شارا - شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران : فيسبوك چه برسر دمكراسي آمريكا آورد؟
یکشنبه، 21 آبان 1396 - 14:30 کد خبر:31815
روزنامه‌نگاران حيطه تكنولوژي كه تحولات فيسبوك را پوشش مي‌دادند، وظيفه داشتند آنچه را پيش از انتخابات، در جريان انتخابات و پس از آن رخ داد، مورد بررسي قرار دهند و به آن بپردازند. گزارشگران كوشيدند جهت‌گيري‌ها و گرايش‌هاي غالبا ليبرال خود را ناديده بگيرند و با مشاهده و بررسي اقدامات بي‌سابقه ترامپ ببينند سال2016 چگونه در حيطه اينترنت مي‌گذرد.



شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)- در جهان رسانه‌ها نيز مانند بسياري از حيطه‌هاي ديگر، گسستگي و وقفه آشكاري در تاريخ فعاليت‌شان ديده مي‌شود و مي‌توان خط سير رسانه‌ها را به ۲ دوره متمايز تقسيم كرد؛ قبل از انتخابات رياست‌جمهوري سال ۲۰۱۶ ايالات متحده آمريكا و پس از آن.


روزنامه‌نگاران حيطه تكنولوژي كه تحولات فيسبوك را پوشش مي‌دادند، وظيفه داشتند آنچه را پيش از انتخابات، در جريان انتخابات و پس از آن رخ داد، مورد بررسي قرار دهند و به آن بپردازند. گزارشگران كوشيدند جهت‌گيري‌ها و گرايش‌هاي غالبا ليبرال خود را ناديده بگيرند و با مشاهده و بررسي اقدامات بي‌سابقه ترامپ ببينند سال2016 چگونه در حيطه اينترنت مي‌گذرد.

 

 تمام بخش‌ها و عناصر اين مبارزات آشفته و آشوب‌گونه در عرصه ديجيتال توسط ما (Atlantic) و ساير رسانه‌ها گزارش شده است: قدرت عظيم فيسبوك در انتشار اطلاعات سياسي، تعصباتي كه از سوي حوزه‌‌هاي رسانه‌اي مختلف دامن زده مي‌شد، مصيبت فزاينده «فريب‌ها»ي مجازي و ساير اشكال اطلاعات گمراه‌كننده‌اي كه مي‌توانست توسط همين شبكه‌ها و سازمان عمليات اطلاعاتي روسيه انتشار يابد. اما هيچ‌كس نتوانست تحليلي ارائه كند كه در آن، تمام اين سرنخ‌هاي مختلف با هم بررسي شده باشد. بحث آن نيست كه اين داستان فرضي كامل، نتيجه انتخابات را تغيير داد.

 

مشكل واقعي براي تمام گرايش‌هاي سياسي، در واقع فهم مجموعه شرايطي است كه به پيروزي ترامپ انجاميد. زيربناي اطلاعاتي دمكراسي اينك فرسوده و تضعيف شده و هيچ‌كسي با دقت شرح نمي‌دهد چگونه چنين اتفاقي روي داده است.


ما دست‌كم از سال2012 مي‌دانستيم كه فيسبوك، نيروي قدرتمند و غيربي‌طرفي در عرصه انتخابات سياسي محسوب مي‌شود. آن سال، تيم تحقيقاتي مشتركي از دانشگاه ايالتي كاليفرنيا در سن‌ديگو و خود فيسبوك، به هدايت جيمز فولر نتايج مطالعه‌ خود را در مجله Nature منتشر كرد كه در آن استدلال شده بود، گزينه [موقتي] «من رأي دادم» در صفحه اين شبكه اجتماعي، موجب افزايش اندك اما قابل توجه شمار راي‌دهندگان عمدتا جوان، در انتخابات رياست‌جمهوري سال 2012 شده است.


