافت اطلاعات بيشتر فقط حالمان را بدتر ميكند.
در نهايت آنچه در گزينش اطلاعات مهم است تصميمگيري با آگاهي كامل و از روي انديشه است بويژه زماني كه درباره ورود به موقعيتي ناراحتكننده ميانديشيم؛ آيا اجتناب از آن موقعيت به نفع ما و اطرافيان است يا صرفاً ريشه در ترس از مواجهه با واقعيت دارد؟ انديشيدن به چنين پرسشهايي تاثير منفي اثر شترمرغ را كاهش ميدهد./ بي سي