شارا - شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران : جهان و رهبري
چهارشنبه، 5 آبان 1395 - 08:31 کد خبر:26391
اين مقاله با اصالت دادن به نقش مردم و تأثيرگذاري آنان بر روي قدرت و در واقع سهيم ساختن‌شان در مرحله يافتن انگيزه و نيز توجه به گفتگوي صريح و چهره به چهره، در واقع بخشي از اصول كار روابط عمومي را گوشزد مي‌كند.

شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)- اين مقاله با اصالت دادن به نقش مردم و تأثيرگذاري آنان بر روي قدرت و در واقع سهيم ساختن‌شان در مرحله يافتن انگيزه و نيز توجه به گفتگوي صريح و چهره به چهره، در واقع بخشي از اصول كار روابط عمومي را گوشزد مي‌كند كه با تكيه بر راهبرد مشاركت آميز و پرهيز از راهبرد سلطه آميز در يك رابطه برابر با مخاطب به گفتگو مي‌نشيند.


همواره اين پرسش ذهنم را به خود مشغول مي‌كند كه چگونه بعضي از رهبران مي‌توانند مردم را وادار كنند كه به آنان ايمان داشته باشند و از آنان پيروي كنند، در حالي كه برخي ديگر فاقد اين توانايي هستند.


هيچ نظامي، چهار چوبي را كه بتوان به اين پرسش پاسخ داد فراهم نياورد، بلكه «آلبرت انيشتن» اين امر را ممكن ساخت. او به خاطر نظريه‌هاي خاص و عام «نسبيت» كه اوج انديشه بشري را در قرن بيستم نشان مي‌دهد، بسيار معروف است. اما چيزي كه شهرت اصلي انيشتن را فراهم آورد، پژوهشي بود كه مدت سي سال از عمر او را به خود اختصاص داد كه نتيجه مثبتي را نيز در برنداشت. پژوهش مذكور به ايجاد يك ايدة جهان وطني مربوط مي‌شد. در واقع همين پژوهش الهام بخش من در مسير كوچكي بود كه براي يافتن جواب به پرسش درباره رهبري در پيش گرفته بودم. نظريه خاص «انشتين» فضا و زمان را در چهارچوب مفهومي واحدي كه آن به عنوان تدام «فضا ـ زمان» مي‌شناسيم، جمع مي‌كند.


او بقية عمرش را در راه توسعه و گسترش «نظريه جهان وطني» كه دربرگيرندة رابطة جاذبه زمين با نيروي الكترومغناطيسي و اتحاد نيروهاي برتر جهان بود، صرف كرد. به اعتقاد من همانطور كه نيروهاي برتري براي هدايت كائنات وجود دارند، نيروهاي برتر ديگري هم فعاليت‌هاي رهبري را كنترل مي‌كنند. هنگامي كه ما در مورد سازمانهاي كوچك و بزرگ، صنف قصابان، نانوايان و شمع سازان صحبت مي‌كنيم نيروهاي مشابه همچون حاكميت قوانين را مشاهده مي‌كنيم كه كار هدايت را بر عهده دارند. پس از چند دهه كار با رهبران متفاوت، من نظريه «زمينة مشترك در موفقيت رهبري» را ارائه دادم. نظريه ارائه شده از سوي اينجانب، علي رغم كوچكي و محدوديت آن به بسياري از رهبران به سرتاسر جهان كمك كرد تا ميزان تأثير هدايت و رهبري خود را افزايش دهند.


«نظريه زمينه مشترك در موفقيت رهبري» همانند يك عصاي سحر آميز فرد را به يك رهبر بزرگ تبديل نمي‌كند، بلكه در عوض همچون ستارة قطبي براي هدايت و كمك به رهبري سالم و تلاش‌هاي انجام شده در زمينة ارتباطات در روابط عمومي مورد استفاده قرار مي‌گيرد. نظرية زمينه مشترك موفقيت رهبري با موضوعات چهار گانة زير تشريح مي‌شود:


1ـ موفقيت تجاري وقتي به دست مي‌آيد كه مردم به نتايج مورد نظر دست يابند. پرداختن به اهداف و نتايج مورد نظر به نظر قطعي و بديهي مي‌رسد كه بايد به آن پرداخته شود. چه قطعي و بديهي باشد و چه نباشد بسياري از رهبران، از آن غافل هستند و بسياري از آنان بر تقويت اين گونه راهكارها به عنوان قابليت‌هاي اوليه، مهندسي مجدد پروژه‌ها و برنامه‌هايي در راستاي كاهش هزينه‌ها مردمي كه بايد توسط آن چرخ هاي مذكور را به حركت وا دارند ـ تأكيد دارند. من شركتي را مي‌شناسم كه درگير چهارمين برنامه بازسازي اصلي در طي شش سال گذشته است. سه برنامه قبلي با شكست مواجه شده است و اصلي‌ترين علت شكست هم بي‌توجهي و غفلت از هدايت و رهبري بوده است. يقيناً تلاش جديد نيز محكوم به شكست است.


علت آن نيز كاملاً مشخص است؛ زيرا اين بار برنامه بازسازي به جاي هدايت از طريق راهبرد اجراي برنامه‌هاي تجاري و توليدي، نظارت رهبران مراكز تجاري از طريق يك سيستم رايانه‌اي هدايت مي‌شود. كارشناسان راهبر سيستم قبل از هر چيز به استفادة هر چه بهتر از سيستم براي اجراي برنامه بازسازي مي‌پردازند تا به استفادة هر چه بهتر از مردم براي دستيابي به نتايج مورد نظر. من مي‌پذيرم نوري را كه آنان در انتهاي تونل مشاهده كنند، به يك گروه جستجو تبديل خواهد شد كه به جستجوي زنده‌ها مي پردازند.


