شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)- وضعيت اخير كشور بهويژه حوزه اقتصادي، بار ديگر اين ضرورت را گوشزد ميكند كه بايد با مردم صحبت كرد و «حق مردم براي دانستن» را در عمل به رسميت شناخت؛ بهويژه آنكه مردم بدون آگاهي، امكان مشاركت ندارند و فقط زماني ميتوانند در يك موضوع يا مسئله ورود كنند كه به اندازه كافي، از كموكيف آن آگاه باشند.از طرف ديگر تأكيد رئيسجمهوري اسلامي ايران بر اينكه «امروز روابط عموميها مسئوليت سنگيني بر دوش دارند» در نشست با مديران ارشد اجرائي، بر اهميت اطلاعرساني، اطلاعيابي و سازماندهي قوي و تقويت اين امور در كشور تأكيد دارد.
اما آنچه يك پارادوكس بزرگ مينمايد، اين است كه چرا در مواقع بحراني، اطلاعدادن، حرفزدن و پاسخدادن و تنوير افكار عمومي را به ياد ميآوريم. بيترديد از ياد نبردهايم كه در ديماه سال گذشته و بعد از اعتراضاتي كه رخ داد، آقاي دكتر روحاني در اولين واكنش به اين وقايع از ضرورت ارتباط مسئولان با مردم و بيان دستاوردها سخن گفتند اما پس از آرامش ايجادشده، اقدامات بايسته و شايستهاي در تحقق آن انجام نشد و اينك دوباره در شرايطي كه يك اجماع عمومي در لزوم تبيين و بيان وضعيت كشور با مردم شكل گرفته، دوباره از مسئوليت سنگين روابطعموميها، ضرورت آگاهكردن مردم و مشاركت مردم براي عبور از وضعيت كنوني سخن گفته ميشود...
اگرچه به نظر ميرسد مخاطب اصلي سخنان رئيس محترم جمهوري در جلسه با مديران ارشد كشور مردم نبودند، بلكه مديران بودند و هنوز زبان دولت براي طرح مسائل با مردم باز نشده و لكنت زباني كه دولت از سال 92 به آن گرفتار شده، هنوز درمان نشده است.
من در اينجا بر دو نكته تأكيد ميكنم: نخست اينكه طبق «نظريه وضعيتي در ارتباطات و روابط عمومي» براي آنكه مردم در موضوع يا مسئلهاي مشاركت كنند، سه شرط لازم است. شرط اول «آگاهي كافي مردم» از آن است و درحالحاضر در اين زمينه، زبان گويايي براي طرح مسائل با مردم وجود ندارد و ابهامات و پرسشهاي زيادي براي مردم مطرح است.
شرط دوم، «راههاي مشاركت مردم» در حل مسئله است كه در اين زمينه هم مردم سردرگم هستند و نهاد يا ارگاني كه خود را در اين زمينه مسئول بداند و اقدام لازم را به عمل آورد، مشخص نيست.
سوم «بيان منافع مشاركت» و ايجاد انگيزه در مردم است و آنان بايد بدانند پس از مشاركت، چه وضعيتي را پيدا ميكنند و دستاوردهاي مشاركت مردم چه خواهد بود.نكته دوم آنكه وقتي از روابط عموميها توقع پذيرش مسئوليت سنگين را داريم، بايد ببينيم آيا آنها را براي چنين ايفاي مسئوليتي، مهيا كردهايم؟
بيترديد در سالهاي گذشته، وضعيت روابط عمومي در مسير تضعيف قرار گرفته و براي حل مسائل آنها، نهاد يا ارگاني، اقدام نكرده است. براساساين بنابر ضربالمثل «ماهي را هر وقت از آب بگيريم، تازه است»، انتظار ميرود دولت دوازدهم براي «تقويت اطلاعرساني و روابط عمومي» در كشور كه روزبهروز بر ضرورت و اهميت آن واقفتر ميشويم، آستينها را بالا زند و ايده «تشكيل معاونت ارتباطات و اطلاعرساني» رئيسجمهوري را مدنظر قرار دهد.
امروز مردمي كه بايد كمبودها را تحمل كنند، حق دارند از كموكيف وضعيت كشور آگاه شوند و اين حق شهروندي آنان است. بايد زبان گشود و با صراحت و صداقت با مردم سخن گفت. اين رمز همراهي آنان است و سخنگفتن با مردم، هنري است كه صرفا از متخصصان روابط عمومي برميآيد. آنها نيازمند حمايت دولت و تجهيز و سازماندهي لازم براي ايجاد ارتباط مؤثر و گفتوگوي دائمي با مردم هستند. پس تا دير نشده است، روابط عموميها تقويت شوند و ارتباط با مردم و تبيين امور براي آنان بهعنوان يك راهبرد ارتباطي حوزه سياست داخلي مدنظر قرار گيرد و بپذيريم تا با مردم صادقانه و صريح صحبت نكنيم و آنان را محرم خود ندانيم، سخنگفتن از همدلي و مشاركت، صرفا شعاري بيش نيست.
منبع: روزنامه شرق