نتيجه‌گيري گزارش سال2012 ربكا روزن نيز تحت عنوان «آيا فيسبوك موجب شد دمكرات‌ها دست بالا را در انتخابات داشته باشند؟» حاكي از آن بود كه پيام انتخاباتي آن زمان فيسبوك، يعني «براي راي‌دادن از خانه بيرون بياييد»، مي‌تواند عامل مهمي در كشاندن بخش عمده‌اي از راي‌دهندگان جوان به پاي صندوق‌هاي راي‌گيري در انتخابات عمومي آن سال محسوب شود.

 

به گفته فولر، «حتي اين امكان وجود دارد كه فيسبوك نقش اصلي و قطعي را در افزايش شمار راي‌دهندگان جوان ايفا كرده باشد». و از آنجا كه درصد بالاتري از جوانان، در مقايسه با بقيه جمعيت، به حزب دمكرات گرايش دارند، مي‌توان گفت پيام فيسبوك به دمكرات‌ها كمك كرده است.


در ژوئن سال2014، جاناتان زيترين، محقق حقوق در دانشگاه هاروارد مقاله‌اي در نشريه «نيوريپابليك» منتشر كرد تحت عنوان «فيسبوك مي‌تواند نتيجه انتخابات را تعيين كند، بدون آنكه كسي به‌علت آن پي ببرد». در آن مقاله، توجه خواننده به اين موضوع جلب شده بود كه فيسبوك مي‌تواند به شكلي گزينشي موجب كاهش شمار راي‌دهندگان شود.


البته فيسبوك منكر اين تأثيرگذاري بود. يك سخنگوي اين رسانه اجتماعي در آن زمان گفت: «راي‌دادن يك ارزش محوري دمكراسي است و ما بر اين باوريم كه حمايت از مشاركت شهروندي، كمك بزرگي است كه مي‌توانيم به جامعه‌مان كنيم. ما به‌عنوان يك شركت، بي‌طرفيم. ما هرگز از محصولات‌مان به‌گونه‌اي كه بر نحوه راي‌دادن مردم تأثير بگذارد، استفاده نكرده‌ايم و نخواهيم كرد». اما فيسبوك، دست‌كم به‌صورت ناخواسته چنين تأثيري دارد.


گرچه‌براساس شواهد بسياري، توانايــــي فيسبوك‌براي تأثيرگذاري بر انتخابات دست‌كم از نيم دهه پيش از پيروزي ترامپ آشكار بوده است، بيشتر نويسندگان- ازجمله خود من- به جاي تمركز بر انسجام و صحت انتخابات، مشكلات انتخاباتي بسياري را كه فيسبوك به‌وجود مي‌آورد، عجولانه در دل‌نگراني‌هايي مانند حريم خصوصي، نظارت [دولت بر شهروندان]، ايدئولوژي تكنولوژي، رقابت صنعت رسانه يا تأثير رواني رسانه‌‌هاي اجتماعي، جاي داديم و از آنها غافل مانديم.


همين ديدگاه در مورد خود دست‌اندركاران فيسبوك وجود داشت. آنتونيو گارسيا مارتينز كه آن زمان بخش آگهي‌هاي هدفمند فيسبوك را هدايت مي‌كرد، نوشت: «اگر در بحبوحه انتخابات رياست‌جمهوري 2012 و درحالي‌كه ما راه‌هاي پيچيده‌تري را براي كسب درآمد از داده‌هاي فيسبوك بررسي مي‌كرديم، به سراغ من مي‌آمديد و مي‌گفتيد عوامل روسيه، آگهي‌‌هاي فيسبوك را با هدف تضعيف دمكراسي ايالات متحده خواهند خريد، به شما مي‌گفتم منبع اين ادعاي مضحك‌تان چيست».


