شبكه اطلاع رساني روابطعمومي ايران (شارا)-|| آيا پيش آمده است كه از همكار يا كارمند خود ناراحت شويد؟ اگر پاسختان مثبت باشد پس بايد به شما تبريك بگوييم! چراكه، دست آخر، آگاهي يافتن نسبت به يك مشكل نخستين گام در راه حل مشكلات بعدي شماست.
مردم تمايل دارند تا با كساني همكاري و دوستي داشته باشند كه به آنها شباهت دارند. ما از شباهتها لذت ميبريم و نيرو ميگيريم. به اين گفتوگوها خوب دقت كنيد: «در همان شهري متولد شدهايد كه من هم متولد شدهام؟ چقدر خوب!»، «به همان دانشگاهي ميرويد كه من هم ميرفتم؟ چقدر عالي و نمونههايي از اين دست. اما همه مساله اينجا است كه برجستهترين و موفقترين گروههاي اقتصادي جهان چندان به همديگر شباهت ندارند. آنها بيش از همه به تفاوتهاي همديگر احترام ميگذارند؛ چراكه بزرگي هر گروه در تفاوتهاي آن گروه نهفته است.
تقريبا همه نام آبراهام لينكلن را شنيدهاند. او به خاطر تشكيل كابينه سياسي از دشمنان شخصياش مشهور بود. جامعه لينكلن در آن روزها آكنده از دهشت جنگهاي داخلي بود. نبوغ لينكلن را بايد در سرهمكردن كابينهاي از اشخاص مختلف جستوجو كرد كه دشمنان قسمخورده وي بودند. چه بسا اعضاي اين كابينه علاقهاي به خود لينكلن نميداشتند (يا حتي برعكس)، اما اين كابينه دقيقا همان كاري را انجام ميدهد كه مردم در سرتاسر كشور به آن نياز داشتند. او حكومتي را به راه انداخت كه هر آمريكايي، فارغ از اينكه به اتحاديه تعلق داشت يا به ايالتهاي همپيمان، دستكم با يك شخص در حكومت توافق داشت. اين ماجرا را ميتوان از حيث اقتصادي و مديريتي نيز نگاه كرد.
شركت شما با انبوه ناهمگوني از مشتريان سر و كار دارد. همه شركتها با طيفهاي مختلفي از ارباب رجوع طرف ميشوند. اين متقاضيان متفاوت واجد نيازها و مطالبات خاص خودشان هستند. اما شركت شما نيز توأمان ميتواند امور بسيار زيادي را انجام دهد. پس شما نيز به استعدادهاي مختلف، مهارتهاي گوناگون و تنوع كيفي و كمي در ميان كارمندان نياز داريد. اما هر گروهي كه در هر جاي دنيا تشكيل شود، باز هم بايد با درگيريهاي شخصي، رفتاري، اخلاقي و كاري دست و پنجه نرم كند. اينجا چند استراتژي مديريتي را معرفي ميكنيم تا بتوانيد به بهترين شكل ممكن بر روابط موجود در فضاي كاريتان مديريت داشته باشيد.
1. هيچ مديري نميتواند و حتي نبايد، از همه كارمندان خود خوشش بيايد. يكي از بزرگترين اشتباهات و چه بسا، سفسطههاي مديران اين است كه گمان ميكنند براي مديريت بر كارمندانشان بايد از همه كارمندان شركت خوششان بيايد. هرگز نبايد به اين اشتباه مديريتي تن دهيد. مديران فقط و فقط بايد به عمل و رفتار كارمندان خود احترام بگذارند. البته منظورمان از واژه «احترام» در جمله قبلي چيست؟ منظورمان فهميدن ارزش اصيل يك استعداد يا توانايي در كارمندان خود است.
شما بايد بتوانيد قابليتهاي كارمندان خود را ببينيد و آنها را ارج بنهيد. قرار نيست با همه كارمندان خود دوست باشيد يا از همهشان خوشتان بيايد. كافي است كه از حيث عملي و كاركردي رضايت شما را برآورده كند.