2ـ مهمترين كار رهبران اين است كه مردم را به شكلي وادارند تا به اهداف مورد نظر دست يابند.


هنگامي كه من با رهبران به گفتگو مي‌نشينم و اين پرسش را از آنان مي‌پرسم: «مهمترين كاري را كه شما به عنوان يك رهبر انجام مي‌دهيد، چيست؟» 95 درصد از آنان پاسخ هايي را غير از پاسخ اصلي ـ كه تنها پاسخ درست است ارائه مي‌دهند.


مفهوم قدرت رهبري را از فعل «وادار ساختن» استنباط كنيد. رهبران به تنهايي نمي‌توانند به اهداف و نتايج دلخواه دست يابند. آنان براي دستيابي به نتايج مورد نظر به كمك انجام ارتباطات، انعطاف پذيري، تشكيل گروههاي شغلي مبتني بر انجام رقابت و كنترل رخدادهاي ويژه، رهبران مستبد نمي‌توانند با رهبراني كه مي‌توانند با ايجاد انگيزه در افراد به نتايج دلخواه دست يابند، رقابت كنند؛


3ـ بهترين روش براي الزام ديگران در دستيابي به نتايج مورد نظر ايجاد انگيزه است نه برخورد و رفتار عامرانه.


همانند هدف رهبري، «انگيزه» نيز راهكاري است كه بسياري از رهبران آنان بد فهميده‌اند. اگر با مفهوم ايجاد انگيزه را بد بفهميم، چگونه مي‌توانيم در دنياي امروز در مردم براي انجام كاري انگيزه‌اي ايجاد كنيم؟ در اينجا به حقايق چهار گانة انگيزه كه همواره ثابت و تغيير ناپذيرند، اشاره مي‌كنيم:
الف ـ انگيزه چيزي نيست كه مردم فكر يا احساس مي‌كنند؛ بلكه آن چيزي است كه آنان را به كار فيزيكي وا مي‌دارد. تنها وقتي كه مردم كارهاي فيزيكي انجام مي‌دهند، مي‌توان گفت كه در آنان انگيزه ايجاد شده است.


ب ـ انگيزه چيزي نيست كه ما بتوانيم آن را براي كسي انجام دهيم. ما به عنوان رهبر تنها مي‌توانيم ارتباط ايجاد كنيم و مردمي كه ما مي‌خواهيم در آنان ايجاد انگيزه كنيم، بايد خودشان اين كار را انجام دهند. كسي كه در او انگيزه ايجاد مي‌شود و كسي كه انگيزه ايجاد مي‌كند هميشه يك نفر است.


ج ـ ايجاد انگيزه با احساس هدايت مي‌شود و در حقيقت كلمات احساس و انگيزه از ريشة‌ مشترك در زبان لاتين برخوردارند كه مفهوم آن «حركت كردن» است. وقتي ما مي‌خواهيم مردم را به حركت واداريم و در آنان براي انجام كار انگيزه ايجاد كنيم، از در احساساتش وارد مي‌شويم.


د ـ انگيزه در بهترين شكل وقتي ايجاد مي‌شود كه گفتگو، مستقيم و رودرو صورت گيرد.


5ـ ما تنها وقتي خوب هدايت مي‌كنيم كه مردم تحت رهبري ما نيز خود به خوبي هدايت كنند.


بيائيد مفهوم قديمي رهبري را به دور اندازيم. آن مفهوم بر ديدگاه دنباله روي استوار است كه براساس آن رهبران موفق رهبراني هستند كه مردم را به دنباله روي از خود وامي‌دارند. امروزه، سرعت و تمركز بر تغيير در مراكز تجاري و بازار، نظارت جديدي از مديريت راهبري را طلب مي‌كند كه نه تنها مي‌تواند به آن تغيير بپردازد، بلكه سرعت آن را افزايش داده و موفقيت‌ها و فرصت هاي جديدي را براي بازار فراهم آورد.


اين عبارت را بارها شنيده‌ايم كه «رهبران هر چه بزرگتر باشند، قابل جايگزيني نيستند.» با وضعيت جديد و رهبري پويا و ديناميك آن رهبران بزرگ و تغيير ناپذير در حقيقت رهبران ضعيف و فاقد توانايي رهبري هستند كه بايد از شرشان خلاص شد.


اگر كار رهبر اين است كه ديگران را وادار سازد تا به نتايج دلخواه دست يابد، بنابراين بهترين روش تنها ايجاد انگيزه در آنان نيست، بلكه در آنان بايد اين انگيزه ايجاد شود كه ديگران را براي دستيابي به نتايج دلخواه هدايت و رهبري كنند. وقتي رهبران خود را به هدايت و رهبري درست تشويق مي‌كنيم، در حقيقت دنياي آنان و دنياي خود را تغيير مي‌دهيم. آنان در اين شكل به خوبي كار رهبري را انجام مي‌دهند.


«انيشتين» در تلاش خود در دستيابي به «نظرية زمينة‌ واحد»؛ موفقيت يا شكست اين زمينه رهبري در گرو تصميم شماست. آن را به كار بنديد. وقتي از آن استفاده مي‌كنيد، من نمي‌توانم به شما قول دهم كه شما فرمول E=MC¬¬2 را ارائه خواهيد داد، اما در راهي گام برخواهيد داشت تا به يك رهبر بهتر تبديل شويد.