شارا - شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران : خاطره شنيدني از داستان تصميم شركت ملي نفت ايران به تاسيس يك خبر گزاري
شنبه، 13 مرداد 1397 - 08:17 کد خبر:25080
در مرداد 1340 (ماه اوت 1961) شركت ملي نفت ايران به صرافت افتاده بود كه يك خبرگزاري داير كند كه در آن زمان موفق نشد. شنيدن ماجرا خالي از فايده نيست مخصوصا از اين نظر كه اخيرا تهران ـ شهري كه به باور نگارنده فاقد روزنامه حرفه اي تمام عيار است ـ زادگاه خبرگزاري هاي متعدد (بيش از 20 خبرگزاري!) شده است.

شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)- در مرداد 1340 (ماه اوت 1961) شركت ملي نفت ايران به صرافت افتاده بود كه يك خبرگزاري داير كند كه در آن زمان موفق نشد. شنيدن ماجرا خالي از فايده نيست مخصوصا از اين نظر كه اخيرا تهران ـ شهري كه به باور نگارنده فاقد روزنامه حرفه اي تمام عيار است ـ زادگاه خبرگزاري هاي متعدد (بيش از 20 خبرگزاري!) شده است.


در آن زمان، يك روز سناتور مسعودي ناشر روزنامه اطلاعات اين نگارنده (مولف اين سايت؛ نوشيروان كيهاني زاده) را كه در بيست و پنجمين سال عمر خود بود فرا خواند و گفت شركت نفت مي خواهد خبرگزاري داير كند و از من خواسته است در جلسه اي كه در تاريخ ... تشكيل مي شود شركت كنم و من شما را كه در خبرگزاري پارس (ايرنا) هم كار مي كنيد، يك سردبير هستيد و آشنايي به اين كار داريد به جاي خودم به آن جلسه مي فرستم كه مطمئن هستم اشخاص مهمي شركت خواهند كرد.


قبول كردم. جلسه در زمان مقرر تشكيل شد. پس از انجام مقدمات، اصل موضوع مطرح و سپس نظر يكايك شركت كنندگان در جلسه در باره تاسيس خبرگزاري استعلام شد. از مطالبي كه هر يك از حاضران در جلسه بيان داشتند، فهميدم كه شركت نفت و شركت كنندگان در جلسه سر از «خبر گزاري» در نمي آورند و آن را هزار بار بزرگتر از آن چه كه هست وانمود مي كنند، با بودجه اي در حد يك وزارتخانه.


وقتي نوبت صحبت به نگارنده رسيد گفتم كه برايم روشن نشد كه هدف و برنامه چيست. اگر شركت نفت مي خواهد وارد جزئيات صنعت نفت شود و احيانا براي كار خود هم تبليغ كند و راه را براي اجراي برنامه هاي آتي اش هموار سازد، انتشار يك ماهنامه (مجله تخصصي) كفايت مي كند و اين مجله مي تواند منبع خبر براي رسانه هاي عمومي باشد و مطالبش را نقل كنند. تا كنون كه مشكلي در كار انتشار اخبار و اطلاعيه هاي شركت نفت در رسانه ها مشاهده نشده است و چنانچه هدف، انتشار متن اطلاعيه ها است؛ شركت نفت مي تواند آنها را به صورت خبر پولي (آگهي خبري) به روزنامه ها بدهد تا چاپ كنند. اگر قصد ديگري از تاسيس خبرگزاري دارد بايد آن را صريحا بيان دارد تا راه حل مقتضي ارائه شود.


رئيس جلسه گفت كه چون خبر گزاري پارس( تاسيس شده در سال 1313 خورشيدي = 1934) براي پخش مطالب ما ناز مي كند مي خواهيم از محل كمكهاي فرهنگي شركت نفت يك خبرگزاري تمام عيار تاسيس كنيم. گفتم براي راه اندازي خبرگزاري، « آدم اين كاره » مي خواهيد و اين آدمها را با پول نمي توانيد به دست آوريد زيرا كه كشور فعلا چند تايي بيش، از اين آدمها ندارد.

 

رئيس جلسه گفت: ما خبرگزاري را داير مي كنيم تا آدم پرورش دهد. گفتم اگر اين طور است و تصميم شركت نفت قطعي است؛ براي اخبار خارجي، از ميان چهار خبرگزاري معروف به « بيگ فور »، انتخاب يكي از آنها كافي است زيرا كه اخبارشان به دليل رقابت با يكديگر مشابه است و چيزي از هم كم ندارند، يكي را آبونه شويد و سه مترجم براي سه شيفت استخدام كنيد و يك مترجم هم به عنوان جانشين در نظر بگيريد براي روز مبادا ( مي دانيم كه امروزه در ارسال اخبار از اينترنت استفاده مي شود و مانند آن زمان تلكسي نيست و اخبار در حافظه باقي مي مانند، و لذا نياز به چهار مترجم شيفتي نيست، يك مترجم هم كفايت مي كند ، ولي كار خبرگزاري ترجمه يعني نشخوار مواد ديگران نيست بايد خودش از دست اول خبر توليد كند).