نكته اصلي درباره فيسبوك اين است كه مي‌تواند آنچه را شما مي‌خواهيد در اختيارتان بگذارد. يك صفحه را لايك مي‌كنيد، مطالب بيشتري از آن صفحه در برابرتان قرار مي‌گيرد؛ يك گزارش را لايك مي‌كنيد، گزارش‌‌هاي مشابه ديگري در معرض ديدتان قرار مي‌گيرد؛ با يك شخص بيشتر تعامل داريد، به‌روزرساني‌‌هاي بيشتري از وي دريافت مي‌كنيد. مبناي عملكرد خوراك‌خوان خبري فيسبوك، لايك‌هاي شماست؛ اظهارنظرتان درباره موضوعي و به‌اشتراك‌گذاشتن مطلبي.

 

به‌اشتراك‌گذاشتن اهميت بيشتري نسبت به اظهارنظر دارد و هر دو مهم‌تر از لايك‌‌كردن محسوب مي‌شوند، اما در كل، هرچه واكنش بيشتري نسبت به يك پست داشته باشيد، احتمال دريافت موارد مشابه آن در خوراك‌خوان خبري شما بيشتر خواهد شد. 2‌هزار نوع داده، در ساختار درك ماشيني فيسبوك هضم مي‌شود تا چنين پيش‌‌بيني‌هايي در مورد شما صورت گيرد. از ديد اين ساختار، موفقيت يعني پيش‌بيني آنچه شما لايك مي‌كنيد، درباره آن نظر مي‌دهيد يا آن را به اشتراك مي‌گذاريد. برخي اين رويه را «درگيركردن» مخاطب مي‌خوانند.


به باور مهندسان فيسبوك، خوراك‌‌خوان خبري مهم‌‌ترين ساختار فني فيسبوك تلقي مي‌شود. موفقيت آنان در اين است كه پيش‌بيني كنند شما چه چيزي را لايك مي‌كنيد. خوراك‌خوان خبري به واقع خوب عمل مي‌كند.


وقتي پاي «روزنامه‌‌هاي شخصي‌شده» در ميان است، حساسيت‌‌هاي فرد نسبت به اخبار محدود خواهد بود. بيشتر افراد تمايلي ندارند با ديدگاه‌هايي كه به‌نظرشان گيج‌كننده، آزاردهنده، نادرست يا مشمئزكننده به‌نظر مي‌رسد، سروكار داشته باشند. اين نگاه درست است، اما نه فقط در سياست بلكه در عرصه گسترده‌تر فرهنگ.


اينكه چنين رويه‌اي مي‌تواند در نهايت مشكل‌آفرين باشد، براي بسياري از صاحب‌نظران آشكار بود. اصطلاح «حباب فيلتر» كه براي نخستين بار توسط ايلاي پاريزر در تابستان سال2011 ابداع شد، به‌تدريج تبديل به پركاربردترين اصطلاح درباره اين تأثيرگذاري فيسبوك و ساير پلت‌فرم‌هاي اينترنتي بر گفتمان عمومي شده است.


پاريزر وقتي تحقيقات خود را در اين زمينه آغاز كرد كه دريافت افراد محافظه‌‌كار كه وي با وجود تمايلات چپ‌گرايانه‌اش با آنان در فيسبوك دوست شده بود، از صفحه خوراك‌‌خوان خبري وي محو مي‌شدند. وي نوشت: «من روي لينك‌هاي دوستان پيشروي خودم بيشتر از دوستان محافظه‌كار كليك مي‌كردم و البته روي لينك‌هاي مربوط به آخرين ويدئوهاي ليدي گاگا بيشتر از هر دو گروه. نتيجه آنكه هيچ محافظه‌‌كاري به من لينك نمي‌شد».


وي در ادامه، به رديابي و بررسي مشكلات بالقوه بسياري مي‌‌پردازد كه ناشي از رويه «شخصي‌‌سازي» رسانه‌هاي اجتماعي است. وي در بحث خود اين موضوع را مطرح مي‌كند كه اگر مطالب خوراك‌خوان خبري شما با ديگران متفاوت باشد، چگونه مي‌توانيد بفهميد اين ديگران چه مطالبي مي‌بينند و به آنها واكنش نشان مي‌‌دهند.


