شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)- اگر بپذيريم كه عصر فعلي، عصر رسانه است و تعامل و اگر بپذيريم كه آموزش و پرورش انسانيترين نهادي است كه در فرآيند تربيتي و آموزشي در اين سيستم خروجي و ورودي انسان است و فرآيندها نيز با محوريت انسان (معلم و مربي) انجام ميشود، بيترديد بايد بپذيريم كه در اين نهاد مدنيت و تعامل مدني و ارتباطات كليديترين واژهها هستند.
اگر كميت يك ميليون پرسنل و نزديك به 14 ميليون دانشآموز و 28 ميليون والدين را هم بر اين دادهها بيفزايم و اين حجم نيروي انساني را در تعامل تنگاتنگ يك سال تحصيلي در نظر بگيريم، آنگاه اهميت موضوع اين نوشتار بيشتر برايمان روشن ميشود چرا كه وقتي يك دانشآموز 5 روز ازهفته را هر روز حداقل 6 ساعت در مدرسه سپري ميكند ذهن و روان همه پدران و مادران و معلمان و مربيان را در واقع شبانهروز با محوريت خود مشغول ميسازد.
دنياي مشترك بيش از چهل ميليون نفر حول محور مدرسه و درس و مشق و تربيت و تعليم، دنياي ويژهاي است كه متاسفانه به دلايل متعدد از زيباييهايش كاسته شده است و براي همه، چه دانشآموز و چه والدين و چه معلمان و مربيان تلخ و طاقتفرسا شده است، ديگر از شوق انتظار مهر و از خاطرات زيباي مدرسه و از روابط خاطرهانگيز دانشآموز و معلم كمتر ميشنويم و گويا مدرسه ديگر جاي متفاوتي شده است و دانشآموزان امروز كه بزرگ شوند دلشان براي دوران مدرسه تنگ نميشود.
چه بر سر مدرسه آمده است، چرا چارهاي انديشيده نميشود، چه كساني و چگونه بايد آغاز كنند؟
براي اين آغاز، كسي بهتر از فعالان عرصه سه ضلعي رسانهها، تشكلها و روابط عمومي ها نيستند؛ همه مديران و مسوولان چنان درگير روزمر�'گيهاي خود هستند كه بعيد است فرصتي براي انديشيدن به اين مهم داشته باشند اما جنس كار فعالان اين سه حوزه كه وظايف و اهداف مشتركي دارند به گونهاي است كه ميتوانند در اين نهادي كه تعامل و ارتباط روح آن است يك نشاط و اميدواري و يك تحرك و پويايي ايجاد كنند.
متاسفانه كنشگران اين سه حوزه به صورت جزيرهاي فعال هستند و يك شكاف توام با بياعتمادي و يك فاصله ناشي از عدم تعامل و درك متقابل وجود دارد كه نه تنها كنشهاي آنها را فاقد همسويي و همافزايي كرده بلكه يك اصطكاك و استهلاك فرسايشي را موجب شده است، گويا وظيفه آنها است كه به روي هم خنجر بكشند، گويا هنر آنها است كه مچ يكديگر را بگيرند، گويا اهداف متضادي دارند و موفقيت هر دسته در گرو شكست دسته ديگر است.
فعالان رسانهاي حوزه آموزش پرورش از خبرنگاران اين حوزه گرفته تا نويسندگان و تحليلگران و كارشناسان كه در روزنامهها و هفته نامهها و ماهنامهها و خبرگزاريها و سايتها فعال هستند بايد به دو ضلع ديگر يعني كنشگران تشكلها و مديران و مسوولان روابط عموميها نگاه خود را تغيير دهند و خواستار يك تعامل سازنده شوند به عبارتي دست آشتي به سوي آنها دراز و اعلام كنند كه خواستار دستگيري متقابل هستند نه مچگيري.
از طرفي مديران و مسوولان و كارشناسان روابط عموميها هم از نظر حرفهاي و اخلاقي و هم از نظر جايگاه سازماني وظيفه دارند در مسير بهبود رابطه و برقراري تعامل پيشگام باشند. آنها بايد صبورانه اقتضائات فعالان رسانهاي را درك كنند و ناملايمتيهاي آنان را صبورانه به جان بخرند و بپذيرند كه اين دسته حلقه واسطي هستند بين آنها و مردم و بايد اين حلقه بر مبناي اعتماد متقابل و صداقت و صراحت شكل گيرد و نهتنها مانعي براي هم نباشند بلكه بايد تسهيلگر كار مشترك يكديگر باشند.
اما ضلع سوم نيز كه در كنشگري جزيرهاي خود از اين دو ضلع جدا افتاده است نيز بايد گام پيش بگذارد و تعامل خود با اهالي رسانه و روابط عمومي را بهبود بخشد، هر چند برخي فعالان تشكلها پاي در عرصه رسانه نيز دارند و در هر دو مجموعه فعال هستند اما از نظر حقوقي هنوز رسانههاي وابسته به تشكلها جايگاه مورد قبولي در اين عرصه ندارند و محتواي سايتها يا نشريات وابسته به تشكلها حرف جدي در اين زمينه ندارد.
لذا به نظر ميرسد روزنههاي اميدي ايجاد شده است كه ميشود به پايان يافتن كنشگري جزيرهاي اين سه دسته از فعالان اميدوار بود و روزهايي را شاهد باشيم كه فعالان اين سه حوزه در كنار هم و با تعامل سازنده و مطلوب براي گفتمانسازي ملي آموزش و پرورش تلاش كنند و مدرسه و معلم و مربي را به ارمغان بياورند كه مدنيت و رشد و بالندگي و توسعه همهجانبه و متوازن را نويد دهد، چرا كه باور مشترك همه اين است كه راه چنين توسعهاي، از يك نظام آموزشي پويا و نوآور مورد اعتماد ميگذرد.
http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=85585