 

در مورد اخبار داخلي هم، ادارات روابط عمومي سازمانهاي دولتي مطالب را تايپ شده با موتور سوار مي فرستند (در آن زمان اي ـ ميل و فاكس و تلكس داخلي نبود، لذا امروزه به پيك و موتور سوار هم نياز نيست) يك نفر را مي خواهيد كه اين اطلاعيه ها را تنظيم كند، دو نفر يكي به مجلس برود و ديگري براي حضور در مصاحبه ها و شنيدن نطق ها در مراسم باشد و يك نفر هم آماده براي كارهاي فوري. يك تلفن نويس( امروزه بازديدگر سايت هاي داخلي و ادارات روابط عمومي)، چند تايپيست و تكثير كن با دو ـ سه موتور سوار ( به اينها هم امروزه نياز نيست) ، دو منشي ( امروزه يك منشي كافيست ) و يك مسئول اداري نيز لازم است و همه اينها مي تواننددر يك اطاق پنج در شش متر مستقر شوند ،در همين ساختمان شركت نفت ( در آن زمان مقابل موزه ايران باستان كه اينك وزارت امور خارجه از آن استفاده مي كند ) و كل بودجه اش مي شود در ماه حدود صدهزار تومان ولي اين كار يك دوباره كاري و رقابت با دولت تلقي مي شود و رشته اي است كه سر دراز خواهد داشت.


حرف نگارنده از زمين تا آسمان با حرفهاي ديگران فرق داشت (كه مي خواستند خرج تراشي كنند و احيانا از آن نمد براي خود نيز كلاهي بردوزند). بنابراين، ادامه مذاكرات به روزي ديگر (بدون حضور من) موكول شد.


روز بعد سناتور مسعودي مرا خواست و گفت همه اهل جلسه از جمله شركت نفت از حرفهاي تو دلخور بودند و .... اين را كه شنيدم دست به عمل متقابل زدم و هر مقام دولتي را كه ديدم درباره آن جلسه و تصميم شركت گفتم، زيرا كه جلسه علني بود و محرمانه نبود. (لازم به دانستن است كه در آن زمان در پي هر جلسه شوراي وزيران، خبرنگاران خبر جلسه را از وزيران مي گرفتند و تلفن كردن به منازل وزيران كاري آسان بود و تلفن را بر مي داشتند، لذا ضمن صحبت با آنها كه با خبرنگاران خودماني رفتار مي كردند، كشاندن بحث به تصميم شركت نفت زحمت نداشت) . مطلب را از رئيس انتشارات و راديو و مدير وقت خبر گزاري پارس هم پنهان نكردم كه شركت نفت مي خواهد دولتي در داخل دولت تشكيل دهد و ....


از آن زمان بيش از چهار دهه سال مي گذرد و اينك در دهه 1380 (دهه يكم قرن 21) هر وقت در روزنامه هاي تهران چشمم به مطلبي به نقل از اين خبرگزاري هاي نوپاي مي افتد مي بينم كه محصولشان همان است كه در آن جلسه گفته بودم؛ ترجمه از خبرگزاري هاي خارجي بدون اين كه بدانند هر خبر آنها در اصل، بر پايه چه برنامه و سياستي تنظيم و ارسال شده است، و بقيه مطالب خبرگزاري هاي داخلي هم عمدتا اطلاعيه هاي سازمانهاي دولتي (كه عمدتا تبليغ تصميمات و برنامه هاست) و نطق ها و اظهارات رسمي مقامات است ( بدون افزودن نظر مخاطبان و اصحاب نظر درباره مفاد آنها كه يافتن و كسب نظرشان بسيار آسان است).

 

 اين خبرگزاري هاي داخلي كه شمارشان دارد از تعداد روزنامه ها (يوميه) بيشتر مي شود باعث كاهش و سرانجام توقف توليد خبر از سوي تحريريه روزنامه ها مي شود و در نتيجه روزنامه ها مي شوند المثناي يكديگر و رقابت ميان آنها از ميان مي رود و افت مي كنند.

 

بنابراين و بنظر اين نگارنده با بيش از نيم قرن تجربه روزنامه نگاري، تاسيس انبوه خبرگزاري (مگر خبرگزاري تخصصي) به ژورناليسم ايران كمك نخواهد كرد. اگر روزنامه هاي تهران را مرور كنيم مي بينيم كه توليد مستقل داخلي آنها عمدتا در حوزه هاي اخبار ورزشي، سينمايي، و برخي استثنائات ديگر است.

مولف اين سايت (نوشيروان كيهاني زاده) در 1961