وي در كتابش خاطرنشان مي‌كند: «جدي‌‌ترين مشكلي كه حباب‌هاي فيلتر به‌وجود مي‌آورند اين است كه شكل‌‌گيري يك بحث عمومي را بين موافقان و مخالفان، هرچه بيشتر سخت مي‌كنند. هرچه شمار مطالب و پيام‌هاي متفاوت افزايش مي‌يابد، كار ستادهاي انتخاباتي براي آنكه ببينند كسي به ديگران چه مي‌گويد دشوارتر مي‌شود. چطور يك جريان انتخاباتي بداند مخالفش چه مي‌گويد وقتي آگهي‌هايي كه دريافت مي‌كند در واقع براي مردان سفيدپوست يهودي بين 28 تا 34ساله گزينش و هدف‌گذاري شده‌اند؛ مخاطباني كه نسبت به آثار گروه U2( گروه موسيقي انگليسي) اشتياق نشان داده‌اند و به كارزار انتخاباتي باراك اوباما كمك مالي كرده‌اند؟»


و اين رويه بود كه تبديل به مشكلي بسيار بزرگ شد. وقتي سردبير نشريه فيوژن ( Fusion‌) بودم، با كمك افراد داوطلب بسياري، اقدام به رديابي يك «كارزار ديجيتال» كرديم. هدفمندي [خوراك‌خوان] كار رديابي پيام‌هايي را كه رقبا منتشر مي‌كردند، غيرممكن ساخته بود. در فيسبوك، كارزارهاي انتخاباتي آگهي‌هاي خود را فقط مي‌توانستند به كساني كه هدف قرار داده بودند برسانند.

 

ما در عمل نمي‌توانستيم تمام پيام‌هايي را كه از سوي طرفين رقابت به‌دست افراد مي‌رسيد ببينيم؛ آگهي‌هايي كه فيسبوك مي‌كوشيد آنها را از معرض ديد افرادي كه خارج از اهداف تعيين‌شده آگهي‌دهندگان قرار دارند، دور نگه‌دارد.


پاريزر مي‌‌گويد: «يك راه‌حل ساده آن بود كه از كارزارهاي انتخاباتي مختلف بخواهيم بلافاصله محتواي آگهي‌هاي آنلاين خود و مخاطبان اين آگهي‌ها را اعلام كنند» (كاري كه به‌نظر مي‌رسد مي‌تواند در انتخابات‌‌هاي آينده صورت گيرد).


تصور كنيد چنين كاري در انتخابات سال 2016 صورت مي‌گرفت. اگر از آگهي‌هايي كه كارزارهاي انتخاباتي براي مخاطبان‌شان مي‌فرستادند آگاه مي‌شديم، مي‌توانستيم بفهميم چه اتفاقي در حال رخ دادن است. حباب فيلتر به واقع حكم پيشگو را دارد اما آنچه پاريزر و بيشتر افراد پيش‌‌بيني نكردند اين بود كه فيسبوك در عمل به بزرگ‌ترين توزيع‌كننده محتواي رسانه‌اي تبديل شده است.

جدال سياسي -رسانه‌اي فيسبوك
2سال پس از انتشار كتاب پاريزر، فيسبوك بر محيط رسانه‌هاي خبري تسلط يافته بود. مديران فيسبوك خود هيچ‌گاه اين ادعا را نپذيرفته‌اند اما در اواخر سال2013، مبادرت به انتشار آگهي‌هايي كردند با مضمون لايك صفحات رسانه‌ها.

 

 اين اقدام موجب افزايش شديد ترافيك از فيسبوك به سوي وب‌سايت رسانه‌هاي ديگر شد. در نشريه آتلانتيك و ناشران ديگر رسانه‌ها، ما به حجم بي‌سابقه‌اي از ترافيك كاربران رسيده بوديم، بدون آنكه كسي را براي اين كار استخدام كنيم، بدون آنكه استراتژي يا تاكتيك‌مان را تغيير دهيم، بدون آنكه تيراژمان را افزايش دهيم. همه‌‌چيز به ناگاه ساده‌تر شده بود.