2. دشمنان بزرگتر و اصليتر خود را پيدا كنيد. گروه مشورتي من مشغول راهاندازي شركتي بود كه دو خواهر مسووليت آن را بر عهده داشتند. مشكل اينجا بود كه هر دو خواهر بسيار با همديگر درگير ميشدند.بعدتر خبر رسيد كه پدر آنها به سرطان دچار شده است. بلافاصله آنها يك دشمن نو پيدا كردند كه همان بيماري پدرشان بود. اين دشمن جديد سبب شد تا آنها دشمني با همديگر را كنار بگذارند و با همديگر متحد شوند.
پس سعي كنيد تا در پي دشمن مشترك و اصلي خود باشيد. اين دشمن ميتواند حتي رقيب اقتصادي شما نيز باشد. ترسيم يك قطب مخالف براي همه كارمندان سبب ميشود تا آنها به خوبي بتوانند با همديگر متحد شوند و بيزاري از يكديگر را كنار بگذارند. يك استراتژي قديمي ميگويد كه يك دشمن مشترك ميتواند دوستان زيادي را يكجا گرد هم آورد.
3. گاهي ايجاد فاصله مي تواند باعث افزايش احساسات خوب شود. شادي و غم، اميد و نوميدي، دوستي و بيزاري همواره همه جا حاضر هستند. گرچه ما همواره با ظهور و بروز دوستيها و بيزاريها در فضاي كاري طرف هستيم، اما روابط جريان كار، بيتفاوت به اين ظهور و بروزهاي موقتي، پيوسته به جلو پيش ميرود. اگر حس ميكنيد كه نميتوانيد با همكار خود رابطه خوبي داشته باشيد،
اگر اين احساس را داريد كه توانايي مديريت شايسته بر كارمندان خود را نداريد يا اگر گمان ميكنيد كه رابطه مناسبي از طرف همكارتان با شما برقرار نميشود، آنگاه بهتر است فاصلهاي بين خودتان و او ايجاد كنيد. حتي ميتوانيد او را به نقطه ديگر از اداره يا به دفتري دورتر از خودتان منتقل كنيد. اين فاصله سبب بهبود و بازسازي مناسبات كاري و روابط احساسي، رفتاري و اخلاقي بين شما ميشود.
4. احساسات بد و بيزاري را از خود دور كنيد. هر چه حس بيزاري بيشتري نسبت به يكي از همكاران خود داشته باشيد، آنگاه سنگيني بيشتري بر روابط بين شما حاكم ميشود و در نتيجه از بهرهوري شما و او كاسته ميشود. در اين بين تنها شركت ضرر نميكند و متعاقبش شما و او نيز متضرر خواهيد شد.
وقتي از كسي بيزار هستيد، اين بيزاري به او آسيبي نميرساند بلكه به خود شما آسيب ميرساند. در نظر داشته باشيد كه هر فرد نتيجه تمامي آن اتفاقات و تجربياتي است كه در ذهن خود داشته است، درست همچون من و خود شما. اگر شما به همان نحوي جهان را تجربه كنيد كه او نيز تجربه كرده است، آنگاه ميتوانيد به راحتي با او سخن بگوييد و بيزاريتان را نيز كنار بگذاريد.
وقتي احساس ميكنيد كه بيزاريتان از كسي را كنار گذاشتهايد، آنگاه احساس راحتي ميكنيد؛ چراكه بار سنگيني را بر زمين گذاشتهايد و از اين به بعد بهتر و سودمندتر ميتواند با او رابطه برقرار كنيد.
5. مشكلتان چيست؟ ريشه مسائل را بيابيد. مساله دوستداشتن يا دوستنداشتن اشخاص و چيزها همواره از خود ذهن و تفكرات ذهني ناشي ميشود. خودتان را در رابطه با آنچه به آن علاقهاي نداريد به چالش بكشيد. خوب چشمهايتان را باز كنيد: چگونه ميتوان بر نيازهاي موجود در روابط كاري فائق آمد و مشكلات را حل و فصل كرد؟
نتيجهگيري
اگر آبراهام لينكلن توانست كابينهاي سرشار از دشمنانش تشكيل دهد و كشوري را كه در حال نبرد دروني است، به وضعيت باثبات بازگرداند، آنگاه گمان ميكنم شما نيز ميتوانيد به عنوان يك مدير لايق و كارآمد كارمندان خود را مديريت كنيد و روابط ميان خود و آنها و نيز روابط ميان خود كارمندان را بهبود بخشيد تا بتوانيد با احترام متقابل نسبت به عملهاي يكديگر به مسير موفقيت وارد شويد.