چرا اين اتفاق افتاد؟ به‌دليلي ساده. فيسبوك مي‌خواست توئيتر را از پاي درآورد؛ رسانه‌اي كه به شكل ناعادلانه‌اي، توجه رسانه‌ها و چهره‌هاي رسانه‌اي را به‌خود جلب كرده بود. در اين مسير رسانه‌هاي بسياري از پاي‌درآمدند، رسانه‌هايي مانند آنورتي و وليرال نوا ( Upworthy و Viral Nova) كه گرايش‌هاي پيشرو داشتند.


نكته‌اي كه به آن كمتر توجه شد شكل‌‌گيري و پاگرفتن يك رسانه راست‌گرا در نقطه مقابل و در مصاف با سايت‌هاي چپ‌گرا بود. جا‌هرمن، نويسنده مباحث تكنولوژي در نيويورك‌تايمز در اين‌باره نوشت: «تا سال2014، چارچوب كلي يك نگاه بومي و راست‌گرا در فيسبوك و طيف گسترده ناراضيان گرد هم آمده بودند. كوشيدم به‌خودم بقبولانم آنان واكنش/ قرينه‌اي براي ديدگاه‌هاي پيشرو/ الهام‌بخش محسوب مي‌شوند. اما اين واكنش بسيار بزرگ‌‌تر و بي‌ثبات‌كننده‌تر از آنچه مي‌پنداشتم از آب درآمد».

رسانه حامي ترامپ
در چنين شرايط به‌هم‌ريخته، آشفته و پرتحركي، رسانه جديدي به لطف حباب‌‌هاي فيلتر فيسبوك ظهور كرد. رسانه بريتبارت در جناج راست، كانون يك شبكه جديد محافظه‌كارانه محسوب مي‌شد. مطالعه 1/25ميليون مقاله خبري درباره انتخابات نشان داد «يك شبكه رسانه‌‌اي راست‌گرا با محوريت بريتبارت شكل گرفته كه ساختار متمايزي دارد و از رسانه‌هاي اجتماعي به‌عنوان ابزار اصلي انتقال ديدگاه به‌شدت تعصب‌آلود خود نسبت به جهان، بهره مي‌برد».


و البته بريتبارت، سردبير و رئيس خود، يعني استيو بنن را به كارزار انتخاباتي دونالد ترامپ قرض داد و چرخه بازخورد ديگري بين اين نامزد انتخابات با رسانه‌هاي متعصب افراطي به‌وجود آمد. در سال2015، بريتبارت از سطح يك وب‌سايت متوسط با صفحه كوچكي در فيسبوك كه شايد تنها صد هزار لايك خورده بود، تبديل به نيروي قدرتمندي براي شكل‌دادن به انتخابات شد آن هم با حدود 1/5ميليون لايك. در موردي بي‌سابقه براي خوراك‌خوان خبري فيسبوك، پست‌هاي بريتبارت در‌ماه ژانويه، با بيش از 866‌هزار مورد واكنش مخاطب (در قالب لايك، اظهارنظر و بازنشر) مواجه شدند.

 

 تا‌ماه ژوئيه، بريتبارت به لحاظ تعامل با مخاطب، حتي از نيويورك‌تايمز پيشي گرفت. تا‌ماه دسامبر، حجم تعامل مخاطب با اين رسانه به 100ميليون مورد رسيد كه 50درصدش از‌آن فاكس‌نيوزي بود كه صفحه آن در فيسبوك 11/5ميليون لايك داشت. مخاطبان بريتبارت، بيش از حد معمول «درگير» بودند. در جناح چپ نمي‌توان پديده‌اي مشابه و هم‌اندازه بريتبارت يافت و اين رسانه بسيار متعصب جديد، زمينه كامل تحركاتي را فراهم آورد كه بر انتخابات سال2016 تأثير گذاشت؛ اخبار جعلي.


جوزف برنستين، در مقاله‌اي در دسامبر 2015 در بازفيد چنين نوشت: «نيروهاي تاريك اينترنت تبديل به يك ضد‌فرهنگ شده‌اند». پس از حمله ترول‌هايي غالبا نژادگرا به بخش اظهارنظر اين مقاله، برنستين اصطلاح ضد‌فرهنگ را به «فرهنگ شعاري» تغيير داد. سايرين اين گروه را «آلت‌رايت» (راست افراطي) ناميدند.

 

اين فرهنگ آداب‌گونه، در ادامه با گروهي از افرادي كه تمايل به ادامه فريبكاري‌ داشتند و نيز نئونازي‌ها و برتري‌‌طلبان سفيدپوست همراه شد و اين افراد عاشق دونالد ترامپ بودند. برنستين نوشت: «فرهنگ شعاري، امسال قهرمان حقيقي خودش را پيدا كرده است؛ قهرماني كه به‌وضوح مي‌گويد آنچه ما اينك مي‌بينيم، جنبشي اصيل است. بله، دونالد ترامپ، استاد كنوني ناراضيان آمريكايي. هرجا كه پاي تريبون‌ها و سخنراني‌هايي به لحاظ سياسي نادرست در ميان باشد، سروكله ترامپ پيدا مي‌شود».


آميزه اين رسانه به‌شدت متعصب با كساني كه همواره عرف جامعه را به سخره مي‌گيرند، موجب انتشار اخباري جعلي و توطئه‌انگاري‌هاي به‌شدت پيچيده و بي‌اعتباري درباره هيلاري كلينتون شد. اين پديده براي تمام جهان عجيب و باورنكردني بود. بسياري از چهره‌هاي مورد اشاره برنستين، در هر جايي به چشم مي‌خوردند، كساني كه رئيس‌جمهور كنوني با آنها از طريق رسانه‌هاي اجتماعي ارتباط داشته است.

نقش روس‌ها
عمليات انتشار اطلاعات گمراه‌كننده توسط روس‌ها پديده شناخته‌شده‌اي است. گزارش‌هايي بود دال بر اينكه ترول‌هاي روس پاي مطالب وب‌سايت‌هاي خبري آمريكايي اظهارنظر مي‌كنند. گزارش‌‌هاي بسيار زيادي از هجوم تبليغاتي روسيه به اوكراين در دست بود.

 

 يك گزارشگر گاردين در جريان بررسي نظريات نظامي روسيه در حيطه جنگ اطلاعاتي، به دفترچه‌اي برخورد كه در آن به نحوه عملكرد روس‌ها در اين زمينه اشاره شده بود.

 

پيتر پومرانتسف در اين‌باره نوشت: «بر اين اساس، استقرار سلاح‌هاي اطلاعاتي همانند تاباندن نوري نامرئي بر اهداف عمل مي‌كند. ديگران حتي نمي‌فهمند چه اتفاقي در اطراف‌شان روي مي‌دهد. به اين ترتيب، دولت نيز به سازوكارهاي دفاع از خود روي نخواهد آورد». عمليات نفوذ به فيسبوك بدون آنكه كسي متوجه شود روي داد.


آنطور كه بسياري از افراد تصريح كرده‌اند، شمار 3 هزار آگهي تبليغات انتخاباتي كه به روسيه ارتباط داده شده، تنها قطره‌اي است از دريا. بازي واقعي جايي است كه عوامل مخفي روسيه صفحه‌هايي به‌وجود مي‌آورند كه به‌طور عادي در معرض ديد مردم قرار مي‌گيرند. جاناتان آلبرايت، مدير تحقيقاتي مركز روزنامه‌‌‌نگاري ديجيتال تاو در دانشگاه كلمبيا، داده‌هاي 6صفحه عمومي فيسبوك را كه به روس‌ها ارتباط داده شده بود، جمع‌آوري كرد.

 

وي دريافت پست‌هاي اين 6صفحه 340ميليون بار به اشتراك گذاشته شده است و تازه اين مربوط به 6صفحه از 470صفحه‌اي است كه در فيسبوك است و به روس‌ها نسبت داده شدند. ما احتمالا درباره ميلياردها اشتراكي صحبت مي‌كنيم كه كسي نمي‌داند چندبار ديده شدند و چه نوع مخاطب خاصي را هدف گرفته بودند.


روس‌ها در زمينه درگير و مشغول‌كردن مخاطب، خوب عمل مي‌كنند. با اين حال، پيش از انتخابات 2016 و حتي پس از آنكه هيلاري كلينتون و سازمان‌هاي اطلاعاتي انگشت اتهام مداخله را در اين رويداد به سوي روسيه دراز كنند و حتي پس از آنكه گزارش‌هاي خبري نشان دادند برنامه گسترده‌اي براي نشر اطلاعات گمراه‌كننده در جريان است، هيچ‌چيزي درباره وقوع اين نوع عمليات‌ در فيسبوك ارائه نشد.

 

در پي اين كشفيات، 3 محقق امنيتي در فيسبوك، گزارشي كتبي درباره عمليات‌هاي اطلاعاتي و فيس بوك منتشر كردند كه صراحت داشت: «ما ناگزيريم علاوه بر تمركز نگاه امنيتي‌مان بر رفتارهاي توهين‌آميز متداول- مانند هك‌كردن حساب‌هاي كاربري، انتقال بدافزار، اسپم و اسكم‌هاي تجاري- به شكل‌هاي پيچيده‌‌تر و موذيانه‌تري از سوءاستفاده نيز توجه كنيم؛ شامل دست‌بردن در گفتمان شهروندي و فريب‌دادن افراد». همه‌‌چيز به هم ريخته بود، اغتشاش پلت‌فرمي با يك ميليارد كاربر كه بدون رقيب بر حيطه انتشار رسانه‌اي تسلط داشت.


تأثير شناخته‌شده فيسبوك بر انتخابات، هجوم ديوانه‌وار اخبار جعلي و اطلاعات گمراه‌كننده‌اي كه سراسر اينترنت و به‌ويژه فيسبوك را پر كرده بودند، عمليات اطلاعاتي روس‌ها، اينها همه پديد‌ه‌هايي شناخته شده بودند. و با اين حال كسي نمي‌توانست سر از چنين وضعيتي درآورد: شبكه اجتماعي برتر جامعه، محيط اطلاعاتي و اقناع‌سازي افكار عمومي را در آستانه انتخابات تغيير داده و در همين حال، سهم عمده‌اي از آگهي‌هاي ديجيتال انتخاباتي به ارزش 1/4ميليارد دلار به‌دست آورده بود. صدها ميليون دلار پول آگهي‌هاي تاريك، اثرات خود را نشان مي‌دادند. اخبار جعلي همه‌جا را فرا گرفته بود.


نوجوانان مقدونيه‌اي براي ترامپ تبليغ مي‌كردند. رسانه‌هاي متعصب و سركش تنها اخباري را كه شما مي‌خواستيد بشنويد در اختيارتان مي‌گذاشتند. ديگر چه چيزي را مي‌شد باور كرد؟ درحالي‌كه چنين محتوياتي تمام فضاي خوراك‌خوان‌هاي خبري را اشغال كرده بود، ديگر چه جايي براي بيان سياست‌ها و مواضع نامزدها باقي مي‌ماند؟ چه‌كسي به واقع مي‌دانست چه اتفاقاتي دارد رخ مي‌دهد؟

برتري رسانه‌اي جمهوريخواهان
با وجود اين تصور و باور غالب كه دمكرات‌ها در حيطه رسانه‌هاي مجازي، قوي‌‌تر از جمهوريخواهان عمل مي‌كنند، مديران رسانه‌هاي ديجيتال كارزار ترامپ با به‌كارگيري تمهيداتي و استفاده از شرايط و ظرفيت‌هاي موجود به‌خصوص در فيسبوك، در اين حيطه به شكل غيرمنتظره‌اي پيش افتادند. تا اواخر اكتبر، نقش فيسبوك در كارزار ترامپ آشكار شده بود.

 

 كارزار ترامپ مي‌كوشيد «ليبرال‌هاي سفيد آرمان‌گرا، زنان جوان و آمريكايي‌هاي آفريقايي‌تبار» را به حاشيه براند و اين كار به لطف آگهي‌هاي تاريك هدفمند در فيسبوك صورت گرفت. اين آگهي‌ها تنها در معرض ديد خريداران آگهي، دريافت‌كنندگان آنها و خود فيسبوك قرار مي‌گرفت.

 

 كساني كه در تعريف مخاطبان هدف جاي نمي‌گرفتند نمي‌توانستند اين پيام‌ها را ببينند. وقتي كارزارهاي انتخاباتي براي ناظران بيروني، تا اين حد مبهم و غيرقابل تشخيص بود، چگونه مي‌شد فهميد چه تحولاتي در حال رخ‌دادن است. استيو بنن به اين عمليات خود اطمينان داشت: «اگر از وقوع چنين برنامه تبليغاتي عظيمي فيسبوك مطمئن نبودم، براي هيچ‌‌كسي، حتي براي ترامپ هم اقدامي نمي‌كردم. فيسبوك بود كه چنين گستره‌اي را از مخاطب براي بريتبارت فراهم آورد. ما از قدرت آن آگاهيم».


صاحب‌نظران بر اين باور بودند كه كارزار ترامپ مرتكب قماري مي‌شود كه هيچ پايه علمي ندارد. عقل سليم حكم مي‌داد كه ترامپ انتخابات را خواهد باخت و بد هم خواهد باخت. چند روز پيش از انتخابات، تيم داده‌پردازي هافينگتون‌پست شانس پيروزي هيلاري كلينتون را 98/3درصد برآورد كرد. يكي از مديران اين تيم حتي از نيت سيلور محافظه‌كار كه شانس پيروزي كلينتون را 64/7درصد ارزيابي كرده بود، انتقاد كرد كه به بهانه‌هاي كارشناسانه، واقعيات را تحريف مي‌كند.

تزلزل اركان نظام انتخاباتي آمريكا
نكته اين انتخابات، پيروزي يك جمهوريخواه بر يك دمكرات نبود؛ نكته اصلي اين است كه ريشه‌ها و اركان نظام انتخاباتي ايالات متحده (اخباري كه به مردم مي‌رسد، وقايعي كه به باور آنان رخ مي‌دهد و اطلاعاتي كه به خورد راي‌دهندگان داده مي‌‌شود) دچار تزلزل شدند. در ميانه تابستان پيش از انتخابات، آنتونيو گارسيا مارتينز، مدير سابق بخش آگهي‌هاي هدفمند فيسبوك، كتاب شرح حال خود را منتشر كرد تحت عنوان «ميمون‌هاي آشوب».

 

وي همكاران سابق خود را كه در پي تب فيسبوك براي ايجاد ش

ركت‌هاي جديد و گسترش نفوذ خود، از شركتي به سراغ شركت ديگر مي‌رفتند، «ميمون‌هاي آشوب» ناميد. مارتينز نوشت، «پرسش مطرح براي جامعه اين است كه آيا مي‌توان از دست اين ميمون‌هاي كارآفرين عصر آشوب جان به در برد و اگر مي‌توان، به چه بهايي». و اين نكته حكم نوشته روي سنگ قبر انتخابات 2016 را داشت.


الكسيس مادريگال- Atlantic -12 اكتبر 2017
مترجم: حميدرضا خطيبي

همشهري آنلاين